خدا و دوست داشتن مخلوق
سلام از کجا بفهمم خدا صدامو میشنوه و من رو میبینه شاید خدایی که من میشناسم با خدای محمد و علی و فاطمه و حسن وحسین فرق داره شاید خدایی که من میپرستم و بهش اعتماد کردم و دوستش دارم خدای واقعی نیست ((مثل خاطرات تلخی که دارم مثل خنجرهایی که از پشت خوردم )) مثل ادمایی که دوستشون داشتم ازشون توقع محبت نداشتم ولی اونا با بیرحمی من رو له کردن شاید خدایی که من میپرستم شبیه اوناست شاید هم خدا همون نیروهای مثبت و منفی کاینات هستش میدونم خدایی هست می دونم احد و صمده ولی انگار این خدای احد و صمد ازمن روگردان شده شاید هم نشده به هر حال من اسیر یه برزخی هستم که راه نجاتش یه معجزه است مثل معجزه ای که ساحران فرعون ایمان اوردن تمام امید و خوش بینی هایی که به خدای احد داشتم تبدیل شد به نا امیدی و غم شبیه همون ادمایی که دوستشون داشتم ولی با بی رحم منو له کردن ازش خواستم از اسمون سنگ بریزه رو سرم زمین دهن بازکنه و من رو ببلعه ولیاینجوری سرکارم نذاره نصیحت و سفارش نمیخوام فقط یک جمله بگین خدا حواسش به منهست یا نه میخوام جواب خدا رو از زبون شما بشنوم
الف )
اولا خداوند بنده هایش را به دلایلی که می گوییم دوست دارد ، اما ،آیا بنده می تواند برای میزان محبت ودوستی خدا اندازه وحدی تعیین کند!؟ تا سپس بگوید که کسی رابیشتر دوست دارد وکس دیگر را کمتر!
ثانیا: تعیین حد واندازه از طرف ما برای خدا ، روا نیست وازعدم شناخت ومعرفت بنده نسبت به خدا ناشی می شود ! بله ممکن است که خداوند بفرماید که فلان بنده را بیشتر دوست دارم .
ثالثا :اعطای نعمت بیشتر، دلایلی دارد که نمی توان گفت ، آن کسی که بیشتر نعمت گرفت ، مقرب تر است!! پس بااین حساب ،وجود نورانی اهل بیت وپیامبران خدا علیهم السلام می بایست از همه خلق نعمتهای مادیشان بیشتر باشد ! درحالی که چنین نبوده. اما اینکه خدا بنده هایش را دوست دارد دلایل عقلی ونقلی دارد :1- دلیل عقلی دوستی خدا، به بندگانش :«خدا بنده هایش را دوست دارد ؛ چون بند گان خدا جلوات ذات او هستند»در خصوص محبت خدا به مخلوقاتش گفته می شود که این محبت نشأت گرفته از محبت خداوند به ذات خودش است زیرا خداوند خلائق را خلق کرد تا شناخته شود و چون ذات اقدسش محبوب اصلی خودش است و ذاتا خودش را دوست دارد و همین محبت است که محبت اصلی است لذا تمام آثار خودش را دوست دارد این در خصوص ما انسان ها هم صدق می کند انسان ها هم به آثار خود عشق می ورزند،کسی اگر محب کسی شود هر چیزی که با آن محبوب در ارتباط است را دوست می دارد مثلا انسان چون خودش را دوست دارد لذا اثر خود را هم دوست دارد مثلا نقاشی خود را دوست دارد چون اثر خود اوست. خداوند چون ذات خودش را دوست دارد آثار خود را نیز دوست دارد. در آیۀ ۵۴ سوره مائده ذات اقدس اله می فرماید: یحبهم و یحبونه این آیۀ شریف نیز اشاره به محبت خداوند به بنده های خاص خود می کند که در این جا ابتدا محبت خود را به مخلوقات بیان می کند و بعد محبت مخلوقات به خودش را که این محبت همان محبت الهی و عشق اکبر در نظر صدرا است که طبق نظر ملاصدرا این مقام یحبونه مخصوص بنده های دارای رتبه های عالی اند و فانی در ذات اقدس احدیت می باشند. پس خداوند بنده هایش را دوست دارد و این دوست داشتن بنده هایش به خاطر آیات و اسماء بودن آنهاست
2- دلایل نقلی محبت خدا به بندگانش :
الف) بنده نوازی خدا: در ارشاد القلوب است که خداوند به موسی علیه السلام می فرماید: عبدی أنا و حقی لک محب فبحقی علیک کن لی محبا خداوند می فرماید: بنده من به حقی که تو بر گردن من داری من تو را دوست می دارم پس به حقی که من بر تو دارم تو نیز مرا دوست بدار. خداوند به بنده هایش ابراز محبت می کند . این حدیث برای اهلش بسیار عظیم است. مرحوم دولابی می فرماید: خدا بی نیاز مطلق است. او باید ناز کند و ما باید نیاز نشان بدهیم. او باید ناز کند و ما باید نازش را بخریم اما خدا برعکس عمل می کند، ما ناز می کنیم و خدا ناز ما را می خرد، ما نیازمند نوازشیم، خدا نوازش می کند. از این حدیث بوی نوازش می آید.
