شکّ در اعتقادات و علاج آن
سلام به نام خداوند بخشنده مهربان و با یاد معصومین عصمت و طهارت علیهم السلام و اولیای الهی علیه السلام.سلام در مورد موضوع شک، من مشکلم را تقریبا یا کاملا پیدا کردم که به خاطر زود باوری است یا وسواس من خودم هم به خودم میگم وقتی این ها فقط فکر است و استدلال نداری اهمیت نده و معلوم است که خداوند و اولیای الهی علیهم السلام حق است.لطفا بر طرف میکنید مشکل من را.لطفا مرا راهم بسیار دعا کنید .ممنون. خداوند بخشنده مهربان و معصومین عصمت و طهارت علیهم السلام و اولیای الهی علیه السلام نگهدارتان و خداوند خیرتان بدهد یاعلی مدد خداحافظ.
1 ـ اقسام شک و راه درمان آنهاباید متوجّه بود که هر پدیدهای در عالم هستی علّتی و حکمتی دارد؛ که شک در اعتقادات نیز از این امر مستثنی نیست. گاه شک در اعتقادات میتواند نعمتی از جانب خدای حکیم باشد که بندهی خود را از این طریق به سوی یقینهای بالاتری سوق میدهد؛ لذا شک از هر سنخی که باشد میتواند باعث رشد و ترقّی انسان شود به شرط آنکه انسان از شک خود نتیجه نگیرد. برخی افراد به محض اینکه در چیزی شک میکنند حکم میکنند که آن چیز وجود ندارد یا باطل است؛ درحالی که شک نه یقین است و نه انکار، بلکه در بین این دو قرار دارد؛ لذا شخص شاک تا دلیلی بر اثبات یا ردّ هر کدام از دو سمت مساله نداشته باشد منطقاً باید تا حصول یقین، طرفی را بپذیرد که با فرض درست بودنش تکلیفی بر عهدهی انسان میآید. مثلاً اگر کسی در وجود آخرت شک داشت، باید تحقیق نماید و در روند تحقیق باید در مقام عمل، فرض را بر وجود معاد بگذارد. در این صورت اگر به فرض ثابت نمود که معادی وجود دارد، چیزی از دست نداده است. امّا اگر در مدّت تحقیق، فرض را بر عدم وجود معاد گذاشت، و در روند تحقیق ثابت نمود که معادی وجودی دارد، مدتی را به باطل رفته است. اگر به کسی گفتند این غذا مسموم است، ولی او در این امر شک داشت، باید مساله را بررسی کند، و در روند تحقیق باید بنا را بر درستی آن خبر بگذارد. چون اگر بنا را بر عدم درستی آن بگذارد و در روند تحقیق آن غذا را بخورد، و سپس معلوم شود که حقیقتاً غذا مسموم بوده، ضرر کرده است. این برهان را می گویند: برهان معقولیت؛ یعنی عقل حکم میکند که در مدّت تحقیق، جانبی را مراعات کنیم که با فرض درستیاش تکلیفی بر گردن ما خواهد بود، که انجام ندادنش برای ما زیان خواهد داشت.
شک، بسته به منشاء آن اقسامی دارد که عبارتند از شک روانشناختی، شک نفسانی و شک منطقی.
ـ اقسام شک و راه علاج آن
شک روانشناختی (شک وسواسی):
این گونه شک علل متعدّدی میتواند داشته که برخی جسمیاند و برخی جنبهی روحی و روانی دارند.
در برخی افراد، علّت این گونه شک، شرایط فیزیولوژیکی بدن است؛ تغییرات زیاد هورمونی که در دوران نوجوانی (تا حدود بیست سالگی) در بدن رخ میدهد معمولاً عوارضی چون شکاکیت، اضطراب و واسواس عملی یا فکری را در پی دارد که این عوارض معمولاً تا بیست سالگی از بین میروند؛ مگر اینکه شخص با بها دادن بیش از اندازه به این امور مانع از زوال طبیعی آنها شود. همچنین ممکن است در برخی افراد، این تغییرات هورمونی با تأخیر همراه بوده تا سنین بالاتر از بیست سالگی نیز برسد.
نحوهی تربیت شخص نیز در پیدایش شک روانشناختی مؤثّر است. مثلاً افرادی که در کودکی زیاد زیر ذرّه بین والدین یا مربّیان قرار دارند و زیاد مورد امر و نهی قرار میگیرند؛ یا والدینشان روی برخی مسائل مثل طهارت و نجاست یا بهداشت و … حسّاس هستند، ممکن است گرفتار این قسم شکاکیتها بشوند. البته برخی محقّقین، به وجود منشاء ژنتیکی شکاکیت وسواسی نیز باور دارند.
چنین افرادی مناسب است با یک روانشناس متدین مشاورهای داشته باشند. البته این نوع شکها اغلب با روشی که خواهیم گفت، درمان میشوند امّا در موردی که منشاء جسمانی دارند نیاز به دارو هم پیدا میشود که باید با تجویز متخصّص باشد. امّا راه اصلی درمان این گونه شکها، بی اعتنایی نمودن به شک است. شخصی که چنین شکی دارد، بی اعتنایی کردن به القائات و وساوس شیطانی وظیفه اوست. فردی که دچار وسواس فکری یا عملی است، مانند کسی است که مجبور است در محیط پر سر و صدایی درس بخواند. اگر چنین شخصی به صداهای اطرافش توجّه کند روشن است که نمیتواند درس بخواند؛ امّا اگر به آن سر و صداها توجّه نکند و آن صداها را نادیده بگیرد، بعد از مدّت کوتاهی خواهد یافت که آن صداها مانع درس خواندنش نیست. امّا باز به محض اینکه به آن صداها توجّه کند، دوباره تمرکز خود را از دست میدهد. پس برای حفظ تمرکزش باید آن صداها را نشنیده بگیرد؛ انگار نه انگار که سر و صدایی وجود دارد. فرد گرفتار وسواس هم مدام در ذهن و قلبش نجواهای مزاحمی را احساس میکند، گویی که کسی مدام در ذهن و قلبش نجوا میکند. البته واقعاً هم کسی دارد در گوش جان او نجوا میکند؛ هم از روایات استفاده میشود که شیاطین در گوش اینها نجوا میکنند، هم عرفا مشاهده کردهاند که واقعاً شیطانی در گوش جان اینها نجوا میکند. حال باید چه کند؟ کاری که چنین شخصی باید بکند این است که به آن نجواهای درونی بی اعتناء باشد؛ به نحوی که گویی اصلاً چنین ندای درونی وجود ندارد. با این روش، بعد از مدّتی شخص به حالت عادی باز میگردد. البته شیاطین ممکن است بعدها باز این نوع حملهها را تکرار کنند؛ که باز راه مقابلهاش همان بی اعتنایی کردن است. البته در کنار بی اعتنایی نمودن به این نجواها، تکرار فراوان ذکر «لا اله الّا الله» در طول روز به مدّت طولانی مثلاً چهل روز یا بیشتر نیز در رفع این حالت مؤثّر است. البته بهانههای این قسم وسواس را هم باید از دست نفسمان بگیریم؛ یعنی باید در اموری که ذهنمان آنها را بهانه قرار میدهد، کسب یقین کنیم. چون بسیاری اوقات، این گونه از شک، خود را بر روی شک منطقی سوار میکند؛ و به عنوان محملی از آن استفاده میکند.
شک نفسانی:
علّت دوم شک در اعتقادات، تمایل پنهانی نفس امّاره به امور دنیوی است که با اعتقاد به خدا و قیامت و دیگر امور دینی در تضادّ است؛ لذا نفس سعی میکند با ایجاد شک در این گونه اعتقادات، راه خود را باز نماید. امّا از آنجا که فریب نفس بسیار مخفیانه است، انسان اکثر اوقات متوجّه ترفندهای آن نمیشود. گاه اینگونه امیال نفسانی، چنان خود را استتار میکنند که شخص، شک نفسانی خود را ناشی از حسّ حقیقت جویی میپندارد. در چنین شکهایی انسان معمولاً با انواع مغالطات از براهین عقلی فرار میکند و انتظار دارد که خدا برای او معجزه یا نشانهای خاصّ نشان دهد. برای اینکه معلوم شود شک انسان از این عامل ریشه گرفته است یا نه، باید منصفانه امیال و اعمال و خواستهای درونی خود را کاوید؛ اگر در این کاوش دقیق، انسان متوجّه شد که امیالی در او وجود دارند که خداباوری و دین باوری مانع از بروز آنهاست باید شک خود را منتسب به نفس امّاره کرده با آن به مبارزه برخیزد. این دو گونه از شک، در حقیقت شک علمی نیستند بلکه شک روانشناسانه و اخلاقیاند.
باید دانست که عامل نفسانی کما بیش در همهی انسانها به جز معصومین علیهم السلام با درجات مختلف وجود دارد . لذا این قسم شکاکیت با درجات مختلف در همه هست؛ که اگر جلویش سدّ نشود، می تواد رشد کرده، خانمان ایمان را بسوزاند. این نوع شک وقتی با شک وسواسی همراه شود، بسیار خطرناکتر هم میشود.
شک منطقی:
امّا عامل سوم شک در اعتقادات، نداشتن یقین عقلی محکم و استوار است. برای وجود خدا و حقّانیت نبوّت و امامت و معاد و فروعات آنها، براهین عقلی متعدّدی، در سطوح مختلف اقامه شده است. لذا باید تلاش نمود که اعتقادات دینی را با براهینی هرچه محکمتر اثبات نمود، به گونهای که شک در آن راه نیابد. برای این منظور روشن است که باید وقت گذاشت و کتابهایی چون کتب شهید مطهری را مطالعه نمود؛ چهار جلد نخست مجموعه آثار شهید مطهری در این راستا مناسبند . اگر اعتقادات انسان از راه برهان عقلی محکم باشد در آن صورت از عهده دو عامل پیش گفته نیز راحتتر میتواند برآید. امّا با ضعف در این حیطه، دو عامل قبلی و به خصوص عامل نفسانی که به نوعی در اکثر انسانها وجود دارد، میتوانند بسیار خطرناک باشند.
بنا بر این، لازم است انسان برای خود وقتی را هم اختصاص دهد تا با یک برنامه ریزی درست و منطقی، اعتقادات را از راه اصولی آن و کتب معتبر فرابگیرد. البته باید مواظب بود که نفس همواره با این کار مخالفت خواهد نمود و سعی خواهد کرد به بهانههای گوناگون راه تحصیل برهان را ببندد. پس قبل از هر چیز برای این کار، همّتی بزرگ و روحیهای حقیقت جو و خستگی ناپذیر لازم است. باید دانست که هر متاعی قیمتی دارد؛ متاع یقین نیز بهایی دارد؛ و بهای آن تحمّل رنج مطالعه و تحقیق و تعقّل است. حقیقت همواره در مرتبهی بالاست لذا مثل بالا رفتن از یک آسمانخراش باید از برج علم بالا رفت تا به حقیقت و یقین دست یافت؛ البته در مراتب میانی این برج بلند، آسانسورهایی نیز تعبیه شده است؛ لکن مراتبی از برج یقین را باید از پلّهی عقل و برهان و با پای همّت طی نمود. دنیای بی ارزش که خداوند متعال آن را متاع قلیل خوانده است، بی تلاش و همّت به چنگ نمیآید کجا رسد کالای یقین که معصوم علیه السلام در حقّش فرموده است: «ما اوتی النّاس اقلّ من الیقین. ــ کمترین چیزی که به مردم داده شده یقین است.» همچنین باید دانست که راه کسب یقین، در درجه اوّل تعقّل و اقامه برهان است؛ امّا با این مقدار، برای همه، یقین قلبی حاصل نمیشود؛ یقین قلبی در اکثر افراد، زمانی حاصل میشود که انسان نفس خود را مطیع عقل نماید؛ و این امر حاصل نمیشود مگر با تمرین مداوم و با نشان دادن عظمت خدا و اولیای او به قلب و با ذکر مداوم. لذا باید مدام قدرت و شوکت الهی را در قاب طبیعت به قلب نشان داد و آثار اهل بیت را مطالعه نمود و عجائب و شگفتیهای کلام این بزرگواران را مشاهده کرد و شیرینی آنها را چشید.
شکّ در اعتقادات و علاج آن