یکنواختی عصر ظهور
دنیای بعد از ظهور غیر از رفاه و عدالت و ثروت و علم و قدرت و حکومت انسان ها صالح بر مسند مدیریت ها شکوفایی استعداد ها رشد اخلاق و معنویت و فرهنگ ،از لحاظ جهاد و شیوه رشد معنوی چگونه هست؟در حالی که ظلمی نیست که مبارزه ای باشد.
تاریخ چیزی جز انعکاس درگیری پایدار و بی امان حقّ و باطل نیست. رویارویی طرفداران این دو از سپیده دم تاریخ تا کنون به طور مداوم و در میدان های گوناگون حیات جریان داشته و پیروزی و شکست دست به دست گردیده است. البته قدرت غیبی خداوند همیشه یاور حقّ پرستان و مؤمنان بوده است. در روند تاریخ مقاطع بسیاری پیش آمده که حقّ و رهروان راهش در ضعف و فشار و باطل و میدان دارانش در تاخت و تاز بوده اند؛ اما سرانجام تاریخ طبق سنن الهی از آن حق و حق طلبان است و حاکمیت خط انبیا بر تمامی قلوب و نفوس تحقّق خواهد یافت. قرآن نویدگر این حقیقت است که در مبارزه طولانی و پردامنه حق و باطل، سرانجام حق پیروز است و باطل محتوم به اضمحلال و انهدام و فنا: [۱] «قل جاء الحقّ و زهق الباطل اِنّ الباطل کان زهوقاً» [۲] ؛ «بگو حقّ آمد و باطل را نابود ساخت که باطل بی تردید لایق محو و نابودی است» و «یرید اللَّهُ اَن یُحقّ الحقّ بکلماته و یقطع دابر الکافرین لیحقّ الحقّ و یبطل الباطل و لو کره المجرمون» [۳] ؛ «و خداوند می خواهد حق را با کلمات خود تقویت و ریشه کفر و کافران را قطع کند تا حقّ تثبیت شود و باطل از میان برود؛ هر چند مجرمان را خوش نیاید». تضادّ و کشمکش بین حقّ و باطل و مؤمنان و کافران از نخستین لحظات تاریخ تا کنون ادامه داشته است و نزاع و ستیزه های خارج از این چهارچوب، محدود و گذرا بوده و استمرار و تداومی در تاریخ نداشته است. حال نقطه پایانی این درگیری و تضادّ کجا و چه وقت است؟ با توجّه به وعده قرآن، نقطه پایانی این «تضادّ»، غلبه و پیروزی ایمان و حقّ و نابودی کفر و باطل است؛ بدین صورت که در عصری، «حقّ» به اوج قدرت و کمال خود می رسد و زمینه برای فتح و پیروزی آن به وجود می آید. باطل نیز به نهایت قدرت و انحطاط و فساد کشیده می شود و وقتی هر دو به نهایت خود رسیدند، حقّ با امداد خداوند و آگاهی و توانایی مؤمنان و صالحان بر باطل غلبه می کند و کافران و مفسدان را از میان برمی دارد و قدرت و سلطه شیطان از بین می رود. در روایات به صراحت از نابودی و هلاکت شیطان به دست امام زمان علیه السلام اشاره شده است. پیروزی نهایی نیروهای حق و صلح و عدالت، اندیشه ای قرآنی است که با قاطعیت اعلام می دارد: پیروزی نهایی با دین حق و ایمان و غلبه قطعی صالحان و متقیان، کوتاه شدن دست ظالمان و مستکبران و آینده روشن و سعادتمندانه بشر است. نقطه اوج و متعالی این حرکت با قیام و ظهور منجی موعود – و از دیدگاه اسلام مهدی(عج) – تحقّق می یابد و او رهبری گروه حقّ را به دست می گیرد و با تمام توان، به جنگ نهایی با جبهه کفر و باطل می پردازد و در تحقّق وعده های حتمی الهی، پیروز می شود و تاریخ به شکوه مندترین فرجام خود می رسد. این وعده قطعی و حتمی خداوند، تخلّف نمی پذیرد و حقّ با تمام توان و شکوه، به پیروزی می رسد. از مجموع آیات و روایات استنباط می شود که قیام مهدی موعودعلیه السلام آخرین حلقه از مجموعه حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است. مهدی موعود، تحقّق بخش ایده های همه انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است و به عبارتی او حاصل تمامی مجاهدت ها و تلاش های پیامبران و ثمره قیام ها و مبارزات حقّ طلبان است: «از آیات قرآن، استفاده می شود که ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدان ها در روایات استناد شده است، نشان می دهد که مهدی موعود(عج) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است [۴] ، مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است.» [۵] . آری ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان و وسیله ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمه ای برای وراثت آنها و خلافت الهی در روی زمین است. [۶] ظهور مهدی موعود، تحقّق بخش وعده ای است که خداوند متعال از قدیم ترین زمان در کتب آسمانی، به صالحان و متقیان داده است که زمین از آن آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد». [۷] . امام باقرعلیه السلام در تفسیر آیه «و تلک الایّام نداولها بین النّاس» [۸] می فرماید: «از وقت خلقت آدم تا این زمان، دولتی برای خدا و دولتی برای ابلیس بوده است. پس کجا است دولت خدا در این زمان؟! و نیست صاحب دولت خدا، مگر قائم» [۹] . امام هادی علیه السلام فرموده است: «او کسی است که وحدت کلمه ایجاد می کند، نعمت را کامل می سازد. خداوند حق را به دست او تحقّق می بخشد و باطل را نابود می کند. آن گاه آیه «بقیةاللَّه خیرٌ لکم» را قرائت کرد و فرمود: به خدا سوگند! بقیّة اللَّه، او است» [۱۰] . در روایتی آمده است: «محمد بن مسلم گوید: از امام باقرعلیه السلام پرسیدم: مقصود از آیه «و اللیل اذا یغشی» چیست؟فرمود: شب، اشاره به آن است که سدّ راه علی علیه السلام شد و او را فرو پوشاند. «و النّهار اذا تجلّی»، روز، اشاره به قائم ما است که وقتی خروج می کند، دولتش بر همه دولت های باطل چیرگی می یابد» [۱۱] .
نتیجه آنکه ظهور امام زمان، حجة الله، حضرت مهدی علیه السلام، یک قیام جهانی است و نتیجهاش استقرار “حکومت واحد جهانی، به رهبری ولیّ الله” میباشد. اگر بخواهیم هدف از قیام ایشان را در قالب فرهنگ و آموزههای دینی و اسلامی به صورت کوتاه ولی جامع بیان نماییم، باید اذعان کنیم که هدف غایی ایشان، تحقق دعوت تمامی انبیای الهی به “لا إله الاّ الله» میباشد؛ و اگر به بخواهیم به ادبیات خودمان شرح دهیم، میتوانیم بگوییم که هدف نهایی «رها کردن بندگان از یوغ بندگی طواغیت از یک سو و رشد آنها در چارچوب بندگی خداوند سبحان از سوی دیگر میباشد». طواغیت و فراعنهی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … در هر عصر و نسلی، خودشان نیز مخلوق و بنده هستند، منتهی سرکش، یاغی و ظالم. پس، هدف غایی، همان رهایی مردمان از زنجیر “ولایت طاغوت” است که آنها را به سوی ظلمات میبرد و وصل کردن آنها به ریسمان “ولایت الهی” است، که مسببات هدایت آنها به سوی نور را فراهم میسازد، بله “چالش” اصلی این است، یک سویش عقلی، فطری و علمی میباشد، و سوی دیگرش جهل و ظم است: « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ » (البقره، 257) خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
پاورقی [۱] ر.ک: ظهور و سقوط جامعه ها و تمدن ها از دیدگاه قرآن، صص ۴۳۹ – ۴۳۷. [۲] اسراء(۱۷)، آیه ۸۱. [۳] انفال(۸)، آیه ۷ و ۸. [۴] نور(۲۴)، آیه ۵۵. [۵] مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی، پیشین ما ص ۵۴. [۶] قصص(۲۸)، آیه ۵. [۷] انبیاء(۲۱)، آیه ۱۰۵؛ اعراف(۷)، آیه ۱۲۸. [۸] آل عمران(۳)، آیه ۴۰. [۹] ما زال منذ خلق اللَّه آدم دولة للّه و دولة لابلیس، فأین دولةاللَّه؟ اما هو قائم واحد: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، (تهران: مطبعة الاسلامیه، ۱۳۸۴)، ج ۵۱، ص ۵۴؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیّاسی، (تهران: مکتبة العلمیة الاسلامیة، ۱۳۸۰)، ج ۱، ص ۱۹۹. [۱۰] هو الّذی یجمع الکلم و یتمُّ النّعم و یحق اللَّه به الحقّ و یزهق الباطل. و هو مهدُّیکمُ المنتظر، ثمّ قرأ: «بقیةاللَّه خیرٌ لکم» و قال: هو و اللَّه بقیّة اللَّه»: کامل سلیمان، یوم الخلاص، (تهران: آفاق، ۱۳۷۶)، ج ۲، ص ۶۶۳؛ علی یزدی حائری، الزام الناصب، (تهران: ۱۳۵۱)، ص ۵۷. [۱۱] محمد بن مسلم [قال:] سألت اَبا جعفر عن قول اللَّه تعالی «و اللیل اذا یغشی»، قال: اللیل فی هذا الموضع، الثانی، غشّ امیرالمؤمنین فی دولته الّتی جرت له علیه… «و النهار اذا تجلّی»، النهار هو القائم منّا اهل البیت، اذا قام غلب دولة الباطل»: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج ۵۱، ص ۴۹.
یکنواختی عصر ظهور