نام موسی(ع) و در آثار مصریان باستان
در تمام آثار ساختمانی و اشیا و کتب بجای مانده از دوران باستان مصر هیچ اشاره ای ب موسی و معجزاتش نشده است . ناگفته نماند ک مصریان باستان از مکتوب کردن کوچکترین داستانها درمورد فراعنه فروگذار نبودند ! پس چطور ممکن است هیچ اشاره ای در مورد موسی و معجزاتش نکرده باشند؟؟ داستان موسی هرچه ک بوده آنقدر مهم نبوده ک کاتبان مصری میلی ب نگارشش پیدا کرده باشند!
اولا این آثاری که فرمودید اگر درست باشد(که خود جای بحث دارد) توسط حاکمان نوشته شده و اسامی فراعنه و پادشاهان در آن آمده است.
ثانیا شما کتابی از تاریخ مصر باستان نام ببرید سپس ببینیم در آن کتاب نام حضرت موسی علیه السلام هست یا نه؟
ثالثا هدف از نوشتن یک سنگ نبشته وجود پادشاهان است نه بیان تاریخ مدون
رابعا اصلا ما تاریخ مکتوبی از مصر باستان مقارن با حضور حضرت موسی نداریم که نام ایشان آمده باشد یا نیامده باشد. الواح و سنگ نبشته ها هرچند به عنوان یک سند تاریخی می توانند محسوب شوند اما به علت کوتاه بودن مطالب آنان تنها سر نخ هایی دست انسان می دهند. مثلا یک سکه سند تاریخی محسوب می شود اگر این سکه عکس و نام پادشاهی را به خود داشته باشد و کاوشگر تشخیص دهد که به چه دورانی مرتبط است مشخص می شود که پادشاهی با نامی که در روی سکه حک شده در آن دوران می زیسته اما نباید انتظار داشت که علت حمله آن پادشاه به کشورهای همجوار در آن آمده باشد. الواح نیز چنین هستند اشاره کوتاهی به دوران تالیف خودشان دارند و همه اطلاعات را از زمان خودشان در دست نمی دهند. پس نباید انتظار داشت که نام حضرت موسی علیه السلام در سنگ نبشته های اطراف هرم ابوالهول باشد
باید دقت نماییم که مباحث تاریخ، منابع و مصادر تاریخی، آثار تاریخی و تحلیل تاریخی از هم جداست – مباحث مربوط به کتاب، کتاب شناسی، کتابهایی که باقی ماندهاند، کتابهایی که اثری از آنها نیست، اما نام و موضوعشان در کتب معتبر دیگری آمده و به آن استناد شده است و …، جداگانه است .
مثلا یک موقع کسی در انتقاد به یک فیلم تاریخی، میگوید: این سکانسش واقعیت نداشت – نام این شخص یا این شهر درست بیان نداشت و …؛ اما یک موقع کسی میگوید: «اصلاً چنین شخص، شخصیت و حوادثی در تاریخ اتفاق نیافتاده است؟!
در بررسی صحت اقوال تاریخی، منبع و ثقه (مورد اعتماد و اطمینان) بودن مورخ و ناقل، بسیار مهم و شاخص و ملاک میباشد.
بدیهی است که برای ما مسلمانان، قرآن کریم که کلام وحی است، در تمامی مباحث و از جمله نقل حوادث تاریخی (قصص)، معتبرترین کتاب میباشد، چرا که منبع و گویندهی آن، خداوند علیم و حکیم میباشد. حال اگر در قرآن کریم بفرماید که اقوام عاد یا ثمود چنین بودند و به چنان سرنوشتی دچار شدند، دیگر نمیپرسیم که آیا در میان اقوام عاد یا ثمود، مورخی هم بوده، کتابی هم نوشته، این سرگذشت را نقل کرده و کتابش باقیست یا خیر؟! ما صحت اقوال تاریخی که در قرآن کریم به آن تصریح شده است با را با قرآن میسنجیم، نه این که مطالب قرآنی را با کتب تاریخی مصری، یونانی، ایرانی و … بسنجیم.
کلا درست است که کتاب مقدس کتاب تاریخی نیست اما می تواند منبع تاریخی باشد. زیرا تفاوت است بین کتاب تاریخی با منبع تاریخی!
●- احمد السنوسی، مینویسد: همانا خداوند سبحان، از “مصر” و حوادث تاریخیاش، بارها در قرآن کریم یاد کرده است و البته پیش از آن نیز در تورات و انجیل یاد کرده است.
دانشمندان و متخصصان برای شناخت بخشهای واقعی و درست تاریخ، به رغم مشکلات و سختیهای فراوان، تلاش گستردهای دارند و سعی میکنند حتی بدون توجه به محدودیتهای دینی و مذهبی، حقایق تاریخی را بشناسند. از اینرو تمامی دانشمندان و از جمله دانشمندان مسلمان نیز سعی میکنند به منابع باستانی تاریخ نگاه کنند و متأسفانه بزرگترین منبع موثق تاریخ، یعنی قرآن کریم و داستانهای پیامبران در آن را فراموش نمودهاند!
از اینها گذشته فراموش نکنیم چنانچه برخی منابع گفته اند که مجموعه فراعنهٔ مصر(یا سلاطین قدیم) متشکل از بیست و شش سلسله بوده و تاریخشان تقریباً سه هزار سال را شامل میشود. پایتخت مصر گاهی منفیس و زمانی تب بودهاست. قدرت و عمران این مملکت در عهد سلطنت توتمس سوم و رامسس دوم که از فراعنهٔ تب بودند، به بالاترین درجه رسید.
تاریخ ادوار فراعنه را میتوان به چهار دورهٔ اصلی تقسیم کرد.
– دولت قدیم منفیس
– اهرام
– دولت وسطی
– دولت تازهٔ تب.
بنظر شما از این سه هزار سال چه حجمی از کتاب و آثار باید در دسترس باشد تا تمام تاریخ مصر و روزگار فراعنه را نوشته باشند؟
نام موسی(ع) و در آثار مصریان باستان