خدا و اختیار انسان
توضیح خوبی داده شده ولی کامل و قانع کننده نیست.اصل سوال جمع بین خالق و عالم بودن مطلق خدا با اختیار انسان است.بعبارت دیگر علم ازلی خدا قبل از اینکه فلان شخص مختار را بیافرد میدانسته که این شخص در زندگی دست به چنین کارهایی میزند.در واقع علم خدا حتی از لحاظ زمانی مقدم است بر وجود انسان و واگذاری اختیار به انسان.مثالی که در مورد ابی لهب زده شده اینطوری سوال میشود که قبل از اینکه ابی لهب جوهره وجود پیدا کند و وجودش مقارن با اختیار باشد خدا میدانست که او کیست و اصلا کیستی او را خدا آفریده است.وقتی ابیلهب در دنیای مادی قرار میگیرد چطور میتواند خلاف ماهیت ابی لهبی خود عمل کند؟ مثال شیشه سبزی که ماهیتش عبور نور سبز از خود است
با تشکر از حسن توجه شما مجدد به مطلب برگرفته از پاسخ توجه فرمایید:
انسان در رفتار و اعمال و اموریکه میتواند اراده کند یا نکند اختیار دارد . انسان نه مختار است مطلقا و نه بی اختیار است مطلقا بلکه چیزی بین این دو است . در این که انسان در انجام امور ارادی مختار است شکّی نیست؛ شکّ در مختار بودن انسان شکّ در یکی از بدیهی ترین یافته های انسانی است. چرا که انسان مختار بودن خود را نه از راه استدلال بلکه با علم حضوری و وجدانی ادراک می کند که خطا در آن راه ندارد.همین پرسش بیانگر این وجدان و دریافت مختار بودن انسان است.
خداوند متعال خالق مطلق و عالم به همه چیز بوده و علم پیشین به همه ی موجودات دارد. لذا او می داند که فلان شخص در فلان زمان، فلان کار را با اختیار خود انجام خواهد داد. برای مثال خدا می داند که ابولهب به اختیار خود کافر خواهد شد.
خدا هر شخصی را مختار آفریده و از پیش می داند که فلان شخص در فلان زمان چه کاری را با اختیار خود انجام خواهد داد. مانند یک انسان دانا که میداند فلان شخص چه تصمیمی در خصوص نحوه انجام کاری پیش میگیرد. در حقیقت هیچ دخالتی در انجام رفتار شخص ندارد و لو معلم کلاس آن شخص باشد .
خدا و اختیار انسان