آبروی مومن وبلا
باسلام.آیا باتوجه به اینکه درقرآن کریم نوشته شده که انسان ها بعداز اینکه ایمان آوردند با انواع مختلفی از موقعیت ها وشرایط مختلف امتحان میشوند آیا امکان دارد یکی از آنها آبروی فرد باشد که بدون هیچ خطایی فرد آبرویش برود درحالی که اثر وضعی بسیاربدی خواهد داشت وحتی امکان دارد نتواند دیگر به حالت اول برگردد ودرحالی که خداوند خود ستارالعیوب است آیا این تناقض نخواهد داشت چون خداوند آبرو بردن فردی را با تخریب خانه خدا مساوی میداند پس آیا امکان دارد خود آبروی فردی را ببرد؟ باتشکر
پرسشگر گرامی جهت دریافت پاسخ به نکات زیر توجه نماید :
الف ) آبرو
آبرو به معناى اعتبار، قدر، جاه، شرف، عِرض و ناموس است؛( فرهنگ فارسى معین). اما حقیقت آبرو و عرض، همان شخصیت انسانی است که خداوند آن را کرامت بخشیده و بر بسیاری از موجودات هستی برتری داده است.(اسراء، آیه 70)
عرض هر کسی همان شخصیتی است که انسان در طول زندگی میسازد و آن را کسب میکند. البته عرض انسان محدود به شخصیت درونی و شاکله وجودی او نیست؛ بلکه هر آن چیزی که به این شخصیت و شخص مربوط است و در حقیقت شخصیت اجتماعی او را شکل میدهد، در حکم عرض و آبروی او است. از این رو، نمیتوان عرض را محدود به شخصیت فردی و شاکله وجودی و باطنی فرد کرد، بلکه شامل شخصیت اجتماعی و همه کسانی است که با او پیوند خوردهاند. از همین رو در تفسیر مفهوم عرض و آبرو، اعتبار اجتماعی، قدر و منزلت اجتماعی، شرافت و همچنین هر آنچه که ناموس او را شکل میدهد و خط قرمز او را نشان میدهد، به عنوان عرض و آبروی شخص مطرح است.
بر همین اساس اگر ما از مفهوم عرض و آبرو سخن میگوییم، مراد همین دایره وسیعی است که با الفاظی چون اعتبار و قدر و جاه و مانند آنها بیان میشود. بنابراین وقتی از مفهوم و اصطلاح عرض و آبرو در قرآن و اسلام سخن میگوییم شامل همه چیزهایی است که میتوان از واژههایی چون تعفّف، وجیه و هر آنچه که لازمه معانى آن است به دست آورد.
از نظر آموزههای وحیانی اسلام، حفظ شخصیت و کرامت انسانی مهمترین چیز در امنیت خرد و کلان اجتماع است. از این رو تامین امنیت اخلاقی و شخصیت افراد جامعه در دستور کار قرار گرفته و در قالب آموزههای معرفتی و حتی دستوری و به شکل بایدها و نبایدهای شرعی و اخلاقی به آن توجه شده است. بسیاری از احکام مانند حرمت غیبت، تهمت، افترا، دشنام، ناسزا، قذف و مانند آنها در راستای حمایت از شخصیت و شرافت و کرامت انسانی وضع شده است و گاه حتی نهتنها در حوزه اخلاق بلکه در حوزه حقوق کیفری و جزایی احکام سخت و شدیدی وضع شده تا هر گونه تعرض به شخصیت و هتک حرمتها و آبروی انسانی، موجب کیفر جزایی در دنیا و آخرت باشد. بنابراین، قوانین بازدارنده و پیشگیرانه و نیز مجازات و عقابهای متعددی از سوی شارع مقدس وضع میشود تا شخصیت و آبروی افراد حفظ شود و امنیت اخلاقی و ناموسی و عرضی افراد تامین گردد.
خداوند به صراحت در آیاتی بر حرمت هتک عرض و آبروی مردم تاکید داشته و هر گونه هتک حرمت و آبروریزی را حرام کرده و جزو گناه کبیرهای دانسته که مجازات آن دوزخ و عذاب آن است.(همزه، آیه 1؛ قلم، آیات 11 و 16)
پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: اَیُّها الناس! إنَّ دِماءَ کُم و اَعراضَکُم عَلَیکُم حرامٌ الی أَن تَلقَوا ربَّکُم؛ ای مردم! ریختن خون یکدیگر و لطمه زدن به حیثیت دیگران، تا وقت مردن و لقای پروردگارتان بر شما حرام است. (تحفالعقول، ص ۳۱)
ب ) صیانت از عرض و آبرو، از شخصیت انسانی
شکی نیست که هر انسانی به سه چیز مهم در زندگی هزینه بسیار میپردازد که شامل: 1. حفظ و صیانت از جان و بقای خود و دیگران؛ 2. حفظ و صیانت از مال خود و دیگران؛ 3. حفظ و صیانت از عرض و آبروی خود و دیگران است.
پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم میفرماید: اِنَّ حُرمَهًْ عِرض المُؤمِنِ کَحُرمَهًْ دمِهِ و مالِهِ؛ حرمتِ حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمتِ جان و مال او است.(لئالی الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۶)
امام جعفرصادق(ع) نیز میفرماید: المُؤمنُ حرامٌ کُلُّهُ: عِرضُهُ و مالُهُ و دَمُهُ؛ مؤمن سراسر وجودش حرمت است: حرمت آبرو، حرمت مال و حرمت خون و جان او. (مستدرک، ج ۹، ص ۲۳۹)
همچنین پیامبر گرامی اسلام در راستای امنیت اخلاقی جامعه میفرماید: لا تَخرِقَنَّ علی اَحَدٍ سِتراً؛ تو (برحذر باش) آبرو و حرمت احدی را هرگز متعرض مشو. (شهابالأخبار، ص ۳۵۰)
حفظ و صیانت از آبرو و عرض به معنای حفظ همه آن چیزی است که انسانیت انسانی را میسازد؛ زیرا جان زمانی میارزد که اصول انسانی آن حفظ شده بود؛ وگرنه جان بیاصول انسانی برای انسانها کمترین ارزش را دارد؛ چرا که شرافت و کرامت انسانی برای خود انسان ارزشمندتر از هر چیزی است. از این رو انسانها جان و مال خویش را برای عرض خویش و دیگران میدهند و اینگونه نیست که کسی عرض خویش را برای جان و مال بدهد مگر آنکه از فطرت انسانی خود خارج شده باشد.
به سخن دیگر، حفظ و صیانت از آبرو یعنی شخصیت انسانی خود و دیگران مهمترین چیزی است که انسان آن را به عنوان امنیت خواهان است، به طوری که اگر امنیت شخصیتی او تامین نشده باشد، گویی هیچ تامینی برای او نشده و امنیتی فراهم نیامده است.
مولی امیرالمؤمنین(ع) در تقدم عرض نسبت به دوگانه جان و مال میفرماید: مِنَ النُبلِ أن یبذُلَ الرّجُلُ مالَهُ و یَصونَ عِرضَهُ؛ کسی که برای حفظ آبرو وحیثیت خود از مال و منالش میگذرد، نشانه اصالت و بزرگواری اوست.(فهرست غررالحکم، ص ۲۴۲)
آن حضرت به افراد هشدار میدهد که ارزش و اهمیت آبروی خود و دیگران را بدانند و کاری نکنند که آبروریزی شود؛ زیرا کسی که شخصیت خویش را از دست دهد همه چیزش را از دست داده است. ایشان میفرماید: مَن بَذلَ عِرضَهُ ذَلَّ؛ کسی که حیثیت و آبروی خود را میبرد خودش را به پستی و خاک مذلّت افکنده است. (فهرست غرر، ص ۲۴۲)
امام حسن مجتبی(ع) احمق و بیخرد را کسی میداند که نمیداند با مال و عرض خویش چگونه برخوردی داشته باشد و آن را چگونه استفاده کند. ایشان میفرماید: السَّفیهُ، اَلأَحمقُ فی مالِهِ اَلمُتهاوَنُ فیعِرضِه؛ آدم سفیه و بیخِرد کسی است که در مصرف اموالش ابلهانه عمل میکند و نسبت به آبروی خود لاأبالی و سهلانگار است.(بحار، ج ۷۸، ص ۱۱۵)
ج ) رفتن آبرو
خداوند متعال در ابتدا وبدون دلیل آبروی کسی را نمی برد ، میزان ستاریت پروردگار نسبت به هر کس به تناسب لیاقت، شایستگی و درجات قرب او در پیشگاه خداوند است. از این رو خداوند برای کافرین لجوج و مفسدانی که بی باکانه و بدون هیچ ترس و واهمه از آشکار شدن جرم، به گناه و معصیت شان ادامه می دهند، ستاریتی قرار نداده و عیب پوشی نمی کند. ستاریت نسبت به مومنان نیز به تناسب درجات ایمانی آنان بستگی دارد.
از آیات قرآن که سرنوشت اخروی مجرمان را مطرح می کند و نیز از آیاتی که عذاب دنیایی بعضی از تبه کاران را بیان نموده، استفاده می شود که« ستارالعیوب» بودن پروردگار به طور مطلق نبوده و درباره همگان به یک معنا نمی باشد، بلکه ظهور عیب بعضی از افراد، معلول نوع عملکرد اختیاری خود انسان است و ستارالعیوب بودن حضرت حق به چنین عیوبی تعلق نمی گیرد.
افزون بر آن آیا معقول است که ” ستاریت” خداوند مطلق باشد و عده ای بخواهند با خاطر جمع و بدون هیچ دغدغه ای هر معصیتی را مرتکب شوند؟ ستارالعیوب بودن خداوند نسبت به افرادی است که عیب و عمل آن ها با سوء اختیار و تکرار عمدی نباشد. ستارالعیوب بودن در مراحل اولیه خطای انسان است تا او فرصت توبه داشته باشد اما اگر بی پروا بود ، رسوا می شود
عن أَبی خالدٍ الکابلیِّ قال: سمعت زینَ العابدین علیَّ بن الحسین (ع) یقول: « … وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تَکْشِفُ الْغِطَاءَ الِاسْتِدَانَةُ بِغَیْرِ نِیَّةِ الْأَدَاءِ وَ الْإِسْرَافُ فِی النَّفَقَةِ عَلَى الْبَاطِلِ وَ الْبُخْلُ عَلَى الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ ذَوِی الْأَرْحَامِ وَ سُوءُ الْخُلُقِ وَ قِلَّةُ الصَّبْرِ وَ اسْتِعْمَالُ الضَّجَرِ وَ الْکَسَلِ وَ الِاسْتِهَانَةُ بِأَهْلِ الدِّینِ… » (وسائل الشیعة ، شیخ محمد حر عاملی ، ج 16، ص 282- 283، آل البیت، قم، 1409ق )
ابی خالد کابلی نقل می کند که از امام سجاد (علیه السلام ) شنیدم که فرمود :
گناهانی که باعث آبروبری و کنار رفتن پرده ها می شود. « والذّنوب الّتی تکشف الغطاء» و گناهانی که پرده ها را کنار می زند ، عبارت است از گناهان ذکر شده در ذیل:
1. وامی را بگیرد و قصد ادا نداشته باشد.
الاستدانة بغیر نیّة الاداء؛ وام بگیرد و قصد ادای آن را نداشته باشد به قول معروف روغن زیر آش نمی خوابد یکروزی این نیّت سوء آشکار می شود، و انسان موقعیّت قرض گرفتن را در جامعه از دست می دهد.
2 . اسراف نمودن؛ والاسراف فی النفقة علی الباطل؛ زیاده روی و اسراف در راه باطل.
3 . بخل ورزی بر اهل و عیال؛ والبخل علی الاهل و الولد و ذوی الارحام؛ بخل ورزی (در پرداخت هزینه زندگی) همسر و فرزندان و خویشان.
4 . بد اخلاقی و سوء الخلق؛ بد اخلاقی نمودن نیز پرده ها را کنار می زند.
5 . کم صبری؛ وقلّة الصّبر؛کم صبری (و بی صبری باعث رسوایی انسان می شود).
6 . تنبلی داشتن؛ و استعمال الضجر و الکسل؛(16) تنبلی و کسالت را پیشه قرار دادن.
7 . اهانت به دینداران؛ و الاستهانة باهل الدّین ؛اهانت کردن (و تحقیر نمودن به) دینداران (بخاطر دینشان).
آبروی مومن وبلا