دین و اندیشه

هدفمندی زندگی انسان

پرسش و پاسخ

تا چه میزان این طرز تفکر در زندگی صحیح است که عده ای اعتقاد دارند:مقصدی به نام خوشبختی وجود ندارد، از مسیر زندگی لذت ببر.؟

با این نوع نگاه هدفمندی زندگی از بین می رود و پوچ و بی معنا خواهد بود. از نگاه اسلام زندگی انسان هدفمند است و به سعادت در دنیا و آخرت ختم می شود.اسلام به عنوان کامل‌ترین و جامع ترین دین الهى، خوشبختى و رستگارى انسان‌ها را در قرآن کریم و در آیات متعددى با تأکید زیادی بیان کرده است که بدان اشاره خواهیم داشت. در قرآن حدود 40 مرتبه(1) از فلاح (رستگارى) سخن گفته شده و در ضمن آیات مربوطه از صفات و علائم رستگاران و سعادتمندان واقعى و اخروى سخن رانده است که البته رستگارى از هر دو بعدش هم دنیوى و هم اخروى مدنظر بوده و از آن‌جا که در دیدگاه اسلام و ادیان الهی، حیات اخروى، جاودانى و ابدى است از اهمیت بیشترى نسبت به زندگی موقت دنیوی برخوردار مى باشد. فلاح و رستگارى به معنى وسیع آن، هم سعادت مادى را شامل مى شود و هم معنوى را. سعادت و رستگارى دنیوى در آن است که انسان آزاد و سربلند، عزیز و بى نیاز زندگى کند که این امور جز در سایه ایمان امکان پذیر نیست و رستگارى آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار در میان نعمت هاى جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک و در کمال عزت و سربلندى به سر برد.(2) اما در این میان، از عمده‌ترین عواملى که انسان را به رستگارى مى رساند و سعادتمند ابدى مى کند عبارتند از: · ایمان:
خداوند در سوره مؤمنون مى فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(3) یعنى (مؤمنان رستگار شدند.) مؤمنان یعنى تصدیق کنندگان به خدا و یگانگى او و پیغمبران او و آنچه نبى خاتم(ص) آورده است. رستگارى حقیقى، بسته به ایمان حقیقى و مقید به تمام شرایط است که در آیات بعد به صورت واضح و روشن ذکر مى فرماید.(4)
جالب است که بدانید انتخاب فعل ماضى «افلح» در مورد رستگارى مؤمنان، براى تأکید هر چه بیشتر است؛ یعنى رستگارى آنها آنقدر مسلم است که گویى قبلاً تحقق یافته و ذکر کلمه «قد» قبل از فعل ماضی نیز تأکید دیگرى براى موضوع است. تعبیراتى همچون خاشعون، معرضون، راعون و یحافظون که همه برای مؤمنین به کار می‌روند، دلیل بر آن است که برنامه هاى مؤمنان راستین در این اوصاف برجسته، موقّتى و محدود نیست؛ بلکه مستمر و دائمى است.(5) ایمان به معناى اذعان و تصدیق به چیزى و التزام به لوازم آن است مثلاً ایمان به خدا در قرآن به معناى تصدیق به یگانگى او و پیغمبرانش و تصدیق به روز جزا و بازگشت به سوى او و تصدیق به هر حکمى است که فرستادگان او آورده اند.(6)
البته باید گفت لازمه ایمان، عمل صالح است و ایمان تصدیق توأم با تسلیم و اطمینان خاطر است.(7) ایمان به خدا و پیامبر (8) و ایمان به کتابهاى پیشین(9) و روز رستاخیز و آخرت(10) مایه سعادت اخروى مى باشند. «در قرآن هر جا که صفات مؤمنان را مى شمارد به دنبال ایمان، عمل صالح را ذکر مى فرماید یعنى این دو با هم موجب خوشبختى انسان است.»(11) «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً»(12) (هر کس کار شایسته اى کند خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى کنیم) و نیز «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَتِ طُوبَى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ»(13) (آن ها که ایمان آورند و کارهاى شایسته انجام دادند، پاکیزه ترین (زندگى) نصیبشان است و بهترین سرانجام ها»