ب) حدیث قدسی: در حدیث قدسی دیگری آمده است که خداوند می فرماید: اگر بنده هایی که به من پشت می کنند بدانند که چقدر به آنان اشتیاق دارم از شوق خواهند مرد؛ حتی فرعون: فرعون لحظات آخر هر چقدر به موسی استغاثه کرد موسی جواب نداد. خداوند به موسی فرمود : موسی تو به فرعون جواب ندادی چون او را خلق نکردی اگر او به من استغاثه می کرد دستش را می گرفتم و به فریادش می رسیدم.
ج) بیان رسول خدا : یک نفر به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید. بقچه ایی همراهش بود آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه داخل آن است. گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شماآمدم. در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنارآن چند جوجه است. آنها راگرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هرجا می روم، مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند. بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد. شخص گفت: یارسول الله مادر این جوجه ها با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله از این صحنه خیلی منقلب شد و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد! حضرت فرمودند: مهر و محبت خداوند متعال به بندگان و مخلوقاتش هزار مرتبه از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است. این محبتی که درعالم هست تنزلی از محبت عالم والاست لکل حق حقیقه هرحقی دراین عالم حقیقتی در عالم بالا دارد. محبت بقدری مهم است که فرمودند: اگر بین مأمومین و امام جماعت محبت نباشد نمازشان از سقف بالاتر نمی رود.
د) درباب توبه : مهربانی و دلسوزی او چنان است که حتی راضی نمی شود، بنده گنهکار و خطاکار نیز آبرویش ریخته شود و نزد فرشتگان بی آبرو شود. او خود در حدیثی قدسی می فرماید: اگر کسانی که از من روی برمی گردانند، بدانند چقدر به آنها علاقه دارم، هر آینه از شوق ، جان می سپردند. این حدیث به خوبی نشان می دهد که خدا چقدر نسبت به بندگان گناهکار خود رئوف است و چقدر به آنها علاقه دارد. خود فرموده: «لا یُظْلَمُونَ نَقیراً» در قیامت حتی به اندازه ذره ای در حق کسی ظلم نمی شود.( نساء، آیه 124) جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند: زنى نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنى که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمی دهد، خدا حتما توبه او را قبول می کند و از او در می گذرد. به درستى که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقینا توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.» (مستدرک الوسائل ج 12 ص 131 باب 87)- سوره نساء آیه 116: « إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً ترجمه: خداوند، شرک به او را نمى آمرزد (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى آمرزد. و هر کس براى خدا همتایى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است. – سوره زمر، آیه 53: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»ترجمه: بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.و فی مناجاة موسی علیه السلام أ ی رب أ ی خلقک أ حب إ لیک قال من إ ذا أ خذت حبیبه سالمنی ؛موسی علیه السلام در مناجات با خدا عرض کرد: خدای من ! کدام آفریده ات را بیشتر دوست می داری ؟ فرمود: آن کس را که چون محبوبش را از او بگیرم با من آشتی باشد.قال امیر المؤ منین علی علیه السلام :(القلب المحب لله یحب کثیرا النصب لله و القلب اللاهی عن الله یحب الراحة فلا تظن یا ابن آدم إ نک تدرک رفعة البر بغیر مشقة فإ ن الحق ثقیل مر).امام علی علیه السلام فرمود:دلِ خدادوست ، رنج و سختی در راه خدا را بسیار دوست می دارد و دل بی خبر از خدا، راحت طلب است .پس ، ای پسر آدم ! گمان مبر که بی رنج و سختی به مقام رفیع نیکوکاری دست یابی ؛ زیرا که حق سنگین و تلخ استب ) اما اینکه پرسیده شده «چگونه باید نسبت به خداوند شاکرتر بود؟»شکر خدا ،در اطاعت از خدا است وهرچه اطاعت بالاتر برود ،شکرزیباتر وبهتر انجام شده است .خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله بگو اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد.اطاعت از خدا ، موجب دوستی او می شود ، اطاعت از خدا همان عبارتی است که در بیان نورانی حضرت رسول صلی الله علیه وآله قرار دارد که فرمود ازخدابترس (وواجباتت را به انجام برسان) واز گناه پرهیز کن ( وتقوای الهی) راپیشه کن . (أ وحی اللّه إلی داود علیه السلام یا داود من أ حب حبیبا صدق قوله و من رضی بحبیب رضی فعله و من وثق بحبیب اعتمد علیه و من اشتاق إ لی حبیب جد فی السیر إ لیه ). خدای تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود:ای داود! هر کس محبوبی را دوست بدارد سخنش را باور کند و هر که از محبوبی خوشش آید کرده های او نیز در نظرش پسندیده آید و هر که به محبوبی اعتماد داشته باشد به او تکیه کند و هر که شیفته محبوبی باشد برای دیدن او بکوشد.این حدیث واحادیث دیگری که بیان خواهیم کرد همه گویای این مطلبند که برای این که خدا مارادوست داشته باشد، لازم است که ما خدا را دوست داشته باشیم وبرای دوستی اوباید یک موحد واقعی باشیم .یک مرتاض هندی به آیة الله انصاری همدانی گفته بود که می خواهم طی الارض را به شما بیاموزم ؛ ایشان فرموده بود : ما طی الارض لازم نداریم؛ ما بهترش را داریم ؛ ما توحید داریم . یعنی همه عالم زیر پای اهل توحید است .بله عارف حقیقی ، موحد حقیقی است ،و« همه عالم زیر پای اهل توحید است»اساسا اگر عارفی در پی طی الارض باشد عارف نخواهد بود ؛ عارف تنها به دنبال عبودیت حق تعالی است ؛ که در این راه ممکن است قدرت طی الارض نیز به او عطا شود ؛ حتی به برخی قدرت طی السماء نیز عطا می شود ؛ ولی اینها برای عارف حقیقی مهم نیست ؛ و آنها را برای خود کرامت نمی داند ؛ آقا سید علی قاضی که خود صاحب طی الارض بود می فرمود: مرتاضان از ریاضت سخت به ریاضت آسان پناه برده اند ؛ پرسیدند ریاضت سخت چیست؟ فرمودند: ریاضت سخت آن است که انسان یک شبانه روز گناه نکند. این سخن آقا سید علی قاضی به ظاهر ساده می نماید ؛ ولی اگر بدانیم که اسراف از گناهان کبیره است ؛ و بزرگترین نعمت انسان عمر اوست ؛ و مصرف درست عمر ، مصرف آن در راه خداست ؛ آنگاه معلوم می شودکه ما دائما در بطن بزرگترین گناه یعنی اتلاف عمر زندگی می کنیم ؛ اگر کسی دست از اتلاف عمر بر دارد آنگاه به چیزی فراتر از طی الارض می رسد.مرحوم دولابی می فرمود: در باب محبت ، زبان هم تأثیر دارد. به خودت تلقین کن که خدا من را دوست دارد. و قرص و محکم واستوار بگو. اگر دوست نداشت خلق نمی کرد و به خودت تلقین کن آن وقت می بینی در به روی تو باز می شود. علت خلق مخلوقات پیدایش انسان عارف است و براساس این آیه به قول استاد جوادی آملی: وظیفه ی انسان کامل ترسیم هندسه ی محبت است.خداوند تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! به بندگان زمینی من بگو: من دوست کسی هستم که دوستم بدارد و همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند و همدم کسی هستم که با یاد و نام من انس گیرد و همراه کسی هستم که با من همراه شود، کسی را بر می گزینم که مرا برگزیند و فرمانبردار کسی هستم که فرمانبردار من باشد. هر کس مرا قلباً دوست بدارد و من بدان یقین حاصل کنم ، او را به خودم بپذیرم و چنان دوستش بدارم که هیچ یک از بندگانم بر او پیشی نگیرد. هر کس براستی مرا بجوید بیابد و هر کس جز مرا بجوید مرا نیابد. پس – ای زمینیان ! – رها کنید آن فریبها و اباطیل دنیا را و به کرامت و مصاحبت و همنشینی و همدمی با من بشتابید و به من خوگیرید تا به شما خوگیرم و به دوست داشتن شما بشتابم .
خدا و دوست داشتن مخلوق