آثار یوسف پیامبر(ص)
شبهه ای است در اینباره که در مصر باستان اثری از حضرت یوسف پیامبر(ص) نیست و اگر دوره ای ایشان در مصر حکومت کرده اند چرا در نوشته های مصر باستان نامی از ایشان اورده نشده و اثری از ایشان نیست؟
در سایت شبهه آمده است : کار یک عده سیاه نمایی و ایجاد تردید، شبهه و بدبینی، نسبت به هر چیزی است که مردم خوششان بیاید، یا اثر گذار باشد، یا ارزشمند باشد . باید دقت کنیم که مباحث تاریخ، منابع و مصادر تاریخی، آثار تاریخی و تحلیل تاریخی جداست ، مباحث مربوط به کتاب، کتاب شناسی، کتابهایی که باقی ماندهاند، کتابهایی که اثری از آنها نیست، اما نام و موضوعشان در کتب معتبر دیگری آمده و به آن استناد شده است جداگانه است. یک موقع کسی در انتقاد به یک فیلم تاریخی، میگوید: این سکانسش واقعیت نداشت ، نام این شخص یا این شهر درست بیان نشده است . اما یک موقع کسی میگوید: «اصلاً چنین شخص، شخصیت و حوادثی در تاریخ اتفاق نیافتاده است؟!قرآن کریم:در بررسی صحت اقوال تاریخی، منبع و مورد اعتماد بودن مورخ و ناقل، بسیار مهم و شاخص و ملاک میباشد.
بدیهی است که برای ما مسلمانان، قرآن کریم که کلام وحی است، در تمامی مباحث و از جمله نقل حوادث تاریخی معتبرترین کتاب میباشد، چرا که منبع و گویندهی آن، خداوند علیم و حکیم میباشد. حال اگر در قرآن کریم بفرماید که اقوام عاد یا ثمود چنین بودند و به چنان سرنوشتی دچار شدند، دیگر نمیپرسیم که آیا در میان اقوام عاد یا ثمود، مورخی هم بوده، کتابی هم نوشته، این سرگذشت را نقل کرده و کتابش باقیست یا خیر؟! ما صحت اقوال تاریخی را با قرآن میسنجیم، نه این که مطالب قرآنی را با کتب تاریخی مصری، یونانی، ایرانی و … بسنجیم.
●- احمد السنوسی، در «بحث عن النبی یوسف فی مصر القدیمیه – مبحث یوسف پیامبر در مصر قدیم» مینویسد: همانا خداوند سبحان، از “مصر” و حوادث تاریخیاش، بارها در قرآن کریم یاد کرده است و البته پیش از آن نیز در تورات و انجیل یاد کرده است.
دانشمندان و متخصصان برای شناخت بخشهای واقعی و درست تاریخ، به رغم مشکلات و سختیهای فراوان، تلاش گستردهای دارند و سعی میکنند حتی بدون توجه به محدودیتهای دینی و مذهبی، حقایق تاریخی را بشناسند. از اینرو تمامی دانشمندان و از جمله دانشمندان مسلمان نیز سعی میکنند به منابع باستانی تاریخ نگاه کنند و متأسفانه بزرگترین منبع موثق تاریخ، یعنی قرآن کریم و داستانهای پیامبران در آن را فراموش نمودهاند!
آثار مصری:
دانشمندان و محققان، پیرامون این که چرا تاریخ حضرت یوسف علیه السلام، در کتب قدیمی مصری کمتر دیده میشود یا حتی وجود ندارد ، بحثهای گوناگونی دارند و نظریات گوناگونی ارائه دادهاند:
برخی گفتهاند: بر اساس اسنادی، تاریخ او در کتب مصر باستان آمده بود، تا زمانی که فرعون، هیکوسها (Hyksos ) را از آن سرزمین اخراج نمود و عبرانیان را مورد آزار، اذیب و شکنجه قرار داد و آثارشان از بین رفت.
برخی گفتهاند: این که در کتب قدیمی مصر، بحث مستقلی دربارهی یوسف علیه السلام دیده نمیشود، هیچ حقیقتی را تغییر نمیدهد (چون شواهد کافی موجود است)، اما چه بسا در برخی از آثار و کتب، چه به نام یوسف و چه به نام های دیگری چون « صفنات فعنیح »، به سرگذشت او تصریح شده است.
نکته: [گاهی به دلایل سیاسی، مذهبی، فرهنگی و …؛ از روی عمد، غیر عمد و حتی کپیسازی به نام خود، اسمها را تغییر میدادند و هنوز هم چنین میکنند – چنان که فرازهایی مشابه تاریخ و سرگذشت ایشان را در سینوحه میخوانید].
حلمی القمص یعقوب مینویسد: به رغم عظمت شخصیتی که یوسف علیه السلام داشت، در دربار فرعون، بیش از یک وزیر امور مالی نبود، لذا بیشتر کارهای او را به نام فرعون ثبت کرده و نوشتهاند!
استاد سلیم حسن مینویسد: هر کار مهم و بزرگی، باید به نام فرعون ثبت میشد تا نام او بزرگ شمرده شده و مورد ستایش قرار میگرفت (چنان که امروز نیز به نام صاحبان قدرت ثبت میشود)؛ کارهای یوسف همه بر اساس وحی بود . بنابراین، این که در آثار مصری آن موقع، مستقیم اسم یوسف آمده یا نیامده باشد، نشان و دلیل حقیقت آن احوالات قید شده در کتب نمیباشد. (موسوعة مصر القدیمة ج 7 ص 107، 180)
محمد قاسم (مورخ) مینویسد: ورود اقوام آسیایی به مصر، اتفاقی نبود که یکبار رخ داده باشد، بلکه در برهههای گوناگون رخ میداد و حتی فراعنه مصری، با دختران پادشاهانی از آنها ازدواج میکردند. زمانی که “بنی اسرائیل” به سرزمین مصر وارد شدند، هیچ کس فکر نمیکرد که آنها تاریخ حال و آیندهی مصر را دستخوض تغییرات اساسی کنند. اما روشن است که هر گاه فراعنهی مصر از کسی یا قومی ناراحت و عصبانی میشدند، [ضمن اخراج، قتل عام و …]، تمامی اسامی آنها، دستاندرکاران، شخصیتهای بارز و … را پاک و محو میکردند تا شکست کاملی داده باشند. (التناقض فی تواریخ وأحداث التوراة ص 528، 529)
کشیش ماکسیموس Maximus)) مینویسد: به غیر از داستانهایی که سینه به سینه نقل شده است، کتیبههای بسیاری وجود دارد که مؤید داستان کنعانیان در مصر میباشد.
او مینویسد: در کاوش در سرزمین کنعان، کتیبههایی به دست آمده که گواه بر کوچ آنان به 300 کیلومتری قاهره میباشد و نقاشیهایی از 1890 سال قبل از میلاد وجود دارد که ورود بازرگانان جهت معامله یا تهیه گندم در دوران قحطی را نشان میدهد.
او میافزاید: در کاوش یک قبرستان خانوادگی مربوط به قرن 16، کتیبههای قدیمی به دست آمده که داستانهای مشابه قصه حضرت یوسف (علیه السلام) در آن نوشته شده است و حتی به قحطی چند ساله و توزیع گندم تصریح شده است. در کتیبهای مربوط به عصر هیکوسها (Hyksos)، دقیقاً به مسئله قحطی وحشتناک، مدیریت فرماندار در توزیع و … تصریح شده است. (المرشد الجغرافی التاریخی للعهد القدیم ص 59، 60)
بنابراین، اگر چه حتی حکایتی از تاریخ در هیچ کتابی به جز قرآن مجید نیامده باشد، برای ما قطعیت و حجیت دارد، و اگر چه قصه حضرت یوسف علیه السلام، در کتب الهی پیشین نیز آمده است؛ اما تمامی مورخین موثق، به صحت این قصه تصریح دارند، و در نهایت سببهای حذف نام ایشان از منابع تاریخی مصر را مورد مطالعه و تحلیل قرار میدهند.
در سایت تابناک آمده است :
باستان شناسان مصری موفق به کشف سکه هایی باستانی شدند که نام و تصویر حضرت یوسف (ع ) روی آنها نقش بسته است.
به گزارش خبرگزاری فارس، این سکهها که به تازگی از میان اشیای انبار شده در موزه مصر به دست آمده، مثال نقضی بر نظریات پیشین مورخان و محققانی شده است که تجارت و بازرگانی عصر یوسف پیامبر (ع) را به صورت مبادله کالا به کالا و بدون پول میدانستند.
به گفته باستان شناسان، آزمایشها و بررسیهای صورت گرفته روی سکهها سال ضرب آنها و تصاویر فراعنه و فرمانروایانی را که در آن دوره بر این کشور حکومت میکردند را نشان داده است.
سعید محمود ثابت ، سرپرست تیم تحقیق با اشاره به همزمانی سال ضرب سکهها با دوره زندگی حضرت یوسف (ع) در مصر گفت: مطالعات نشان میدهد آنچه که پیش از این در نظر باستان شناسان اشیای جادویی یا زینتی به شمار میرفتهاند به دلایلی که امروز اثبات شده است، سکه بودهاند.
وی افزود: اولین دلیل کشف این سکهها در مناطق و سایتهای مختلف باستانی و دلیل دیگر شکل مدور و بیضی مانند آنها است. سکههایی با نمای دوطرفه که همچون سکههای امروزی یک روی آن نوشته شده و روی دیگر آن را تصویر یک شخص در بر گرفته است.
آثار یوسف پیامبر(ص)