زن و مرجع تقلید
چرا خانم ها نمیتوانند مرجع تقلید بشوند؟
پاسخ کوتاه:
بانوان به درجه اجتهاد مى رسند و چنین بانوانى در تاریخ بوده اند و هستند؛ اما مسأله مرجعیت یک تکلیف مشقت بار اجتماعى است که از عهده زنان برداشته شده است.براساس دلایل مختلف که در کتاب هاى استدلالى فقهی از آن بحث شده «زن نمى تواند مرجع تقلید شود.» (تبریزى، استفتاءات، س ۵ و دفتر همه.) این موضوع نزد فقها از مسلّمات است. اما «اگر زنى به مقام اجتهاد برسد، تقلید از دیگرى بر وی حرام است.» (فاضل، جامع المسائل، ج ۲، س ۸؛ مکارم، استفتاءات، ج ۱، م س ۲۵؛ بهجت، توضیح المسائل، احکام تقلید.)
براى توضیح بیشتر توجه شما را به نکات ذیل جلب مىکنیم: مسأله اجتهاد و تقلید، مرجعیت و فقاهت یکى از مباحث ارزش مند و سرنوشت ساز جامعه اسلامى است که تداوم اصالت اسلام ناب محمدى صلى الله علیه وآله، و بقاى ارزش هاى اخلاقى، الهى و استقلال نظام اسلامى به آن بستگى کامل دارد. ضرورت نیاز به مجتهدین و متخصصان که به نیازها و پرسش هاى گوناگون جامعه پاسخ دهند بر کسى پوشیده نیست. اما مهم تبیین شرایط و معیارهاى اجتهاد است. شرایط و معیارهاى اجتهاد در تفکر شیعه، خط اجتهاد را از دیگر خطوط سیاسى و تحقیقات متفکران بشرى، ممتاز مى سازد که هر تخصصى، ویژگى هاى اجتهاد و تخصص در فقه شیعه را ندارد. مانند:
1. معیارهاى علمى و تحقیقاتى:
اجتهاد و استنباط احکام الهى به یک سلسله از علوم مقدماتى نیاز دارد تا با کمک آن، فقیه بتواند مسایل شرعى را شناخته و استخراج نماید، مانند ادبیات عرب، علم منطق، فلسفه و حکمت الهى، علم اصول فقه، علم فقه و علم رجال(427).
پس فقیه و مجتهد از منظر شیعه کسى است که در علوم و رشته هاى لازم براى فقاهت، تخصص داشته و داراى قدرت استخراج و ابتکار و ذوق لازم براى درک مسایل اسلامى باشد. یعنى بتواند از مصادر وحى، قوانین و احکام الهى را درک و استنباط کند.
همان طور که مى دانید این شرایط و معیارها در انحصار کسى نیست. هر مسلمان محققى اعم از زن و مرد مى تواند این راه را انتخاب نموده و به قدرت استخراج احکام الهى دست یابد. و از میان زنان نیز کسانى مانند مرحومه خانم امین بودند که به مقام اجتهاد و فقاهت و مراتب بالاى علمى دست یافتند.
2 معیارهاى معنوى:
تقوى و عدالت در اجتهاد مطرح است تا متخصص مؤمن هرگز منحرف نشود. صداقت و امانت دارى نیز یکى از شرایط ارزشمند اجتهاد است تا اصالت و سلامت مکتب را پاسدارى کند و ریشه هاى خودمحورى، منفعت پرستى و دروغ پردازى نابود گردد. و با معیارهاى معنوى به کشف احکام الهى بپردازد و بتواند واقعیت ها را درک و به جامعه اسلامى ارائه دهد.تحقق این شرط نیز در زن و مرد امکان پذیر است.
به لحاظ وجود این شرایط هم زن و هم مرد می تواند به درجه اجتهاد نایل شود و در این صورت تقلید او از مجتهد دیگر حرام است.
شرایط و معیارهاى مرجعیت:
مرجعیت یک منصب اجتماعى و یک سمت اجرایى است و مرجع، عامل ارتباط میان خلق و خالق و راهنماى مردم است، و مردم در همه ابعاد زندگى به طور تعبدى از او تبعیت مى کنند. در مرجعیت علاوه بر معیارهایى که در اجتهاد ذکر شد، مرد بودن نیز شرط شده است تا با مردم معاشرت و برخورد داشته و از نزدیک به مشکلات و نیازهاى آنان رسیدگى نماید و آن ها را زیر سایة خود قرار داده و به حضور بپذیرد. به عبارت دیگر، لازمه مقام مرجعیت، ایفاى مسؤولیت هاى سنگین و طاقت فرساى اجتماعى و رهبرى مبارزات سیاسى است و این کارها مستلزم مشقات زیاد و حضور اجتماعى است که خارج از توان و جایگاهی است که اسلام برای زن ترسیم نموده است.
نمونه آن را مى توان در تبعید امام خمینى و شدت مصائبى که بر ایشان وارد شد و نیز شکنجه و آزار فراوان علماى اسلامى از سوى دشمنان دین ملاحظه کرد. لذا مرجعیت مانند اجتهاد یک کار کارشناسى و تخصصى صرف نیست بلکه یک منصب اجرایى و مسؤولیت اجتماعى است.
مرجعیت یک مقام اجرایى است اما فقاهت و اجتهاد، کمال است: مرجعیت به خودى خود، کمال و ارزش محسوب نمى شود، بلکه یک امانت، رسالت و وظیفه اى الهى است که از طرف خداوند متعال بر عهدة فقهاى واجد شرایط گذاشته شده است. این منصب حتى در موقعى که تحقق پیدا کند، یک مقام (قرب الى الله) نیست، بلکه یک زمینه براى خدمت است و خدماتى که از این طریق انجام مى شود، انسان را به خداوند نزدیک مى سازد. آیةاللَّه جوادى آملى در این زمینه مى گوید: «کارهاى اجرایى به منزلة امانتند، مرجعیت امانت است ولى فقاهت ملک است. وزارت امانت است، اما تقوا ملک است. و در آنچه تعلق به جان دارد و کمال روح است، زن و مرد یکسانند. اما در محدودة آنچه امانت و وظیفه است و جداى از جان است، کارها تقسیم شده است». (زن در آیینه جلال و جمال، ص 380).
بنابراین زن و مرد در ریشة مرجعیت (اجتهاد و فقاهت) که منشاء کمال است، مساوى و برابرند اما در مقام اجرایى بر اساس توانمندى و تفاوت هاى طبیعى، منطقى و حکیمانه، جدا مى شوند. مرجعیت یک سمت اجرایى است اما پشتوانه مرجعیت، ریشه و بهاى مرجعیت به فقاهت و اجتهاد است. در فقاهت و اجتهاد ذکورت و انوثت (مرد بودن و زن بودن) شرط نیست. بنابراین زنان به خاطر ویژگى ها و صفات طبیعى که دارند از این مسؤولیت معاف هستند و این منافاتى با تحصیل علم فقه و اجتهاد ندارد زیرا هر کسى مى تواند به مقام اجتهاد دست یابد چه مرد باشد و چه زن اما مرجعیت که یک منصب و مسؤولیت اجتماعى است با نوع آفرینش زنان سازگار نیست.
ر.ک: زن در آیینه جلال و جمال، ص 382. و زن از منظر اسلام، فریده مصطفوى و…، ص 114.
زن و مرجع تقلید