دین و اندیشه

دیدار علما با امام زمان

پرسش و پاسخ

سلامبا توجه به اینکه امام زمان عج در نامه ی اخر خود به اخرین نایب فرموده است هر کس قبل از سفیانی ادعای مشاهده کند دروغ گو است پس چگونه برخی از بزرگان به دیدار حضرت نایل شدند؟

بحث ملاقات و دیدار با امام زنده – ولى غایب از دیده ها – حسّاس و مهم است ولی به طور قاطع نمی توان در باره ان نظری روشن ارایه کرد به خصوص آنکه دلیل خاصی بر ارتباط دیدار و 313 یار امام وجود ندارد . از طرفی باید بدانیم دورانى که در آن قرار داریم، دوران غیبت امام زمان(عج) است. بنابراین انتظار دیدار و ارتباط، امرى برخلاف حکمت و مصلحت امر غیبت است.بنابراین هر چند نعمت دیدار سیماى نورانى امام، نعمتى بسیار ارزشمند و یکى از الطاف الهى است؛ ولى اگر بنا بر مصالح و شرایطى، لازم باشد امام، غایب شود و پنهانى و در خفا زندگى کند و یا اینکه طلب دیدار خطرى را متوجّه آن حضرت کند؛ در اینجا باید راضى به قضاى الهى شد و حفظ سلامتى امام را بر هر چیزى مقدّم دانست. با توجّه به این مقدمه احتمال دیدار آن حضرت، یا عدم امکان آن بررسى مى گردد. در این رابطه دیدگاههای مختلفی ارایه شده ( موافق و مخالف ) که مستندات و دلایل هر دو دیدگاه قابل نقد و خدشه است و نمى توان به طور کامل آنها را پذیرفت یا رد کرد. مهم ترین دلیل مخالفان دیدار، توقیع شریف امام زمان(عج) است که از نظر سندى و دلالى قابل بحث و تفسیر است.بر اساس روایات مختلف هر چند آن حضرت در میان مردم حضور دارد و حتّى در مراسم حج شرکت مى کند؛ اما شناخته نمى شود و این مسئله قید ندارد و مطلق است.از نظر موافقان دیدار، روایاتى هست که بر اساس آنها عده اى از خاصّان به حضور امام«ع» مى رسند. به نظر مى رسد این افراد، عده اى از خواصّ و اولیاء اللَّه هستند که از مردم منفک شده و به امام زمان(عج) پیوسته اند و در هیچ حالى خود را معرّفى نمى کنند. امکان ارتباط و دیدار نیز فقط براى اینان وجود دارد براى مطالعه این نقدها ر.ک: چشم به راه مهدى، ص 78 – 104..
با بررسى این آرا و نقدها، به روشنى ثابت مى شود که اصل کلى در زمان غیبت کبرى، بر عدم ملاقات و ارتباط با آن حضرت استوار است و ما هیچ تکلیف و یا دستورى مبنى بر تقاضاى دیدار و رؤیت نداریم و هیچ دلیلى نیز وجود ندارد که ما سعى کنیم با دعا، چله نشینى، ذکر و اوراد و… حتماً به محضر آن امام همام مشرّف شویم. حتّى به جهت سوء استفاده هاى فراوانى که از این امر شده، باید به شدّت از آن دورى کنیم و تنها به فکر ارتباط روحى و قلبى با امام زمان(عج) باشیم.
البته به یقین بزرگانى چون بحرالعلوم، ابن طاووس، مقدّس اردبیلى و… به محضر آن حضرت مشرّف شده و او را زیارت کرده اند؛ اگرچه خود، ادعایى در این زمینه نداشته اند؛ ولى این دیدارها را تأیید کرده اند.
هم چنین آن حضرت نیز در موارد ضرورى و نیاز، به یارى گرفتاران و محتاجان شتافته و به دستگیرى از آنها پرداخته است. از این رو مى توانیم بگوییم که امکان دیدار و مشاهده حضرت در عصر غیبت کبرى، به صورت خیلى محدود و یا بر اثر ضرورت وجود دارد و این توفیق و سعادت بزرگى است که شامل عده اى خاص و اندک مى شود. لذا مفاد حدیثى که در نفى مشاهده است؛ به معناى نفى ادعاى ملاقات و مشاهده به طور پیوسته و دائمى قبل از ظهور است و یا نفى ادعاى ظهور حضرت به طور اختصاصى براى عده اى خاص مى باشد و یا نفى ارتباط اختصاصى همانند نواب اربعه مى باشد و یا نفى ادعاى رؤیت به اختیار خود است.
در توقیع امام زمان آمده است:
«یا عَلىّ بن محمّد السَّمرى أعظَمَ اللّه أَجرَ اخوانِکَ فیکَ: فَاِنّک مَیّت ما بَینک و بین سِتّة أیّام، فَاجمَع أمرَکَ، و لا تُوصِ الى أحد فَیَقوم مَقامَکَ بَعدَ وفاتِکَ، فَقَد وَقَعَتِ الغیبةُ التّامَّة، فلا ظُهُورَ الاّ بَعدَ اذنِ اللّه تَعالى ذِکرُه، و ذلک بَعدَ طوُل الأمَدِ و قَسوَة القلوب وامتَلاء الارضِ جَورا و سَیأتى شیعَتى مَن یَدّعى المشاهَدَة، ألا فَمَن ادَّعى المُشاهَدَة قَبلَ خُروجِ السُّفیانىّ و الصَّیحة فَهُو کَذّاب مُفتر»[153] ؛ «اى على بن محمد سمرى! خداوند اجر برادران دینى تو را در سوگ تو افزون کند. تو زندگى را شش روز دیگر بدرود خواهى گفت. کار خویش را سامان بخش و به کسى در مورد جانشینى خود [در نیابت خاصه] وصیّت نکن که غیبت کامل کبرى آغاز گردیده و ظهور جز به اذن الهى تحقّق نیابد و آن، پس از مدّتى دراز و قساوت دل ها و آکنده شدن زمین از جور و ستم خواهد بود. آگاه باشید هر کس پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى ادعاى مشاهده ما را داشته باشند، سخت دروغ گو و افترا زننده است». از این توقیع استفاده مى شود کسانى که پیش از خروج سفیانى و شنیده شدن صیحه آسمانى، ادعاى رؤیت و مشاهده کنند، «کذّاب و مفترى» خواهند بود و تکذیب آنان لازم است.

بخشى از این توقیع، نهى از وصیت و سفارش خاص (بعد از على بن محمد سمرى) است و مدعیان خاص را پس از وى ردّ مى کند و کسانى که تا هنگام ظهور حضرت، چنین ادعایى بکنند، باید تکذیب شوند.

همچنین از این توقیع استفاده مى شود که ظهور حضرت در بین مردم، به اجازه خدا و پس از مدّت طولانى است ؛ آن گاه که قلب ها سخت گردد و زمین پر از ستم شود. با توجه به اینکه خواص یاران حضرت در غیبت صغرى ایشان را مشاهده کرده اند، توقیع نفى ظهور و رؤیت کلّى مى کند و جمله «فلا ظهور…» این معنا را مى رساند ؛ زیرا ظهور به معناى بروز پس از خفا است. و «لاى نفس جنس»، همراه استثنا بدین معنا است که هیچ ظهورى ندارد و افراد، وى را مشاهده نمى کنند ؛ مگر پس از اذن الهى[154].

پس برابر این توقیع، مدعى مشاهده دروغ گو است و ادعاى وى قابل پذیرش نیست. پاسخ هاى چندى به اشکالات و مباحث مطرح در این توقیع ارائه شده که به بعضى از آنها اشاره مى شود:

1. بررسى سندى

به نظر برخى، این روایت مرسل و سند آن ضعیف است. حسن بن احمد مکتّب (راوى توقیع)، شناخته شده نیست و صدور توقیع مذکور ثابت نمى شود.

محدّث نورى در نجم الثاقب مى گوید: «این خبر ضعیف و غیر آن، خبر واحد است که جز ظنى از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد. پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعى که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا مى شود. هر چند از هر یک از آنها پیدا نشود ؛ بلکه از جمله اى از آنها دارا بودن کرامات و خارق عاداتى را که ممکن نباشد صدور آنها از غیر آن جناب استفاده مى شود. پس چگونه رواست اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعیفى که ناقل آن (شیخ طوسى)، عمل نکرده به آن در همان کتاب»[155].

2. بررسى دلالى

از نظر دلالت، با عنایت به اینکه على بن محمد سمرى، نیابت خاصّ از آن حضرت داشت (و در این زمینه نیز بارز و شناخته شده بود)، مقصود از «ادعاى مشاهده»، در این روایت مطلق مشاهده [و دیدار] آن حضرت نیست ؛ بلکه همان طور که علامه مجلسى نیز احتمال داده است، مراد ادعاى دیدار همراه با نیابت از آن حضرت و آوردن اخبار و دستورات از جانب ایشان، مانند سایر نمایندگان آن حضرت در عصر غیبت صغرى است[156]. این توقیع، اعلام پایان یافتن «غیبت صغرى» و شروع «غیبت کبرى» است که در آن به جناب على بن محمد سمرى(ره)، امر شده است که به احدى وصیت نکند که بعد از او قائم مقام او و نایب خاصّ باشد. و نیز اعلام صریح بطلان ادعاى افرادى است که در غیبت کبرى، ادعاى نیابت و سفارت خاصه و وساطت بین امام (علیه السلام)  و مردم مى نمایند. پس مراد از اینکه «مدّعى مشاهده» کذّاب و مفترى است، ممکن است کسانى باشند که ادعاى نیابت کنند و بخواهند با دعوى مشاهده و شرفیابى، خود را واسطه بین امام و مردم معرّفى کنند[157]. امام خواست این باب را مسدود کند و به مردم خبر دهد که هر کس ادعاى دیدار مرا بکند و بگوید من وکیل یا نایب خاص آن حضرت هستم و این طور آن حضرت را مى بینم، دروغ گو است و او را تکذیب کنند.

3. اعراض از توقیع

توقیع – به فرض صحّت سند – معرضُ عنه است ؛ چرا که اصحاب حکایات زیادى نقل کرده اند که اشخاص معتمدى با امام زمان(عج) دیدار داشته اند و حتّى خود شیخ طوسى که توقیع را نقل کرده، به آن عمل نکرده است.

صاحب منتخب الاثر مى گوید: «این توقیع منافى است با آنچه کلّ افراد بر آن ظاهرا اتفاق نظر دارند. حتّى شیخ طوسى که این توقیع را نقل کرده، شمار زیادى را نام برده که حضرت را مشاهده کرده اند… [خود وى] به آن عمل نکرده و اصحاب از آن اعراض کرده اند. پس توان معارضه با این وقایع و حکایاتى که از مجموع آنها قطع حاصل مى شود، ندارد»[158]. در واقع، عمل کنندگان به این توقیع بسیار اندک هستند.

4. تعارض با ادعیه و روایات

این روایت ضعیف السند با روایاتى که مشتمل بر ادعیه و اعمال خاصّ براى رؤیت صاحب الزمان مى باشند، متعارض است و آنها از نظر سند قوى تر و از نظر دلالت روشن تر هستند ؛ بلکه بعضى از این روایات، داراى سند صحیح هم هستند. همان طور که محدّث نورى در باب دوازدهم کتاب نجم الثاقب، دعاهایى براى دیدار صاحب الزمان ذکر کرده است.

5. مفهوم توقیع

ممکن است مراد از توقیع مذکور، نفى ادعاى اختیارى بودن مشاهده و ارتباط باشد ؛ یعنى، اگر کسى مشاهده و ارتباط را به اختیار خود ادعا کند – به این صورت که هر وقت بخواهد خدمت امام عصر(عج) شرفیاب مى شود یا ارتباط پیدا مى کند – کذّاب و افترا زننده است و این ادعا از احدى در غیبت کبرى پذیرفته نیست ؛ یا اینکه چنین کسى که این سمت را به راستى داشته باشد، پیدا نخواهد شد و اگر هم کسى آن را دارا باشد، از دیگران مکتوم مى دارد و به کسى اظهار و افشا نمى کند. اجمالاً با این توقیع، در آن همه حکایات و وقایع مشهود و متواتر نمى توان خدشه کرد و بر حسب سند نیز، ترجیح با این حکایات معتبر است. اگر به کتاب هایى چون نجم الثاقب رجوع کنیم، مى بینیم که در این حکایات، وقایعى است که هرگز شخص عاقل در صحّت آنها نمى تواند شک کند. بنابراین هم شرفیابى اشخاص به حضور آن امام عزیز ثابت است و هم کذب و بطلان ادعاى کسانى که در غیبت کبرى، ادعاى سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را مى نمایند، معلوم است[159]. پس صرف دیدار، در روایت منتفى نشده است و علما نیز نفى اصل دیدار را استفاده نکرده اند ؛ اما از آنجایى که قطعا نمى توان توقیع را ردّ کرد، باید تا حدّ امکان به مفاد آن عمل نمود و مدعیان دیدار و مشاهده را – به خصوص در جاهایى که هیچ قرینه و شاهدى بر اثبات ادعاى آنها وجود ندارد – تکذیب کرد.

به علاوه روایت، مدعى مشاهده را «کذّاب» مى داند ؛ حال اگر کسى امام را ببیند و به دیگران نگوید، مشمول این روایت نمى باشد و بر این اساس اصل دیدار، امر ممکنى خواهد بود.

نکته دیگر آنکه بیشتر بزرگان و علمایى که موفّق به دیدار حضرت شده بودند، آن را براى مردم بازگو نمى کردند ؛ بلکه اطرافیان و خواص آنان – از روى شواهد و قراینى و یا در زمان هاى بعد – متوجّه دیدار آن عالم با امام مى شدند. لذا علما، تحت عنوان مدعى مشاهده، قرار نمى گیرند و این توقیع، با داستان ملاقات برخى از بزرگان منافات ندارد.بدیهى است پذیرفتن امکان دیدار امام عصر(عج)، بدین معنا نیست که هر کس مدعى دیدار شد، مى توان او را تصدیق کرد. بى تردید، تصدیق مطلق، مانند تکذیب مطلق ناروا است. مدعیان دروغ گو و شیّاد بسیارند و ساده اندیشى در این باب، بسیار خطرناک است!

نمونه دیدار کنندگان

در رابطه با دیدار عده اى از شیعیان با امام زمان(عج) داستان هاى زیادى نقل شده که نمى توان به راحتى از آنها چشم پوشید و آنها را نادیده گرفت؛ به عنوان نمونه: حضرت مهدى(عج) در شهر سامرا، اسماعیل هرقلى را شفا مى بخشد و به او خبر مى دهد که به زودى خلیفه ستمکار عباسى، به او مبلغ بزرگى خواهد داد و به او هشدار مى دهد که نپذیرد.
آن حضرت، در نجف اشرف، مرد مسلول و گرفتارى را به دیدار خویش مفتخر مى سازد و بیمارى سخت را بر طرف مى کند و به او خبر مى دهد که به آرزویش خواهد رسید ر.ک: امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 440..
آن حضرت در تنگناها، به فریادشان مى رسد، شرّ دشمنان را از آنان بر طرف مى سازد و به آنان از توطئه ها، حیله ها و نقشه هایى که براى اذیّت و آزارشان مى کشند، خبر مى دهد. آن گاه به صورت ناگهانى، از برابر دیدگانشان پنهان مى گردد تا غیبت او به صورت ناگهانى دلیل این باشد که او همان مهدى(عج) است نه دیگرى.
در بعضى منابع معتبر، جریان ملاقات عده اى از صالحان و عالمان نقل شده که به اسامى آنان اشاره مى شود:
ابراهیم بن ادریس ابو احمد، ابراهیم بن عبده نیشابورى، ابراهیم بن محمد تبریزى، ابراهیم بن مهزیار ابواسحاق اهوازى، احمد بن اسحاق بن سعد اشعرى، احمد بن حسین بن عبدالملک ازدى، احمد بن عبداللَّه هاشمى، احمد بن هلال ابوجعفر عبرتایى، احمد بن محمدبن مطهّر ابو على، اسماعیل بن على نوبختى ابوسهل، ابو عبداللَّه بن صالح، ابو محمد حسن بن وجناء نصیبى، حکیمه خاتون (دختر امام جواد)، الزهرى، رشیق صاحب المادرانى، ابوالقاسم الروحى، على بن ابراهیم بن مهزیار اهوازى، على بن محمد شمشاطى، غانم ابو سعید هندى، ابوعمر و عثمان سعید عمرى، محمد بن احمد انصارى، ابو نعیم زیدى، محمد بن اسماعیل بن موسى الکاظم، محمد بن جعفر ابوعباس حمیدى، محمدبن حسن بن عبیداللَّه تمیمى زیدى، محمد بن صالح بن على بن محمد و… ر.ک: کتاب الغیبة، ص 259، 272، 271، 320 و…؛ کمال الدین، ج 2؛ ارشاد مفید، ج 2؛ نجم الثاقب، به نقل از: موعود نامه، ص 694 و 695..
جالب تر اینکه دانشمند بزرگى چون ابن عربى نیز ادعاى ملاقات و دیدار با امام«ع» را کرده است.
وى مى گوید: «براى ولایت محمدیه – که تنها اختصاص به شریعت نازل شده بر (حضرت ) محمّد«ص» دارد – نشانه خاصى هست… همانا او در زمان ما متولّد شده و من نیز او را دیدم و با او همنشین شدم و نشانه خاتمیت را در او دیدم. هیچ ولىّ اى بعد از او نیست؛ مگر اینکه به او رجوع مى کند، همچنان که هیچ پیامبرى بعد از محمد«ص» نیست، مگر اینکه به او رجوع کند» ابن عربى، فتوحات مکیه، ج 1، ص 185..
وى در جاى دیگرى از کتاب فتوحات مکیّه مى گوید: «اما نشان ولایت محمدیه از آنِ مردى از عرب است که از شریف ترین اصل و نسب برخوردار است. او در همین زمان ما موجود است. من در سال 595 ه .ق با او آشنا شدم و نشانه اى را که او دارا است دیدم؛ همان نشانه اى که (حضرت) حقّ آن را از دید بندگانش پوشیده داشته و براى من در شهر فاس آشکار ساخت و دریافتم که او خاتم ولایت است…» همان، ج 2، ص 49..
در قرن هاى بعد نیز بزرگان، صالحان و علماى وارسته اى به محضر امام زمان(عج) مشرّف شده که تردیدى در بیشتر این دیدارها و ملاقات ها وجود ندارد.
برخى از این افراد رستگار عبارت اند از: ابن طاووس، علامه بحرالعلوم، مقدّس اردبیلى، علامه حلّى، آیة اللَّه مرعشى نجفى، آیةاللَّه نمازى شاهرودى، حاج على بغدادى، ابو راجح حمّامى، سید مهدى قزوینى، آیةاللَّه امین عاملى، ملا هاشم قزوینى، شیخ حسنعلى نخودکى، شیخ مرتضى انصارى، آیةاللَّه بهاءالدینى، شیخ حرّ عاملى، شیخ محمد تقى بافقى و… .
داستان تشرّفات این بزرگان در منابع معتبر نقل شده و مطالعه شرح حال آنان و نحوه ملاقاتشان با امام زمان(عج)، نشانگر درستى این دیدارها است؛ به خصوص آنکه بسیارى از این حکایت ها، بعد از وفات آنان نقل شده است و در اکثر موارد این عنایت و تفضّل خود امام«ع» بوده که شامل حال آنان گردیده است.
چنان که خود آن حضرت مى فرماید: «ما بر اوضاع و اخبار شما و جامعه شما، به خوبى آگاهیم و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نمى ماند «فانّ نحیط علماً بانبائکم و لا یعزب عنّا شى ء من اخبارکم»؛ ما از سرپرستى و رسیدگى به کارهاى شما، کوتاهى نورزیده و یاد شما را از صفحه خاطر خویش نزدوده ایم که اگر جز این بود، امواج سختى ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان کینه توز، شما را ریشه کن مى ساختند «انّا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لو لا ذلک لنزل بکم اللأوّاء». ما پشت سر مؤمنان شایسته کردار، به وسیله نیایش و راز و نیازى که از فرمانرواى آسمان ها و زمین پوشیده نمى ماند، آنان را حفاظت و نگه دارى مى کنیم «لأنّا من وراء حفظهم بالدّعا الّذى لا یحجب عن ملک الأرض و السماء». اگر شیعیان ما – که خداوند آنان را در فرمان بردارى خویش توفیقشان ارزانى دارد – به راستى در راه وفاى به عهدى که بر دوش دارند، همدل و هماهنگ بودند، هرگز سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمى افتاد و سعادت دیدار ما زودتر روزى آنان مى گشت «و لو اَنّ اَشیاعنا – وفّقهم اللّه لطاعته – على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد علیهم… لمّا تأخّر عنهم الیمن بلقائنا»؛ بحارالانوار، ج 53، ص 175 و 177..

دیدار علما با امام زمان

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا