دین و اندیشه

نیاز به دین

پرسش و پاسخ

سلام علیکم.
عدە ای سوال میکنند ما کە از این دین خیر ندیدیم پس نماز بخونیم و روزە بگیریم براچی اتفاقا این طور ەم راحت تر ەستیم و ەم ازاد.
لطفا جواب بدید.

پرسشگرگرامی! در مورد «علت نیاز به دین» بیینیم چرا به دین نیاز داریم آیا واقعا دین امری لازم و ضروری است و یا این که بدون آن نیز می توان سرکرد. حال فرض می کنیم که پس از بحث و گفتگو به این نتیجه رسیدیم که دین نه تنها امری ضروری نیست بلکه زاید نیز هست. اینک بهتر است با این فرض پیش برویم تا بیینیم سر از کجا در می آوریم. خوب با توجه به سؤال فرض دیگرمان نیز این است که فقط خدا کافی است و با وجود خدا به دین نیازی نیست. این خدایی که فعلا بدان قائلیم ما را خلق کرده و به ما عقل و قوه تشخیص نیز داده است اما دینی به ارائه نکرده است. ما را رها نموده تا خود این دنیا را بسازیم. دنیایی که از آن می توان گفت هیچ خبری نداریم و چیزی نمی دانیم، و جهانی که اگر تمام دانشمندان آن جمع شوند فضایش را نمی توانند بشکافند و به آخرش برسند و از این گذشته آنان قادر نیستند خود انسان را نیز بشناسند و او را از گرفتاری ها و بیماری هایی که دچارش شده است درآورند. چنین خدایی ما را خلق نموده و سیم ارتباط میان خود و ما را نیز قطع کرده. و در این دنیایی پرهیاهو ما را رها نموده؛ همانند چوپانی که گوسفندانش را به بیشه زاری برده و رهایشان نموده و خود به خانه برگشته و در حال استراحت است و حتی نگران گرگ و حادثه های در کمین نیست. اگر واقعا چنین باشد مطمئنا اولین سؤالی که عقل انسان مطرح خواهد کرد و بدان سبب فریاد اعتراض را بلند خواهد نمود این است که: ای خدا! اگر قرار بود ما را به حال خود واگذاری چرا ما را آفریدی؟ آیا نمی دانستی که اگر تمام عقول انسانی جمع شوند نمی توانند از آنچه در اطراف شان هست و یا حتی در درون شان است آگاه شوند، نمی توانند حکم و دارویی تجویز کنند که برای همیشه جواب گو باشد و پس از گذشت چند صباحی منعش نکنند. آیا عقل چنین خدایی را به خدایی می پرستد و ستایش می کند؟!! چطور ما کودکان خود را حتی آنگاه که بزرگ شوند و ازدواج کنند نیز تنها نمی گذاریم و همواره مراقب شان هستیم اما خداوندی که به ما وجود داده و هستی بخشیده ما را از همان ابتدا رها کرده؟!!! گویا من از توی خدا مهربان تر و عاقل تر بوده ام، چرا که من می دانستم این کودک همواره نیازمند به یاور و راهنما دارد اما تو نمی دانستی. و نتیجه بحث این می شود که لازمه خدایی که سیم ارتباط خویش را با بندگانش قطع کند این است که از اذهان و افکار بندگان نیز محو گردد. حال پس از این گفتگو بهتر است بپردازیم به این که چرا به دین نیاز داریم. دین دستورات و فرمان ها و رهنمودهایی است که خداوند فرا روی بشر قرار داده تا بدان بتواند ره پوید و به منزلگاه مقصود خود دست یابد. انسان شاید بتواند به کمک عقل خود نیازهای فردی خود را برآورده سازد. بدین صورت که غذایی بخورد، از خطرات بگریزد و آنچه را آشکار می کند برای فردایش نیز ذخیره سازد. اما حیات انسان با تمام موجودات فرق می کند، انسان علاوه بر این بعد دارای ابعاد دیگری نیز هست. او موجودی است اجتماعی و زندگی اجتماعی، خود شرایطی خاص را می طلبد، به قانون نیاز دارد و کسانی که انها را اجرا کنند. و آنهم قانونی که انسان را به آرامش و سعادت برساند. چیزی که تاریخ تا به حال نشان داده که انسان قادر به وضع چنین قانونی نیست. از این گذشته عقل انسان امری است جستجو گر و بی حد و حصر و هر لحظه در پی آن است که به همه چیز آگاه و مسلط شود ویژگی ای که خود عقل را نیز به حیرت می اندازد. انسان از آن موقع که پا به کره خاکی گذاشت در مقابل هر پدیده و هر سخنی، یک علامت سؤال «چرا» و یک «چگونه» قرار داد و هنوز هم می نهد. و با رشد انسان این چراها نیز بیشتر و پاسخ آنها سخت تر می شود تا جایی که خود او نیز به ناتوانی خود اعتراف می کند. به قول آلکسیس کارل (1873-1944) پزشک و اندیشمند فرانسوی و برنده جایزه نوبل : «انسان … از خود می پرسد که معنای زندگی چیست؟ مرگ چیست؟ اگر باید به زودی نیست شویم، ساختن جسم و جان براساس یک ایده آل حقیقت چه سودی دارد؟ آیا فداکاری، ایمان و دلیری، ریشخندهای طبیعت نیست؟ به کجا می رویم؟ آیا بعد از مرگ، روحمان نیز هم چون جسم متلاشی می شود یا باقی می ماند؟ …». و شاعر و نویسنده اسپانیایی، داونا موتو (1864-1936) نیز چنین می خواند که: «من از کجا می آیم و جهانی که در آن و با آن می زیم از کجا پدید آمد؟ به کجا خواهم رفت و آنچه مرا احاطه کرده است به کجا خواهد رفت؟ معنی و مقصود این ها چیست؟» روزها فکر من این است و همه شب سخنم /که چرا غافل از احوال دل خویشتنم/از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود / به کجا می روم آخر ننمای وطنم. بهتر است کمی نیز در مورد بعد اجتماعی طبیعت انسان به گفتگو بپردازیم. انسان از آن رو که قادر نیست تنها به زندگی ادامه دهد دست به تشکیل گروه و جامعه می زند، و هر جامعه و اجتماعی برای این که به حیات خود ادامه دهد و باعث آرامش انسان شود نیازمند وضع قوانینی که نه تنها مانع رشد انسان نشود بلکه استعدادها و توانائی های او را نیز شکوفا کند. قوانینی که نیازمند واضعی است که از نیازهای انسان و اهداف و منازلی که در پیش روی اوست آگاه باشد. به قول ژان ژاک روسو – در کتاب قراردادهای اجتماعی خود-: «برای کشف بهترین قوانینی که به درد ملل بخورد، یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را بییند، ولی حس نکند. با طبیعت هیچ رابطه ای نداشته باشد، ولی آن را کاملا بشناسد. سعادت او مربوط به ما نباشد، ولی حاضر بشود به سعادت کمک کند». بنابر آنچه گفته شد، فقط خدایان می توانند چنان که شاید و باید برای مردم قانون بیاورند. و در آخر به سخنی از ارنست رنان (1823-1893) فیلسوف بزرگ فرانسوی اشاره می کنیم؛ وی می گوید: «ممکن است روزی هر چه را درست می دارم نابود و از هم پاشیده شود و هر چه که نزد من است لذت بخش تر و بهترین نعمت های حیات است، از میان برود و نیز ممکن است آزادی به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد، ولی محال است که علاقه به دین متلاشی شود؛ بلکه همواره و همواره باقی خواهد ماند. برای مطالعه بیشتر ر.ک: 1. نیاز به دین، حسین یوسفیان 2. آرامش روانی و مذهب، صفدر صانعی 3. در جاودانگی، میگ داونا موتو 4. انگیزه پیدایش مذاهب، مکارم شیرازی 5. فایده و لزوم دین، محمد تقی شریعتی 6. انتظار بشر از دین، دکتر عبدالله نصری 7. انتظارات بشر از دین، عبدالحسین خسرو پناه
نیاز به دین شناسی:
یکی از حوزه های مهم سلوک نظری، تفکر و مطالعه در کارکرد دین و نقش بعثت انبیای الهی در رشد و تکامل فردی و اجتماعی انسان است. این حوزه فکری نقش بسیاری در شکل گیری عقلانیت دینی انسان سالک دارد.
انسان تنها از طرق پرستش و قرب به خدای یگانه، به کمال و سعادت خود می رسد، لذا فلسفه کلی دین هدایت انسان به لحاظ فردی و اجتماعی، در مسیر قرب به خدای متعال است. اصولا دین الهی کارکردش حفظ و حراست انسان از انحراف از صراط مستقیم بندگی خدای یگانه است.
به این دلیل که انسان همواره در معرض انحراف پرستشی قرار دارد و همواره ممکن است به دنیاپرستی و خودپرستی دچار شود و یا پرستش امور غیر الهی، دین الهی متصدی مراقبت از انسان ها است تا از مسیر پرستش خدای یگانه منحرف نشوند، چرا که سعادت انسان در یگانه پرستی است و شرک چیزی جز بدبختی و شقاوت و بدعاقبتی برای انسان ندارد.
اگر توجه کنیم که نوعی تصور راه در ساختار دین و زندگی انسان وجود دارد، به این نتیجه می رسیم که دین، در حقیقت، قوانین و مقررات سلوک در راه زندگی برای رسیدن به کمال انسانی و قرب الهی است.
روح اسلام توحید است و راهبرد دین اسلام برای تربیت انسان، یکتاپرستی است و دین، قوانین حرکت در مسیر توحید و یکتاپرستی می باشد.  
به عبارت دیگر، انسان با توحید و خداپرستی و قرب به خدا به کمال می رسد و استعداد های انسانی اش شکوفا می شود و دین در حقیقت عهده دار هدایت انسان در مسیر توحید و قرب الهی است. 
بر همین اساس گفتنی است که رویکرد کلی دین و بعثت انبیای الهی، اخلاقی است، یعنی همه انبیای الهی آمده اند تا انسان تربیت کنند و به عبارتی وضعیت موجود بشری را به وضعیت مطلوب انسانی تبدیل کنند.  
فلسفه دین ایجاد رشد انسانی در تمام ابعاد فردی و اجتماعی و مادی و معنوی است و به تمام حوزه های رشد بشری و انسانی نظر دارد و دخالت و هدایت می کند.  
به طور خلاصه می توان گفت: دین آمده تا اولا به لحاظ فردی هویت بشری را به هویت انسانی تبدیل کند و او را تا قرب الهی و کمال نهایی خود هدایت نماید و ثانیا به لحاظ اجتماعی نیز جامعه بشری را به جامعه انسانی و الهی ارتقاء بخشد.  
نقشه و راهبرد کلی دین برای این تغییر و تکامل، سلوک عقلانی بر اساس توحید ویکتاپرستی و مبارزه با شرک و سلطه غیر خدا بر انسان است، لذا می توان گفت: دین آمده تا عقلانیت انسان را با عقلانیت حاکم بر دین توحیدی اسلام بسازد و او را به حیات طیبه انسانی برساند. 
مدینه فاضله از نظر اسلام و ادیان الهی “جامعه انسانی” است که در آن انسان ها از محدودیت های بشری خود و اسارت نیروهای سلطه گر درونی وبیرونی نجات یابند و با آزادی وآگاهی و اختیار زندگی کنند و در مسیر تعالی انسانی قرار گیرند. 
جامعه ای که عقلانیت الهی و عدالت اجتماعی بر تمام ابعاد علمی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی آن حاکم باشد. انسان تنها در بستر چنین جامعه ای انسان واقعی می شود و به کمال انسانی می رسد.
معیار اصلی کمال یک دین نیز، کارآیی، کارآمدی و کامل بودن آموزه های آن در راستای پرورش هویت انسانی و الهی انسان و تامین سعادت دنیوی و اخروی او است، به همین دلیل ما معتقدیم اسلام آخرین و کامل ترین دین الهی است، زیرا این مکتب به لحاظ راهبردی، کارآمدی خود را برای تربیت انسان و مدیریت جامعه اثبات کرده است. یکی از راه های اثبات حقانیت اسلام، مطالعات دین شناسانه درباره ادیان تاریخی و مکاتب بشری و اندیشه های کلامی دیگر و مقایسه آنها در اثر بخشی و کارآمدی با اسلام است.
مطالعه در اندیشه های دینی و غیر دینی و فرق و مذاهب تاثیر فراوانی در شناخت دینی و تعمیق باور و ایمان اسلامی دارد، از آن رو در سیر مطالعات اسلامی توصیه می شود، در مورد ادیان دیگر هم تحقیق و بررسی انجام شود، تا طالب حقیقت با اطمینان از درستی راهی که می رود، در این مسیر محکم و آسوده خاطر به سوی آن گام بردارد.
آثار و نتایج دین داری:
به قدری آثار مثبت دین داری در زندگی انسان زیاد است که در این پاسخ نامه نمی گنجد. شما خودتان می توانید در این زمینه تحقیق نمایید. آثار ایمان و دین و تقوا و بندگی خدا و اخلاق را اگر جستجو کنید به ثمرات بی نظیر و فراوان دین داری دست می یابید. به صورت خلاص می توان گفت تمام خیر و خوبی هایی که در زندگی انسان وجود دارد و می توان به آن دست یافت مانند امنیت و آرامش و کمال و سعادت و شکوفایی استعدای های الهی همه دستاورد دین داری است. و اگر کسی مسیر دین الهی خارج شود گرفتار تمام بدی ها و شرور خواهد شد چون به کفر و شرک می افتد و این دو ریشه تمام بدی ها در زندگی انسان هستند.
موفق ومؤید باشید.

نیاز به دین

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا