علل نارضایتی مردم از عثمان
دلایل نارضایتی مردم از عثمان چه بود؟
جواب اجمالی:
در باره علل و عوامل شورش بر عیه خلیفه سوم علل و عوامل بسیاری وجود دارد که مهم ترین آنها نارضایتی ،خلق و خوی اشرافیت و حاکمیت بنی امیه بر خلیفه و… سبب اعتراض اصحاب و یاران و مردم از بر علیه خلیفه سوم و در نهایت قتل خلیفه بود .
توضیح بیشتر :
دلایل شورش مردم علیه عثمان
مردم نسبت به اعمال و سیاستهاى عثمان معترض بودند.از تعطیل گذاشتن احکام الهى گرفته تا دادن امتیازهاى بىحد و حصر به اقوام و نزدیکانش و راه یافتن افراد نالایق و حتى مطرودین از جانب پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در دستگاه خلافت و سلب اختیار در موارد بسیارى از او در امر حکومت و اعمال قدرت برخى از نزدیکان و نیز فشارها و ظلمهایى که بر برخى از صحابۀ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و مؤمنان روا داشت،از دلایل این نارضایتى بود.
این اعتراضها در سال سى وپنجم هجرى به اوج خود رسید. بدین سبب،گروهها و قبایل مختلف،براى اعتراض علیه خلیفه،در اطراف مدینه اجتماع کردند که با وساطت امام على علیه السّلام متفرق شدند، امّا در بین راه بازگشت به مصر«ورش»غلام عثمان را به همراه نامهاى که به خط مروان بود،دیدند. نامه براى ابن ابى سرح،حاکم مصر نوشته شده بود و در آن،نام افرادى که در میان آن جمع بودند، آمده بود که به محض رسیدن به مصر،با آنان برخورد خشونتآمیز شود و برخى را گردن بزند.آن گروه با دیدن نامه،به مدینه بازگشتند و خانۀ عثمان را محاصره کردند و درگیریها میان افراد مسلح دو طرف، بالا گرفت و سرانجام،عثمان به قتل رسید. مسعودى،مروج الذهب،ترجمۀ ابو القاسم پاینده،ج 1،ص 700-701.
علاوه بر سیاستها و اعمال عثمان که با روش پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و حتى خلفاى پیشین، اختلاف فاحش داشت،عوامل دیگرى نیز در پدید آمدن واقعۀ محاصرۀ خانۀ خلیفه و قتل او مؤثر بود. از جملۀ این عوامل، عدم یارى و سیاست منافقانۀ برخى یاران خلیفۀ سوم بود. یکى از همپیمانان عثمان، معاویة بن ابى سفیان، والى شام بود. او به رغم با خبر شدن از محاصرۀ خانۀ عثمان و نامهاش به او به قصد استمداد، مانند بقیۀ حکام،کمکى به عثمان نکرد و صبر کرد تا خلیفه کشته شد و آنگاه برخاست و مطالبۀ خون او را نمود. طه حسین،على و فرزندانش، ترجمۀ محمد على شیرازى، ص 71.
عامل مؤثر دیگر، انتقامجویى برخى از امیران گذشتهاش بود.از جملۀ آنها عمرو بن عاص بود که عثمان، او را از امارت مصر معزول کرده بود و او از این بابت،کینۀ شدیدى از عثمان در دل داشت و زمانى که شورش علیه عثمان آغاز شد، او یکى از مخالفان عثمان بود.او در نهان، مردم را علیه عثمان تحریک مىکرد.هم او در مسجد به عثمان گفته بود:«تو مردم را به خطر و دشوارى انداختهاى و ما هم با تو همراهى کردیم، توبه کن تا ما هم توبه کنیم.» او در اوج شورش،به اراضى خود در فلسطین رفت و آنگاه که خبر قتل خلیفه به او رسید، گفت: «من کسى هستم که وقتى دملى را مىخارانم، از آن خون مىآورم…»؛ مقصودش این بود که وى شورش مردم علیه عثمان را تدارک دید و به گونهاى نقشه کشید که به نتیجۀ حتمى رسید.
البته هیچ یک از عواملى که بیان شد،عامل اصلى قتل عثمان نبود،بلکه عامل اصلى، چنان که امام على علیه السّلام فرمود،چیزى جز استبداد و خودکامگى عثمان نبود. محمد عبده،شرح نهج البلاغه،ترجمۀ على اصغر فقیهى،خطبۀ 30.
