تفاوت رزق و تلاش
خداوند با حکمت و بصیرت دارد. تفاوت در روزی ها باعث ایجاد حسرت در بین افراد میشه. مثلا بعضی افراد درامد زیادی دارند و میتوانند به مسافرت های خارج از کشور بروند و یا از پوشاک و البسه با کیفیت و به طبع گران قیمت استفاده کنند ولی بعضی از افراد به خاطر نداری و فقر فقط در حسرت داشتن این نعمت ها هستن و مسافرت خارج که سهله حسرت داشتن خونه مستقل برای خودشونن… . این مشکلات رو چگونه میشه توحیه کرد؟
لغت شناس بزرگ، جناب راغب اصفهانی در کتاب مفرات گفته است : رزق بخشش مدام و پیوسته است که گاهى دنیوى و زمانى اخروى است. گاهى نصیب و بهره را هم رزق گویند؛ و همچنین به چیزى که به معده مى رسد و با آن تغذیه مى شود. در لغتنامه ی صحاح ، رزق را عطا و آنچه از آن نفع برده می شود معنى کرده است. و در قاموس قرآن گفته است : رزق، عطایى است که از آن منتفع می شوند ، خواه طعام باشد یا علم یا غیر آن.
پس طبق بیان اهل لغت، هر آن چیزی که نصیب انسان می شود، از غذا و لباس و مال و ملک و علم و بهشت و … همگی رزق شمرده می شوند.
در قرآن مجید گذشته از معناى مشهور ، به نبوّت نیز رزق گفته شده «یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً …» (هود:88). و ایضا به امنیّت رزق گفته شده « آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان مى ربایند. آیا ما حرم امنى در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزى(از هر شهر و دیارى) بسوى آن آورده مى شود؟! رزقى است از جانب ما؛ ولى بیشتر آنان نمى دانند»(القصص:57). گاهى رزق ، فقط به خوراک اطلاق شده مثل « … وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ ـــــ بر آن کس که فرزند براى او متولّد شده(پدر)، لازم است رزق (خوراک) و پوشاک مادر را به طور شایسته بپردازد.» (بقره: 233). در این آیه ی شریفه کسوت (پوشاک ) را از رزق جدا کرده است. در آیه ی 5 سوره نساء نیز رزق فقط به خوراک اطلاق شده است. در قرآن کریم به باران و چهارپایان اهلی نیز رزق اطلاق شده است.
پس رزق دو کار برد دارد؛ یک کار برد خاصّ دارد که فقط به غذا اطلاق می شود؛ و یک کاربرد عامّ دارد که به هر چه برای انسان نفعی دارد، اطلاق می شود.
2ـ رازق و رزّاق کیست؟
رازق تمام مخلوقات اوّلاً و بالذّات خداوند است چنانکه فرموده است:«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ـــ همانا تنها خداست که رزّاق می باشد ؛ خدایی که صاحب قوّت و قدرت است » (ذاریات:58 ) ؛ مقدم شدن «هو» دلیل حصر است ؛ یعنی روزی دهنده منحصراً خداست . و ایضا فرموده است.« وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبین ـــ هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى داند؛ همه ی اینها در کتاب آشکارى ثبت است. »( هود: 6)
بنا بر این ، غیر خدا فقط در حدّ واسطه ی فیض در روزی رساندن به مخلوقات ، نقش دارند و روزی دهنده ی حقیقی فقط و فقط خداست.
3ـ چرا روزی مردم یکسان نیست؟
شکی در این نیست که تلاش افراد در مقدرا روزی آنها دخیل است. یعنی اگر افراد دنبال روزی خود نروند در موارد بسیاری از آن محروم می شوند. درست است که خداوند متعال روزی رسان است ؛ ولی چنین نیست که خدا روزی هر کسی را در دهانش بگذارد. بلی ، افرادی هستند که خداوند متعال بی واسطه یا باواسطه روزی آنها را بدون اینکه تلاشی برای کسب آن بکنند می رساند. مثل کودکان شیر خوار و غیر شیر خوار و از کارافتادگان ؛ و بلکه اکثر مردم روی زمین . چرا که تنها عدّه ی اندکی از افراد بشر کار می کنند و افراد تحت تکفّل آنها از دست رنج آنها روزی می خورند. ولی به هر حال خداوند متعال روزی همه را چنین قرار نداده و روزی تعدادی از انسانها و افراد تحت تکفّل آنها را در گرو تلاش خود آنها قرار داده است. چرا که اگر چنین نمی کرد کمتر کسی حاضر می شد مسئولیّتهای اجتماعی خود را انجام دهد. کار از نظر اسلام علّت کسب روزی نیست بلکه یک وظیفه ی شرعی است. و هر کسی مؤظّف است برای بقاء اجتماع بشری تلاش کند. لکن اگر خدا روزی مردم را به کار آنها گره نمی زد کمتر کسی حاضر می شد به این وظیفه ی شرعی خود عمل نماید. بنا بر این ، تلاش برخی افراد برای رسیدن به روزی لازم است ؛ ولی چنین هم نیست که هر کس بیشتر تلاش نمود حتماً روزی بیشتری نیز به چنگ آورد. این امری است که نیاز به اثبات ندارد چرا که با اندک توجّهی به جامعه ی انسانی می توان این حقیقت را دریافت که گاه برخی افراد که هم اهل تدبیر و حساب و کتابند ، هم اهل تلاش و کوشش ، در کسب روزی بیشتر شکست می خورند ؛ و در مقابل افرادی بدون کمترین تلاش و یا حتّی بدون هیچ تلاشی به ثروتهای هنگفت می رسند. این حقیقت عینی نشان می دهد که دست دیگری نیز در کار است ؛ و اساساً یکی از حکمتهای تفاوت ارزاق نیز همین است که انسانها از این راه متوجّه وجود خدا شوند و بدانند که همه ی امور به دست اوست.لذا امیرالمومنین(ع) فرمود:« عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ ــــ خدا را از راه به هم خوردن تصمیمها ، گشوده شدن گرهها و نقض شدن اراده ها شناختم.»(نهج البلاغه:حکمت 250)
به تصریح قرآن کریم توسعه و تنگى روزى در دست خداست «إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ـــــ همانا پروردگار تو روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مى کند، و براى هر کس بخواهد محدود مى سازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است.» (اسراء:30). از تعبیر نهایی آیه به دست می آید که قبض و بسط روزی ، روى عللى بوده و بی حکمت نیست ، که خدا به بندگان دانا و به صلاح آنها عالم است. مشابه این آیه در رعد: 26 ، قصص:82 ، عنکبوت: 62، سباء: 36، زمر: 52 ، نحل: 71 نیز آمده است.
البته تلاش انسان و وارد شدن از راههاى صحیح در کثرت روزى بى تأثیر نیست ؛ ولى به عنوان جزئی از علّت و حتّی از آن هم کمتر و فقط به عنوان علّت معدّ (علّت زمینه ساز) که قابلیّت قابل را تتمیم می کند. برای خوردن یک لیوان آب از شیر لوله کشى شهر ، حرکت شخص لازم است ؛ ولی این حرکت در مقابل هزاران و بلکه میلیاردها عاملی که به اذن خدا باعث شده اند تا این آب به لوله های خانه ی انسان برسد چه قدری دارد. یا انسان برای رسیدن به نان باید گندم بکارد. ولی نقش انسان در روییدن گندم همین است که گندم را بر زمین بپاشد و در وقت درو آن را برداشت کند. آنکه یک گندم را صد گندم می کند خداست. لذا فرمود:« آیا هیچ درباره ی آنچه کشت مى کنید اندیشیده اید؟! آیا شما آن را مى رویانید یا ما مى رویانیم؟! »(واقعه:64 و 63) . بنا بر این در هر کاری میلیاردها شرائط و مقدمات لازم است که جور کردن همه ی آنها در اختیار بشر نیست. لذا قبض و بسط روزی در دست خدا است و کار و تلاش بشر تنها یکی از آن عوامل است.
بنا بر این ، طبق مفادّ آیات ، هیچ موجودی محروم از روزی مکفی نیست. لکن در مواردی ، یکی از شروط رسیدن به روزی ، تلاش خود افراد است. و مراد از تلاش نیز صرفاً کار کردن نیست ؛ بلکه گاهی تلاش به این است که شخص یا جامعه حقّ خود را از دیگران بگیرد. مقدار غذا و پوشاک و وسائل راحتی که بر روی زمین وجود دارد چندین برابر نیاز بشر موجود است. لکن تنبلی ، بی تدبیری ، و کج فهمی عدّه ای از مردم باعث شده که حدود هشتاد درصد ثروت روی زمین در دست بیست درصد مردم قرار گیرد. آیا اگر این هشتاد درصد محروم برای احقاق حقّ خود قیام کنند نمی توانند حقّ خود را از آن بیست درصد مردم بگیرند؟! روشن است که اگر بخواهند می توانند ولی نمی خواهند. آیا اگر مردم فلسطین ، مردم عراق ، مردم افغانستان و مردم دیگر ممالک گرفتار فقر ، یکپارچه برخیزند نمی توانند از عهده ی اسرائیل و آمریکا و دیگر کشورهای جهانخوار بر آیند؟! اگر بخواهند می توانند ؛ ولی اختلافات فکری ، مذهبی ، تنبلی ها ، ترسها و اندیشه های نادرست اجازه ی چنین کاری را نمی دهد. انبیاء(ع) آمده اند تا بشر را با هم یکرنگ کنند تا در سایه یکرنگی ، همه از مواهب خدادادی عادلانه استفاده نمایند. لکن مردم تن به این تعالیم نمی دهند ؛ و تا مردم تن به تعالیم الهی ندهند ، این بی عدالتی در تقسیم رزق ، همواره خواهد بود. این سنّت خداست که هر کس آخرت را رها کرده و فقط دنیا را بخواهد به آن می رسد ؛ و هر کس برای آخرتش تلاش کند و مجری احکام خدا باشد او هم به اندازه ی کفاف به دنیا می رسد هم به آخرت. « آن کس که(تنها) زندگى زودگذر(دنیا) را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم و به هر کس اراده کنیم مى دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده شده است. و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند ، در حالى که ایمان داشته باشد ،سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. »(الإسراء :18و 19). و فرمود: « کسى که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش مى دهیم و بر محصولش مى افزاییم؛ و کسى که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمى از آن به او مى دهیم امّا در آخرت هیچ بهره اى ندارد»(الشورى:20)
این دو آیه ی شریفه مربوط به فرد است ؛ یعنی اگر فردی فقط به دنبال دنیا باشد ، و آخرت را رها کند دچار سنّت استدراج می شود و خدا او را غرق در خواسته هایش می کند و در نهایت او را وارد جهنّم می کند ؛ و اگر کسی طالب آخرت باشد و در راه آن تلاش کند او نیز به آخرتش می رسد و از دنیا نیز بی بهره نمی ماند. امّا اگر یک جامعه در مسیر خدا و آخرت قرار گیرند ، نه تنها آخرت مردم آن جامعه تأمین می شود ، در دنیا نیز غرق در نعمت می شوند ؛ و از آفات آسمان و زمین ایمن می شوند. خداوند متعال می فرماید:« و اگر اهل شهرها و آبادیها ، ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشودیم؛ ولى(آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم »(الأعراف:96)
بنا بر این ، یکی دیگر از عوامل ازدیاد رزق ، دینداری یا عدم دینداری است. اگر اجتماع متدیّنین حقیقتاً از دین تبعیّت کنند نعمات الهی به آن جامعه سرازیر می شود و همه به اندازه ی کفاف از نعمات دنیایی بهره می برند. امّا اگر جامعه ای ادّعای دینداری کند ولی دیندار واقعی نباشد ، برکت از آن جامعه برداشته می شود ؛ و در چنین فضایی فقط کسانی به ثروت می رسند که فقط طالب دنیا هستند ؛ و اگر از دین هم حرفی می زنند فقط برای این است که به دنیا برسند. این از یک طرف مجازات خود آن شخص است که گرفتار سنّت استدارج شده است ؛ و از طرف دیگر مجازات جامعه ی مدّعی دینداری است. چون در ادّعای خود صدق تامّ ندارند.
4ـ حکمت تفاوت در میزان ارزاق.
الف: تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوی بهره ی بیشتر برده است ، و چهارمی حس هنری خوبی دارد و… . و همه اینها از سنخ روزی است. لذا همه از روزی برخوردارند لکن سنخ روزیها متفاوت است ؛ و همین امر باعث می شود که همه ی مردم به همدیگر محتاج باشند. و این احتیاجهای متقابل ، باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن می شود. خداوند متعال می فرماید:«أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. ــــــ آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا برخی ، بعضی دیگر را به خدمت گیرند ؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مى کنند بهتر است.»(الزخرف:32)
ب: گاه تفاوت در رزق برای امتحان برخی بندگان است ؛ تا از این راه استعدادهای فطری افراد شکوفا شود. خداوند متعال می فرماید:« امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى کند و نعمت مى بخشد(مغرور مى شود و) مى گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است.» و امّا هنگامى که براى امتحان ، روزیش را بر او تنگ مى گیرد ، مى گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است.» »(الفجر:15و 16)
ج: گاه تفاوت رزق برای این است که خداوند متعال حضور خویش را در تدبیر عالم به بندگانش نشان دهد ؛ و بفهماند که کثرت مال دنیا ، ارزش نبوده و علامت عنایت خاصّ خدا به کسی نیست. خداوند متعال می فرماید:« [روزى قارون] با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم . به راستى که او بهره عظیمى دارد. ـــ اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام مى دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمى کنند. ـــ سپس ما، او (قارون ) و خانه اش را در زمین فرو بردیم، و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى توانست خویشتن را یارى دهد. ــــ و آنها که دیروز آرزو مى کردند بجاى او باشند(هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مى دهد یا تنگ مى گیرد! اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد. اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمى شوند. »(قصص:79ــ82 )
و می فرماید: « و هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم، از آن خوشحال مى شوند؛ و هر گاه رنج و مصیبتى به خاطر اعمالى که انجام داده اند به آنان رسد، ناگهان مأیوس مى شوند. آیا ندیدند که خداوند روزى را براى هر کس بخواهد گسترده یا تنگ مى سازد؟!در این نشانه هایى است براى گروهى که ایمان مى آورند. پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن! این براى آنها که رضاى خدا را مى طلبند بهتر است، و چنین کسانى رستگارانند. »(روم:36ــ 38)
د: روزی افزون ، گاه از باب مجازات الهی است. یعنی خداوند متعال کسانی را که خدا را فراموش کرده و به دنیا چسبیده اند ، با امور دنیایی مشغول می کند تا بدون اینکه خود بدانند ناگهان خود را در آتش جهنّم ببینند. خداوند متعال می فرماید:« خدا روزى را براى هر کس بخواهد وسیع ، و براى هر کس بخواهد تنگ قرار مى دهد؛ ولى آنها ( کافران) به زندگى دنیا، شاد و خوشحال شدند؛ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزى است.»(الرعد:26). و فرمود: « آن کس که(تنها) زندگى زودگذر(دنیا) را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم ، و به هر کس اراده کنیم ، مى دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده شده است. و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند-در حالى که ایمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.»(الإسراء:18و 19)
هـ: گاه تنگ نمودن روزی برای این است که بنده ی خدا طغیان نکند. یعنی همانطور که خدا روزی برخی افراد فاسق را از باب مجازات افزایش می دهد ، روزی برخی افراد مومن را هم کاهش می دهد تا همواره خود را محتاج خدا ببیند و راه طغیان پیش نگیرد. همچنین اگر همه در یک سطح بودند به استخدام همدیگر در نمی آمد ، لذا افراد برای این که از داشته های دیگران استفاده نمایند متوسل به زور می شدند ، همان گونه که کشورهای ثروتمند سعی می کنند با افزایش قدرت نظامی خود دیگر کشورهای ثروتمند را مطیع خود کنند یا خود را از تجاوز آنها در امان نگه دارند. بین کمپانیهای ثروت و سرمایه داران نیز چنین رقابتهای سخت و بعضاً خونبار وجود دارد. خداوند متعال می فرماید:« چنین نیست(که شما مى پندارید) به یقین انسان طغیان مى کند ؛ از اینکه خود را بى نیاز ببیند. »(علق:6و7 ) و می فرماید:« بخورید از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى کند. »( طه:81) و ایضاً فرمود: ««وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ــــ اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى کنند؛ از این رو به مقدارى که مى خواهد(و مصلحت مى داند) نازل مى کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»(شورى: 27) . همچنین فرمود:« اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که در راه خدا گام مى زنید(و به سفرى براى جهاد مى روید)، تحقیق کنید! و به خاطر اینکه سرمایه ی ناپایدار دنیا(و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مى کند نگویید: «مسلمان نیستى» ؛ زیرا غنیمتهاى فراوانى(براى شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید؛ و خداوند بر شما منّت نهاد(و هدایت شدید). پس، (به شکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است»(النساء:94)
حاصل کلام:
ـ رزق فقط شامل خوراک و پوشاک و مسکن و امثال آن نیست ؛ بلکه هر چیزی که بشر از آن سود می برد جزء رزق است. لذا وجود ، انسان بودن ، سلامتی ، دین ، علم ، امنیّت ، انبیاء و ائمه(ع) ، استعدادها و … همه جزء رزق محسوب می شوند.
ـ با تعریف فوق از رزق ، همه ی موجودات از رزق الهی بهره دارند ؛ و موجودی نیست که از خدا دم به دم روزی نگیرد. در بین انسانها نیز همه از روزی الهی بهره دارند. ولی روزیهای گوناگون به صورت متفاوت بین مردم تقسیم شده تا انسانها محتاج یکدیگر باشند و در نتیجه اجتماع انسانی شکل گیرد ؛ و در متن اجتماع استعدادهای فطری انسانها شکوفا شود. حتّی دیگر موجودات عالم نیز محتاج یکدیگرند تا به این وسیله با هم پیوند یافته جهان را بسازند. امّا این مطلب را که چه چیزی به نفع شخص خاصّی است فقط خدا می داند چرا که او خبیر و علیم است. چه بسا انسان با علم ناقص خود چیزی را به ضرر خود بداند و حال آنکه نفع او در همان است. خداوند متعال می فرماید: «… وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ . ــــ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است ؛ یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است ؛ و خدا مى داند، و شما نمى دانید.»(البقرة:216) و ایضاً فرمود: « فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیرا .ـــ چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، در حالی که خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى دهد »(النساء:19)
ـ تفاوت رزق افراد دارای حکمتهای فراوانی است که انسانهای اهل ایمان و فکر به آنها پی می برند ؛ در نتیجه بر قوّت ایمانشان افزوده می شود.
ـ رزّاق بودن خدا ، به صرف دان یک رزق به هر موجود نیز تحقق می یابد. لذا تفاوت روزی افراد خدشه ای به رزّاقیّت او نمی رساند. بلکه خود همین تفاوت ، روزی دیگری است برای همه ی انسانها و بلکه برای همه ی موجودات. چون بقاء نظام عالم و نظام اجتماع به این تفاوتهاست. لذا از این تفاوتها می توان به حکمت خدا پی برد.
ـ روزی فقط و فقط به دست خداست ؛ و تلاش انسان فقط معدّ است. رزق از سنخ مخلوق است و هیچ انسانی قادر به خلق روزی نیست. کار و تلاش فقط راهی است برای رسیدن به رزقی که خدا خلق نموده است. لذا ربط علّی و معلولی بین کار و تلاش و روزی وجود ندارد ؛ ولی یک نحوه ارتباط بین آن دو وجود دارد. و خدا به خاطر مصالحی ، این دو را در موارد زیادی به هم گره زده است.
ـ مقدار رزقی که خدا آفریده فراتر از نیازهای بشر موجود است. لذا فقر موجود در انسانها معلول علل انسانی است. یعنی خود انسانها نمی گذارند روزی افراد به آنها برسد یا خود افراد دنبال گرفتن روزی خود نیستند. خداوند متعال در این مورد نیز راه را از طریق شریعت نشان داده است لکن مردم ، ایمان لازم به احکام خدا را ندارند.
5ـ رزّاقیّت خداوند به چه معناست؟
برای این سوال جوابهای متفاوتی طبق مبانی گوناگون کلامی و فلسفی و عرفانی ، می توان ارائه نمود. حضرت عالی به احتمال زیاد برخی پاسخهایی عامّ کلامی برای این مطلب را شنیده اید ؛ لذا متذکّر آنها نمی شویم و پاسخ این سوال را از راه مبانی فلسفی نیز بررسی می کنیم ؛ که البته این پاسخ مقداری دشوار و فهم دقیق آن نیازمند تعمّق بیشتر خواهد بود.
از نظر مکتب فلسفی ملاصدرا (حکمت متعالیه ) ، عالم خلق دارای سه مرتبه ی کلّی است که عبارتند از:عالم عقل ، عالم مثال و عالم طبیعت.
عالم عقل یا عالم مفارقات، عالمی است مجرّد از مادّه و خواصّ مادّه ، لذا در این عالم نه خبری از حرکت و زمان است و نه خبری از شکل و رنگ و مقدار و … ــ توجه : اصطلاح عقل در اینجا ، غیر از عقل جزئی بشری است ــ .عالم مثال یا عالم برزخ نزولی ، نیز عالمی است مجرّد از مادّه ؛ لکن در این عالم برخی از خواصّ مادّه نظیر شکل و رنگ و مقدار موجود است ، ولی از زمان و حرکت ــ که بارزترین ویژگی عالم مادّه هستند ــ منزّه است. عالم طبیعت نیز همان عالم ماده است.
رابطه ی بین این عوالم، رابطه ی طولی است؛ یعنی عالم عقل ، باطن و علّت عالم مثال و عالم مثال ، باطن و علت عالم طبیعت است. لذا از نظر وجودی عالم عقل شدیدتر از عالم مثال ، و عالم مثال نیز اقوا از عالم طبیعت است . حقایق همه ی موجودات عالم طبیعت ، که در علم الهی است ، ابتدا در عالم عقل ظاهر می شود ؛ و از عالم عقل به عالم مثال نازل شده و از عالم مثال به عالم طبیعت تنزّل می یابد. به قول شیخ محمود شبستری :« صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی. » از آیات قرآن کریم نیز به وضوح استفاده می شود که حقایق موجودات مادّی نزد خداست ؛ و از نزد او نازل می شوند ؛ لذا خداوند متعال فرمود: « وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ـــــ و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن »( الحجر : 21) و فرمود: « وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى ــــــ و بر شما نازل نمودیم منّ و سلوا را » (بقره/57 ) همچنین فرمود: « یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْر ـــــ اى فرزندان آدم! ما نازل کردیم برای شما ، لباسى که اندام شما را مى پوشاند و مایه ی زینت شماست؛ اما لباس پرهیزگارى بهتر است » (الأعراف /26) و فرمود: « ِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس ـــــ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است.» (الحدید/25) در روایت امام صادق(ع) نیز آمده است: :« انّ اللَّه عزّ و جلّ خلق ملکه على مثال ملکوته، و اسّس ملکوته على مثال جبروته لیستدلّ بملکه على ملکوته و بملکوته على جبروته. ـــــــ همانا خداوند عزّ وجلّ عالم مُلک خویش را به سان ملکوتش آفرید ؛ و ملکوتش را به سان جبروتش تأسیس نمود تا با ملکش به ملکوتش استدلال کند( یا استدلال شود) و با ملکوتش بر جبروتش. »( اتحاد عاقل به معقول ، علامه حسن زاده آملی ، ص 93)
بر همین اساس ، وجودانسان نیز ، دارای مراتبی است ؛ مرتبه پایین او (بدن ) ، جزء موجودات عالم مادّه است ؛ که خود در درونش ، نظام و عالمی دارد ؛ و میلیاردها سلول و عضو کوچک و بزرگ ، در همین یک بدن ، طبق نظامی خاصّ ، در تکاپو هستند. مرتبه ی متوسط انسان (وجود مثالی او ) نیز جزء موجودات عالم مثال است ؛ که آن هم خود عالمی است ، لذا از آن تعبیر می کنند به مثال متّصل. مرتبه ی بالای انسان (وجود عقلی او ) نیز از موجودات عالم عقل است. پس طبق این مبنای فلسفی انسان یعنی موجودی واحد که به طور کلّی دارای مراتب سه گانه بوده در تمام عوالم وجود کشیده شده است.
حال می گوییم رزق هر انسانی و بلکه هر موجودی عبارت است از کلّ وجود او در عوالم سه گانه. به عبارت دیگر ، رزق هر موجودی آن مقدار از گستره ی وجودی است که در عالم خلقت به او اختصاص یافته است ؛ که از این مقدار نه ذرّه ای کاسته می شود و نه ذرّه ای به آن افزوده می شود. و به هیچ کس خارج از دایره ی وجود خویش چیزی داده نمی شود. وجود هر انسانی از عالم عقول به عالم مثال و از عالم مثال به عالم طبیعت نازل شده ، و در عالم طبیعت به مادّه ی خاصّی که از ترکیب تخمک زن و اسپرم مرد حاصل شده است ، تعلّق می گیرد. در این هنگام ، آن مادّه ، صورت نطفه به خود می گیرد که آن را می توان اوّلین مرتبه ی وجود مادّی انسان دانست. آنگاه به اذن مسبّ الاسباب و فیّاض ازلی ، لحظه به لحظه کمالات وجودی انسان از عالم مثال و از وجود مثالی او به نطفه اعطاء می شود. به عبارت دیگر انسان لحظه به لحظه روزی مادّی خود را از طریق مراتب بالای خود از خداوند متعال می گیرد. در این میان آنچه از راه بدن مادر به جنین می رسد مادّه ی قابل است نه صور کمالیّه. حقیقت صور کمالیّه از سنخ مادّه نیست بلکه خود جوهری مستقلّ و از سنخ موجود مثالی است که به اعتبار تعلّقش به مادّه ، کمالات یا صور مادّی نامیده می شوند. لذا مادّه ی بدن هیچگاه جزء ذات و حقیقت شخص نبوده ، نیست و نخواهد شد. این موادّ همواره در آمد و شدند تا انسان ، آن صور مثالی را از وجود مثالی خویش دریافت نماید.
پس رزق انسان در هنگام جنینی خون مادر نیست بلکه صورت نطفگی ، صورت علقه بودن ، مضغه بودن و … و صورت جنینی است که از ملکوت خودش دریافت می کند. و اگر به خون مادر رزق گفته می شود بالعرض است. یعنی از آن جهت است که آن خون ، مادّه ی قابل صور کمالیّه ی جنین واقع شده است.« ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکینٍ ــ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ . ــــــــــ سپس او را نطفه اى در قرارگاه مطمئن (رحم ) قرار دادیم. سپس نطفه را بصورت علقه (خون بسته ) ، و علقه را بصورت مضغه ( چیزى شبیه گوشت جویده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهایى درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازه اى دادیم ؛ پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است.»(المومنون: 13 ، 14)
جنین بعد از این که لحظه به لحظه رزق معلوم خود (کمالات وجودی خود) را از ناحیه ی ملکوت دریافت نمود به عالم خارج از رحم منتقل می شود و همچنان کمالات وجودی خویش را دریافت نموده کمال می یابد. لکن برای دریافت صور کمالیّه ، که روزی حقیقی او هستند ، محتاج به مادّه ی حامل است ؛ لذا حکیم فیّاض مادّه ی لازم را از راه شیر و غذا در اختیار او قرار می دهد تا قابلیّت لازم برای دریافت رزق حقیقی خود ( صورت کمالیّه) را داشته باشد. و چون شیر مادر و دیگر موادّ غذایی نقش قابلی برای دریافت رزق حقیقی دارند آنها را هم بالعرض رزق می گویند.پس رزق مادّی هر کسی در رابطه با کمال بدنی او ، همان چیزی است که به هاضمه ی او راه یافته قابل صور کمالیّه می شود. لذا آنچه شخص در یخچال خانه اش گذاشته تا قابل صورتی از صور کمالیّه ی بدن او نشده رزق بالعرض او نیست ؛ حتّی اگر داخل دستگاه گوارش او شده باشد. همچنین اگر موادّ غذایی ، هضم شده و داخل بدن شدند ولی حامل صورتی از صور کمالیّه ی شخص نشدند باز رزق او نیستند. از اینرو سمّی که وارد بدن شده یا غذای مضرّی که خورده شده رزق شخص محسوب نمی شوند. پس صرف داشتن و خوردن به معنی مرزوق شدن نیست. رزق حقیقی آن چیزی است که جزء وجود آدمی شده با او به عالم برزخ می رود.
انسان دارای شئون وجودی گوناگونی است که هر کدام باید کمال خود را از عالم مثال دریافت نمایند ؛ که برای برخی از آنها مادّه ی قابل نیز احتیاج است. به عنوان مثال برای تکامل یافتن قوّه ی شهوت جنسی ، همسر لازم است. لذا رزق حقیقیِ قوّه ی جنسی ، کمال خاصّی است که به آن می رسد. لکن از آنجا که وجود همسر به نوعی واسطه ی نزول این کمال است او نیز بالعرض ، رزق شخص محسوب می شود. همینطور علم که کمال عقل است رزق حقیقی است ؛ ولی کتاب و معلّم و امثال این امور نیز بالعرض رزق شمرده می شوند.
پس رزق حقیقی انسان در دنیا آن کمالات وجودی است که از جانب ملکوت وجود خود شخص به او اعطاء می گردد ؛ که در این پروسه موادّ و وسائط فیض و علل معدّ و امثال این امور نیز بالعرض رزق گفته می شوند.
مطلب دیگر اینکه بخشی از این رزقهای حقیقی (کمالات وجودی) خارج از اختیار انسانند ؛ امّا جلب بعضی از آنها منوط به عمل اختیاری آدمی است. برای مثال عبادات و دعا و انفاق و امثال این امور ، باعث نزول برخی کمالات از ملکوت می شوند ؛ لذا با ترک این امور چه بسا برخی کمالات آدمی هیچگاه بر او نازل نشوند. یا کمال خاصّی که از راه ورزش عائد مرتبه ی طبیعی انسان می شود کمال اختیاری است که تا ورزش نکند به او اعطاء نمی شود.
7ـ مصادیق رزق کدامند؟
رزق به معنی حقیقی کلمه ، همواره از سنخ نعمت است نه از سنخ نقمت. و نعمت از نِعمَ است به معنی « چه نیکو ». همچنین گفته اند نعمت آن چیزی است که از جانب خدا اعطاء می شود. بنا بر این ، رزق انسان آن چیزی است که از جانب خدا نازل شده ، متضمّن کمالی از کمالات انسان باشد. بر این اساس ، هر امری برای هر کسی نعمت و رزق نخواهد بود. برای مثال موادّ قندی برای افراد عادی رزق شمرده می شوند ولی برای فرد مبتلا به دیابت نه تنها رزق و نعمت نیستند بلکه برعکس ، مانع از کسب برخی کمالات و بلکه زائل کننده ی بعض کمالات وجودی او هستند. به همین نحو ثروت و مقام و شهرت و … نیز برای عدّه ای رزق محسوب می شوند ، که از راه آنها به کمالات جسمی و روحی می رسند ؛ امّا برای عدّه ای دیگر نه تنها رزق و نعمت نیستند بلکه چه بسا نقمت بوده مایه ی دور افتادن آنها از کمالات انسانی است. « وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ. ــــــــــ هر گاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى کنند؛ از این رو به مقدارى که مى خواهد(و مصلحت مى داند) نازل مى کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.» (الشورى:27) پس چنین نیست که ثروت و مقام و شهرت و امثال این امور رزق محسوب شوند ولی فقر و گمنامی و مصیبت و امثال این امور سلب رزق باشند. این دو قسم از امور ، به خودی خود نه رزق و نعمتند و نه سلب رزق و نقمت ؛ بلکه هر کدام بسته به افراد ممکن است رزق و نعمت باشند یا بر عکس سلب رزق و نقمت. اگر ثروت و قدرت در دست کسی چون حضرت سلیمان و حضرت یوسف(ع) باشد به یقین نعمت است. امّا اگر همین ثروت و قدرت به دست فرعون و قارون و امثال آنها بیفتد نه تنها روزی آنها نیست که باعث سلب روزی حقیقی آنها نیز می شود. لذا خداوند متعال این گونه از امور را نه به عنوان نعمت بلکه به عنوان نقمت بر عصیانگران نازل می کند. « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین . ـــــ و کافران هرگز مپندارند این مهلت که به ایشان مى دهیم به سود آنهاست، فقط مهلتشان مى دهیم تا بار گناه خود را افزون کنند و براى ایشان عذاب خفت بارى است.» (آل عمران:178) « وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ . وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ . ـــــــ و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند، اندک اندک، از جایى که خود نفهمند به دامشان مى کشیم. و به آنها فرصت مى دهم، که مکر و تدبیر من بسى محکم است.»(اعراف: 182 ، 183)
این که خدا به بندگان گناهکارش مهلت می دهد و بلافاصله آنها را عذاب نمی کند ظاهراً نعمت است امّا طبق آیات یاد شده همواره چنین نیست. چنین مهلتی برای اهل ایمان توفیقی الهی است که روزی آنان می شود امّا برای اهل انکار مکری الهی است که گریبان گیرشان می شود.
8ـ برای اینکه رزق و نعمت بودن امری را بتوان به درستی دریافت و خدای نکرده نقمت خدا را نعمت او محسوب نکرد لازم است انسان خود را به نگاه عمقی عادت داده دنیا را در کنار برزخ و آخرت ملاحظه نماید تا معلوم شود که حقیقتاً چه چیزی رزق بوده کمالی حقیقی را در پی دارد ؛ و چه چیزی به ظاهر نعمت بوده و در باطن سلب رزق است. لذا خداوند متعال فرمود: « اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ . ــــــ خدا روزى را براى هر کس بخواهد(و شایسته بداند) وسیع ، و براى هر کس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مى دهد؛ ولى آنها ( کافران ) به زندگى دنیا ، شاد(و خوشحال) شدند ؛ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت ، متاعی ناچیز بىش نیست.» (الرعد:26) نیز فرمود: « وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ . ـــ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا مى داند، و شما نمى دانید. » (البقرة:216) همچنین فرمود: « فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً . ـــــ چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، در حالی که خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى دهد» (النساء:19)
9ـ با توجّه به مطالب پیشین ، معلوم می شود که خداوند متعال به هر که هر چه می دهد ، ابتداً برای این است که آن چیز مایه ی تکامل وجودی اوست. امّا اگر کسی راه عصیان در پیش گرفت و گرفتار سنّت استدراج یا املاء گردید ؛ از آن پس هر چه به او داده شود نعمت نبوده باعث سلب کمال از او خواهد شد. لذا این پندار که رفاه برخی عصیانگران و عدم رفاه بعضی مومنان با عدل الهی در تضادّ است ، ناشی از دید سطحی به رزق ، نعمت ، نقمت ، انسان و عالم است.
10ـ با توجّه به مطالب پیش گفته جایگاه دعا و توکّل و امثال این امور نیز مشخّص می شود. این گونه امور اوّلاً خود از سنخ رزق و نعمت بوده باعث ترقّی وجودی انسان می شوند. ثانیاً در جلب نعمات دیگر نیز نقش زمینه سازی دارند. دعا و توکّل نوعی قابلیّت و ظرفیّت در وجود انسان فراهم می کنند. و این قابلیّت و ظرفیّت باعث می شود که شخص بتواند کمالات و نعمات و ارزاق خاصّی را به واسطه حقیقت ملکوتی خود از خداوند متعال دریافت نماید.
تفاوت رزق و تلاش