باروخ اسپینوزا
اسپینوزا کیست؟
باروخ اسپینوزا در سال1632 از خانواده ای پرتغالی الاصل در آمستردام دیده به جهان گشود و در محیطی یهودی پرورش یافت. او در سال 1656 به دلیل دست کشیدن از اعتقادات سنتی دین یهود تکفیر شد. الف- زمینه اجتماعی بندیکت (باروخ) اسپینوزا در زمانه اکتشافات علمی و شقاق دینی و دگرگونی عمیق سیاسی پا به عرصه فلسفه گذاشت. اجداد اسپینوزا یهودیانی بودند ساکن مرزهای میان اسپانیا و پرتغال و شاغل در تجارت. قرنها در حمایت امیران مسلمان شبه جزیره اسپانیا آزادانه و آسودهخاطر میزیستند و در پناه همین آسودگی خاطر متألهان آنها – مانند موسی بن میمون- به احیای فلسفه ارسطو و بنا نهادن الهیات قرون وسطایی بر طریقت ارسطویی اهتمام ورزیدند. وقتی شبه جزیره اسپانیا به تصرف مسیحیان درآمد، یهودیان برای رهایی از آزار تفتیش عقاید مجبور به پذیرش مسیحیت یا مهاجرت به نقاط دیگر شدند. عدهای از این یهودیان، به آمستردام کوچ کردند و در آنجا بیدرنگ اعتقادات نیاکان خود را به دور از تفتیش عقاید، احیا نمودند. در چنین اوضاعی کلیسای کالونی که خود را عالیترین مرجع مذهبی هلند میدانست، تصور خاصی از نظریه تقدیر داشت که عبارت بود از اینکه، هر فرد آدمی از پیش تصور شده است که رستگار است یا نه. معترضان از پذیرش این نظریه سر باز زدند و البته شورای دینی کلیسای هلندی، کالوینیسم را مذهب رسمی هلند شناخت. یهودیان تازه وارد در هلند اجازه یافتند کنیسهای برای خود بنا کنند و از آن پس جامعه یهودیان آغاز به رشد کرد. زیرا به آنها به چشم مردمانی نگریسته میشد که تهدیدشان برای مذهب کالونی کمتر از کسانی بود که خود را مسیحی میدانستند. کنیسه قدرت گرفت و حتی با مخالفان آیین یهود که بیثباتی روحی و بی اعتقادی به اصول از خود نشان دادند، عکسالعمل شدید تکفیر نشان میداد. در چنین محیطی، میخائیل پدر اسپینوزا به آمستردام آمد. به جهت توفیق در بازرگانی و روابط نیک با دیگران، حائز موقعیت ممتاز و سرپرست کنیسه و مدرسه یهودیان شد.
ب- زمینه علمی و فلسفی
اسپینوزا در کودکی در مدرسه یهودیان و کنیسه تربیت یافت. با آثار متألهان یهودی و اسلامی آشنا شد. آموزههای علمی مطرح در این زمان عبارت بودند از: مابعدالطبیعه ارسطویی و مدرسی، اخلاق ارسطویی، عقاید گرویتوس و هابز و از همه مهمتر فلسفه دکارت. از نخستین معلمان وی، شخصیت بلندپایهی یهودی آمستردام «موریتوا» و دیگری «منسه» بودند. از طریق نفوذ منسه، اسپینوزا به فرهنگ غیردینی و حقیقتجوی هلند تعلق خاطری قوی یافت. آموزههای فلسفه مدرسی و دکارت بعدا مایهی قوی مضامین «اخلاق» شد. آشنایی اسپینوزا با شیوههای تفکر علمی و مسیحی و انتقادی، موجب نارضایتی او از تفسیر عالمان یهودی از کتاب مقدس شد. عالمان یهودی نیز عکسالعملهای انتقادی اسپینوزا را زیر نظر داشتند. بالأخره انتقادها و تفکر خاص اسپینوزا تا بدانجا ادامه یافت که عالمان کنیسه قدرت تحمل او را از دست دادند و پس از تکفیر، او را اصلاحناپذیر شناختند و در 1665 او را از کنیسه راندند. اسپینوزا از آمستردام تبعید شد و از طریق تدریس خصوصی و تراشیدن عدسی، امرار معاش میکرد. در طی این مدت آثار ارزشمندی از خود به جای گذاشت که شاهکار آنها «اخلاق» است.
در مجموع میتوان گفت اندیشه اسپینوزا از یک سو منعکسکنندهو احیاگر میراث تفکر پس از رنسانس و نیز دنبالکنندهی گسترش تفکر در قرن هفدهم، و از سوی دیگر بازتاب تحولات و پیشرفتهای شرایط عینی اجتماعی و سیاسی آن دوران بوده است. اسپینوزا نسبت به دین آبا و اجدادی خود عقایدی اظهار کرده بود که کنیسهی رسمی یهودیان هلند وی را به علت آن از خود رانده بودند. با وجود این، گرایش به سوی الهیات، هماهنگ با شرایط زمان، هنوز بر او و دیگر متفکران قرن هفدهم مسلط بود. بنابراین جای شگفتی نیست که اسپینوزا در همان حال که بنیاد رویکرد عقلانی خود را بر جهان روش تفکر علمی ریاضی قرار داده است، قالب تفکر الهیات را به شکلی دیگر و حتی ویرانکننده، همچنان نگاه داشته باشد.
منبع: سایت سوره.
باروخ اسپینوزا