در کتاب عقدالفرید آمده است: مردم، نزد على(علیه السلام) آمدند و درباره آنچه از عثمان ناپسند مى داشتند، شکایت کردند و از امام(علیه السلام) خواستند، با عثمان گفتگو کند، تا از ظلم و ستم به مردم دست بردارد؛ امام(علیه السلام) بر عثمان وارد شد و فرمود : «مردم، مرا میانجى خود و تو ساخته اند. به خدا سوگند، نمى دانم به تو چه بگویم! … تو همان گونه که ما دیده ایم، دیده اى و همان سان که شنیده ایم، شنیده اى…پس، خدا را، خدا را [در نظر داشته باش]! مواظب خود باش که به خدا سوگند، تو نابینا نیستى تا به تو ره بنمایند. راه، هویداست و نشانه هاى دین برپا… بدان که بدترینِ مردم در نزد خدا پیشواى ستمکاری است که گم راه و گم راه کننده است و سنّت مقبول را مى میراند و بدعت رها شده را زنده مى گردانَد. من خود از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: روز قیامت، پیشواى ستمکار را می آورند، بى آن که یاور و یا عذرخواهى داشته باشد. او را در دوزخ مى اندازند و در آن همچون سنگ آسیاب مى چرخد. سپس او را در قعر آن، به بند مى کشند.
من تو را به خدا سوگند مى دهم که…پس از این عُمرى که بر تو گذشته، براى مروان، همانند چارپایى به بند کشیده شده مباش تا تو را به هر جا که بخواهد، بکشد».
عثمان گفت: با مردم گفتگو کن و برایم مهلت بگیر تا از ستمى که بر آنان رفته، به درآیم.
امام(علیه السلام) فرمود: «آنچه در مدینه است، مهلتى نیاز ندارد و مهلت آنچه در مدینه نیست، تا هنگام رسیدن فرمان تو به آنجا است» . العقد الفرید، ج 3 ص 309؛ نهج البلاغة، الخطبة 164.
همچنین در شرح نهج البلاغة ـ به نقل از ابن عبّاس ـ آمده است: امام علی(علیه السلام) فرمود: « اى عثمان! به سوى خدا باز گرد و بنگر که آیا از عمرت، جز به اندازه تشنگى درازگوش( یعنى زمانى بسیار کوتاه؛ زیرا گفته مى شود که تشنه شدن درازگوش، از تشنه شدن دیگر حیوانات، سریع تر است (لسان العرب : ماده «ظمأ»).) باقى مانده است! پس تا کى و تا به کجا؟! آیا نابخردانِ بنى امیّه را از [دست درازى به] آبروى مسلمانان و کِشت و زرع و اموالشان باز نمى دارى؟ به خدا سوگند، اگر در دور دست ترین نقطه، کارگزارى از کارگزارانت ستم کند، گناهش میان تو و او مشترک خواهد بود».
عثمان گفت: هر یک از کارگزارانم را که مسلمانان نمى پسندید، برکنار مى نمایم.
اما مروان بن حکم او را از تصمیمش باز داشت و گفت: مردم بر تو گستاخ مى شوند. پس، هیچ یک از آنان را برکنار مکن. شرح نهج البلاغة، ج 9، ص 15.
همچنین ابن قتیبه می نویسد: وقتى که اعتراض مردم بر عثمان بالا گرفت، عثمان در نامه اى به على(علیه السلام) چنین نوشت: آن سیلى که همه چیز را با خود خواهد برد رو کرده است، کار از حدّ دور اندیشى نیز گذشته است. خشم مردم در مورد من بالا گرفته است. آنان جز به خون من به چیزى دیگر خشنود نمى شوند.. امامت وسیاست،ابن قتیبه، عبد الله بن مسلم، ترجمه،ص 57.
ابن اثیردر کتاب الکامل فی التاریخ می نویسد: بعضى از یاران پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به یک دیگر نامه نوشتند و [به خاطر ظلم و فساد عثمان] گفتند: همه نزد ما بر گردید که جهاد اینجاست.
مردم هم گناهان بزرگ عثمان را نادیده نگرفتند و بدترین دشنامها را که ممکن است به کسى داده شود به او دادند. هیچ یک از یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) مانع دشنام و بدگوئى نسبت به او نمى شدند مگر زید بن ثابت و ابو اسید ساعدى و کعب بن مالک و حسان بن ثابت – که آنها از او دفاع مى کردند-. مردم همه جمع شدند و نارضایتی خودشان را اعلام کردند. الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر جزری، ترجمه،ج 9،ص:258.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
– نهج البلاغه – علی(ع)
– الصحیح من سیره امیرالمومنین – جعفر مرتضی عاملی
– دانش نامه امیرالمؤمنین، محمّد محمّدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، قم، 1386هـ ش، چاپ اوّل، ج3، ص 251.
علل نارضایتی مردم از عثمان