احدیت و ذات
سلام خدا قوت. ببخشید ممنون میشم این سه سوال رو پاسخ بدید.۱)ایا مقام و مرتبه احدیت خدا همان کنه ذات خداست؟؟۲)ایا مقام احدیت خدا با کنه ذات خدا فرق دارد؟؟
۳)ایا کنه ذات خدا مقام و مرتبه اش از احدیت خدا بالاتر است؟؟
پاسخ کوتاه:
ذات خداوندی و احدیّت او واحدیّت او، سه چیز نیستند؛ بلکه سه عنوان هستند بر یک چیز؛ لکن در مقام انتزاع عقلی، ذات، موصوف است و دو عنوان دیگر، وصف می باشند؛ و ذات، یک نحوه تقدّم بر اوصاف خود دارد. امّا بین دو عنوان احدیّت و واحدیّت، باز ابتدا احدیّت از ذات انتزاع می شود و سپس واحدیّت انتزاع می شود. خدای تعالی یک حقیقت بیش نیست و آن وجود است. و اسماء و صفات از همین یک حقیقت انتزاع می شوند. لذا کثرتی در ذات نیست. اگر کثرتی در اسماء و صفات او دیده می شود از ضعف ادراک انتزاع کننده است و الّا برای واصل به مقام احدیّت که مقام فناست، جز خدا هیچ نیست.
ذات خداوندی و احدیّت او واحدیّت او، سه چیز نیستند؛ بلکه سه عنوان هستند بر یک چیز؛ لکن در مقام انتزاع عقلی، ذات، موصوف است و دو عنوان دیگر، وصف می باشند؛ و ذات، یک نحوه تقدّم بر اوصاف خود دارد. امّا بین دو عنوان احدیّت و واحدیّت، باز ابتدا احدیّت از ذات انتزاع می شود و سپس واحدیّت انتزاع می شود.
ـ نحوه ی انتزاع اسماء خدا از ذات واحدخدا یعنی وجود محض، صرف، بدون هیچ قید و حدّی؛ و روشن است که چنین وجودی ترکیب بردار نخواهد بود. و چیزی که ترکیب بردار نباشد، احد است. همچنین چنین وجودی، دوّمی بر نمی دارد. لذا واحد است. چون واحد یعنی آنچه از او نفی شریک می شود. پس اسم الاحد و الواحد، هر دو از ذات، انتزاع می شوند. امّا چرا واحد را بعد از احد قرار می دهیم؟چون احد، یعنی آن موجودی که هیچ نحوه کثرتی در مورد او قابل لحاظ نیست؛ امّا واحد آن موجودی است، که با لحاظ کثرت برای او، از او نفی کثرت می شود. پس در انتزاع احدیّت، لحاظ خود ذات، کافی برای انتزاع می باشد، امّا در انتزاع واحدیّت، ذات را باید دوبار لحاظ کنیم و آنگاه دوگانگی را از او نفی کنیم. از این رو احدیّت، یک نحوه تقدّم بر واحدیّت دارد. به تعبیر دیگر، هر احدی، حتماً واحد هم هست؛ امّا هر واحدی، لزوماً احد نیست.
ـ نحوه ی انتزاع برخی دیگر از اسماء الهی چون وجود محض، زوال و عدم نمی پذیرد لذا او همواره ثابت است. و از اینجا اسم الثابت و الحق برای او انتزاع می گردد. چرا که حق نیز به معنی ثابت است. و چون وجود محض به خودی خود ظهور دارد و ظهور ماهیات نیز با اوست او را نور گفته اند. چون نور خود عین روشنی بوده دیگر امور را نیز روشن می کند. و چون او نزد خود حاضر است و همه ی موجودات در محضر اویند او را عالِم و علیم گویند. چون علم یعنی حضور چیزی نزد چیز دیگر. و چون هر مطلقی احاطه ی وجودی بر مقید دارد، خدا را محیط نامند. و چون وجود مقید در پیدایش و بقائش بند به وجود محض است خدا را قیوم گویند. و چون نامحدود است ، کرانه ندارد؛ لذا صمد است. و چون وجود محضی غیر او نیست لذا کسی نیست که شکست دهنده ی او باشد پس عزیز (شکست ناپذیر) است. و چون از وجود نامحدود و بی کرانه چیزی جدا نمی شود پس لَم یَلِد؛ و چون عین وجود از چیزی پدید نمی آید پس و لَم یُولَد. و چون خلل در او و ظهوراتش نیست حکیم است.و … و به همین ترتیب اسماء دیگر حقّ تعالی یک به یک از ذات واحد بسیط انتزاع می شوند. بنابراین، خدای تعالی یک حقیقت بیش نیست و آن وجود است. و اسماء و صفات از همین یک حقیقت انتزاع می شوند. لذا کثرتی در ذات نیست. اگر کثرتی در اسماء و صفات او دیده می شود از ضعف ادراک انتزاع کننده است و الّا برای واصل به مقام احدیّت که مقام فناست، جز خدا هیچ نیست.
احدیت و ذات