دین و اندیشه

اختیار انسان و اراده الاهی

پرسش و پاسخ

با سلام، مرز بین اجل مسمی و اجل معلق بسیار مخدوش است. دیگر اینکه اگر همه افعال ما خواست خداوند است و ما بخواست او “فاعل” کارهای خیر و شر می شویم پس این نهایت جبر است. اینکه آنچه در عالم رخ می دهد و خواهد داد خواست خداوند است در حقیقت انسان را به پائین ترین درجه اهمیت اش در عالم تقلیل می دهد، پس این همه فعالیت انسان چیست؟ آیا خداوند می خواهد انسانها یکدیگر را قتل و عام کنند؟

برداشت شما از اینکه «همه افعال ما خواست خداوند است» اشتباه است. زیرا خداوند نمی خواهد ما ظلم کنیم.
دنیای انسانی ما دنیای اختیار است. برای همین اجل ما هم دو نوع است: اجل مسمی، یعنی همان اجلی که بی مانع تقدیر اصلی من بوده و من به طور طبیعی همانقدر عمر می کرده ام. و اجل معلق، اجلی که دیگران دخالت می کنند و آن را جلو می اندازند. برای همین ما باید عقل و هوش و اختیار خودمان از خودمان در برابر حوادث، بیماریها و … مراقبت کنیم.
در حقیقت خداوند می خواهد ما با اختیار خودمان تصمیم بگیریم. عواقب تصمیم های اشتباه را هم به ما یادآوری می کند. خدا جهنم را خلق نمی کند، این ماییم که با اعمالمان آن را خلق می کنیم.
تردیدی نیست که خداوند برای هر چیزی علت‌ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می‌آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و … عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی‌پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی‌زند، بلکه نخست چیزی را تصور می‌کند، سپس به آن می‌اندیشد و پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت،‌ در انجام آن می‌کوشد. پس وقوع هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد . این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
بدیهی است این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان هم منافات ندارد،‌ زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد و سرنوشت خویش را رقم زند.
این که می‌گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است. بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند.
هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی می‌بیند . هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد . سایر راه‌ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین می‌کند. (شهید مطهری ، مجموعة‌آثار، ج1، ص 385)
پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر ، او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند.
انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت‌های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
امیرالمؤمنین (ع) از کنار دیوار شکسته و کجی برخاست. پرسیدند: از قضای الهی فرار می‌کنی؟ فرمود: از قضای الهی به قدر او پناه می‌برم. (شیخ صدوق، التوحید ص 369) یعنی درست است که تا قانون علیت که منتهی به فرمان خداست، نباشد، دیوار شکسته سقوط نخواهد کرد، اما همان خداوند به من عقلی داده که آن خود ، یک حلقه از سلسله قانون علیت است و یک عامل بازدارنده در برابر این گونه حوادث. البته دیوار عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلی و طبق علت های خاص خود سقوط می‌کند. اما می‌توانم به قدر الهی پناه ببرم؛ یعنی با عقل خود چنان محل نشستن را اندازه گیری کنم که اگر دیوار سقوط کند روی من نیفتد». (ناصر مکارم شیرازی، پیدایش مذاهب، ص 31 ، تنظیم مسعود مکارم، محمد رضا حامدى)
در قرآن آیات زیادی وجود دارد که به صراحت اختیار انسان و نقش اراده او را بیان داشته است؛ مانند آیه: «لیس للانسان الا ما سعی ـــ برای انسان چیزی جز حاصل سعی او نیست».(نجم/ 39)
و مانند آیه: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ـــ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد. مگر خودشان آن را تغییر دهند».(رعد/ 11)
با یک مثال معنای قضا و قدر الهی روشن می‌شود: «اگر کسی بالای بام ایوانی خود را روی زمین بیفکند و بگوید: اگر مقدر است بمیرم می‌میرم و اگر مقدر است بمانم می‌مانم. این گفته درست نیست، زیرا قضا و قدر الهی این است که بشر دارای اختیار و اراده باشد . بتواند خود را از بام پرت کند و بمیرد و یا آن که از راه بام، پله پله به زیر آید و بماند. هر کدام را که انتخاب نماید، همان قضا و قدر و سرنوشت او است.
بنابراین تعیین سرنوشت و مقدرات، به معنای تعیین علت‌ها و اسبابی است که زندگی انسان‌ها را رقم می‌زند. بلکه بخشی از اسباب و علت‌ها نیز به وسیله انسان تحقق می‌یابد.

اختیار انسان و اراده الاهی

guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا