دین و اندیشه

ضرورت اقتدار نظامی- قدرت نظام سلطه

پرسش و پاسخ

امریکا, انگلیس و کشور های اتحادیه اروپا با تفرقه افکنی در میان مسلمانان و پرورش گروه های تروریستی و نسبت دادن اون گروه ها به اسلام ضربات بسیاری به امت اسلامی میزنند. همچنین این کشور ها با وارد کردن فشار های اقتصادی و اعمال تحریم ها و تقویت مخالفان داخلی و جدایی طلبان, به کشور هایی که در مقابل زیاده خواهی ها و رفتار های مستکبرانه اون ها ایستادگی میکنند; ضربات بسیاری وارد میکنند; که از جمله این موارد میشه به اعمال تحریم ها علیه ایران و حمایت از مخالفان و جدایی طلبان در چین و روسیه و ونزویلا اشاره کرد. این بود که من به این نتیجه رسیدم که فقط خداست که میتونه کشور های غربی رو به خاطر کار های بدشون مجازات کنه و انتقام ستم هایی که به ملت های دیگه جهان کردند رو ازشون بگیره و ایستادگی ملت ها گرچه مهمه اما به تنهایی نمیتونه غرب رو شکست بده. خصوصا در عصر حاضر که غرب دیگه نیازی به لشکرکشی به کشور های دیگه نداره و با اعمال تحریم و حمایت از مخالفان داخلی به هر کدوم از کشور های جهان که بخواد ضربه میزنه. برای همین به دنبال دعای سریع الاجابه و مجربی هستم که شر مستکبران غربی رو خیلی زود به خودشون برگردونه و باعث سقوط و فروپاشی هر چه زودتر غرب بشه تا غربی ها بیشتر از این نتونند به امت اسلامی و کشور هایی که در مقابل زیاده خواهی ها و رفتار مستکبرانه اون ها ایستادگی میکنند; ضربه بزنند.

اگر چه نظام سلطه با استفاده از قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی و رسانه ای فشارهای زیادی را به کسانی که در برابر آن می ایستند، وارد می نماید ،اما آیا به دلیل وجود فشار و تهدید باید دست از مقاومت برداشت و صرفاً به دعا بسنده نمود؟آیا وظیفه ایستادگی در برابر ظلم و دفاع از مظلوم به دلیل قدرت نظام سلطه ساقط می شود؟آیا چون طرف مقابل قدرت دارد، باید دست از مقابله و مقاومت در برابر خواسته های بیجای او برداشت؟آموزه های دینی چنین اجازه ای به ما نداده اند و سیره معصومین علیهم السلام هم خلاف این مدعاست.قرآن کریم هیچگاه به مسلمانان اجازه نداده که از ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان به دلیل قدرت و امکانات آنان سر باز زنند بلکه آنان را به مقاومت ترغیب نموده است و این وعده الهی است که ” لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًى کَثِیرًا ۚ وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ”(سوره آل عمران 186)”به یقین (همه شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مى شوید! و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب آسمانى داده شده و از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید. و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته تر است. زیرا) این (استقامت و تقوا) از کارهاى مهمّ است”همچنین معادلات نظامی و توازن قوا را کنار نهاده و قدرت ایمان را بالاتر از قدرت نظامی صرف دانسته است از این جهت می فرماید:”یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ ۚ إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ ۚ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَفْقَهُونَ”(سوره انفال 65)”اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمنان خطرناک) برانگیز. هرگاه از شما بیست نفر با استقامت باشند، بر دویست نفر غلبه مى کنند. و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانى که کافر شدند، پیروز مى گردند. چرا که آنها گروهى هستند که نمى فهمند.”سیره ائمه اطهارعلیهم السلام نیز به خوبی نشان از مقابله آن بزرگواران با حاکمان ظالم با وجود همه محدودیتها و فشارها دارد. چرا مقاومت در برابر آنان اثری نداشت چرا ائمه اطهار در برابر آنان می ایستادند و مشکلات و سختیها را تحمل می نمودند آیا نمی توانستند برای دفع شر دشمنان به دعا بسنده کنند . قیام امام حسین علیه السلام در برابر ظلم با وجود اندک بودن یاران حضرت و قدرت طرف مقابل به احیای اسلام ناب و رسوایی و بطلان انحراف به وجود آمده در اسلام انجامید اگر امام حسین قیام نمی کردند و در این راه از همه هستی خود نمی گذشتند و تنها به دعا بسنده می کردند آیا چیزی از اسلام باقی می ماند؟ آیا ائمه اطهار که معصوم بودند و برگزیده خداوند نمی توانستند به جای مقاومت با دعا دشمنان را از ببرند.
سنت الهی بر این استوار است که مردم باید اراده خود سرنوشت خود را رقم بزنند.
“إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ”(سوره رعد11)
این قانون که یکى از پایه هاى اساسى جهان بینى و جامعه شناسى در اسلام است، به ما مى گوید که مقدّرات شما قبل از هر چیز و هر کس در دست خود شماست و هر گونه تغییر در خوشبختى و بدبختى اقوام در درجه اوّل به خود آنها بازمى گردد. شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکى و مانند اینها هیچ کدام پایه ندارد، اساس این است که ملّتى خود بخواهد سربلند و سرفراز، پیروز و پیشرو باشد، یا بر عکس خودش تن به ذلّت و زبونى و شکست در دهد. حتّى لطف خداوند یا مجازات او بى مقدّمه دامان هیچ ملّتى را نخواهد گرفت، بلکه این اراده و خواست ملّت ها و تغییرات درونى شان است که آنها را مستحقّ لطف یا مستوجب عذاب خدا مى سازد.به تعبیرى دیگر، این اصل قرآنى که یکى از مهم ترین برنامه هاى اجتماعى اسلام را بیان مى کند به ما مى گوید هر گونه تغییر برونى متّکى به تغییر درونى ملّت ها و اقوام است و هر گونه پیروزى و شکستى که به قومى رسید از همین جا سرچشمه مى گیرد.
بنابراین آنها که همیشه براى تبرئه خویش به دنبال عوامل برونى مى گردند و همواره قدرت هاى سلطه جو و استعمارگر را عامل بدبختى خود مى شمارند سخت در اشتباهند، زیرا اگر این قدرت هاى جهنّمى پایگاهى در درون یک جامعه نداشته باشند کارى از آنان ساخته نیست. مهم آن است که پایگاه سلطه جویان و استعمارگران و جبّاران را در درون جامعه خود درهم بکوبیم تا آنها هیچ راهى براى نفوذ نداشته باشند.آنها به منزله شیطانند و مى دانیم شیطان به گفته قرآن بر کسانى که عِبادُ اللهِ المُخلَصین هستند راه ندارد; او تنها بر کسانى چیره مى شود که پایگاهى در درون وجود خود براى شیطان ساخته اند.
این اصل قرآنى مى گوید که براى پایان دادن به بدبختى ها و ناکامى ها باید دست به انقلابى از درون بزنیم; یک انقلاب فکرى و فرهنگى، یک انقلاب ایمانى و اخلاقى. و به هنگام گرفتارى در چنگال بدبختى ها باید به جستجوى نقطه هاى ضعف خویشتن بپردازیم و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوى حق، از دامان روح و جان خود بشوییم; تولّدى تازه پیدا کنیم و نور و حرکتى جدید، تا در پرتو آن بتوانیم ناکامى ها و شکست ها را به پیروزى مبدّل سازیم، نه اینکه این نقطه هاى ضعف ـ که عوامل شکست است ـ در زیر پوشش هاى خودخواهى مکتوم بماند و به جستجوى عوامل شکست در بیرون جامعه خود در بیراهه ها سرگردان بمانیم.
اگر بخواهیم از اصل مزبور که از سرچشمه وحى به ما رسیده الهام بگیریم، باید هم آن پیروزى و هم آن شکست و ناکامى را در تغییرات فکرى و عقیدتى و اخلاقى و برنامه هاى عملى مسلمانان بجوییم و نه غیر آن. در انقلاب هاى معاصر از جمله انقلاب ملّت ما (ایران)، انقلاب الجزایر، انقلاب افغانستان و مانند آن به روشنى حاکمیّت این اصل قرآن را مشاهده مى کنیم.یعنى بى آنکه دولت هاى استعمارى و ابرقدرت هاى سلطه گر روش خود را تغییر دهند، هنگامى که ما از درون دگرگون شدیم همه چیز متحوّل شد.به هر حال این درسى است براى امروز و فردا و فرداهاى دیگر، براى همه مسلمانان و همه نسل هاى آینده.
و مى بینیم تنها رهبرانى پیروز و موفّق شدند که ملّت خود را بر اساس این اصل رهبرى کردند و دگرگون ساختند. تاریخ اسلام و تاریخ معاصر مملوّ است از شواهدى بر این اصل اساسى و جاودانى است.
مقاومت و ایستادگی چهل ساله نظام جمهوری اسلامی در برابر نظام سلطه با وجود همه دشمنیها و توطئه ها و فشارها و تهدیدها نمونه روشنی از اثر گذاری مقاومت در برابر نظام سلطه است. جمهوری اسلامی با ایستادگی و مقاومت خود نه تنها توانسته تلاش دشمنان برای براندازی و از بین بردن نظام را بی اثر نماید بلکه نظام سلطه را با همه قدرت و امکانات به چالش کشیده و در توطئه داعش و ماجراجویی آنان در عراق و بحران سوریه که با هدف تحقق خاور میانه بزرگ و تسلط بر منطقه و تامین امنیت رژیم صهیونیستی دنبال شد ،محور مقاومت و تلاش جمهوری اسلامی توطئه های آنان را خنثی کرد و شاهد از بین رفتن حاکمیت این شجره خبیثه با وجود همه تلاش ها بودیم. براستی اگر جمهوری اسلامی به مقابله با این توطئه شوم نمی پرداخت امروز چه سرنوشتی در انتظار منطقه و کشور ما بود؟ آیا جمهوری اسلامی می توانست به این استناد که نظام سلطه دارای قدرت فراوان است
و با امکانات و توان کم نمی توان در برابر آنان ایستاد از ورود به این عرصه سرباز زند و به دنبال دعایی برای ریشه کن نمودن دشمنان باشد؟
نمونه دیگر مقاومت حزب الله لبنان و فلسطین در برابر رژیم صهیونیستی با وجود همه حمایت ها و کمک های آمریکا و دیگر کشورهاست که رژیمی که روزگاری شعار از نیل تا فرات را سر می داد،در مرزهای خود محصور نموده و بارها به شکست وا داشته است. اگر محور مقاومت به بهانه قدرت و امکانات کم ، دست از مقاومت برمی داشت امروز چیزی از مقاومت باقی مانده بود.؟

ضرورت اقتدار نظامی- قدرت نظام سلطه

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا