ندانم گرایی و بی خدایی
سلامفیلسوف اسکاتلندی، جی. جی. سی. اسمارت درباره اثبات بی خدایی و نقد ندانم گرایی و خداباوری استدلال میکند 《گاهی اوقات کسی که در حقیقت بیخدا است شاید خود را عمیقا ندانمگرا بداند، به دلیل اینکه یک شکگرایی فلسفی تعمیمیافته غیرمنطقی ممکن است مانع این شود که ما بگوییم، به جز حقایق ریاضی و منطق صوری، در واقع هیچ چیز دیگری را حقیقتا نمیدانیم》.
اگر گفته او صحیح باشد ؛ مطالبی مانند وجود خدا و معاد و … صحیح و قابا اثبات نیستند از این روی لطفا کلمه به کلمه و دقیق و مستدل نقد کنید و بگویید ایا گفته اش درست است یا نه.
پیشاپیش متشکرم از پاسختان.
بله، اگر گفته او صحیح باشد این درست است!
اما چرا باید گفته او صحیح باشد و شواهد صحت مدعای او کجا است و آیا صرفاً یک ادعا نیست؟پس بیایید روی شواهد این ادعا تمرکز کنیم.
این گزاره به چه معنا است: «به جز حقایق ریاضی و منطق صوری، در واقع هیچ چیز دیگری را حقیقتا نمیدانیم.»؟ از کجا آمده و دلیل صدق آن چیست؟
حقایق ریاضی از کجا آمده است؟ منطق صوری چرا درست است؟
منشأ صدق حقایق ریاضی کجاست؟ شعوری که این حقایق را درک می کند از کجا آمده است؟
چرا باید در هندسه اقلیدسی مجموع زوایای یک مثلث 180 درجه باشد؟
فرض بگیرید که این گزاره: «به جز حقایق ریاضی و منطق صوری، در واقع هیچ چیز دیگری را حقیقتا نمیدانیم.» درست باشد. این چه ربطی به انکار خدا دارد. ما نمی دانیم، ما نمی فهمیم، چرا باید از جهل خود نتیجه بگیریم که خدا نیست؟
ندانم گرایی مساوی بی خدایی نیست.
ندانم گرایی و بی خدایی