آرمانگرایی و عمل برای دینداری
سلام علیکم
با توجه به این که ما باید اعتقادات و باور های ما باید با تحقیق باشد و ان را قبول کنیم. ضمن اینکه مسایلی اعم از توحید و دین شناسی نیاز به زمان بسیار زیادی دارد تا انها را درک کنیم و قانع بشویم ،حال تکلیف چیست ؟ایا عمل بکنیم یا کلا برویم به سراغ یادگیری و تحقیق سپس عمل بکنیم . و در مورد جوابتان دلیل بنویسید .
خیلی ممنون.
خیلی ساده است؛ نیازی نیست ثابت کنیم که باید آرمان گرا بود. همة انسان ها آرمانی دارند؛ گیرم آرمان کسی خرید فلان خانه و ویلا و آرمان دیگری صدور انقلاب اسلامی باشد. عقلا آرمان گرایی را محکوم نمی کنند و محکوم کنندگان آرمان گرایی را باید از جرگة عقلا بیرون دانست.آرمان گرایی یعنی نگاه به اهداف والا داشتن و به بهانه های گوناگون دست از آن اهداف والا نکشیدن و خیلی روشن است که برای رسیدن به هر هدفی باید برنامه ریزی کرد؛ چیزی که پیچیده است، این است که چگونه است که بعضی از ما دربارة واقعیهای روشن دچار غفلت هستیم. امیرمؤمنان علیه السلام چه خوش فرمود که: «الغفله اضر الاعداء».1
تضاد آرمانگرایی با واقع بینی، گاه به گونه ای تبلیغ می شود که خود آرمان گراها هم آن را باور می کنند و کارشان به جایی می کشد که وادار می شوند واقع بینی را نکوهش کنند؛ در حالی که ایراد کار در واقع بینی نیست.
«ما آرمان گرایی را صددرصد تأیید میکنیم، دیدن واقعیت ها را هم صددرصد تأیید می کنیم. آرمان گرایی بدون ملاحظة واقعیت ها، به خیالپردازی و توهّم خواهد انجامید. وقتی شما دنبال یک مقصودی، یک آرمانی حرکت می کنید، واقعیت های اطراف خودتان را باید بسنجید و بر طبق آن واقعیتها برنامه ریزی کنید. بدون دیدن واقعیت های جامعه، تصور آرمان ها خیلی تصور درست و صحیحی نخواهد بود، چه برسد به دستیابی به آرمان ها».2
«در جنگهای روانی که امروز در دنیا معمول است، یکی از کارها القای واقعیتهای غیرواقعی است؛ چیزهایی را به عنوان واقعیت القاء می کنند که واقعیت ندارد؛ شایعه درست می کنند، حرف می زنند، که واقعیت نیست؛ اگر چنان چه کسی چشم باز و بینا نداشته باشد، دچار اشتباه می شود».3 دچار اشتباه شدن و گم کردن واقعیت ها، برابر است با بیراهه رفتن و برنامه نادرست ریختن، ناکامی، سرخوردگی و از کار افتادگی.
این یک واقعیت است که یک شبه عالم یا پول دار نخواهیم شد. برای رسیدن به آرمان ها باید تلاش کرد، ولی نباید شتاب زده بود و بی برنامه کار کرد. برنامه ریزی درست برای رسیدن به آرمانها یا جامعة آرمانی، توجه به مراحل دستیابی به آرمان ها و پله به پله پیش رفتن را می طلبد. باید با توجه به واقعیت ها، راه رسیدن به آرمان ها را پیدا کنیم و مرحله به مرحله برنامه ریزی کنیم و گام ها را محکم و مطمئن برداریم. وقتی انسان بدون آشنایی با راه حرکت می کند، به نقطه هایی میرسد که راه جلو رفتن و عقب ماندن ندارد؛ با زحمت زیاد انسان باید خودش را از مشکل خلاص کند. واقعیت عبارت است از همین راه؛ راه را باید پیدا کرد.
درگیری ها غالباً جنگ اراده ها است؛ هر طرفی که اراده اش زودترضعیف شود، شکست خواهد خورد. باید پایدار بود و برخدا توکل کرد. وعدة یاری خداوند به پایداران را از یاد نبریم که فرمود: «إِن یکن مِّنکم مِّئَةٌ یغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کفَرُوا؛ اگر در میان شما صد مرد پایدار باشد، بر هزار نفر بر آنان که کفر ورزیدند، چیره خواهد شد» و فرمود: «ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم؛ اگر خداوند شما را یاری دهد، پس کسی بر شما چیره نخواهد بود».
پی نوشت ها:
1. غرر الحکم، ح 472.
2. سخنان رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان 6/5/1392.
راهکار مناسب برای دین داری خودشناسی و خودسازی است. خودشناسی یعنی اینکه بدانی تو بنده خدایی و از طریق بندگی به کمال و سعادت می رسی و خودسازی یعنی اخلاق بندگی را در خودت نهادینه کنی و بنده واقعی خدا شوی و اخلاق خدایی و احساس تکبر و غرور و منیت و صفاتی که خاص خدا هست را از خودت دور نمایی و صفات بنده ها را در خودت ایجاد نمایی.
تاثیر بندگی در کمال انسان!
انسان بنده رب خود است و این بندگی باطن اش رشد بنده می باشد درست مانند اطاعت از مربی که باعث رشد متربی می گردد، هدف مربی رشد متربی است.
مومن بنده پروردگار جهان است و این بندگی نیز تاثیرش رشد خود بنده است. در روایت از امام صادق (ع) است که: العبودیه جوهره کنهه الربوبیه. عبودیت باطن اش ربوبیت و رشد بنده است.
بندگی انسان های دیگر بردگی است و موجب خواری و حقارت انسان می شود، اما بندگی خدا عامل اصلی رشد و عزت انسان و قرب به خدا و کمال و سعادت او می گردد.
برده ها بزرگ نمی شوند، بلکه سرکوب می شوند تا رشد نکنند، اما خداوند بنده هایش را رشد می دهد و مانند خود بزرگ و قدرتمند می نماید.
در حدیث قدسی هست که عبدی اطعنی اجعلک مثلی. بنده من مرا اطاعت کن تو را مانند خود بزرگ و قوی و صاحب اراده قرار می دهم. انا اقول لشیء کن فیکون. من به چیزی می گویم باش موجود می شود، اجعلک تقول لشیء کن فیکون. تو هم در اثر عبادت من به چیزی بگویی باش موجود می شود. یعنی تو را به مقام ولایت و خلافت خودم می رسانم.
خدا مربی انسان است و چیزی برای خودش نمی خواهد و اگر امر به بندگی و اطاعت کرده برای این است که بنده رشد کند و به مقام خلیفه اللهی برسد و جانشین خدا در زمین شود.
جانشینی خدا در زمین، نوعی خدایی مظهری است. احساس و ادعای خدایی خوب نیست و فساد آور است، اما قدرت خدایی داشتن و خلیفه خدا بودن خوب و کمال است.
بندگی اینجا به معنای پرستش است، یعنی نزدیک شدن به کمالات معبود. ریشه تمام کمالات انسان در بندگی و قرب به خدا است، مشروط به اینکه در این بندگی اخلاص داشته باشد و اسیر و بنده نفس خود نباشد.
مشکل اصلی انسان در این دنیا خودپرستی و دنیاپرستی است و تا در خداپرستی به اخلاص نرسد به مقامات معنوی راه نمی یابد.
مراحل رسیدن به بندگی و قرب به خدا:
انسان با عمل و اطاعت و بندگی خدا به کمال می رسد اما برای اینکه اهل عمل و عبادت شود و اراده لازم را برای عبودیت خداوند داشته باشد، موارد زیر ضرورت دارد.
1- معرفت خدا به عنوان خالق و مربی و مولی و معبود و مبدا تمام تاثیرات عالم و رازق انسان
2- معرفت خود به عنوان ظهور و بنده خدا و کسی که همه چیزش وابسته به خدا است و کمال و سعادت اش در قرب به خدا است.
3- شناخت دین و اخلاق و احکام عملی دینی و روش رفتار و زندگی عملی و سبک زندگی دینی یک انسان مسلمان و بنده خدا.
4- ایمان به اینکه خدا مولی است و من بنده ام و رابطه بنده با مولی اطاعت محض و عبادت خالصانه است و کمال و سعادت انسان در همین عبادت و بندگی خالصانه است. انسان اگر عبد شود به مقامات بلند عرفانی و جایگاه خود در هستی می رسد.
ایمان به راهبرد بندگی خدا. ایمان به مولی و مالک بودن خدا و بنده بودن انسان.
5- ایمان به مقام ولایت انبیا و اولیای او و علمای ربانی و ضرورت اطاعت از ایشان در مسیر ایمان و بندگی و الگو گیری از ایشان در اخلاق و رفتار و سبک زندگی و بندگی خدا.
6- ایمان به معاد و زندگی پس از مرگ و روز حساب و پاداش و جزا که در آن اعمال بندگان محاسبه و به آنان جزا و پاداش خواهند داد.
7- تزکیه نفس از خودپرستی و جهاد با نفس هم لازم است چون نفس مانعیت ایجاد می کند و اگر جلوی نفس و خواسته های نفسانی مقاومت نکند نمی تواند به موفقیت دست یابد. تا انسان خودپرست است نمی تواند بنده خدا و خداپرست واقعی باشد.
8- اراده و عزم و تصمیم قاطع برای عمل و عبادت خدا و رسیدن به مقام بندگی و قرب الهی و سعادت انسانی.
با طی کردن این مراحل انسان آماده عمل و عبادت و بندگی می شود و روحیه بندگی پیدا می کند و راه کمال به رویش باز می شود.
البته خودشناسی و خودسازی نیاز به مطالعه و تحقیق بیشتری دارد که لازم است برای رسیدن به آن سیر مطالعاتی داشته باشید.
آرمانگرایی و عمل برای دینداری