دین و اندیشه

معنویت و موفقیت

پرسش و پاسخ

با سلام سوال اعتقادی ای دارم که اطرافیان شبهه انداخته اند.
اینکه نقش صلوات و نماز و امور معنوی عبادی در موفقیت ها چیست؟مگر همش مادیات نیست؟میگوییم چرا غرب موفق است؟نیگویند بخاطر تلاششان و …که خودم میدانم مورد تحسین دین و اسلام است و کوتاهی از اسلام نماهاست..پس لطفا متوجه باشید شبهه از خود دین نیست مشکلم امور معنویست چرا توسلات و صلوات ها و..باعث پیشرفت نیست؟(بعد من گفتم که دین که همش صلوات نیست اسباب معنوی و مادی با هم)باز میگویند:ما که گفتیم مشکل دین نیست مشکل معنویات است بیا اصلا بدون مادیات و توسلات و اربعین و زیارت ما هم مثل غربی ها فقط تلاش کنیم و به امور مادی بچسبیم خلاصه این که هرچی می شنود میگوید نه تو بگو نقش این صلواتا و دعا ها و معنویات کجاست؟ درمورد اعتقاد هم که میگیم میگن که یعنی همه مردم ایران بی اعتقادن؟ خب به جای این همه اعتقاد همون کار غربی هارو پیش بگیریم که بهتر!

پرسشگرگرامی؛ معنویت به مثابه آگاهی از هستی یا نیرویی فراتر از جنبه‌های مادی زندگی است و احساس عمیقی از وحدت با پیوند باکائنات را به وجود می‌آورد. افکار مثبت و سخت کوشی هردو مؤلفه‌های معنویت هستند و با سلامت و شادکامی و مقاومت در برابر فشار و استرس که خود یکی از مؤلفه‌های احساس توانمندی است، ارتباط دارند. تکیه‌گاه معنوی می‌تواند تاثیر ضربه‌گیری در برابر استرس داشته باشد و همچنین، میان سلامت روانی‌‌، سلامت جسمی، رضایت از زندگی، شادکامی و احساس توانمندی رابطة معنادار و مثبت وجود دارد.
توجه به امور معنوی و به کار گرفتن حسّ مذهبی می تواند بسیاری از مشکلات پدید آمده و ترس از آینده را بر طرف سازد. شخصی که به معنویات اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق ترو کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند.
” …و نفس ما سوّیها . فَاَ لهَمها فُجورَها وَ تَقویها .قَد اَ فلَحَ مَن زَکّیها وَ قَد خابَ مَن دَ سّیها” “سوره شمس آیات 7 تا10” / انسان گوهری گرانبها در گنجینه ی آفرینش است که در دو جلوه “جسم” و “جان” نگریسته می شود. جسم او ارزش آن چنان دارد که بهشت بهای واقعی آن است و روح و جان او عظمتی برتر از بهشت داشته، جنة اللقا یا “روضه ی رضوان و دیدار الهی ” سرای آن می شود تا در جوار خداوند مقتدر آرام و قرار یابد. آسایش جسم ،گامی در مسیر آرامش جان دانسته می شود و غبار روبی از ضریح نفس و روح و پالایش آن از هر بدی و پلیدی ، وظیفه ی نخستین و آرمان اصلی آفرینش انسان بیان شده است. از این رو سعادت حقیقی که گمشده ی تمامی انسانها ست، چیزی جز ” پاکسازی نفس از غبار هواها و هوسها” نخواهد بود ،کیمیای گرانبهایی که خداوند اینگونه بدان اشاره می کند:” قد افلح من زکیها ” ؛ ” همانا رستگار شد کسی که نفس خود را پاک ساخت.” و یا ” قد افلح من تزکی ” ؛ ” به درستی که سعادتمند گردید آنکه به پالایش نفس خویش از هر آلایشی پرداخت.”افزون بر سخنان هدایت آفرین پروردگار، سفارش های روشنگر معصو مان ” علیهم السلام ” نیز،نشان از اهمیت چشمگیر و حیات بخش “مراقبت از نفس ” داشته و همه ما را به این مهم فرا می خواند. رسول اکرم(ص) برومند ی و نیرومندی نفس را در تمامی دوره ها ـ حتی کهنسالی ـ خاطر نشان کرده و سر بلندان عرصه ی کار و پیکار با شیطان درونی را ،سرا فرا زان عرصه های امتحان دل و دیده با تقوای الهی دانسته است. چنان که امام علی (ع) نیز دلدادگی به هواها و پیروی از هوس ها را زمینه ساز پرتگاه ابدی انسان دانسته که یک سو در دنیا و سویی دیگر در آخرت داشته و هیچ محدودیت زمانی در بر نخواهد داشت. آدمی زاده ی طرفه معجونی است از ملا یک سرشته وز حیوان گر کند میل،این شود پس از آن ور کند میل، آن شود به از آن
به طور کلی توجه به امور معنوی از مسائل مهمی است که باید مورد توجه جوانان قرار گیرد .
به گفته ی روان شنا سان هر انسانی دارای چهار حسّ مسلم است:1ـ حسّ کنجکاوی : که پدید آورنده ی علوم و دانشهای بشری است.2ـ حسّ نیکی : که پدید آورنده ی اخلاق و تکیه گاه انسان در کارهای نیک است.3ـ حسّ زیبایی : که پدید آورنده ی هنر و سبب تجلی انواع زیبایی است.روان شنا سان با آزمون های مختلف ،حس چهارمی را برای انسان کشف کرده ا ند؛ که هر انسانی از درون احساس می کند که به مقام برتری وابسته است و کلیه شئون او از یک موجود برتر سرچشمه می گیرد. حسّ کشف شده ای که در کنار سه حس مورد قبول همگان آمده است “حسّ مذهبی ” است.توجه جوانان به امور معنوی و به کار گرفتن حسّ مذهبی می تواند بسیاری از مشکلات پدید آمده و ترس از آینده را بر طرف سازد. شخصی که به معنویات اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق تر و کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند .
*آثار توجه به معنویات :
1ـ آرامش خاطر : پرداختن به امور معنوی از قبیل نماز،روزه،توسل به اهل بیت علیهم السلام و تلاوت قرآن کریم آرامش خا طری به انسان می دهد که هرگز از امور مادی چنین آرامشی برای انسان حاصل نمی شود. در زندگی حضرت امام خمینی می خوانیم که ایشان آنقدر آرامش خاطر داشتند که در حساس ترین لحظات و دوران انقلاب هرگز دیده نشد که از روی خشم یا غضب یا احساسات مادی تصمیمی بگیرند.
2ـ محبوبیت اجتماعی : توجه به امور معنوی و عبادی،چنان محبوبیتی به انسان می دهد که هیچ گاه احساس بی کسی و تنهایی و یا خواری در انظار مردم را نداشته باشد. قرآن کریم در سوره ی مریم می فرماید :” ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا .”” همانا آ نا نکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند آنها را (در نظر مردم ) محبوب می گرداند.”
3ـ شجاعت و نترسیدن : یکی دیگر از ثمرات توجه به امور معنوی شجاعت و نترسید ن از غیر است. کسی که در زندگیش به این واقعیت دست یافته است که تمام لذت ها و ناگواری ها ی دنیوی به دست خداوند است و اوست که عالم را برای رشد و کمال انسان آفریده است؛هرگز در راه رسیدن به هدفش از ناملایمات و گرفتاریها هراسی ندارد. همو اگر در راه کمال و سعادت با دشمنانی خطرناک مواجه شود ؛هرگز ترس بر او غلبه نمی کند و با شجاعت تمام با سختی ها مبارزه می کند.حضرت امام خمینی سخن جاویدی فرموده ا ند که حاکی از روح بالای ایشان و توجه و عنایت خاصی است که آن عزیز به امور معنوی داشته است. ایشان فرموده است: وا لله به عمرم نترسید ه ام.
منابع:1ـ جوانان و بینش های ناب ،احمد لقما نی.2ـ اخلاق اجتماعی جوانان،علی اصغر ظهیر ی
دوست گرامی؛ جواب این سوال بستگی به این دارد که ما موفقیت و سرافرازی را چگونه معنا کنیم. برخی موفقیت را در این می دانند که به هرچه از مال دنیا می خواهند برسند ؛ و برخی دیگر موفقیت را در این می دانند که تحصیلات عالی داشته باشند و مورد احترام دیگران باشند و برخی دیگر در این می دانند که کشف و اختراعی انجام دهند و … اما سوال این است که کدام اینها موفقیت حقیقی است ؟ جواب این سوال وقتی به درستی داده می شود که ما بدانیم که آیا ما انسانها خالقی داریم یا نه ؟ و اگر خالقی داریم او ما را برای چه هدفی آفریده است ؟ چون موفقیت حقیقی برای هر موجودی آن است که به هدف ذاتی خود که برای آن خلق شده است دست یابد. ما شکی نداریم که خالقی داریم ؛ و شک نداریم که خالق ما حکیم است ؛ پس یقین داریم که خالق متعال ، ما انسانها را برای هدفی آفریده است ؛ و او هدف از آفرینش انسان را عبودیت خود قرار داده و فرموده است ؛ « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ » (الذاریات/ 56) (من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند.) و مراد از عبودیت صرفا نماز خواندن و روزه گرفتن و امثال آن نیست ؛ بلکه مراد این است که انسان هدفش را فقط رسیدن به کمال محض (خداوند متعال) قرار دهد ؛ و تنها بنده او و در بند او باشد ؛ و از همه بندها حتی از بند خود برهد ؛ و به هر کاری که او را در این مسیر قرار می دهد اقدام نماید؛ و از هر کاری که او را از این هدف دور می کند بپرهیزد ؛ انبیاء وائمه (ع) و کتب آسمانی نیز برای این آمده اند که انسان را در رسیدن به این هدف یاری کنند ؛ کتب آسمانی در واقع نقشه رسیدن به چنین هدف و موفقیّتی هستند ؛ و انبیاء و ائمه (ع) کسانی هستند که خود بر اساس این نقشه عمل نموده و به مقصد رسیده اند؛ لذا این بزرگواران راهنمایانی هستند که خود راه را رفته اند ؛و الگوهایی هستند که وجودشان را از روی کتب آسمانی ساخته اند ؛ بنا بر این شکی نیست که اسلام به عنوان تنها دین تحریف نشده الهی آمده است تا انسان را به بزرگتر موفقیت و سعادت و سرافرازی رهنمون شود؛ و آن رسیدن به مقام عبودیت ،خلیفة اللّهی و مظهر اسماء حق تعالی شدن است ؛ و رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نمونه کامل عبدالله و خلیفة الله و مظهر تامّ اسماء خدایند.پس اگر کسی موفقیت را به این معنا و دراین راستا معنا کند، و عالم را منحصر در همین دنیای فانی نبیند ، و هدف انسان را در موفقیّتهای کوچک و فانی دنیایی خلاصه نکند ، شکی نخواهد داشت که اسلام ، دین موفقیت ، و پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) الگوهای موفقیتند. اما متاسفانه اکثر انسانها از وجود عالمی فراتر از این عالم فانی در غفلتند ؛ و فراموش کرده اند که این دنیا چند صباحی بیش نیست ؛ و مقدمه ای برای آن عالم باقی است ؛ لذا رسیدن به اهداف صرفا این جهانی را موفقیت درجه اوّل خود قرار داده اند ؛ در حالی که موفقیت حقیقی آن است که هیچگاه از انسان جدا نگردد ؛ و در تمام عوالم وجود با انسان همراهی کند ؛ و عبودیت تنها موفقیتی است که همواره با انسان خواهد بود. انسانهای غافل از خدا و و برزخ و آخرت ، موفقیت را در این می دانند که خواسته های دنیایی خود را برآورده سازند ؛ اما انسانهای الهی همان موفقیتهای دنیایی را هم در مسیر عبودیت طلب می کنند؛ اگر دنبال علم می روند یا در کار اقتصادی یا سیاسی وارد می شوند یا … همه برای این است که از این راهها خود را به خدا نزدیکتر کنند؛ این گونه افراد حتی و خواب و خورشان را هم برای خدا انجام می دهند ؛ یکی از این گونه افراد خواجه نصیر الدین طوسی ـ قدس سرّه ــ است ؛ که در عرصه های گوناگونی مثل فقه ، فلسفه ،عرفان ، کلام ، ریاضیات ، نجوم ، سیاست و … سرآمد روزگار خود بود ؛ علامه حلّی (رحمة الله علیه) شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی می فرماید: من یازده سال با خواجه نصیر الدین طوسی زندگی کردم و در این مدت هیچ عمل مباحی از او مشاهده نکردم . یعنی و نه تنها مرتکب حرام و مکروه نمی شده ، کار مباح انجام نمی داده است ؛ یعنی همه کارهایش یا واجب بوده یا مستحبّ ؛ یعنی حتی خواب و خور او هم برای خدا بوده است . چنین تفکری بود که خواجه طوسی ـ قدس سرّه ــ را تبدیل به انسان بی بدیل زمان خودش کرده بود . نمونه بارز دیگر ، که با چنین تفکری زندگی نمود ؛ و به موفقیتهای شگرف دست یافت، حضرت امام خمینی ــ قدّس الله سرّه الشریف ــ بود ؛ که همه چیز را برای خدا می خواست ؛ و جز برای خدا کار نمی کرد ؛ فرزند ایشان سید احمد خمینی ــ رحمة الله علیه ــ فرمودند: امام آب هم که دست بچه هایشان می دادندبرای خدا می دادند ؛ این مضمون از ایشان معروف است که می فرمودند: ما فقط به وظیفه عمل می کنیم ، ما مأمور به وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه . در سایه چنین تفکری است که ایشان با شجاعت تمام در برابر بزرگترین قدرتها می ایستند ؛ و هشت سال جنگ تحملی را ادره می کنند ؛ و در تمام امور فقط خدا را می بینند ؛ لذا آنگاه هم که خرمشهر از دست رژیم بعث آزاد می شود ؛ می فرمایند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. این است موفقیت ؛ و این است ذره ای از قدرت عبودیت ؛ و شکی نیست که الگوی کامل چنین تفکری انبیاء و ائمه (ع) هستند. اما الگو قرار دادن پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) به این معنا نیست که همه کارها و برنامه های جزئی و شخصی و اموری که مناسب شرایط زمانی و مکانی زمان پیامبر(ص) بود، در این زمان و در زندگی ما نیز اجرا گردد ؛ بلکه باید خطوط کلی و مسائل اساسی و راه کارهای عملی زندگی را از آنها فرا گرفت و در این راستا آنها را الگو قرار داد . مثلا باید از روحیات عالی، استقامت و شکیبایی،‌شجاعت و شهامت ، هوشیاری و درایت ، اخلاص و توجّه به خدا ، تسلّط آنها بر حوداث ، زانو نزدن آنها در برابر سختی ها ، سخت کوشی آنها در امور عادی زندگی ، احترام به حقوق دیگران ، نظم وانضباط در زندگی ، ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن آنها و … الگو گرفت ؛ ولی نحوه استقامت و مورد آن و نیز نوع هوشیاری و موضوع و چگونگی آن و نیز طرز تحمل و پایداری و موضوع آن باید متناسب با این زمان و این شرایط خاص باشد؛ در زمان آن بزرگواران مسائل و مشکلاتی بود که در زمان ما نیست ؛ و برعکس در زمان ما مسائلی هست که در آن زمان نبوده است ؛ لذا ما باید خطوط کلی اخلاق و رفتار معصومین را به دست آوریم ؛و در سایه آن خطوط کلی با مسائل جزئی مواجه شده و آنها را به نفع هدف نهایی خویش (عبودیت خدا ) حل نماییم . در بحث الگوگیری ــ که یکی از مباحث مهم روانشناسی موفقیت است ــ دو محور اساسی وجود دارد. 1. محور ارزشها 2. محور روشها . ارزشهای اساسی همواره ثابت و بدون تغییرند؛ ولی روشها با توجّه به شرایط مختلف زمانی و مکانی قابل تغییرند.به طور مثال: ارزشهایی مثل عبادت خدا، اطاعت از حکم عقل ، ظلم ستیزی ، عدالت خواهی ، کسب علم ، فروخوردن خشم ، یاری محرمین ، سخت کوشی در راه حق ، نظم انضباط و… اموری هستند که مقیّد به زمان و مکان خاصی نیستند ؛ و همواره مطلوبند. اما روشها و ابزارهایی که برای نیل به این ارزشها مورد استفاده قرار می گیرند ،با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر می پذیرند. مثلا در زمان ما می توان از راه کامپیوتر به علم دست یافت یا از راه مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی به مبارزه با ظلم پرداخت و عدالت را گسترش داد ؛ اما در زمان پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) چنین ابزارهایی در دست نبود؛ در این گونه از امور ما باید روشهای کلی معصومین را به دست آورده و آنها را به روز کنیم ؛ مثلا در صدر اسلام معصومین (ع) از ابزار خطابه و شعر ــ که وسائل ارتباط جمعی آن زمان بودند ــ برای ترویج افکارشان استفاده می کردند ؛ بنا بر این ما می توانیم در این مساله از ایشان الگو بگیریم و از وسائل ارتباط جمعی زمان خودمان برای ترویج اسلام استفاده کنیم ؛ بنا بر این ما در ارزشها ی ثابت باید عینا ارزشهای معصومین را الگوی خود قرار دهیم ؛ ولی در روشها باید خطوط کلی روشهای معصومین را به دست آورده و متناسب با زمان و مکان و شرائط از آنها استفاده نماییم .
***در ادامه برای تکمیل شدن موضوع موفقیت در کارها به نکات مهمی اشاره می نماییم.
دوست گرامی کسی که می خواهد در راه موفقیت قدم بردارد لازم است تا مقدمات رسیدن به آن را نیز فراهم نماید.
1. برنامه ریزى: برنامه ریزى براى موفقیت برج مراقبت پیشروى به سمت اهداف است.
2. خودباورى: اساس ایمان خودباورى است. انسان خودباور به توان خویش ایمان دارد و ایمان انتظارى مطمئن است.
3. حرکت: خروج از سکون و عدم توقف ضامن موفقیت است؛ اما حرکتى که حساب شده و طبق برنامه باشد.
4. جرأت: عدم هراس و این پا و آن پا کردن و حتى پذیرش شکست ها اساس موفقیت است.
5. خودتشویقى: خود تشویقى به معناى خود شیفتگى نیست. انسان گاه نیاز دارد فهرست موفقیت هاى خود را تنظیم کند و حتى به بعضى تقدیرنامه ها و سپاسنامه ها چشم بیندازد تا باور کند دوباره مى تواند موفقیتى جدید به وجود آورد. انسان براى موفقیت باید بلندنظر باشد و از بلندپروازى معقول نهراسد. باید به جاى غرق شدن در نهرهاى کوچک به سمت دریاهاى موفقیت حرکت کرد؛ از جویبار حقیرى که به چاله اى مى ریزد، هیچ کس مروارید صید نخواهد کرد. شاهین موفقیت در افق ها و بلندى ها است و مروارید توفیق در اقیانوس ها. باید بلندنظر و بلندپرواز و غواص بحرهاى بى کران بود و باور داشت که دستان خداوند همواره به سمت انسان هاى جویاى موفقیت گشوده است. اما آنچه در این بلند پروازی نباید نادیده شود معقول بودن است. زمانی که فیلتری بنام عقل بر سر راه فکر قرار گیرد اجازه نمی دهد هر فکری بعنوان یک آرزو و هدف قرار بگیرد زیرا نرسیدن به آن شکستی محسوب می شود که می تواند بر روحیه انسان لطمه زده و قدرت حرکت را از انسان بگیرد. به نظر می رسد در مورد اهداف خود لازم است ارزیابی دقیقی انجام دهید و اهداف واقعی را از غیر آن جدا و برای رسیدن به آنها از برنامه ریزی و مشاوره دیگران استفاده نمایید. آنچه لازمه این حرکت است اعتقاد به این است که هر حرکتی از سکون شروع می شود و کم کم بر سرعت افزوده می شود. لذا در ابتدای حرکت به کم قانع باشید و امیدوارانه کار را ادامه دهید افرادی که توقع خود را متناسب با ظرفیت و توانایی خود تنظیم نمی کنند یا از حرکت می ایستند یا مسیر را اشتباه رفته و بدنبال راههای میانبر می گردند که در هر دو حالت آغاز شکست است. ما امروزه اغلب در شرایط شتاب هستیم و سعى داریم مسائل را بسرعت حل کنیم؛ اما در واقع بر شدت آن ها مى افزاییم. از آن جا که همه چیز را مسأله مهم مى دانیم، از یک درام به سراغ درام دیگر مى رویم و بعد از مدتى به تدریج باور مى کنیم که همه چیز مسأله بزرگى است. به این مهم توجه نمى کنیم که طرز برخورد ما با مسائل روى چگونگى حل آن ها تأثیر مى گذارد. ما باید بیاموزیم که با مسائل راحت تر و با سرعتی مناسب برخورد کنیم. اگر این نکته را بیاموزیم، مسائلى که حل ناشدنى به نظر مى رسند راحت تر و بى اهمیت تر به نظر خواهند رسید و حتى مسائل بزرگ تر و به راستى استرس آمیز به قدر سابق انسان را ناراحت نمى کنند.
ارکان موفقیت :
برخى از صاحب نظران، مانند«گواین»، معتقدند سه عنصر یا رکن ضرورى در درون ما وجود دارد که در هر وضعیتى، تجسم خلاقیت و موفقیت را رقم مى زنند. این عناصر عبارتند از:
1. آرزوها: آرزوها و خواستن مقدمه باور است و باید از دل و جان باشد. انسانى که آرزوهاى معقول دارد، به مرحله آفرینش دست خواهد یافت. منظور از آرزو احساس روشن و نیرومند است نه خواستن از سر اعتیاد و حرص و تملک. گاه، در خصوص بعضى مسائل، از خود بپرسید: «آیا حقیقتاً از صمیم قلب مى خواهم این هدف محقق شود؟» آرزوها موتور حرکتند. این موتور، موتورهاى ذهنى را به تکاپو و توقف ها را به تلاطم در مى آورد. هر چه آرزوها معقول تر باشند، درجه تحققشان بالاتر مى رود.
2. باور: ایمان انتظارى مطمئن است؛ هر چه بیش تر به هدف برگزیده خود و امکان حصول آن اعتقاد داشته باشید؛ یقین بیش ترى احساس خواهید کرد. همواره از خود بپرسید: آیا باور قلبى دارم که این هدف مى تواند وجود داشته باشد؟ آیا باورم این است که حصول و تحقق آن براى من ممکن است؟ وقتى باورمندى به موفقیت بالا باشد، انسان از مواهب زیر برخوردار مى گردد:
الف) نوع نگاهش به زندگى مثبت مى شود.
ب) حرکت، فعالیت و تلاش خود را با برنامه ریزى توأم مى کند.
ج) در تکرار شکست هاى جزئى حل نمى شود.
د) همواره براى توفیقات بیش تر فعالیت مى کند.
چنانچه آدمى امیال و آرزوهاى خود را مرده تلقى کند و خود را در کل عالم بى ستاره به شمار آورد، به مرحله باور مثبت نمى رسد و همواره در باور منفى غوطه ور خواهد شد. برخى از اشخاص فریاد مى زنند «من در انتظار بدترین حوادث هستم» یا فریاد مى زنند و باور دارند که: «باز هم بدترین ها در راه است.» قبول شکست پیاپى و ایمان به اضمحلال وجود و عدم اندیشه در مراحل موفقیت آدمى را بى خاصیت مى کند و انسان در تخریب خود تسلیم مى شود. این افراد عملاً بدترین و غیر منتظره ترین حوادث را به خود مى خوانند. بنابراین، باید در آغاز اندیشه خود را دگرگون کنند. وقتى فرد عادت کند پیوسته باخت ها، شکست ها، فقدان ها، کینه ها، دشمنى ها و اتفاقات ناگوار را پیشاپیش خود فراخواند؛ دیگر به سمت موفقیت ها و کامیابى ها و خوشبختى ها و برکات جهت نمى یابد. پس کارى کنید تا موفقیت را به مرحله باور برسانید و چیزى بپندارید که شما منتظرش هستید؛ زیرا ایمان فعال، شعور نیمه هوشیار را تخریب مى کند. باورهاى مثبت عامل هدایتگر انسان به سمت موفقیت است و انسان موفقیت جو موفقیت ساز مى شود. گویا دستانى نامرئى به سمت او دراز مى شوند تا وى را یارى دهند. چنین انسانى، داراى نظم، برنامه ریزى و فرصت شناسى مى شود. باورهاى منفى نیز به اندازه باورهاى مثبت قدرت دارند؛ اما تأثیر منفى مى گذارند. گاه یک باور منفى یقینى ترکش هاى خود را در سرتاسر زندگى یک فرد رها مى سازد. نباید فراموش کرد که باور داشتن به چیزى سبب مى شود آن چیز تجلى کند.
3. پذیرش: آدمى باید مشتاق پذیرفتن و داشتن چیزى باشد که جویاى آن است. گاه بى آن که هدفى را بخواهیم، دنبال مى کنیم؛ تنها به این دلیل که از فرایند دنبال کردن یک امر یا رویداد لذت مى بریم. همواره باید از خود پرسید: «آیا به راستى مى خواهم این را به طور کامل داشته باشم؟»
مجموع سه رکن آرزو، باور و پذیرش را «نیت» مى نامیم. باید به خاطر سپرد: الف) هر گاه نیت فرد براى آفریدن چیزى کامل شود، مرزهاى موجود را در هم مى شکند. ب) هر گاه فرد سراپا طلب و آرزو باشد و اعتقاد کامل داشته باشد، براى انجام هر کارى توانایى دارد؛ به قول دکتر شریعتى وقتى عشق فرمان مى دهد، محال سر تسلیم فرود مى آورد. ج) هر گاه کاملاً مشتاق و باورمند به سمت کارى حرکت کردید، آن را انجام شده تلقى کنید. در روایات داریم: «الاعمال بالنیات ؛ کارها با نیت ها تحقق مى یابند.» د) هر گاه نیت شما روشن تر و نیرومندتر باشد، تجسّم خلاّق شما سریع تر و آسان تر به ثمر خواهد رسید.

معنویت و موفقیت

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا