حقیقت قیامت
مثلا فرض بگیریم افراد زیادی در حق کسی ظلم های زیادی کرده باشن.روز قیامت مظلوم باید خودش یادش بیاد که کیا بهش ظلم کردن و دونه دونه بگرده پیداشون کنه؟ حالا اگه یکی از ظالم ها رو پیدا کرد که در همون لحظه ظالم مذکور در حال گرفتن حق و دادخواهی خودش از نفر سومی باشه….اینجا مظلوم اول باید صبر کنه تا دادخواهی ظالم مفروض با ظالم ثالث تموم بشه و بعدا نوبت خودش بشه؟و تو این مدت یا الاف شدن داره؟ ایا انتظار و معطل بودن داره.؟؟ هدفم نمونه ای نیستاااا.تو ذهنم افقی از چیستی احوالات قیامت وجود داره که درک نمیکنم.ایا ظالم مورد الف میتونه به مظلوم اول بگه حقی رو که ازت ضایع کردم رو از ظالمی بگیر که به من ظلم کرده؟یعنی بگه قراره از ظالم ثانی بگیرم و به تو بدم؟؟؟؟
با تشکر و عذرخواهی از وجود خسته کننده خویشتن
گمان نشود در قیامت نیز همین قوانین فیزیکی و زیست شناختی اینجا حاکم است.به جمله های زیر توجه کنید:«دونه دونه بگرده پیداشون کنه؟ – باید صبر کنه تا دادخواهی ظالم مفروض با ظالم ثالث تموم بشه و بعدا نوبت خودش بشه؟و تو این مدت یا الاف شدن داره؟ ایا انتظار و معطل بودن داره.؟»
با آن جملات گمان میرود در قیامت جهل و بی خبری این دنیا نیز حاکم است؟ یا زمان فیزیکی اینجا؟
آنجا علم و خبر و عدالت و شهود و هوشیاری محض حاکم است.
راز نام گذاری آن روز موعود به قیامت که از مشهورترین نام هاست و در قرآن سوره ای به این نام اختصاص یافته، این است که مردم در این روز دفعتاً قیام خواهند کرد: «یوم یقوم النّاسُ لربّ العالَمین» مطفّفین/6 [و نزد پروردگار جهانیان خواهند ایستاد] [و روزی است که لحظه و ساعت رستاخیز برپا شود]: «و یوم تقوم السّاعة» روم/12، 14، 55 [و روزی که روح و فرشتگان برپا ایستند]: «یوم یقوم الرّوح و الملئکة صفّاً» نبأ/38 [و روزی که حساب خلایق برپا گردد]: «یوم یقوم الحِساب» ابراهیم/41
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: هنگامی که مردم نزد پروردگار جهانیان می ایستند، عرق اندام آنان را فرامی گیرد (و به تناسب کردارشان) برخی را تا پشت پا، برخی را تا نصف ساق، بعضی را تا زانو، پاره ای را تا ران، دسته ای را تا دهان و سرانجام برخی را غرق می کند. آنگاه دست خود را بر سر نهاد و فرمود: این گونه (علم الیقین2/1111)
امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: «وذلک یوم یجمع الله فیه الأوّلین و الاخرین لنِقاش الحساب و جزاء الأعمال خضوعاً، قیاماً، قد ألجمهم العَرق و رجفت بهم الأرض فأحسنهم حالاً من وجد لقدمیه موضعاً و لنفسه متّسعاً»؛ (نهج البلاغه/ خطبة102)؛ [روزی که که حق تعالی پیشینیان و پسینیان را در آن گرد آورد برای رسیدگی به حساب کار و پرداخت پاداش کردار، آنان فروتنانه برپا باشند، عرق تا گوشة دهانشان روان و زمین زیر پای شان لرزان است و نیکو حال ترین آنان کسی است که جای نهادن دو پای بیابد و برای جان خود فراخ جایی تهیّه کند.
گفتنی است واژة «قیامت» هفتاد بار در قرآن تکرار شده که 46 بار آن در آیات مکی و 24 بار آن در آیات مدنی قرار دارد (معجم احصایی قرآن کریم 3/1188) البته مبدأ اصلی همة قیام ها و ایستادن ها همانا ظهور خدای سبحان به عنوان قائم بالقسط است و ایستادگی حق در قبال هرگونه باطل مفروض خواهد بود.
نکتة مهم این است که وقوع قیامت نه تنها نزدیک است، بلکه با دقت بیشتر در قرآن کریم درخواهیم یافت که قیامت به یک معنا هم اکنون برپاست. به طوری که گروهی هم اکنون در بهشت، دسته ای هم اکنون در جهنّم و طایفه ای نزد حساب و میزان قرار دارند. شواهدی بر این معنا وجود دارد که برخی از آنها به قرار زیر است:
یکم: قرآن کریم از بی توجهی تبه کاران به قیامت و بی اعتنایی به جهان آخرت به «غفلت» تعبیر کرده، می فرماید: «… لقد کنتَ فی غَفلة من هذا فکَشَفَنا عنک غطاءَک فبصرُک الیوم حدید» ق/22؛ [هر انسانی وارد محشر می گردد در حالی که همراه او سوق دهنده و گواهی (سائق و شهید) است. به او خطاب می شود تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده از چشم تو برداشتیم و امروز چشمت کاملاً تیزبین است].
واژه شناسان می گویند: «غفلت» حالتی است که بر انسان عارض می شود و سبب آن این است که انسان شیء موجود و مورد تذکّر خود را به دست فراموشی می سپارد و آن را حفظ نمی کند، در حالی که آن را در حافظه داشته و بر آن هشیار و بیدار بوده است: «الغفلة سهوٌ یعتری الإنسانَ من قلّة التّحفّظ و التّیَقّظ»؛ (مفردات راغب، «غ ف ل»)؛ مانند «لقد کنتَ فی غفلة من هذا…»؛ ق/22. از این رو دربارة شیء معدوم تعبیر به غفلت، صحیح نیست.
دوم: «یَعلَمون ظاهِراً من الحیوة الدُّنیا و هُم عَنِ الاخرة هُم غافلون» روم/7؛ [دنیاگرایان تنها به ظاهر دنیا (زرق و برقِ مال و مقام و …) چشم دوخته و از باطن آن که آخرت است غافلند و آن را به فراموشی سپرده اند.
سوم: «کلاّ لو تعلمون علمَ الیقینِ لَتَروُنّ الجحیم ثمّ لَتَروُنّها عَینَ الیقین» تکاثر/5ـ7 این آیات نشان دهندة امکان دیدن آتش دوزخ در دنیاست وگرنه در جهان آخرت همة مردم اعم از صاحبان علم الیقین و غیر ایشان، آن را مشاهده خواهند کرد؛ یعنی گناه و سرپیچی از دستورهای پروردگار سبب حجاب و ندیدن کنونی قیامت و بهشت و جهنم است.
چهارم: حدیث معراج پیامبر اکرم(ص) مشاهده بهشت و بهشتیان، شهود دوزخ و دوزخیان، خوردنی ها و نوشیدنی های اخروی و مقامات پرهیزکاران و تبه کاران در معراج، همه بیانگر این حقیقت است که هم اکنون همة آنها وجود دارد.
پنجم: جریان حارثة بن مالک و گزارش او از بهشت و جهنّم و دوزخیان و تصدیق رسول اکرم(ص) نسبت به آن.
ششم: آیاتی از قرآن بیانگر حقیقت «برزخ» و جهان متوسط بین دنیا و آخرت است. پس برزخ بین دو عالم موجود قرار گرفته و اگر عالم قیامت هم اکنون معدوم باشد نمی توان از کلمة «برزخ» تصویر صحیحی ارائه کرد.
به گفتة راغب «البرزخ، الحاجز و الحدّ بین الشیّئین»؛ برزخ، مانع و حدّ میان دو چیز را گویند (مفردات راغب، «ب ر ز») برزخ پلی است که دنیا را به قیامت کبرا پیوند می دهد. پس وجود بالفعل آن نشانة وجود بالفعل قیامت است. از این رو دربارة خورندگان مال یتیمان می فرماید: «إنّ الّذین یأکلون أموال الیَتامی ظُلماً إنّما یأکُلوُن فی بُطُونِهم ناراً» نساء/10؛ [کسانی که اموال یتیمان را به ناحق می خورند در واقع آتش جهنّم را در شکم هایشان جای داده اند]. همچنین: «و سارِعُوا إلی مَغفرة من ربّکم و جنّة عرضُها السّموات و الأرض أُعِدّتْ للمُتّقین» آل عمران/133؛ «فاتّقُوا النّآر الّتی وَقودها النّاس و الحِجارة أُعدّتْ للکافرین» بقره/24 و چون «أُعدّت» در قالب کلمة ماضی بیان شده، نشان می دهد که بهشت و دوزخ هم اکنون وجود خارجی دارد. اگر چیزی فعلاً وجود ندارد و در آینده قطعاً موجود می شود از چنین مستقبل محقّق الوقوع به فعل ماضی تعبیر می شود و لیکن این مطلب در موردی رواست که عدم تحقّق کنونی آن شیء احراز شده باشد، در حالی که شواهد تحقق کنونی قیامت فراوان است.
هفتم: در روایاتی آمده که بعضی از ائمّه طاهرین(ع) اشتغال به نماز داشتند، حریقی در خانة ایشان یا مجاور رخ داد، همگان با حسّاسیت تمام مشغول اطفای آن حریق شدند و امام معصوم(ع) اصلاً توجّهی به حریق نداشت. بعد از تمام شدن نماز راز این عدم اعتنا را پرسیدند. فرمود: «مشغول خاموش کردن آتش دوزخ بودم» (بحار46/78) یا در نماز وقتی به «مالک یوم الدّین» می رسیدند بر اثر تکرار آن به حال غشوه می رفتند (نور الثقلین 1/19) این حالت جز این نیست که «نارُ الله المُوقَدة الّتی تَطّلع علی الأفئِدة» همزه/6ـ7 را بالعیان می دیدند وگرنه صرف تصوّر مفهوم لفظ کسی را بی هوش نمی سازد.
خود هنر آن دان که دید آتش عیان نه گپ «دلّ علی النّار الدُّخان»
(مثنوی معنوی، دفتر ششم، شمارة 2505)
هنر اهل معرفت این است که هم اکنون شعلة دوزخ را می بینند، نه آن که حکیمانه یا متکلّمانه فقط در مقام اثبات برآیند و دلیل وجود آن را ارائه کنند.
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 4 (معاد در قرآن)
به نقل از سایت تبیان
حقیقت قیامت