دین و اندیشه

واقعیت وجود و ادراک آن

پرسش و پاسخ

مابعدالطبیعه را می‌توان «وجودشناسی» نامید. من در هیچ کتابی تعریف دقیقی از واژه وجود یا موجود به دست نیاوردم. اگر تعریفی ندارد آیا معقول است که جهان‌بینی خود را بر اساس یک مفهوم مبهم بنا کنیم؟

پاسخ کوتاه:
دانشمندان در جایی فراتر از ذهن انسان به دنبال واقعیت جهان خارجی می‌گردند، ولی حتی این واقعیت هم حقیقت محض نیست. بنا‌بر گفته دانشمندان، واقعیت اساسی بر پایه مکانیک کوانتوم است؛ جایی که همه رفتار‌های عجیب اشیا رخ می‌دهد. یک الکترون می‌تواند با توجه به این که چطور اندازه گیری می‌شود هم ذره باشد هم موج. دانشمندان می‌توانند مکان و حرکت یک ذره را در هر زمان اندازه بگیرند اما هم‌زمان نه. حتی ممکن است جهان نوعی هولوگرام (hologram) باشد. مقدار اطلاعاتی که می‌تواند در یک ناحیه از فضا ذخیره شود به مساحت آن ناحیه بستگی دارد نه به حجم آن. به این ویژگی اصل هولوگرافیک می‌گویند. یک نتیجه‌گیری احتمالی این است که واقعیت در اصل دو بعدی بوده، و جهان سه بعدی فقط یک توهم است. این می‌تواند برخی از نارسایی‌های مکانیک کوانتومی‌ را توضیح دهد. تمام چشم‌انداز‌های جهان، چه آن‌هایی که با ذهنمان دریافت می‌کنیم و چه آنهایی که فیزیکدانان در دنیا کشف می‌کنند، بخشی از واقعیت هستند. این مساله باز می گردد به بحثی بنیادین در فلسفه و آن «امکان ادراک حقیقت» است.حقیقت در لغت به معنی چیزی است که به طور قطع و یقین ثابت است یا اسمی است برای چیزی که در محل خویش مستقر است. ذهن انسانها فی الجمله قدرت این را دارد که به ماهیت اشیاء به طور مطلق و دست نخورده نائل شود و یک رشته مسائل است که ذهن می‌تواند با کمال جزم و یقین و اطمینان در آنها نظر بدهد.


آیا ما واقعا وجود داریم؟ آیا زندگی ما واقعی است؟ آیا جهان ساخته‌ی آگاهی ذهن ماست؟ آیا عالم از وجود ما خبر دارد؟ آیا کیهان برای ما آفریده شده است؟ آیا جهان قبل از اینکه ما به آن بنگریم هم وجود داشته است؟ به این سوال ها با دو روش موازی می توان جواب داد یکی علوم تجربی و دیگری فلسفه ذهن و ادراک. اولی شاید بیشتر ما را گیج کند ولی دومی راه حل هایی را نشان می دهد. بیایید هر دو را بررسی کنیم: 1. آیا ما واقعا وجود داریم یا جهان زاییده‌ آگاهی ذهن ماست؟احتمالا حواس پنج‌گانه، ما را فریب می‌دهند، شاید زندگی و هستی توهمی‌ بیش نباشد و حتی واقعیت جهان هم واقعی نیست. مورگان فریمن در شبکه science channel در مورد نظریه‌ای که می‌گوید هر چه می‌دانیم ساخته ذهن ما است، می‌گوید: چه چیز واقعی است؟ چطور می‌توانیم مطمئن باشیم که جهان اطراف ما واقعا وجود دارد؟ و چطور می‌توانیم بفهمیم که بقیه هم جهان را مثل ما می‌بینند؟حواس انسانی مانند خطای‌دید، می‌توانند دچار خطا شوند . آن چه که ما درک می‌کنیم توسط مغز ما فیلتر و پردازش می‌شود تا چشم‌اندازی مناسب از دنیا را شکل دهد. معمولا، این فیلتر شدن به انسان‌ها اجازه می‌دهد اطلاعات مهم را از رگبار اطلاعاتی که در هر لحظه از محیط اطراف دریافت می‌کند، جدا کند. اما این قابلیت فیلترینگ می‌تواند به یک ضعف تبدیل شود، مثل وقت‌هایی که نمایش یک شعبده باز را نگاه می‌کنیم. لارنس روزنبلام «Lawrence Rosenblum» ، که خودش هم شعبده باز و روانشناس در دانشگاه کالیفرنیا (University of California) است، می‌گوید: یک شعبده باز خوب باید بتواند به پردازش‌های مغز ما درباره جهان نفوذ کند. برای مثال، شعبده‌باز‌ها معمولا توجه مخاطب را به یک دست جلب می‌کنند در حالی که با دست دیگر مشغول انجام کاری هستند. ولی به نظر روزنبلام این که انسان این حقه‌ها را باور می‌کند به این دلیل نیست که تمام واقعیت جهان فقط در ذهن ما وجود دارد. شاید سیستم ادراکی ما فریب بخورد، اما به این خاطر نمی‌توان گفت که ما واقعیت جهان را در ذهن خود می‌سازیم. آیا واقعیت جهان فقط درون ذهن ماست؟انسان‌ها به عنوان عضوی از جامعه، نوعی از واقعیت به هم پیوسته را می‌سازند. فریمن می‌گوید: ما همه جزیی از ذهن‌های جامعه هستیم. برای مثال، پول در واقعیت فقط یک تکه کاغذ است اما این کاغذ‌ها نشان دهنده چیز بسیار ارزشمندی هستند. این کاغذ‌پاره‌ها قدرت مرگ و زندگی دارند، ولی اگر مردم به قدرت آن باور نداشتند آن‌ها کاملا بی ارزش می‌شدند. پول تخیل است، اما تخیل مفید. یک تخیل دیگر که انسان‌ها نقش مهمی‌در آن دارند، خوش بینی است. تالی شاروت عصب‌شناس دانشگاه کالج لندن (University College London) “خوش‌بینی غیر واقع بینانه” را این طور تعریف می‌کند: تمایل مردم به داشتن باور بیش از حد به رخ دادن اتفاق‌های خوب و مثبت و دست‌کم گرفتن احتمال وقوع حوادث بد و منفی. در این برنامه، شاروت آزمایشی انجام می‌دهد و در طی آن افراد را در یک اسکنر مغز قرار می‌دهد و از آن‌ها می‌خواهد حدس بزنند که چقدر احتمال دارد یک اتفاق منفی، مثل ابتلا به سرطان ریه، برایشان رخ دهد. سپس احتمال واقعی را به آن‌ها می‌گوید. اگر احتمال واقعی با حدس آن فرد متفاوت باشد، لوب پیشانی‌اش روشن می‌شود. اما هر چه واقعیت مثبت‌تر باشد، مغز افراد بهتر می‌تواند واکنش خود را مخفی کند. این اتفاق نشان‌دهنده‌ی این است که انسان‌ ها ذاتا خوشبین هستند. شاروت می‌گوید: این به این خاطر است که خوش‌بینی نتایج بسیار مثبتی دارد. انسان‌های خوش‌بین زندگی طولانی‌تر، سالم‌تر و موفق‌تری دارند و تفکر مثبت یک فلسفه خودشکوفاست. شاروت می‌گوید: اگر فکر کنید که احتمال دارد پیشرفت کنید، باعث می‌شود بیشتر تلاش کنید. شاروت در ادامه گفت: اما این چشم‌انداز کمی‌ تحریف شده از جهان می‌تواند یک ضعف باشد. مثلا یک فرد چون احتمال نمی‌دهد سرطان ریه بگیرد به سیگار کشیدن ادامه می‌دهد. واقع‌بین بودن در بعضی موارد خیلی مهم است.واقعیت جهان از بعد فیزیکیدانشمندان در جایی فراتر از ذهن انسان به دنبال واقعیت جهان خارجی می‌گردند، ولی حتی این واقعیت هم حقیقت محض نیست. بنا‌بر گفته دانشمندان، واقعیت اساسی بر پایه مکانیک کوانتوم است؛ جایی که همه رفتار‌های عجیب اشیا رخ می‌دهد. یک الکترون می‌تواند با توجه به این که چطور اندازه گیری می‌شود هم ذره باشد هم موج. دانشمندان می‌توانند مکان و حرکت یک ذره را در هر زمان اندازه بگیرند اما هم‌زمان نه. دیوید تانگ (David Tong) ، فیزیکدان نظری از دانشگاه کمبریج (Cambridge University) ، می‌گوید:”مکانیک کوانتومی‌ بهترین نظریه‌ای است که تاکنون توسعه یافته، اما بخش‌های زیادی از این واقعیت قابل فهم نیست.”استیون نان (Steven Nahn) یک فیزیکدان دیگر این برنامه می‌گوید: من باور دارم که واقعیت یک چیز واقعی است، اما این به این معنی نیست که ما آن را می‌فهمیم. نان عضو گروه دانشمندانی بود که در سال 2012 شواهدی برای بوزون هیگز (Higgs boson) ، ذره‌ای که به دیگر ذره‌ها جرم می‌دهد، پیدا کرد. ممکن است در آینده معلوم شود که جهان، بعد‌های بیشتری از آن چه ما می‌شناسیم دارد که در آن‌ها رفتار نیرو‌های اساسی با درک ما از آن متفاوت است. برای مثال، جاذبه در بین 4 نیروی اساسی ضعیف‌ترین است اما در ابعاد دیگر می‌تواند یک نیروی قوی باشد. فریمن می‌گوید همه چیز می‌تواند در این واقعیت پنهان، بسیار متفاوت باشد. حتی ممکن است جهان نوعی هولوگرام (hologram) باشد. مقدار اطلاعاتی که می‌تواند در یک ناحیه از فضا ذخیره شود به مساحت آن ناحیه بستگی دارد نه به حجم آن. به این ویژگی اصل هولوگرافیک می‌گویند. یک نتیجه‌گیری احتمالی این است که واقعیت در اصل دو بعدی بوده، و جهان سه بعدی فقط یک توهم است. این می‌تواند برخی از نارسایی‌های مکانیک کوانتومی‌ را توضیح دهد. تمام چشم‌انداز‌های جهان، چه آن‌هایی که با ذهنمان دریافت می‌کنیم و چه آنهایی که فیزیکدانان در دنیا کشف می‌کنند، بخشی از واقعیت هستند. ممکن است آن چه ما انسان‌ها به عنوان حقیقت جهان درک می‌کنیم، چیزی جز یک توهم نباشد اما چه اهمیتی دارد؟کوهن موسس برنامه “نزدیکتر به واقعیت” ، است که بر روی بعضی از سخت‌ترین و گیج‌کننده‌ترین سوال‌های جهان هستی تحقیق میکند، او از دانشمندان و فیلسوفان درخواست کرد تا در مورد نظریه‌ی اینکه ما داریم در یک واقعیت مجازی زندگی میکنیم، بیندیشند و نظر دهند. ابتدا از دیدگاه فلسفه، نیک بوستروم مدیر موسسه آینده انسانیت در دانشگاه آکسفورد، اظهار کرد که سه حالت یا سناریوی ممکن، وجود دارد:1- همه‌ی تمدن‌ها قبل از بدست آوردن فناوری برای توسعه دادن چنین فناوری پیشرفته‌ای، از بین می‌روند. 2- آنها به چنین فناوری‌ای دست می‌یابند ولی میلی به گسترش و خلق این کیهان‌های ساختگی و مجازی ندارند و سوم اینکه در واقع ما در یک واقعیت مجازی یا شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم. اگر هم سومین احتمال درست باشد، سرانجام کیهان‌های شبیه‌سازی شده سریعا چند برابر می‌شوند و ما نیز احتمالا یکی از آنها خواهیم بود.دیوید براین، متخصص فیزیک نجومی و دانشمند فضایی گفت: اگر واقعا ما در یک جهان شبیه‌سازی‌شده‌ی کامپیوتری زندگی میکنیم، یک در خروجی نیز می‌تواند برای این برنامه‌نویسان بیگانه وجود داشته باشد که به آنها اجازه می‌دهد مردم را کنترل کنند. وی افزود: پس بنابراین همه چیز یک نوع نرم‌افزار است، حتی تمامی اتمهایی که در بدنمان وجود دارند؛ و احتمالا درهای خروجی‌ دیگری نیز وجود دارند که برنامه‌نویسان آنها را نیمه‌باز گذاشته باشند.مارتین ریس می‌گوید: اما آیا می‌توانید حس خود آگاهی را در آنها به وجود بیاورید؟ او همچنین گفت این سوالی است که ما شاید هیچ‌وقت نتوانیم به جوابش برسیم زیرا یک هوشیاری و زیرکی بسیار بالاتر و قوی‌تری را از آنچه که ما داریم نیاز دارد. کوهن توضیح داد که پنج دلیل منطقی اصلی برای بحث در مورد جهان شبیه‌سازی شده‌ی کامپیوتری وجود دارند:1- تمدن‌های باهوش و خردمند دیگر نیز وجود دارند. 2- فناوری آنها به صورت تصاعدی و نمایی رشد می‌کند. 3- هرگز منقرض نمی‌شوند 4- هیچ سد یا مانع جهانی برای شبیه‌سازی‌های در حال انجام وجود ندارد. 5- اینکه حس خودآگاهی و هوشیاری می‌تواند شبیه‌سازی شود.اگر اینها همه درست باشند، این امکان وجود دارد که ما در یک واقعیت شبیه سازی شده زندگی می‌کنیم. رد کردن این نظریه به معنی این است که یکی از پنج دلیل اصلی را رد کرده باشیم اگرچه همگی نسبتا دلایل محکمی به نظر می‌رسند. به گفته کوهن: کدام یک از از اینها را رد کنیم؟ دیگر تمدنهای باهوش؟ رشد نمایی فناوری؟ منقرض نشدن هیچکدام از تمدنها؟ نبود هیچ سد و مانع کیهانی؟ یا خودآگاهی شبیه‌سازی شده؟ هر کدام را که رد کنیم، باید بدون استثنا همیشه و در هر مکان و زمانی در تمام کیهان‌ها صدق کند که برای خود من (رد کردنشان) مفهومی چندانی ندارد. آیا ما در عالمی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم؟به اعتقاد فیلسوفی به نام «نیک بوستروم»، کل دنیا و نه فقط بشریت، کاملا مجازی و شبیه‌سازی شده هستند. همه‌ی جنبه‌های زندگی انسان، از جمله ذهن او قسمتی از یک کدنویسی است. البته بوستروم فکر می‌کند که شبیه‌سازی کامل واقعی حتی برای قدرتمندترین کامپیوترها هم ممکن است عملی نباشد. چطور ممکن است کامپیوتری بتواند تمام اجزا این عالم را، اتم به اتم شبیه‌سازی کند؟ بنابراین لازم نیست همه‌ی جزییات شبیه‌سازی شوند. فقط چیزهایی شبیه‌سازی می‌شوند که ما نظاره‌گر آن‌ها هستیم.یعنی تا زمانی که به یک اتاق وارد نشده‌ایم، آن اتاق وجود ندارد. تا زمانی که با تلسکوپ به کهکشانی نگاه نکرده‌ایم، آن کهکشان وجود ندارد. بنابراین لازم نیست همیشه همه‌ی چیزهای عالم در دنیای شبیه‌سازی شده وجود داشته باشد. بلکه اجزا مختلف به هنگام نیاز بوجود می‌آیند تا توان پردازشی کمتری از کامپیوتر گرفته شود! این در مورد خود انسان‌ها هم صادق است. حتی خود آدم‌ها هم لازم نیست با همه‌ی جزییات شبیه‌سازی شده باشند. میزان و نوع آگاهی ذهن ما در موقعیت‌های مختلف فرق می‌کند.فرضیه‌ی جهان شبیه‌سازی شده‌ی ما شاید بتواند پاسخگوی بعضی از سوالات علمی هم باشد. مثلا اینکه چرا ما تا به حال موجودات فضایی را ندیده‌ایم؟ چرا حیات فرازمینی پیدا نکرده‌ایم و چرا هیچ‌گاه هیچ‌ تمدن بیگانه‌ای با ما ارتباط برقرار نکرده‌ است؟ این درحالیست که می‌دانیم سیارات فراخورشیدی زیادی در کهکشان ما و کهکشان‌های دیگر وجود دارند و احتمالا بسیاری از آن‌ها شرایط میزبانی از حیات را دارند. چرا تا به حال آن‌ها با ما تماس برقرار نکرده‌اند یا به سراغ ما نیامده‌اند؟ شاید اصلا در این شبیه‌سازی کامپیوتری، فضایی‌ها پیش‌بینی نشده‌اند!به جز فضایی‌ها، واقعیت این است که ما هنوز نتوانسته‌ایم در فیزیک به نظریه‌ای که توصیف‌کننده‌ی همه‌ی پدیده‌های عالم باشد برسیم. ما نتوانسته‌ایم چهار نیروی بنیادین طبیعت، یعنی گرانش، الکترومغناطیس، هسته‌ای قوی و هسته‌ای ضعیف را به طور کامل با یکدیگر متحد کنیم. شاید اصلا این اتحاد و نظریه‌ی همه‌چیز در شبیه‌سازی پیش‌بینی نشده است. بوستروم پا را فراتر می‌گذارد و می‌گوید که اگر خطایی رخ دهد، کارگردان این شبیه‌سازی می‌تواند به راحتی قبل از اینکه شبیه‌سازی لو برود، اطلاعات مغزهایی که متوجه این اشکال شده‌اند را تغییر دهد. البته اگر آن شبیه‌سازی که ما در آن زندگی می‌کنیم یک اصلاح‌ کننده‌ی خودکار داشته باشد، علم تجربی را با مشکل مواجه می‌کند. ممکن است این اصلاح‌کننده‌ی خودکار، گاهی اوقات قوانین فیزیکی که می‌شناسیم را تغییر دهد.اگر ما در یک شبیه‌سازی زندگی می‌کنیم، این شبیه‌سازی یک سری قوانین کاملا مشخص دارد و نمی‌توان در این قوانین تغییرات عمده انجام داد. به همین دلیل است که علم تجربی در جهان ما خوب کار می‌کند و پیش‌بینی‌های علمی موفق از آب در می‌آیند. بنابراین در این جهان پر از قانون نشانه‌ای وجود ندارد که بفهمیم در شبیه‌ساز مجازی هستیم یا خیر. اگر برنامه‌ی شبیه‌سازی خیلی خوب و بی‌نقص نوشته شده باشد، هیچ مشکلی در آزمایش‌های علمی ما پیش نمی‌آید و آزمایش‌های ما همان نتایجی را می‌دهند که در یک دنیای واقعی هم باید بدهند.در این صورت به هیچ عنوان نمی‌توانیم بفهمیم که در یک دنیای مجازی هستیم یا خیر. یک چیز جالب دیگر را هم باید در نظر بگیریم. اینکه ممکن است در جهانی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم که قوانین فیزیکی حاکم بر آن با قوانین حاکم بر جهان برنامه‌نویس‌های این جهان متفاوت است. بنابراین تمام نظریه‌های علمی ما فقط مختص به جهان خودمان است و به هر حال برای ما فرقی نمی‌کند.مشکل نگریستن به عالم به صورت یک جهان شبیه‌سازی شده این است که نمی‌دانیم برای آزمایش تجربی آن چه سوالاتی باید بپرسیم. هر سوال علمی که می‌پرسیم باید بتواند قابل آزمایش باشد. در یک عالم فرضی شبیه‌سازی شده، جایی که خالق شبیه‌سازی می‌تواند دخالت و مشکلات را در لحظه حل کند، نمی‌توانیم بین یک عالم واقعی و عالم شبیه‌سازی شده تمایز قایل بشویم. حتی اگر یک استدلال خوب فلسفی مبنی بر اینکه ما در جهانی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم وجود داشته باشد، هیچ آزمایش علمی نمی‌تواند از آن دفاع کند.در نهایت آیا ما در عالمی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم؟ شاید بله و شاید خیر. عالم شبیه‌سازی شده به خالقی هوشمند احتیاج دارد و به نظر نمی‌رسد که از طریق علم بتوانیم او یا دنیای او را کشف کنیم. در عین حال برای ما هم فرقی ندارد. ما در عالمی زندگی می‌کنیم که فکر می‌کنیم از طریق تجربه می‌توانیم آن را بیشتر و بیشتر بشناسیم و برایمان تفاوتی نمی‌کند که در جهان آزمایشگاهی موجودی هوشمند هستیم یا خیر. اصلا شاید ما فقط در یکی از عوالم آزمایشگاهی آن‌ها باشیم؛ کسی چه می‌داند.حتی اگر قادر به فهمیدن همه‌چیز باشیم، راه زیادی برای رسیدن به نظریه‌ی همه‌چیز باقی می‌ماند. متحد کردن دو تا از موفق‌ترین نظریه‌های فیزیکی ما یعنی نسبیت عام که با جرم‌های خیلی بزرگ سر و کار دارد و مکانیک کوانتم که در دنیای زیراتمی کار می‌کند، خیلی مشکل است. در مورد چهار نیروی بنیادین طبیعت، یعنی الکترومغناطیس، نیروی هسته‌ای ضعیف، نیروی هسته‌ای قوی و گرانش هم وضعیت به همین صورت است. سه‌تای آن‌ها تحت عنوان مدل استاندارد به خوبی با یکدیگر همخوانی دارند و متحد شده‌اند. مدل استاندارد خیلی خوب توضیح می‌دهد که برهمکنش ذرات چگونه این نیروها را می‌سازد.ولی گرانش اصلا با آن‌ها سر سازگاری ندارد. اتحاد گرانش با مدل استاندارد گامی بزرگ به سوی نظریه‌ی همه‌چیز است. تا به حال موفق‌ترین تلاش ما برای این کار، نظریه‌ی ریسمان بوده است. نظریه‌ی ریسمان می‌گوید که این نیروها چیزی نیستند جز ریسمان‌های خیلی کوچکی که با یکدیگر برهمکنش دارند. مشکل این‌جاست که راه خوبی برای آزمایش آن نداریم. بدون آزمایش چگونه می‌توانیم آن را بفهمیم؟https://www.bartarinha.ir/2. این مساله باز می گردد به بحثی بنیادین در فلسفه و آن «امکان ادراک حقیقت» است.حقیقت در لغت به معنی چیزی است که به طور قطع و یقین ثابت است یا اسمی است برای چیزی که در محل خویش مستقر است. [ لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، واژه «حقیقت».]حقیقت در اصطلاح فلسفیدر اصطلاح فلسفی معمولا هم ردیف با صدق یا صحیح است و عبارتست از آن قضیه ذهنی و ادراکی که با واقع و نفس الامری (که از آن حکایت می‌کند) مطابقت دارد؛ یعنی آن ذهنیتی که با عینیت مطابق است. [ اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص156، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1387ش، دوازدهم. / آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمدتقی، ج1، ص247، تهران، امیرکبیر، سوم، 1382ش./ شرح مبسوط منظومه، مطهری، مرتضی، ج2، ص361، تهران، حکمت، 1369، ششم.] مثلا اعتقاد به اینکه عدد شش مساوی است با سه ضرب در دو، حقیقی و صحیح است اما اعتقاد به اینکه خورشید به دور زمین می‌گردد، خطا و کذب است. پس در نتیجه، حقیقت، وصف ادراکات است به این لحاظ که مطابقت با واقع و نفس الامر را دارا است. در اصطلاحات جدید، معمولا به خود واقع و نفس الامر، واقعیت اطلاق می‌شود ولی حقیقت، همان ادراکی است که با واقع مطابق است. [اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص156]بحث در مورد واژه حقیقت، قدر مسلم از زمان افلاطون مطرح بوده است. او در باب اخلاق می‌گوید که انسان در جستجوی سه چیز است؛ خیر، حقیقت و سعادت . ولی در کلمات فلاسفه هیچ گاه به صورت مستقل به آن اشاره نشده است و همیشه در لابه لای بحثها پنهان بوده است.دیدگاه فلاسفه قدیم
فلاسفه از دوره‌های قدیم، حقیقت یا صدق یا صحیح را به معنای شناخت و ادراک مطابق با واقع، تفسیر نموده‌اند. یعنی هر وقت گفته‌اند که فلان مطلب حقیقت است یا صحیح است یا صادق، مرادشان این بوده که مطابق با واقع است و اگر می‌گفتند که خطا یا کذب است، مرادشان عدم مطابقت آن امر با واقع بوده است. در منطق و فلسفه قدیم نیز وقتی صحبت از مناط صدق و کذب قضایا می‌شده است، بحثشان بر همین اساس بوده است. در قرن اخیر به علت ایرادهایی که فلاسفه غرب به بحث شناخت شناسی کلاسیک و سنتی و تعریف مشهور حقیقت وارد کردند، این بحث به عنوان یکی از جنجالی‌ترین مباحث فلسفی درآمده است و به علت اینکه این افراد گمان می‌کردند که ایراداتی که تعریف معروف و مشهور حقیقت مبتلا بدان است، لاینحل است، مناط صدق و حقیقی بودن قضایا را چیزهای دیگری غیر از مطابقت با واقع بیان نموده‌اند و تعریف‌های دیگری برای حقیقت ارائه نموده‌اند.
دو ایراد اساسی بر تعریف مشهور
ایراد اول: اگرچه این تعریف در برخی موارد صادق است (مثل مسائل طبیعی و تجربی) ولی در مورد مسائلی از قبیل مسائل ریاضی (چون مسائل مطرح در ریاضی ما به ازاء خارجی ندارد)، مسائل ذهنی و مسائل تاریخی (چون این مسائل مربوط به گذشته است و ما به ازاء خارجی بالفعل ندارد) صدق نمی‌کند و تعریف شامل آن مسائل نمی‌شود. [ شرح مبسوط منظومه، مطهری، مرتضی، ج2، ص364] این ایراد اولین بار از سوی فلیسین شاله مطرح شده است. [فلسفه علمی، فیلسین شاله، ج1، ص137، فصل ارزش و حدود و علوم نقل از اصول فلسفه و روش رئالیسم]ایراد دوم: ویلیامز جیمز [اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص137] در مورد این تعریف می‌گوید: این تعریف مربوط به کسانی است که جهان را ثابت و بی تغییر می‌دانند، در حالی که بر اساس نظریات علمی ثابت شده، جهان همواره در حال تغییر است، و همیشه ما به ازاء موجودات ذهنی، تغییر کرده و چیزی ثابت نمی‌ماند تا این درک ذهنی بخواهد با آن مطابقت نماید. [مساله شناخت، مطهری، مرتضی، ص175، تهران، نشر صدرا، ششم، 1371ش] [شرح مبسوط منظومه، مطهری، مرتضی، ج2، ص364]تعریف‌های واژه حقیقت
بر اساس همین ایرادات بود که هر یک از فلاسفه غرب تعریف دیگری از «حقیقت» ارائه نموده است:
تعریف اول
آگوست کنت دانشمند معروف فرانسوی و موسس پوزیتیویسم و سایر پوزیتویستها معتقدند حقیقت عبارتست از اندیشه‌ای که تمام فکرهای دانشمندان یک زمان بر آن مطابق باشد و به همین جهت یک امر ممکن است در یک زمان حقیقت باشد و در زمان دیگر مخالف حقیقت. [شرح مبسوط منظومه، مطهری، مرتضی، ج2، ص368/ اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص98/ اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص137/ مساله شناخت، مطهری، مرتضی، ص176] او معتقد است که توافق تمام ذهن‌ها در یک زمان بر یک امر، علامت حقیقت نیست بلکه خود حقیقت است. فیلیسین شاله نیز همین عقیده را اختیار نموده است و در این زمینه می‌گوید وصف بارز حقیقت این است که وفاق افکار را در ذهن فرد و توافق تمام افراد جامعه انسانی را در یک زمان، حاصل می‌کند و وحدت معنوی ایجاد می‌نماید.
تعریف دوم
ویلیام جیمز روان شناس و فیلسوف معروف امریکایی و یکی از موسسین فلسفه پراگماتیسم و سایر پراگمایتسمها عقیده دارند که حقیقت عبارتست از شناخت و فکری که به حال بشر، اثر نیکو داشته و در عمل به نحو نیکو موثر باشد. [شرح مبسوط منظومه، مطهری، مرتضی، ج2، ص367_ 368/ اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص137/ مساله شناخت، مطهری، مرتضی، ص178/ آموزش فلسفه، مصباح یزدی، ج1، ص247]به اعتقاد این شخص، مفید بودن و حقیقی بودن، مرادف با یکدیگر است و مفید بودن در عمل، علامت حقیقت نیست بلکه معنای حقیقت است. خود وی در این زمینه می‌گوید:
حق رونوشت امر واقع است، یعنی قولی که مطابق با واقع باشد، حق است. تا اینجا واضح است، اما آیا واقعی که حق رونوشتی از آن است، امری ثابت است؟ جواب منفی است و قول صحیح در این زمینه آن است که قول حق آن است که برآنچه فعلا هست، تاثیر نیکو بگذارد، بنابراین، قول به این دلیل که نتیجه صحیحی دارد حق است نه آنکه چون حق است نتیجه اش صحیح است. [ اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص248]ایراد این تعرف این است که در این تعریف میان حق و نافع بودن خلط شده است. [ مساله شناخت، مطهری، مرتضی، ص179 182]تعریف سوم
پرتوگراس، شکاک معروف عهد سقراط می‌گوید، حقیقت عبارتست از آنچه انسان از خارج درک می‌کند و چون مقیاس همه چیز، انسان است، پس حقیقت نسبی و در قیاس با فهم هر شخص است. [اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص56]تعریف چهارم
عده‌ای می‌گویند: حقیقت یعنی آن چیزی که پذیرفتن او برای ذهن سهل تر و آسان تر باشد؛ مثلا اینکه می‌گوییم وجود داشتن جهان خارج حقیقت دارد، به این معناست که پذیرفتن این مطلب برای ذهن سهل تر و آسان تر است و غیر از این معنایی ندارد.
تعریف پنجم
عده‌ای معتقدند که حقیقت یعنی آن فکری که ذهن با اسلوب علمی به سوی به سوی آن هدایت شده باشد.
تعریف ششم
ماتریالیستها اعتقاد دارند حقیقت، چیزی است که در اثر برخورد قوای ادراکی و حواس با عالم خارج و ماده خارجی پیدا شده است و هر چیزی که معلول این برخورد باشد، حقیقت دارد نه چیزی که مطابق با واقع است. [مساله شناخت، مطهری، مرتضی، ص182] پس اگر فرض کنیم که دو نفر در اثر مواجهه و مقاله با یک واقعیت، دو نوع ادراک کنند و اعصابشان دو گونه متاثر شود، هر دو حقیقت است؛ مثلا اگر یک نفر یک رنگ را سبز و شخص دیگر آنرا قرمز دید، هر دو حقیقت است؛ زیرا هر دو کیفیت در اثر تماس حواس با خارج پدید آمده است. بر طبق این نظر، حقیقت، امری نسبی است و هر کس آنچه را که توسط قوای ادراکی اش در می‌یابد، همان برایش حقیقت دارد. [نقدی بر مارکسیم، ص170/ مساله شناخت، مطهری، مرتضی، ص183]تعریف هفتم
هر نظریه‌ای که تجربه و عمل، موید آن باشد، همان حقیقت است. [اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص138/ آموزش فلسفه، مصباح، یزدی، ج1، ص347] این نظریه که طرفداران زیادی دارد، چند ایراد اساسی دارد. [نقدی بر مارکسیسم، ص169]اولا: حقایق تاریخی و ریاضی و… قابل آزمایش نیستند و اصلا این تعریف فقط در مورد محسوسات و امور قابل تجربه عملی ، صدق می‌کند و گرنه غیر از این امور کمتر چیزی در دنیا وجود دارد که قابل آزمایش باشد. [ نقدی بر مارکسیم، ص170]ثانیا: نتیجه آزمایشات هم یک اندیشه و نظریه است و حقانیت آن باید به وسیله علم حصولی درک شود و عینا همین سوال مطرح می‌شود که معیار سنجش حقیقی بودن آنها در چیست. [ آموزش فلسفه، مصباح، یزدی، ج1، ص249] (و این تا بی نهایت ادامه می‌یابد).
تمامی این تعریف‌ها و نزاع‌ها برای رهایی از ایراداتی است که ایده آلیست‌ها و سوفسطائیان و نیز دسته‌ای از فلاسفه مانند فیلیسین شاله و ویلیام جیمز، مطرح نموده‌اند در حالیکه نزاع میان فلسفه و سفسطه ، نزاع لفظی و اصطلاحی نیست که با تغییر اصطلاح بتوان از محذور ایده آلیسم رها شد. از سوی دیگر به نظر می‌رسد ایراد دیگری که متوجه تمام این نظریات است این است که این نحو اظهار نظرها در تفسیر حقیقت مستلزم نفی ارزش معلومات و غوطه ور شدن در ایده آلیسم است.
معیار تشخیص حقیقت
معیار تشخیص حقیقت، علمی به نام منطق است که قدیمی‌ترین اسلوب مدرن آن را، ارسطو جمع آوری نموده است ولی در اروپای قرون اخیر، دانشمندانی مثل دکارت و هگل مدعی منطق جدیدی شده‌اند که به نظر آنها ایرادات منطق قدیمی ارسطو را ندارد. [اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص142]یکی از خواص حقیقی بودن مفاهیم و محتویات فکری، دوام و ثبات آنهاست، شیخ الرئیس در شفا و سایر فلاسفه و منطق دانها از قدیم الایام چنین عقیده داشته‌اند ولی دانشمندان جدید در غرب و بالاخص مادیون گمان کرده‌اند که مراد از دوام این است که یک امر ثابت و جاویدان باشد و ایراد گرفته‌اند که با توجه به اثبات متغیر بودن طبیعت ، این حرف درست نیست. [اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطهری، مرتضی، ج1، ص143] در حالی که مراد از فلاسفه اسلامی از دوام این است که مادامی که مابه ازاء خارجی این ادراک ذهنی، بدون تغییر وجود داشته باشد، درک ذهنی از آن هم باقی است و تغییر نمی‌کند.
وجود حقیقت فی الجمله
این بحث در صدد جواب به سوفیسط‌ها و ایده الیست‌ها است که معتقدند به خاطر وقوع خطا در حس و عقل ، معلومات بشر صد در صد خطا و موهوم است. در حالیکه یک سلسه حقایق مسلم و بدیهی که به فطریات مشهور هستند در ذهن هر کسی وجود دارد و حتی این افراد نیز به این حقایق اعتراف دارند. از سوی دیگر، خود همین مطلب که آنان معتقد به خطا بودن ادراکات شده‌اند، دلیل بر این است که یک سلسه از حقایق مسلم در نزد ما هست که آنها را معیار و مقیاس قرار داده‌ایم و از روی آنها به خطاهایی پی برده‌ایم وگرنه پی بردن به خطا معنی نداشت؛ پی بردن به یک غلط از طریق یک امر خطای دیگر معنی ندارد. [مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص161]ویژگی‌های مفاهیم حقیقی
دائمی بودن
یکی از اموری که در ادراکات بشری از قدیم مطرح بوده است این است که آیا حقیقت امری دائمی است و یا موقت؟ محققین از فلاسفه و منطقی‌ها معتقدند که یکی از خواص حقیقی بودن مفاهیم، دوام است. البته مراد آنان از این مطلب این نبوده که موضوع یک فکر حقیقی و مطابق با واقع باید یک امر ثابت و جاوید باشد. بلکه مقصود آنان از این مطلب این بوده است که مطابقت مفاهیم و محتویات ذهنی با واقع و نفس الامر موقت نیست؛ زیرا هر چند مفاهیم یک واقعیت متغیر که مربوط به یک لحظه خاصی از زمان است را بیان کند، اما مطابق آن محتوا با واقع خود، ابدی است و اختصاصی به یک لحظه معین از زمان ندارد. به عبارت روشن تر، آنچه مقید و محدود به زمان است، واقعیت خارجی است نه مطابق مفهوم ذهنی با آن واقعیت خارجی. البته پر واضح است که این ویژگی مربوط به معنای مشهور از حقیقت است نه تعاریف و تفاسیر دیگر حقیقت و نیز این دوام، مربوط به علوم حقیقی است و درباره امور یقینی است نه امور احتمالی. [مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص165_ 166]عدم قابلیت تحول و تکامل
این مطلب نیز واضح است و بحث از تکامل و تحول حقیقت، امری مسامحی است. هر یک از حقایق که در نظر گرفته شود، خواه جزیی باشد، خواه کلی، خواه مربوط به امور مادی باشد و خواه غیر مادی، همیشه و در همه زمانها یه یک نحو و به یک منوال صادق است و اساسا معنی ندارد که به تدریج صادق تر شود و آنچه در لسان برخی از دانشمندان به عنوان تکامل علوم دیده می‌شود ناشی از همین تسامحات است.
مطلق بودن حقایق
عده‌ای از دانشمندان جدید که به نسبیون و رولاتیویست معروفند و به نسبیت معتقدند می‌گویند که هر فکری در عین اینکه صحیح و حقیقت است، فقط برای خود آن شخص درک کننده است که حقیقت دارد اما برای شخص دیگر و یا برای خود آن شخص در شرایط دیگر، حقیقت نیست. به همین جهت عده‌ای از دانشمندان، حقایق ناشی از تجربه را از آن جهت که جنبه احتمالی دارد و موجب یقین نیست حقیقت نسبی نامیده‌اند و در مقابل به حقایق ریاضی که موجب یقین و قطعیت است، حقیقت مطلق می‌گویند. اما این گفتار درستی نیست زیرا:
اولا: چنانچه در مقاله واقعیت اشاره شده است این گفتار ناقض خودش است. زیرا اگر این مدعا شامل قضیه «هر حقیقتی نسبی است» نیز بشود، پس نمی‌توان به صورت قطعی حکم به نسبی بودن حقیقتی نمود؛ زیرا خود نسبی بودن نیز نسبی است نه قطعی و در صورتی که شامل این قضیه نشود، لااقل این مطلب در یک مورد نقض شده است و دیگر نمی‌توان گفت که هر حقیقتی نسبی است با نقض یک قضیه ولو در یک مرتبه، اعتبار و کلیت آن زیر سوال می‌رود.
ثانیا: ذهن انسانها فی الجمله قدرت این را دارد که به ماهیت اشیاء به طور مطلق و دست نخورده نائل شود و یک رشته مسائل است که ذهن می‌تواند با کمال جزم و یقین و اطمینان در آنها نظر بدهد. [مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص174_ 176]

واقعیت وجود و ادراک آن

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا