دین و اندیشه

همراهی عصمت موهبتی و اکتسابی

پرسش و پاسخ

میشه بگیم ۱۴ معصوم هم ابتدا مراحل معصومیت اکتسابی را طی می کنند و با عنایت به ابتدای دعای ندبه رفته رفته به مقام معصومیت موهبتی نایل امده اند ؟

در اعتقاد مسلمین و به خصوص شیعه جعفری، پیامبر یعنی سفیر و سخنگوی خدا که شخصاً از سوی خدا به این سِمَت انتخاب گشته تا پیام تشریعی خدا را، از خدا یا فرشته وحی گرفته، بدون هیچ تصرّفی به بندگان خدا برساند؛ و معارف و احکام رسانده شده را به درستی تبیین و تفسیر نماید و شیوه عمل به آن احکام را به مردم بیاموزد. و راه پیام رسانی و تعلیم نبی، یا کلام و گفتار است یا عمل و کردار یا سکوت و عدم نهی. لذا تمام گفته ها،کرده ها و عدم اعتراض های او در یک مطلب در حکم منبع دین خواهد بود. طبق این تعریف از نبی، عصمت از لوازم عقلی و منطقی نبوّت بوده، تعبیر «پیامبر غیر معصوم» مثل تعبیر «نامه محرمانه سرگشاده» خواهد بود؛ یعنی همان گونه که محرمانه بودن با سرگشاده بودن ناسازگار است، نبی و پیام رسان صد در صد صادق بودن نیز با غیر معصوم بودن در تضّاد است. لذا کسانی که قائل به عدم عصمت انبیاء هستند، دانسته یا ندانسته نبی را صرفاً کسی دانسته اند که با عالم غیب در ارتباط است. در حالی که صرف اتّصال به غیب مساوی با نبوّت نیست؛ اگر صرف اتّصال با عالم غیب و خبر دادن از غیب کافی برای حجّیّت کلام نبی بود، در آن صورت سخن هر عارفی نیز حجّیّت پیدا می کرد؛ در حالی که بسیاری از عرفا سخنان متناقض با یکدیگر دارند و خودشان نیز سخن خود را برای دیگران، حجّت شرعی نمی دانند. به همین علّت علمای شیعه ی اثناعشری، چنان تعریفی برای نبی ارائه داده و بر همان اساس همه انبیاء علیهم السلام را دارای عصمت مطلق دانسته و «نبی غیر معصوم» را تعبیری خودانکارگر و پارادکسیکال می دانند. اگر کوچکترین احتمالِ معصیت، خطا یا سهو در مورد نبی وجود داشته باشد، منطقاً نمیتوان یقین نمود که پیام گفتاری یا عملی او حقیقتاً پیام خداست. چون احتمال اینکه آن پیام را به دروغ به خدا نسبت دهد یا در دریافت و حفظ و ابلاغ یا بیان مصداق حکم، دچار خطا یا سهو شود وجود دارد؛ و با وجود چنین احتمالی – حتّی اگر احتمال ناچیزی باشد – یقین منطقی حاصل نمی شود؛ اگرچه یقین روان‌شناختی حاصل شود. و آنچه حجّیّت ذاتی دارد یقین عقلی منطقی است نه یقین روانشناختی که در حقیقت ظنّ متراکم و قوی است. پس اگر نبی معصوم از معصیت و خطا و سهو نباشد کلام او حجّیّت نداشته واجب الاطاعة نخواهد بود. در حالی که غرض خدا از ارسال انبیاء این است که ما به پیام الهی بودن آنچه نبی به ما می رساند یقین کرده، از آنها اطاعت نماییم. بنا بر این، از معصوم نبودن انبیاء، نقض غرض لازم می آید؛ به عبارت دیگر لازم می آید که خدا با ارسال انبیاء مرتکب کار لغو شده باشد؛ و چنین اموری نقص بوده، سزاوار ساحت خداوندی نیست.- عصمت معصومین نه تفضّلى محض است و نه اکتسابى محض؛ بلکه ترکیبى از هر دو عنصر است؛ یعنى، نتیجه تفضّل الهى به آنان، بر اثر شایستگى ارادى آنان است، یعنى، علم خداوند به اینکه این افراد در شرایط عادى، بالاترین حدّ ممکن استعداد خود را که در نهاد هر انسان معمولى نهاده شده، در طاعت و بندگى و قرب به خداوند به کار مى گیرند، سبب گردیده تا از میان افراد بشر، آنان را برگزیند و با اعطاى موهبت علم لدنّى ضمن پاداش و اکرام خود آنان، این افراد را راهنما و پیامبر و امام در جهت هدایت سایر افراد بشر قرار دهد. عصمت معصومین، به دلیل علم برتر و اراده قوى و محکم آنان است که خداوند به آنان موهبت کرده است امّا نه بى حساب؛ بلکه به خاطر علم خداوند به شایستگى آنان در مقام عمل، حتى در شرایط عادى که براى هر انسانى حاصل است. عصمت، نتیجه دو امر است 1. علم خدادادى
2. اراده قوى و محکم.
بنابراین صرف علم و شناخت و آگاهى خاص به ضرر و مفسده گناهان عامل عصمت نیست؛ زیرا علم، تنها واقعیت را آن طور که هست، نشان مى دهد؛ ولى تحقق یا عدم تحقق یک عمل ارادى از رهگذر اراده انسان انجام مى گیرد. انسان با وجود میل شدیدى که از نظر غرایز به انجام برخى محرمات دارد، گاه داراى اراده نیرومندى است که مانع از انجام گناه مى گردد، و گاه در نتیجه ضعف اراده، تسلیم تمایلات سرکش مى شود.

همراهی عصمت موهبتی و اکتسابی

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا