جهان های موازی و دین
۱. همانطور که میدانید فرضیه جدیدی آمده به اسم جهان های موازی (چندگانه) این نظریه خیلی با دین تضاد داره میگه تنظیم ظریف چیزی طبیعی است یعنی وقتی تعداد دنیا زیاد بشود احتمال وجود همچین نظمی طبیعی است. ۲-حدوث جهان از جهان های دیگه ای که بخشی از وجودشان را به دنیای دیگر می بخشند و… نظر شما چیست ؟ آیا با وجود خدا تضاد دارد؟ چون استیون هاوکینگ این فرضیه رو برای رد خدا به کار برده است.
پاسخ کوتاه:
در آموزه های دینی حداقل ما با دو جهان موازی روبروییم: یکی جهانی فیزیکی و مادی است که ماهیت این دنیایی ما را تشکیل می دهد و دیگری و حقیقت اعمال ما و یا همان تجسم اعمال ما است که همزمان با این دنیای فیزیکی در حال رشد و تغییر است و محتوای آن، آخرت ما را شکل می دهد. نظریه جهان های موازی، در واقع باز می گردد به نظریة زمان های موازی. وجود زمان موازی، مستلزم وجود جهان موازی است. عالم ماده، عالم صورت (برزخ) و عالم روح، اولین معلومات انسان راجع به عوالم گوناگون در آموزههای دینی میباشند که از آنها به عوالم «حیات دنیوی»، «حیات برزخی» و «حیات اخروی» نیز یاد میشود.
در آموزه های دینی حداقل ما با دو جهان موازی روبروییم: یکی جهانی فیزیکی و مادی است که ماهیت این دنیایی ما را تشکیل می دهد و دیگری و حقیقت اعمال ما و یا همان تجسم اعمال ما است که همزمان با این دنیای فیزیکی در حال رشد و تغییر است و محتوای آن، آخرت ما را شکل می دهد. نظریه جهان های موازی، در واقع باز می گردد به نظریة زمان های موازی. برای درک بهتر این نظریه به مقاله زیر توجه کنید:نظریه زمان های موازی و نظر قرآندر دانشگاهها و محیطهای دانشجویی بسیار مطرح میشود که «استیون هاوکینگ» با نظریه عوالم موازی ثابت کرده است جهان از هیچ به وجود آمده است. چه دلایل فلسفی و منطقی در پاسخ وجود دارد؟زمانزمان موازی چیست؟فیزیکدانان کوانتمی دانشگاه کالیفرنیا کشف کرده اند که به گونه ای نشان می دهد جسمی که در مقابل یک فرد قرار گرفته و دیده می شود می تواند به صورت همزمان در جهانی موازی نیز وجود داشته باشد.این کشف به واسطه ذره ای کوچک و فلزی انجام گرفته است ، براده ای به قطر یک تار مو ، جسمی که بسیار ریز است اما در عین حال می توان آن را با چشم غیر مسلح نیز مشاهده کرد.دانشمندان این ذره را در کاسه ای مخروطی و تاریک سرد کرده و تمامی هوای اطراف آن را به منظور حذف ارتعاش خارج کردند. سپس محققان ذره را مانند یک دیاپازون حرکت داده و مشاهده کردند ذره در زمانی واحد حرکت کرده و متوقف می شود.پیشینه بحث وجود زمان موازی، مستلزم وجود جهان موازی است. اگر چه سابقهی این نظریه را از قرن 19 مطرح میکنند و در دهههای اخیر و به بویژه پس از توجه به فیزیک کوآنتوم نظریات متعددی در این زمینه ارائه شده است، اما اسناد تاریخی نشان میدهد که سابقهی اینگونه تخیلات حتی به هزاران سال قبل از میلاد میگردد. اما در عین حال هم چنان فقط و فقط یک نظریه «یعنی حدس و گمان بدون هیچ پایهی علمی» میباشد و حتی شواهد قابل تأملی نیز برای آن ارائه نشده است، چه رسد به دلایل متقن علمی.البته منظور دانشمندان ماتریالیست (ماده گرا) این است که شاید جهانی شبیه به جهان مادی مشهود وجود داشته باشد و احیاناً موجودانی نیز در آن زندگی مادی داشته باشند، که چنین نظریهای هیچ گاه به اثبات نزدیک نیز نخواهد شد. چرا اولاً وجود ندارد و ثانیاً ابزار شناخت در جهان بینی مادی محدود به حس و کشف آن محدود به نظریه و آزمون است و برای انسان جز همین جهان مادی فعلی قابل آزمایش و تجربه نخواهد بود.اما اگر موضوع را از دیدگاه وسیعتری مورد مطالعه قرار دهیم و سخن از «عوالم» دیگر با موجودات منطبق با خود به میان آوریم، به نتیجه میرسیم که وجود عوالم دیگر، نه تنها نظریهی جدیدی نیست، بلکه اثبات شده است. عالم ماده، عالم صورت (برزخ) و عالم روح، اولین معلومات انسان راجع به عوالم گوناگون در آموزههای دینی میباشند که از آنها به عوالم «حیات دنیوی»، «حیات برزخی» و «حیات اخروی» نیز یاد میشود.اگر چه قرآن کریم یک کتاب تخصصی شیمی و فیزیک نیست که در خصوص شیمیآلی یا فیزیک کوآنتوم سخن بگوید، اما از آنجا که اشارات زیربنایی به جهانشناسی، زیستشناسی، انسانشناسی … و معاد شناسی دارد، به همه این عوالم و حتی حیات در آنها اشارات محکم و مستدلی دارد. همین که میگوئیم: «الحمد لله رب العالمین»، یعنی میدانیم که عوالم گوناگونی وجود دارد که الله جل جلاله رب و پروردگار همهی آنهاست.بدیهی است که در آن عوالم نیز حیات و بالتبع حرکت و زمان وجود دارد، اما نه زمان مادی که از چرخش سیارات به دور خود یا یک دیگر به دست آید. چرا که خورشید و زمین و به اصطلاح چرخ فلک، مختص همین جهان مادی مشهود هستند. بلکه زمان به معنای «تقدم و تأخر» یا همان قبل و بعد، که معنای دیگری برای حرکت است.قرآن مجیدلذا شاهدیم قرآن کریم از یک «روز» در آن زمانی که دیگر خورشید، زمین، ستاره، سیاره و کهکشانی وجود ندارد سخن به میان آورد و برای این که بشر حاضر در این جهان مادی طول روز آن زمان را درک کند، میفرماید آن یک روز برابر با 50 هزار سال فعلی شماست. و از موجودات عوالم دیگر چون ملائک و روح نام میبرد.«تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَة» (المعارج، 4)ترجمه: ملائکه و روح در روزى که مقدار آن پنجاه هزار سال است (یعنى در روز قیامت) به سوى او عروج مى کنند.
جهان های موازی و دین