خداوند در سوره نور مى فرماید: «إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُواْ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَ ئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(14) (سخن مؤمنان، هنگامى که به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داورى کند تنها این است که مى گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم». و اینها همان رستگاران واقعى هستند) و همچنین در آیه بعد اطاعت کنندگان از خدا و رسول را سعادتمندان واقعى مى شمرد. از این‌جا فهمیده مى شود که مقتضاى اعتقاد قلبى بر پیروى آن‌چه خدا و رسولش حکم مى کنند همین است که دعوت خدا و رسول را لبیک گویند نه این که آن را رد کنند.(15)
· نماز:
از عوامل بسیار مهم رسیدن به سعادت اخروى، نماز مى باشد خداوند مى فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»(16) (مؤمنان رستگار شدند، کسانى که در نمازشان خشوع دارند.) خشوع به معناى تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مى شود و آثارش در بدن ظاهر مى گردد. در واقع کسانى که به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار مى یابند که از غیر او جدا مى گردند و چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگارشان مى شوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر مى گذارد. این نماز موجب خودسازى و تربیت انسان است و وسیله اى براى تهذیب روح و جان است.(17)
همچنین در سوره حج آمده «یَأَایّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ارْکَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّکُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(18) (اى کسانى که ایمان آورده اید رکوع کنید و سجود به جا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید). در این آیه، رکوع و سجود توصیه شده که دو رکن مهم نمازند و در پایان وعده رستگارى داده شده است.
همچنین در آیات دیگر محافظت و مراقبت در نماز توصیه شده است و موجب رستگارى انسان شمرده مى شود. در سوره مؤمنون هفت صفت(19) براى مؤمنان سعادتمند ذکر شده که ابتدا و انتهاى این صفات در مورد نماز است. این امر بیان گر اهمیت نماز است و علاوه بر خشوع، مراقبت و حضور قلب در نماز، نشانه رستگارى معرفى شده است.
در برخى آیات قرآن، ذکر خداوند و مداومت بر آن، زمینه دست یابى به فلاح و رستگارى معرفى شده است. «یَأَایّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(20) (اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهى روبرو مى شوید ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید باشد که رستگار شوید). در سوره جمعه آورده «…وَ اذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(21) (و خداوند را زیاد یاد آرید شاید رستگار شوید.) آیاتى نظیر آیه هاى مذکور دلالت بر اهمیت ذکر خدا و دعا و مناجات با او براى سعادتمند شدن در زندگى دارد.
· عمل خیر:
انجام عمل خیر و نیکى هاى فراوان از عوامل دیگر سعادت ابدى انسان مى باشد. «وَالْوَزْنُ یَوْمئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِینُهُ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(22) (وزن کردن اعمال و سنجش ارزش آنها در آن روز، حق است. کسانى که میزانهاى (عملِ) آنها سنگین است، همان رستگارانند.) در سوره حج مى فرماید: «…وَ افْعَلُواْ الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(23) (کار نیک انجام دهید شاید رستگار شوید). از این آیه بدست مى آید هر چه اعمال خیر و نیک انجام دهیم در مسیر رسیدن به سعادت قدم بر مى داریم. و البته مصداق بارز عمل خیر همان اعمال صالح است که در اهمیت آن سخن گفتیم.
· تزکیه نفس:
عامل دیگرى که انسان را به زندگى سعادتمند رهنمون مى شود تزکیه نفس است. «قد افلح من زکها)(24) (به یقین رستگار شد کسى که به تزکیه نفس پرداخت.) خداوند در سوره شمس پس از اینکه هفت بار به آفریده هاى بزرگ و مهم (مثل خورشید، ماه و…) قسم یاد نموده مى فرماید (قد افلح من زکها) به یقین سعادتمند شد کسى که نفس خود را از آلودگیها(گناهان) زدود و پاک کرد و این نشانگر اهمیت پیراستن جسم و جان از ناپاکى ها است که در نتیجه آن رستگارى و خوشبختى نصیب آدمى مى شود.
آن‌گاه که انسان نفس خود را پاکیزه کرد و آن را از صفات حیوانى مبرّا نمود آنچه خیر و مایه رستگارى اوست از جانب خدا به وى الهام مى گردد.(25)
تا نفس مبرّا ز مناهى نشود
دل آینه نور الهى نشود
خداوند در سوره اعلى مى فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى »(26) ( یقیناً، کسى که پاکى جُست، رستگار شد). آرى هر کس در مقام مجاهده با نفس برآمد سعادتمند گشت و قابلیت سکونت در جوار رحمت الهى را که همانا کمال خوشبختى است پیدا کرد.
· تقوا:
گرچه تزکیه در بر دارنده تقوا می‌باشد اما خداوند در آیات متعددى به تقوای الهی نیز اشاره کرده و بعد از بیان صفت تقوا به رستگارى و سعادتمندى بشارت داده است. در سوره مائده آمده: «قُل لَّا یَسْتَوِى الْخَبِیثُ…فَاتَّقُواْ اللَّه اولى الالباب لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(27) (بگو هیچ گاه ناپاک و پاک مساوى نیستند… از مخالفت خدا بپرهیزید اى خردمندان، شاید رستگار شوید.)
زمانى که انسان از هوا و هوس پیروى نکند و نفس خود را از آلودگى به معاصى حفظ کند در زندگى ابدى اش سعادتمند خواهد بود. همچنین از طرح تقوا به عنوان عامل مهم رستگارى در چندین آیه در قرآن به اهمیت این ویژگى در زندگى انسان پى مى بریم.
یکى از موارد با اهمیت سعادت و خیرورزى انسان، داشتن تقواست که از مصادیق آن که در قرآن ذکر شده نگهداشتن نفس از حرص و بخل(28)، رویگردانى از لغو(29)، دورى از شراب و قمار و بت پرستى و شرک(30) و رباخوارى(31) و نیز حفظ عفت و پاکدامنى مى باشد.(32)
· زکات:
یکى دیگر از عوامل مهم پیروزى و ظفرمندى در دنیا و آخرت مسأله زکات است. که شامل زکات شرعى، انفاق مال و صدقه و زکات فطره مى باشد.(33)دادن زکات چه زکات مال و چه زکات فطره موجب خوشبختى اداء کننده آن مى باشد خداوند در سوره اعلى فرموده: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى * وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى »(34) (به یقین کسى که پاکى جُست رستگار شد و آن که نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند.)
در سوره مؤمنون هم زکات دادن از عوامل رستگارى به شمار آمده است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَوةِ فَعِلُونَ»(35) در اینجا اداء زکات و مداومت بر آن که جنبه اجتماعى و مالى دارد از صفات مؤمنان و رستگاران بیان شده است.
مطابق آیات قرآن کریم انسان براى رسیدن به نهایت کامیابى غیر از توجه ویژه به نماز و اعمال عبادى به مسائل اجتماعى که از مهمترین مصادیق آن مسأله زکات است باید توجه نماید چرا که نماز زحمت جسمى براى فرد بدنبال دارد. و زکات دادن گذشتن از مال دنیا براى رضاى خداوند متعال است و اثر آن جلا دادن و صفا دادن به قلب و موجب نورانیت روح انسانى مى باشد. مصداق دیگر براى این موضوع انفاق در راه خداست. در سوره روم آمده: «فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ذَ لِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُوْلَ ئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(36) (پس حق نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن این براى آنها که رضاى خدا را مى طلبند بهتر است و چنین کسانى رستگارانند.)
ذى القربى به معناى صاحب قرابت از ارحام است و مقصود خویشاوندان مى باشد و مسکین کسى را گویند که از فقیر بدحال تر باشد و ابن سبیل مسافرى را گویند که در راه مانده و حاجتمند است.(37) پس حقوق این گروه‌ها را باید ادا کرد تا به فلاح و کامیابى دست یافت. البته در روایات بسیاری برای تمامی اعضای بدن و صفات نیک انسانی زکاتی مشخص شده است مانند این که زکات علم را در نشر و گسترش آن می‌دانند و … و نیز باید گفت که خمس اموال نیز شامل این مسأله می‌باشد زیرا این مسأله نیز نوعی گذشت از اموال دنیوی است.
· جهاد:
در چندین آیه بعد از بیان جهاد در راه خدا یا با جان و یا با مال، وعده رستگارى داده شده است…«وَجاهدُواْ فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(38) یعنى (و جهاد کنید در راه خدا شاید که رستگار شوید). در سوره توبه مى فرماید: «لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئکَ لَهُمُ الْخَیْرَ تُ وَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(39) (ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آوردند با اموال و جانهایشان جهاد کردند؛ و همه نیکى ها براى آنهاست؛ و آنها همان رستگارانند).
همچنین پایدارى در مقابله با دشمن و مراقبت از کار دشمن نیز از عواملى است که نتیجه آن رسیدن به سعادت مى باشد در سوره انفال مى فرماید«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ … فَاثْبُتُواْ و …لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(40) (ثابت قدم باشید و پایدارى کنید باشد که رستگار شوید. در موقعیتى که با کافران در حال جنگ هستید پایدارى کنید و فرار نکنید تا در دنیا پیروز شوید و در آخرت هم سعادتمند). در سوره آل عمران مى فرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ…وَرَابِطُواْ …لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(41) (مراقب کار دشمن باشید و هشیار باشید تا از دشمن آسیب نبینید). باز هم نتیجه این کار را فلاحت و سعادتمندى مى داند. دشمن شناسى مسأله مهمى است که انسان در همه دوران باید مورد توجه قرار دهد و با توجه به شناختى که از دشمن پیدا کرده است به تدبیر امور بپردازد و راه‌هاى مقابله با او را کشف کند و نقاط ضعف و قوت او را بشناسد تا هرگز مغلوب دشمن نشود.
در سوره مجادله آیه 22 مى فرماید: «لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ یُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ… أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (هیچ قومى نخواهى یافت که ایمان به خدا و روز جزا داشته باشد و در عین حال با کسانى که با خدا و رسولش دشمنى مى کنند دوستى کند، هرچند دشمن خدا و رسول، پدران و یا فرزندان و یا برادرانشان و یا قوم و قبیله شان باشد؛ براى این‌که خداوند در دل‌هایشان ایمان را نوشته و… ایشان حزب خدایند آگاه باشید که حزب خداوند رستگارانند). به نظر مى رسد که این آیه دلالت بر اهمیت عقیده و باور مى کند که به گونه اى که وقتى انسان به خدا ایمان آورد دیگر دشمنان خدا را به دوستى برنمى گزیند. یعنى همان دشمنى با دشمنان خدا و رسول و همان تبرّى که جزو فروع دین ماست مى باشد. چگونه ممکن است جمع شود بین دوستى با کسى و دوستى با دشمن او.(42) و ذکر این نکته ضروری است که بزرگترین دشمن هر انسانی شیطان و وسوسه های او می‌باشد و به همین خاطر هم در سخنان بزرگان دین جهاد به دو نوع جهاد اصغر یعنی جنگ با دشمنان و جهاد اکبر یعنی جنگ با ابلیس تقسیم شده است.
· وفاى به عهد:
در سوره مؤمنون از جمله هفت صفتى که براى مؤمنان رستگار شمرده است، وفاى به عهد و پیمان است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لاماناتهم وَ عَهْدِهِمْ رَ عُونَ»(43) (آنها که رعایت امانت و عهد مى کنند). افراد یک جامعه اگر پایبند به عهد و پیمان باشند و امانتدارى از ویژگى هاى آنها محسوب شود خیلى از مشکلات امروز حل مى گردد از جمله یکى از آن امانات همین مسئولیت‌هایى است که به افراد واگذار مى شود. اگر همگان به این نکته توجه داشته باشند که مسئولیتى که به آنها سپرده شده است، امانتى بیش نیست و عهدى است که بین خود و اداره یا شرکت و یا نظام خود منعقد کرده است حساس تر و دقیق تر خواهد شد تا آن مسئولیت را هم در حضور جامعه و مردم و هم در محضر خداوند بارى تعالى بهتر و مفیدتر به انجام برساند و لغزش به خود راه نداده با ایمانى راسخ به اداى مسئولیت و تکلیف خویش در قبال جامعه و مردم بپردازد. البته در تفاسیر، منظور از امانات به فرزندان یا زنان(44) یا امامت ائمه (45) و یا مطلق ولایت و حکومت تعبیر شده است.
خلاصه این‌که از نظر قرآن یک پله از پله هاى رسیدن به سعادتمندى، همان وفاى به عهد و امانت است.
· استفاده از «وسیله» و «واسطه» براى تقرب به خدا:
خداوند در سوره مائده مى فرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(46) (اى کسانى که ایمان آورده اید از مخالفت خدا بپرهیزید و وسیله اى براى تقرب به او بجوئید؛ و در راه خدا جهاد کنید، باشد که رستگار شوید). حقیقت وسیله به درگاه خدا، مراعات راه خداست به این که اولاً به احکام او علم پیدا کنى و در ثانى به بندگى او بپردازى و ثالثاً در جستجوى مکارم و عمل به واجبات و مستحبات شریعت باشى.(47)
وسیله نوعى توسل است. در مورد خداوند که منزه از مکان و جسم است توسل معنوى پیدا کردن، رابطه اى است که بین بنده و پروردگارش اتصال برقرار کند و از آنجا که بین بنده و پروردگارش هیچ رابطه اى به جز عبودیت نیست قهراً وسیله، عبارتست از این که انسان به حقیقت عبودیت دست یابد و به درگاه خداى تعالى وجهه مسکنت و فقر به خود گیرد. و همچنین گفته اند وسیله به معناى رساندن خود به چیزى با میل و رغبت است. و برخى گفته اند مقصود توسل به ائمه(ع) که در نزد خدا صاحب آبرویند و دست به دامن شدن ائمه(ع) براى تقرب به خداوند بارى تعالى مى باشد.(48)
· امر به معروف و نهى از منکر:
خداوند در سوره آل عمران مى فرماید: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(49) (یعنى باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى و امر به معروف و نهى از منکر کنند و آنها همان رستگارانند). از این آیه مستفاد مى شود که امر به معروف و نهى از منکر به طور مستقل به سعادت انسان منتهى مى شود. البته این کار شرایطى دارد که با وجود آن شرایط بر فرد واجب مى شود که امر به معروف کند و نهى از منکر(50) نماید. امت در اصل از ماده «امّ» به معنى هر چیزى است که اشیاء دیگرى به آن ضمیمه گردد و به همین جهت «امت» به جماعتى که جنبه وحدتى در میان آن ها باشد گفته مى شود خواه وحدت از نظر زمان باشد یا مکان و یا هدف و مرام؛ چون به دنبال آیات پیش که به اخوّت و اتحاد توجه دارد به مسأله امر به معروف و نهى از منکر اشاره کرده این در حقیقت به منزله یک پوشش اجتماعى براى محافظت از جمعیت است؛ زیرا اگر مسئله امر به معروف و نهى از منکر در میان نباشد عوامل مختلفى که دشمنِ بقاىِ «وحدت اجتماعى» هستند، همچون موریانه از درون، ریشه هاى اجتماع را مى خورند و آن را از هم متلاشى مى سازند. بنابراین حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممکن نیست.(51)
احادیث معتبر زیادى بر اهمیت این امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى دلالت دارد از جمله روایتى از امام باقر(ع) که فرمودند: «امر به معروف و نهى از منکر راه انبیاء و طریق صلحاء است. فریضه بزرگى است که به آن است قیام تمام فرائض، راهها به آن ایمن مى شود و کسب ها به آن حلال مى گردد و مظالم به سبب آن رد مى شود و زمین به آن آباد مى گردد و به آن انصاف از دشمنان ظهور مى یابد و استقامت امور به آن حاصل آید.)(52)
همچنین على(ع) مى فرماید: (تمام کارهاى نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون آب دهان است در برابر دریاى پهناور. این دو وظیفه بزرگ در حقیقت ضامن اجراى بقیه وظایف فردى و اجتماعى است و در حکم روح و جان آن ها مى باشد و با تعطیل آن ها تمام احکام و اصول اخلاقى، ارزش خود را از دست خواهد داد).(53)
· صبر و سفارش به آن:
در سوره آل عمران مى خوانیم: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(54) (اى کسانى که ایمان آورده اید (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید؛ و در برابر دشمنان (نیز) پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید). چنان‌چه مشاهده مى شود در این آیه فرموده که اى اهل ایمان در کار دین صبر کنید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خدا ترس باشید شاید که رستگار شوید. همه دستورات در آیه مذکور به طور مطلق آمده و معناى عام را در بر دارد.(55) و ناگفته نماند که صبر خود اقسامی دارد از جمله صبر در طاعت که انسان ثابت قدم در راه طاعت پروردگار باشد و صبر در معصیت که انسان معصیت حق تعالی نکند و صبر در مصیبت که انسان در برابر سختی ها ثابت قدم باشد.
· توبه:
خداوند در سوره نور مى فرماید: «…وَ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(56) یعنى دستور به توبه و بازگشت به سوى خداوند داده و مى فرماید (به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان باشد که سعادتمند شوید). خداوند در این آیه بعد از تذکرات و دستوراتى که در مورد حفظ عفت و آبرو به مردان و زنان مؤمن مى دهد مى فرماید در هر جایى که مخالفت این احکام را نمودید توبه کنید و از مخالفت اوامر الهى به موافقت باز آیید که امید رستگارى براى شما هست.
و نیز در سوره قصص مى فرماید: «فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ»(57) یعنى (اما کسى که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد امید است از رستگاران باشد).پس توبه و انابه از گناهان گذشته و قرار گرفتن در زیر چتر حمایت الهى و اطاعت از اوامر خداوند متعال گام مهمى در رسیدن به هدف متعالى انسانى یعنى سعادت دنیوى و اخروى مى باشد؛ زیرا در آیات مختلفى از توّاب بودن و توبه پذیر بودن خداوند سخن به میان آمده است.
خلاصه این‌که از نظر قرآن عواملى که پلّه هاى اصلى ارتقاء به جایگاه ظفرمندى و سعادت و قرار گرفتن در جوار رحمت الهى که کمال پیروزى و رستگارى است، اعتقاد قلبى به اصول دین و التزام عملى به فروع دین که همان انجام واجبات و ترک محرمات الهی است می‌باشد. در پایان به مواردی که در آیات قران کریم از موارد خسران شمرده شده است اشاره می نماییم:
* فسق : پیمان شکنی قطع روح وفساد در زمین 27 / بقره
*کفرب کتاب اسمانی 121/بقره
*قبول دین دیگر غیز اسلام 85/ال عمران
*اطاعت مومن ار کافران 5 / مائده -149 /ال عمران
* دوستی با شیطان وسرپرست قراردادن ان 119/نساء-19 مجادله
* اتلاف سرمایه ها 12و 20/انعام
*کشتن فرزندان از روی جهلو نادانی 140/ انعام
* رها ساختن خدا بنده اشرا به سبب اعمالش 178/اعراف
*خبیث و نا پاک بودن 37/انفال
*منافق بودن 53/مائده و67 تا 69/ توبه
* انکار لقاو دیدار پروردگار 31 / انعام-45 / یونس
* کفر بعد از ایمان(مرتدشدن) 106تا109 / نحل
* تکذیب وانکار پیامبران وایات الهی 92/اعراف- 70/ انبیا-95/ یونس
* ایمان الوده به شرک 11/حج
* ظلم و ستم در برابر ایات خدا 9/ اعراف- 103 /مومنون
* ایمان نداشتن به اخرت 4و5/ نمل
* ایمان به باطل وکافر شدن به (الله) 52/عنکبوت – 63/زمر
* شرک به خدا 65/زمر
*سوءظن به خدا 22و23/ فصلت
*از دست دادن سرمایه های مهم عمر و عقل و در این دنیا 15/زمر 45 /شوری
*اهل باطل بودن 78/غافر -27/جاثیه
*غفلت از خدا به خاطراموال وفرزندان ( علاقه به اموال واولاد ) 9/ منافقون
* سرکشی وعصیان در دنیا 9/ طلاق
پى نوشت ها:
1. محمد فؤاد عبد الباقى، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قم، نوید اسلام، 1383.
2. مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 14، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1353 – 1366 ش، 27 جلد، 13686 ص)، ص 193.
3. سوره مؤمنون، آیه 1.
4. شاهزاده علیرضا میرزا خسروانى، تفسیر خسروى، ج 6، تهران، چاپ الاسلامیه، 1390 – 1397 ق، (8 جلد، 3994 ص) ص 108.
5. تفسیر نمونه، ج 14، ص 203.
6. سیدمحمد حسین طباطبایى، ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1363 ش، ص 4؛ تفسیر مخزن العرفان، ج 9، ص 5.
7. سیدعلى اکبر قرشى، احسن الحدیث، ج 7، تهران، واحد تحقیقات اسلامى، چاپ اول، 1366 ش، ص 96.
8. سوره مؤمنون،آیه 1.
9. سوره بقره ، آیه 4.
10. سوره بقره، آیه 4 و سوره لقمان، آیات 5 و 4.
11. ترجمه تفسیر المیزان، پیشین، ص 5.
12. سوره نحل، آیه 97.
13. سوره رعد، آیه 29.
14. سوره مؤمنون، آیه 51.
15. ترجمه تفسیر المیزان، پیشین، ج 15، ص 200.
16. سوره مومنون، آیه 1و2.
17. تفسیر نمونه، پیشین، ج 14، ص 193-204.
18. سوره حج، آیه 77.
19. سوره مومنون، آیات 1 تا9.
20. سوره انفال، آیه 45.
21. سوره جمعه، آیه 10.
22. سوره اعراف، آیه 8.
23. سوره حج، آیه 77.
24. سوره شمس، آیه 14.
25. مخزن العرفان، پیشین، ج 4، ص 150.
26. سوره اعلى، آیه 14.
27. سوره مائده، آیه 100.
28. سوره حشر، آیه 9.
29. سوره مومنون، آیه 3.
30. سوره مائده، آیه 90.
31. سوره آل عمران،آیه 135.
32. سوره مومنون، آیه 5.
33. ترجمه تفسیر المیزان، پیشین، ج 15، ص 3، تفسیر نمونه، پیشین، ج 14، ص 196 و ج 20، ص 438.
34. سوره اعلى، آیات 14و 15.
35. سوره مومنون، آیه 4.
36. سوره روم، آیه 38.
37. ترجمه تفسیر المیزان، پیشین، ج 16، ص 276.
38. سوره مائده، آیه 35.
39. سوره توبه، آیه 88 (آیه 35 مائده و 200 آل عمران هم مربوطاند).
40. سوره انفال، آیه 45.
41. سوره آل عمران، آیه 200.
42. تفسیر مخزن العرفان، ج 5، ص 202.
43. سوره مومنون، آیه 8.
44. محمد جواد نجفى، تفسیر آسان، ج 13، ص 274، تهران، کتابفروشى اسلامیه، چاپ اول، 1362 – 1364.
45. تفسیر نمونه،پیشین، ج 14، ص 200.
46. سوره مائده، آیه 35.
47. ترجمه تفسیر المیزان، پیشین، ج 5، ص 532.
48. همان مدرک.
49. سوره آل عمران، آیه 104.
50. تفسیر عاملى، پیشین، ج 2، ص 154.
51. تفسیر نمونه، پیشین، ج 3، ص 42.
52. همان.
53. تفسیر نمونه، ج 3، ص 42.
54. سوره آل عمران، آیه 200.
55. تفسیر احسن الحدیث، پیشین، ج 2، ص 185.
56. سوره نور، آیه 31.
57. سوره قصص، آیه 67.

هدفمندی زندگی انسان

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا