الهیات پویشی و فلسفه پویشی وایتهد
الهیات پویشی و فلسفه پویشی وایتهد به چه معناست؟
پویش، تغییری نظاممند است با جهت و تنظیمی درونی. آنچه پویش را از توالی پدیدههای متغیر متمایز میسازد، پیوستگی و نظم درونی و همچنین هدفمندی آن است. منظور متألهان پویشی از «هدفمندی» غیر آن است که گذشت؛ زیرا به نظر آنها برای طی مسیر یک فرآیند و رسیدن به نتیجهای خاص، نمیتوان هدف و غایت و آیندهای در نظر گرفت چون فرآیند تحول ذاتاً به طور خلاق و آزادانه صورت میگیرد و هر جهتی برای آن فرض کنیم به همان اندازه ممکن است که جهت مخالف امکان دارد. بر این اساس میتوان گفت، از دید تحولگرایانی مثل برگسون و وایتهد رسیدن یک فرآیند به نتیجهای خاص کاملاً اتفاقی است.[1]
الهیات پویشی نوعی از الهیات است که برخلاف سایر مکاتب فلسفی،[2] درباره تفسیر ذات خدا، معتقد به اندیشه صیرورت[3] و حرکت تدریجی به سوی کمال میباشد.
این گونه از الهیات که اخیرا در میان حلقههای مسیحی و یهودی شایع شده،[4] شبیه خداباوری است از این جهت که متألهان با اصطلاحات انسان واری درباره خدا سخن میگویند. نقش خدا در دیدگاه فوق این است که با ایجاد شرایطی در جهان باعث تحول و تکامل آن میگردد؛[5] یعنی جهان را در مسیر «شدن» و تغییر قرار میدهد.
یکی از مسائلی که از دیرباز ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته است، مباحث هستیشناسی و جهانشناسی است که طیف وسیعی از کتابهای فلسفی را به خود اختصاص داده است. همزمان با تفکر فلسفی انسان و در نتیجه برخورد حسی او با امور ثابت و متغیر عالم، دو نوع جریان فکری شکل گرفت که یکی به «ثبات» هستی و دیگری به «تغییر» هستی گرایش پیدا کرد، در رأس جریان اول «زنون» الیائی و «پارمنیدس» قرار داشت که با طرح اشکالات مشهور خود، اعتقاد به «تغییر» را با مشکل جدی روبرو ساخت. و جریان دوم نیز با «هراکلیتوس» و جمله معروف وی[6] آغاز شد و با متفکران بزرگی مثل ارسطو (نظریه قوه و فعل)، هگل [7] (نظریه اصل دیالکتیک) و … ادامه یافت.
دوره معاصر شاهد توجه دوباره برخی از اندیشمندان، همچون فلاسفه قبل از کانت به مباحث ماوراءالطبیعه و الهیات بود تا اینکه مباحث توحیدی نضجی تازه گرفت و دیدگاه های مختلف درباره آن شروع شد که از جمله آنها دو رویکرد «توحیدی» و «غیرتوحیدی» بود که رویکرد توحیدی بیشتر مبتنی بر «خداباوری سنتی» بود که سابقهای دیرینه در غرب داشت و رویکرد غیر توحیدی هم در چهار دیدگاه خلاصه میشد: خدای متناهی، خدای فلسفه نوافلاطونی، همه- خدا انگاری[8] و الهیات پویشی. آنچه مورد نظر ماست همین دیدگاه اخیر است که توسط «ای.ان. وایتهد»[9] پایهگذاری و بعدها توسط شاگرد وی «چارلز هارتشورن»[10] ادامه یافت. به عبارت دیگر الهیات پویشی پدیده جدیدی است که در آن شماری از متألهان مسیحی، فلسفه پویشی- متافیزیکی آلفرد نورث وایتهد را به عنوان چارچوب مابعدالطبیعی خود اختیار کرده اند.[11]مفاهیم الهیات پویشی را میتوان به صورت موارد زیر بیان کرد:
1- خدا قادر مطلق است.
2- جهان با پویشی که به وسیله عوامل مختار انجام میشود مشخص شده است.
3- خدا بر جهان مسلط است اما با آن یکی نیست.
4- به دلیل این که خدا تغییر جهان را در بردارد، خدا تغییر پذیر است!؟ [12]
پس از ذکر تاریخچه و تو ضیح درباره برخی مفاهیم، اکنون به بررسی الهیات پویشی از دیدگاه دو تن از متفکران برجسته این مکتب میپردازیم:
1. الهیات پویشی از نظر متفکران
الف) وایتهد
وایتهد میخواست بر اساس یافتههای ریاضیات به ویژه فیزیک جدید، رویکردی دوباره و نوین به مسائل مهم و سنتی مابعدالطبیعه داشته باشد و هدف او آشتی دادن میان اجزای ناسازگار وجود بود؛ زیرا وی مخالف هر گونه دوگانگی و ثنویتی چون روح و ماده، خدا و جهان، رئالیسم و ایدآلیسم، دین و علم،…. بود[13] بنابران ایشان به طور کامل تسلیم رویکرد و نگرش فیلسوفانی که مسائل ماوراءالطبیعه دغدغه اصلی آنان بود نگردید، فلذا دست به تغییراتی زد و نگرش خود نسبت به مباحث هستیشناسی و جهانشناسی را در چارچوب ریاضی تعریف نمود همچنانکه به اعتراف برخی از مفسران فلسفه وایتهد، اساس متافیزیک وی (نظریه پویش و واقعیت) «ریاضیات» میباشد.[14]
وایتهد معتقد است که پویش اشیا، به عنوان یک اصل کلی غایی، نقش مهمی را در ارائه یک سیستم فلسفی ایفا میکند.[15] وی پویش را به عنوان ساختار متافیزیکی جهان دانسته و معتقد است که بر اساس این که متفکر به «پویش» معتقد باشد یا به «ثبات»، متافیزیکاش متفاوت خواهد بود؛ کسانی که به امور ثابت باور دارند و اساس جهان را بر امور ثابت مبتنی میکنند، متافیزیک «جوهر» را ارائه میدهند و کسانی که به پویش معتقدند، متافیزیک «پویش» را مطرح میکنند.[16]
ارائه تفسیر پویشی از مابعدالطبیعه توسط وایتهد، به عنوان نمونه نادری در باب فلسفه طبیعت معاصر شناخته شد؛ چرا که در توصیف جهان طبیعت، اهمیتی اساسی برای اندیشه خدا قائل بود و این تفکر میتوانست با علم تجربی جدید ارتباط برقرار کند.[17] وایتهد برای خدا در موقعیتهای تجربی جایگاه مخصوصی را در نظر میگیرد، خدا بر همه موقعیتهای تجربی احاطه دارد اما از آنها استعلاء میجوید.
وایتهد به جای اعتقاد خداباوران سنتی به یک ذات الهی، که عین وجود است، دو ذات را مسلم فرض میگیرد که یکی از آن دو به وسیله رویدادهای متناهی آفریده میشود و به دین لحاظ مشخصه آن پویش یا صیرورت است.[18]
ایشان به پنج دلیل با خداباوری سنتی مخالفت ورزیده و به خداباوری غیرتوحیدی روی میآورد:[19]
اولا: اگر خدا متناهی باشد شناختناپذیر است.
ثانیا: وجود او را نمیتوان اثبات کرد.
ثالثا: اگر بگوییم خدا قادر مطلق است در این صورت بناچار او را به جای مهربانی و نیکی، برحسب قدرت ملحوظ میداریم.
رابعا: شیء واقعی بودن برابر با محدود بودن است.
خامسا: اگر خدا نامتناهی بود به همان اندازه که خیر است شر میبود.
بنابراین وایتهد به خدایی قائل است که متناهی است.
مشکل الاهیات پویشی این است که در آن، همه واقعیات عینی حتی خدا محدود بوده و خدا، همان خدای عامل مطلق، قادر مطلق، خالق مطلق و خیر محض و… نیست و دیگر جایی برای مفهوم خلقت و… باقی نمیماند؛ چرا که خدایی که در الهیات سنتی به عنوان خالق تمام عالم بود، در الهیات وایتهد به صورت یک عامل جزئی و ناقص از نظام هستی معرفی میشود و «هستی» که مخلوق خدا بود برخلاف خدا، بالفعل بوده و قائم به نفس درک میشود؛ زیرا در الاهیات پویشی، مفهوم خلق از عدم، در باره «هستی» مردود است. بنابراین، خدای وایتهد موجودی در میان دیگر موجودات است هر چند ابدی بودن او را از دیگران متمایز میکند ولی با این وجود باز هم، متناهی است.[20]
———————
[1]. سلطانی گازار،مهدی، تحلیل و بسط نظریه تطور خلاق برگسون و تجربه خلاق وایتهد ، دانشگاه علامه طباطبایی«ره»، تهران، مقدمه.
[2]. از جمله، فلسفه ارسطو که برای اثبات خدا، «محرک لا یتحرک» را ثابت می کند.
[3]. Process
[4]. پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران ، نشر طرح نو، چاپ سوم، 1379، ص97.
[5]. دهباشی،مهدی،، پژوهشی تطبیقی در هستی شناسی و شناخت شناسی ملا صدرا و وایتهد، تهران، نشر علم، چاپ اول،1386، ص141.
[6]. در جهان هیچ رودخانه ای وجود ندارد که شخصی دو بار وارد آن شده باشد.
[7]. آون، اچ.پی، دیدگاهها درباره خدا، ترجمه حمید بخشنده، قم، انتشارات اشراق(دانشگاه قم)، چاپ اول، 1380، ص175-176.
[8]. Pantheism
[9].( 1949- 1861)Alfered North Whitehead
[10]. Charles Hartshorne
[11]. هیک،جان، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، تهران،انتشارات بین المللی الهدی، چاپ سوم،1381،ص116.
[12]. دهباشی،مهدی،پیشین، ص141.
[13]. توماس، هنری، بزرگان فلسفه، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم،1382،ص418.
[14]. دهباشی،مهدی،پیشین، ص142.
[15]. همان،ص136.
[16]. همان،ص152.
[17]. پانن برگ، ولفهارت ، درآمدی به الاهیات نظام مند، عبدالرحیم سلیمانی اردستانی،قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان، چاپ اول، 1386صص73-74.
[18]. آون، اچ.پی، پیشین، ص 180.
[19]. همان، ص177-178.
[20]. پانن برگ، ولفهارت، پیشین، ص74.
الهیات پویشی و فلسفه پویشی وایتهد