بررسی نذر عبد المطلب
ایاتوجیهی برای این کارعبدالمطلب وجود دارد که بخواهد فرزندش راصرفا به جهت نذر به قتل برساند؟
داستان نذر عبد المطلب
ابن هشام به نقل از ابن اسحاق چنین آورده است:
عبد المطلب –بر اساس گمان برخی و حقیقت را خدا می داند- به خاطر آنچه که هنگام حفر زمزم از قریش دیده بود نذر کرد که اگردارای ده فرزند باشد و به بلوغ و رشد برسند یکی را در نزد کعبه برای خدا نحر کند.هنگامی که دارای ده فرزند شد و فهمید که مایه عزت و سربلندی او خواهند شد و از او حمایت خواهند کرد , آنان را جمع کرد و از نذر خود مطلع ساخت و آنان را به وفای به این نذر دعوت کرد .
آنان پدر را اطاعت کردند و گفتند : چگونه عمل بکنیم؟عبد المطلب گفت:هر کدام از شما تیری بردارد و اسم خودرا در آن بنویسد. پس از نوشتن اسمها آنها را به من بدهید. آنان اسامی خودرا بر روی تیری نوشتند و به عبد المطلب دادند . عبد المطلب به همراه فرزندان خود در داخل خانه خدا نزد بت «هبل» رفت .در کنار هبل هفت عدد تیر قرار داشت. در هر تیری موضوع خاصی در نظر گرفته شده بود.در یک تیر نوشته شده بود :«دیه » . در هنگام اختلاف در دیه این تیر ها را به هم می زدند و یکی را برمی داشتند.اگر تیری که در آن دیه نوشته شده بود خارج می شد در این صورت به نام هرکس در می آمد دیه را او می پرداخت.در تیری « نعم »آمده بود. در تیر دیگری «لا » نوشته شده بود و همینطور .اگر نعم در می آمد , کار را انجام می دادند و اگر لا در می آمد انجام نمی دادند. این هفت عدد تیر به دست کسی بود که قرعه کشی با اینهارا می دانست و مسئولیت حفظ و اداره اینها با این فرد بود.
عبد المطلب نزد مسئول تیر ها رفت و گفت: بر این فرزندانم به تیر های خودشان قرعه بزن و عبد المطلب او را از ماجرای نذ ر خود مطلع ساخت. هرکدام از پسران تیر های خود را به صاحب تیر ها دادند .در بین این پسران «عبد الله » از همه کوچکتر بود.به گمان یک عده عبد الله محبوبترین و عزیزترین فرزندان عبد المطلب بود .هنگامی که قرعه کش کعبه تیرها را برای قرعه به دست گرفت , عبد المطلب در کنار بت هبل ایستاد و خدا را می خواند . قرعه کش قرعه زد و قرعه به نام «عبد الله » در آمد . عبد المطلب دست عبد الله را گرفت, چاقوی بزرگی برداشت و عبد الله را به کنار بت اساف و بت نائله آورد تا قربانی کند.قرشیان نزد عبد المطلب آمدند و گفتند:ای عبد المطلب چه می کنی ؟! گفت : او را ذبح می کنم . قرشیان گفتند:او را ذبح نکن تا عذری برای عدم ذبح پیدا کنی و تو اگر او را ذبح کنی این عمل در میان قریش سنت می شود و هر کس پسر خودرا میآورد و به عنوان قربانی ذبح می کند و در نتیجه مردم نابود می شوند.مغیره بن عبدالله گفت:سوگند به خدا هرگز او را نکش تا عذری پیدا کنی و اگر نجات او با اموال ما باشد , اموالمان را فدای او میکنیم .
قریش به عبد المطلب پیشنهاد دادند که عبد الله را ذبح نکن و به یثرب برو. در یثرب زن فالگیری هست و از او چاره کار را بخواه . اگر او دستور به ذبح داد ذبح کن و اگر به راه دیگری اشاره کرد همان را به کار می بری .عبد المطلب و گروهی به یثرب آمدند و آن زن را در خیبر یافتند.نزد آن زن رفتند و از او راه چاره خواستند.عبدالمطلب داستان نذر خود و ذبح عبدالله را به گفت. زن کاهن گفت :امروز برگردید تا جنی که تابع من است بیاید و راه چاره را از او بپرسم.فردا نزد او رفتند . او گفت : دیه قتل در نزد شما چند شتر است ؟ گفتند: ده شتر .گفت : به شهر خود برگردید و عبدالله و ده شتر را بیاورید و بین عبدالله و ده شتر با تیر های کعبه قرعه بزنید . اگر تیر ها به نام عبد الله در آمد شتر ها را بیشتر کنید تا به حدی که خدایتان راضی باشد و اگر به نام شتر افتاد شتر ها را نحر کنید که در این صورت هم خدایتان راضی شده و هم فرزند شما نجات یافته است.
عبد المطلب و همراهان به مکه آمدند و تصمیم به قرعه گرفتند.عبد الله و ده شتر را آوردند و عبد المطلب در این لحظه در کنار بت هبل خدا را می خواند .مسئول تیر ها تیر ها را زد و به نام عبد الله در آمد.ده شتر افزودند و قرعه زدند و قرعه به نام عبد الله در آمد. هر بار ده شتر می افزودند و هر بار به نام عبد الله اصابت می کرد تا اینکه شتر ها به یکصد رسید و این بار به نام شتر ها در آمد. قریش گفتند: رضایت خدایت به این حد است .برخی گمان کرده اند که عبد المطلب گفت:نه , تن به این نمی دهم مگر اینکه سه بار قرعه بزنم .به دنبال این تصمیم سه بار دیگر بین عبد الله و یکصد شتر قرعه زدند و هر بار به نام شتر ها افتاد و شتر ها را نحر کردند و مردم از گوشت آن استفاده کردند.(1)
بررسی این داستان
در بررسی این داستان باید به چند نکته توجه کرد:
1-عبد المطلب مردی بود حکیم و برد بار . او قوم خود را به مکارم اخلاق و دوری از ستم و پلیدیها دعوت می کرد.شعار او این بود که انسان ظالم در همین جهان به کیفر اعمال خویش می رسد و اگر در این جهان کیفر اعمال خود را ندید در جهان دیدگر به کیفر خواهد رسید.(2)
عبد المطلب پناهگاه و حامی در ماندگان بود . از سفره گسترده بخشش او همگان حتی حیوانات بهره مند می شدند و به همین جهت او را فیاض می گفتند .(3)در حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام آمده است :عبد المطلب در روز قیامت در حالیکه سیمای پیامبران و عظمت شاهان را دارد به صورت امت واحد محشور می گردد.(4)سند این روایت صحیح است و راویان آن همه ثقه و مورد اعتماد هستند .در سند این روایت این اشخاص هستند:
محمد بن ابی عمیر, جمیل بن دراج , زراره بن اعین از امام صادق علیه السلام .
بر اساس این حدیث عبد المطلب شخصیتی خردمند و غیر خرافی است و به خاطر همین نمی توان گفت که آن زن فالگیر از عبد المطلب اندیشمندتر است و نمی توان باور کرد که عبد المطلب به زن فالگیر مراجعه بکند.
در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم :در آستانه کعبه برای عبد المطلب فرشی پهن می کردند تا روی ان بنشیند.برای هیچکس غیر از عبدالمطلب در آنجا فرش پهن نمی کردند.فرزندان عبدالمطلب بالای سر او می ایستادند و کسی را به نزدیک او را نمی دادند.حضرت محمد صلی الله علیه و آله که در آن زمان کودک خردسالی بودند و روی زانوی عبد المطلب نشست. برخی از فرزندان خواستند او را دور کنند.عبدالمطلب گفت: دع ابنی فان الملک قد اتاه .(5)فرزندم را رها کنید که فرشته بر او آمده است.
این پیشگویی نشانگر پاکی و روشنی باطن اوست چه کلمه « ملک » را به معنای فرشته بدانیم و چه به معنای سلطنت و حکومت . کسی که تا این حد از طهارت نفس برخوردار است چطور می تواند به زن فالگیر یهودی پناه ببرد؟! و از او راه حل مشکل دینی بپرسد. سند این روایت صحیح است .سند چنین است:علی بن ابراهیم , ابراهیم بن هاشم , احمد بن محمد بن ابی نصر , رفاعه بن موسی , امام صادق علیه السلام .
در سیره ابن هشام به جای « فان الملک قد اتاه » به این صورت آمده است :فوالله ان له لشانا . سوگند به خدا که او مقام بسیار با عظمتی دارد.
عبدالمطلب پس از آن او را روی زانوی خود می نشانید و دست به پشت او می زد و از حرکاتش خوشش می آمد.(6)
2-ذبیح بودن برای حضرت اسماعیل افتخار بود.اسماعیل را خداوند ذبیح قرار داد و پدر و پسر هر دو داوطلب این ذبح بودند و کوچکترین کوتاهی از آنان سر نزد و حضرت ابراهیم علی نبینا و علیه السلام از جانب خدا مامور بود و نمی توان عبد المطلب و عبدالله را به آن دو مقایسه کرد چون عبدالمطلب از سوی خدا مامور نبود و هیچکدام هم داوطلب قربانی نبودند. بنابر این نمی توان با این ماجرا برای پیامبر افتخار درست کرد .
3-اگر بخوهیم نذرکنیم باید مورد نذر کار درست و عقلایی باشد و درست نیست که هر کس هرگونه نذر کرد عمل به آن واجب باشد .ما نمی توانیم به یقین بگوییم که عبدالمطلب چنین نذری کرده است.
4-ابن هشام درسیره این روایت را بدون سند ذکر کرده و به گمانها تکیه کرده است و روشن است که نمی توان بر گمان تکیه کرد .
5-تا کنون اثبات نشده که در ادیان الهی پیشین چنین نذری وجود داشته است .
6-بر پایه روایت ابن هشام عبالمطلب مشرک بود و بت می پرستید در حالی که در روایات آمده است که عبد المطلب موحد بود . با وجود این روایات اعتباری برای روایت ابن هشام نمی ماند. پیامبر خدا فرمود:
خداوند مرا پیوسته از صلبهای پاک به رحمهای پاکیزه انتقال می دادتا آنکه در جهان شما مرا ظاهر ساخت و مرا به پلیدی جاهلیت آلوده نساخت.(7)و فرمود
یا علی! عبد المطلب بتها را عبادت نمی کرد و می گفت : من به دین پدرم ابراهیم هستم . (8)علی علیه السلام فرمود
سوگندبه خدا پدرم و عبدالمطلب هرگز بت نپرستیدند.(9)
علاوه بر اینها امامیه اتفاق نظر دارند که اجداد پیامبر اسلام همه موحد بودند.(10)
در بحار الانوار داستان نذر را به نقل از مناقب آل ابی طالب آورده است (11)ولی این روایت , مرسل است و اعتبار ندارد و روایتی را هم به نقل از عیون اخبار الر ضا آورده است (12) ولکن این روایت هم قابل اعتماد نیست چون یکی از راویان آن به نام احمد بن حسن قطان مهمل است و از احوال او خبر نداریم . روایت دیگری هم در بحار الانوار آمده است که بسیار خلاصه است و در آن خبری از بت پرستی و زن کاهن و مطالب نادرست دیگر نیست ولی از نظر سند قابل اعتماد نیست چون هم مرسل است و هم محمد بن جعفر بن احمد بن بطه مورد اعتماد نیست.(13)
از آنچه گذشت معلوم شد که نمی توان به چنین امری معتقد شد.
من احتمال می دهم که عبد المطلب برای این که خداوند به او ده پسر عنایت کند نذر کرد که یکصد شتر قربانی کند . خداوند هم به او ده پسر داد و او هم یکصد شتر قربانی کرد . بعد ها راویان و قصه گویان این کار درست را با افسانه و خرافات در آمیخته اند .
پاورقی ها
1- سیره ابن هشام ج 1 ص 160 چاپ مصر
2- سیره حلبیه ج 1 ص 4
3- همان
4- اصول کافی ج 1 447 چاپ آخوندی
5- همان ص 448 و بحار ج 15 ص159 ح 88 چاپ ایران
6- سیره ابن هشام ج 1 ص178 و بحار ج 15 ص 142 ح 75
7- بحار ج 15 ص117
8- همان ص 127 ح 67 و ص 129 ح 69
9- همان ص 144 ح 76
10-همان ص 117
11-همان ص 111 ح 58
12- همان ص128 ح 69
13- همان ص 126 ح 65
بررسی نذر عبد المطلب