دین و اندیشه

دختر و پسر بودن نوزاد

پرسش و پاسخ

معصومین(ع) پسر رو برتر میدونستند یا دختر رو? ایا معصومین(ع) دختر رو ننگ میدونستند?
ایا معصومین(ع) انتقال نسل از طریق زن رو قبول داشتند? پس چرا فرزند مرد سید, سید میشه ولی فرزند زن سیده, سید نمیشه?
معصومین(ع) نواده های دختریشون رو نواده خودشون میدونند? پس چرا تو جامعه میبینیم که هم مردم و هم معصومین(ع) و حتی خدا به نواده های پسری معصومین(ع) یعنی سادات توجه و علاقه بیشتری دارند?

1- با توجه به آنچه از آیات و روایات به دست می آید,پسر یا دختر بودن فرزند به دست خداست .((پادشاهی آسمان ها و زمین از آن خداست ؛آنچه بخواهد می آفریند.به هر که بخواهد دختر هدیه می کند و به هر که بخواهد ,پسر می دهد یا (در یک شکم )پسر و دختری به او عطا می کند و آنکه بخواهد بدون فرزند می گذارد.همانا اوست دانای توانا)).علاوه بر این سیره معصومین به ما می آموزد که از خداوند درخواست فرزندانی سالم و صالح را داشته باشیم و در هنگام تولد نوزاد از سلامتی او سوال کنیم ,نه از جنسیت او .(2)
ارزش دختر در اسلام
دختر در فرهنگ اسلامی از ویژگی ها و جایگاه خاصی برخوردار است.
در منابع اسلامی با تعبیرات جالبی چون ریحانه (گل ),قواریر(بلور),حسنات (نیکی ها)و بهترین فرزندان از او یاد شده است .
در روایات داشتن دختر ,ارزش و خیر معرفی شده و از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که ایشان فرمودند :((خیر اولادکم البنات ؛بهترین اولاد شما دخترانند)).(3)
ایشان همچنین فرمودند :((هر کس دو خواهر یا دو دختر داشته باشد ,به آنان احسان نماید ,من و او در بهشت همانند این دو انگشت (سبابه و وسطی )در کنار هم خواهیم بود .(4)
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید :((البنات حسنات و البنون نعمه و انما یثاب علی الحسنات و یسئل عن النعمه؛دختران حسنات و نیکی اند و پسران نعمت ,همانا بر حسنات ثواب داده شود و از نعمت سوال می شود)).(5)
پاورقی
1- سوره شوری ,آیه 49
2-من لایحضره الفقیه ,ج8,ص 595
هرگاه خداوند به امام سجاد علیه السلام فرزندی عطا می فرمود ,سوال نمی پرسید پسر است یا دختر ,بلکه می پرسید ((آیا سالم است یا نه ؟!)) و اگر سالم بود می فرمود ((خدا را سپاس که از من ,فرزند معیوب و معلول نیافرید )).
3-وسایل الشیعه ,ج4,ص79
4-مستدرک,ج15,ص118
5- وسایل الشیعه,ج15,ص104
2- در باره سیادت باید توجه کنید که چه مادر سیّد باشد و چه پدر، فرزند او سیّد است؛ لکن احکام فقهی این دو گونه سیّد باهم فرق می کند.
سیّد بودن ربطی به فرزند رسول خدا(ص) بودن ندارد. سیّد یعنی کسی که از نسل جناب هاشم باشد؛ پس سیّد یعنی هاشمی. سرسلسله سادات از هاشم، جد پیامبر(ص) شروع شد، لذا عبدالمطلب و پدران پیامبر و امام علی(ع) نیز سادات هستند و فرزندان امام علی(ع) نیز سید هستند، چه از نسل فاطمه(س) باشند و چه نسل دیگر همسران علی(ع). اما از آنجا که هر کدام از امامان(ع) نیز مقام رفیع و بلندی دارند وقتی نسل سادات به هر کدام از امامان که برسد آن امام به عنوان سرسلسله ی آنها معرفی می شود. مانند سادات علوی، حسنی، حسینی، موسوی و رضوی و…لذا سیادت فرزندان حضرت فاطمه(س) فقط از جانب فاطمه(س) نیست بلکه از طرف امام علی(ع) سیادت به آنها رسیده است؛ چون خود علی(ع) نیز از نسل هاشم بوده سیّد است. برای توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم.مامقانى مى نویسد: در غیر حجاز کلمه سید به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مى شود. در کشورهاى عربى شیعیان این کلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب اطلاق مى کنند ولى عرب غیر شیعه آن را در معناى لغوى آن بکار مى برند، (علم النسب، ج 1، ص 144).عبدالمطلب در میان مردم عرب با عنوان سَیِّدُ البطحاء و ابو السّادة العشرة معروف بود و چون داراى شرف و سیادت بود، او را «سَیِّد» مى نامیدند و در همان زمان، تمام عرب، سیادت، سرورى و زعامت او را پذیرفتند. قبیله ى قریش زعامت و سیادت او را قبول کردند و اعراب دیگر هم او را به عنوان زعیم و رئیس پذیرفتند، (بحارالانوار، ج 15، ص 123 و 127).
در «کتاب حذف من نسب قریش» که در قرن سوم نوشته شده این عبارت آمده است: «فکان عبدالمطلب سید قریش فى عصره لا ینازع السودد»، (ص 4). معناى این جمله به فارسى چنین است: پس عبدالمطلب در عصر خود سرور و زعیم بى رقیب قبیله ى قریش بود.
ابرهه براى تخریب کعبه با نیروهاى خود در نزدیکى مکه استقرار یافت. عبدالمطلب به نزد ابرهه رفت. ابرهه در ضمن سخنانش، به عبدالمطلب گفت: «یحقّ لک ان تکون سیِّد قومک ؛ تو را مى سزد که سیِّد و زعیم قوم خودت باشى»، (بحارالانوار، ج 15، ص 130، س 15).
به این ترتیب، در آن عصر، در میان مردم، تنها عبدالمطلب را سید مى گفتند و هر گاه این کلمه تنها و بدون قید یاد مى شد، عبدالمطلب را شامل مى گردید و عرب آن زمان به هر کسى سید نمى گفتند.
توجه داشته باشیم که اصل در سیادت و سید بودن، داراى مجد، شرف و عظمت بودن است و به نسل پیامبر اسلام، هم که اطلاق مى شود به خاطر همین اصل است و کلمه سید در لغت به معناى کسى است که بالاتر از او کسى نیست، (علم النسب، محمدرضا مامقانى، جزء اول، ص 144 و جزء دوم، ص 104).
پدر پیامبر اسلام عبدالله است. عبدالله وفات کرد و مادر پیامبر هم وفات کرد. سرپرستى پیامبر اسلام با عبدالمطلب بود.
حضرت محمد(ص) محبوب دل عبدالمطلب بود. روزى عبدالمطلب با افراد خود نشسته بود و پیامبر کودک خردسال بود. عبدالمطلب به آن افراد گفت: «انّى ارى انّه سیأتى علیکم یوم و هو سیدُکم»، (بحارالانوار، ج 15، ص 143، س 2) من به حقیقت مى بینم که روزى مى آید که او سید و سرور شما مى گردد. این پیشگوئى عبدالمطلب تحقق یافت و حضرت محمد(ص) سید و سالار همه شد.
نسل پیامبر با دخترش حضرت فاطمه(س) ادامه یافت و فرزندان حضرت فاطمه فرزندان پیامبر هستند و پیامبر نسبت به اولاد فاطمه زهرا محرم است و با هیچکدام از نسل فاطمه نمى تواند ازدواج کند. اگر فرزندان دختر، فرزند انسان نباشد مى توان با دختران او ازدواج کرد. بنابراین هر کس که نسلش به حضرت فاطمه(س) مى رسد، فرزند پیامبر حساب مى شود. حضرت امام موسى الکاظم(ع) فرمود: روزى به مجلس هارون الرشید خلیفه ى عباسى وارد شدم. هارون سؤالهایى کرد و من جواب دادم. هارون پرسید شما چگونه مى گویید که پسر پیامبرید در حالى که پیامبر نسل نداشت. او فقط دختر داشت و نسل انسان از پسر مى ماند نه دختر. من در جواب سؤال هارون آیه 84 سوره ى انعام را خواندم. خداوند مى فرماید: و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاً هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس کل من الصالحین ــــ ما به ابراهیم اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت کردیم و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیکوکاران را چنین پاداش مى دهیم. و نیز زکریا یحیى، عیسى و الیاس را که همگى از صالحان هستند»، (المیزان، ج 7، ص 241، عربى، بیروت، چاپ دوم).
به هارون گفتم: اى هارون! پدر عیسى کیست؟ هارون گفت: عیسى پدر ندارد. گفتم: پس چطور عیسى از نسل ابراهیم بشمار رفته است؟! پس بدان که خداوند عیسى را از طریق مادرش مریم به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان حضرت فاطمه زهرا از نسل پیامبر اسلام به حساب مى آییم، (تفسیر صافى، ج 1، ص 530 چاپ دوجلدى قدیمى، تفسیر نمونه، ج 5، ص 328 به نقل از نورالثقلین، ج 1، ص 743).
از آنچه گذشت روشن شد که جدّ همه سادات هاشم یا عبدالمطلب است و همه فرزندان عبدالمطلب و فرزندان آن فرزندان همه سادات هستند. پیامبر ما، حضرت على، حضرت زهرا و همه ى امامان دوازده گانه، سید و سالار همه ى مؤمنان هستند ونسل هاشم از آغاز تا به امروز همه سادات هستند؛ چه فرزندان پسری و چه فرزندان دختری.
در تفسیر عیاشى آمده است: روزى حجاج کسى را دنبال یحیى بن معمّر فرستاد. یحیى نزد حجاج حاضر شد. حجّاج گفت: شنیده ام تو گمان مى کنى که حسن و حسین پسران پیامبر هستند و این را از قرآن مى گویى در صورتى که من قرآن را از اول تا آخر خوانده ام ولى این مطلب را در آن ندیده ام. یحیى گفت: شما سوره انعام را نمى خوانى؟! در سوره انعام آمده است: و من ذرّیّته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین * و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس کلٌ من الصالحین مگر عیسى در این آیه از نسل و ذریّه ى ابراهیم شمرده نشده است؟! حجاج گفت: درست مى گویى. این آیه را خوانده ام.(تفسیر المیزان، عربى، ج 7، ص 261، بحث روائى).
ابو جارود مى گوید: امام باقر(ع) فرمود: اى اباجارود! اینها درباره ى حسن و حسین به شما چه مى گویند؟ گفتم: به ما مى گویند: حسن و حسین فرزندان پیامبر نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مى آورید؟ گفتم: ما با آیه ى … و من ذریته داود و سلیمان… استدلال مى کنیم. امام فرمود: آنان در جواب شما چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: پسر دختر، فرزند نامیده مى شود ولى این فرزند صُلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مى گویید؟ گفتم: ما آیه ى ندع ابنائنا و ابنائکم… را براى آنان مى خوانیم که پیامبر به حسن و حسین، پسر اطلاق کرده است. امام فرمود: آنان چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مى کنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مى گوید: «پسرم فلان چیز را بیاور») امام فرمود: اى ابا جارود! از کتاب خدا برایت آیه اى مى گویم. خداوند مى گوید: حرّمت علیکم امهاتکم و بناتکم…(سوره نساء، آیه 23).
تو از آنان بپرس آیا پیامبر مى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد؟ اگر گفتند: مى تواند، دروغ مى گویند و اگر بگویند نمى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد، در این صورت ثابت مى شود که حسن و حسین فرزندان صلبى پیامبر هستند.(جواهر الکلام، ج 16، ص 93، کتاب الخمس، چاپ ایران).
روایات دیگرى نیز در این موضوع آمده است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: جواهر، ج 16، ص 93 تا 101
بنابراین زنى که از نسل پیامبر است، همه ى فرزندان او نسل پیامبر و سیّد هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد و در نتیجه انسان از طریق مادر هم سیادت پیدا مى کند.
یادآورى:
توجه داشته باشیم ساداتى که مستحقّ خمس هستند و زکات واجب بر آنان حرام است، ساداتى هستند که پدرشان سیّد است. فتواى مشهور فقهاء چنین است.(جواهر، ج 16، ص 90، تحریر الوسیله حضرت امام خمینى(قدس سره)، کتاب الخمس).
امّا این تفاوت در حکم خمس و زکات، دلیل نمی شود که ما سادات مادری را سیّد ندانیم. هر دو سیّد هستند ولی سهم سادات از خمس، برای سادات پدری است. همینطور گرفتن زکات بر سادات پدری حرام است امّا بر سادات مادری، حرام نیست.
البته در این مسأله بین فقها، اختلاف نظر است و برخی فقها، در بحث خمس و زکات هم سادات مادری را مثل سادات پدری دانسته اند.

دختر و پسر بودن نوزاد

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا