دین و اندیشه

وهابیت و عزاداری

پرسش و پاسخ

پاسخ شبهه عزاداری بدعت صفویان چیست؟

پاسخ کوتاه:
روایاتی وجود دارند که دال بر عزاداری ائمه و بزرگان دین هستند و کسانی که مدعی اند عزاداری از دوران صفویان باب شده ادعای درستی ندارند.

در پاسخ به این پرسش به نکات ذیل دقت کنید: 

اولا ائمه اطهار علیهم السلام در شرائطی نبودند که بتوانند آزادانه بسیاری از عقائد خود را عملا نشان دهند. مثلا در شرائطی امام سجاد علیه السلام تمام خاندانش به فجیعترین وضع ممکن شهید شده و خودشان اسیر گشتند و پس از اسارت نیز تحت نظر شدید حکومت ظالم وقت قرار داشتند چگونه انتظار دارید که بتوانند اقداماتی علنی انجام دهند یا زمان امام کاظم علیه السلام آن بزرگوار بنابر برخی اقوال چهارده سال از عمر مبارک خود را در زندان به سر برد و این اوج مظلومیت و خفقان آن دوران را می رساند حال چگونه انتظار دارید که آن بزرگوار بتواند کاری صورت دهد. در مورد دیگر ائمه هم وضعیتهای مشابهی وجود داشته است.ثانیا با این وجود باز هم شواهدی مبنی بر عزاداری وجود دارد که به نمونه هایی از آن اشاره میکنیم:
هنگام رحلت پیامبر اکرم (ص) بنا بر نقل عایشه زنان به عزاداری پرداختند (و به سینه و صورت خود می زدند)( ابن هشام، سیره النبویه، ج 2، ص 428)
ابن هشام می نویسد بعد از اتمام جنگ احد که رسول الله (ص) به خانه خود می رفت، عبورش به محله «بنی عبد الاشهل» و «بنی ظفر» افتاد و صدای زنان آنها -که بر کشتگانشان گریه می کردند- به گوش آن حضرت (ص) خورد و موجب شد که اشک بر صورت او نیز جاری گردد و در پی آن بفرماید: «ولی کسی نیست که بر حمزه بگرید».
رؤسای قبیله بنی عبد الاشهل پس از آگاهی از این موضوع، به زنان قبیله شان دستور دادند، لباس عزا بپوشند و به در مسجد بروند و در آن جا برای حمزه اقامه عزا و ماتم کنند، رسول خدا (ص) که صدای گریه آنها را شنید، از خانه خویش بیرون آمده، از آنها سپاس گزاری کرد و فرمود: «به خانه های خود بازگردید خدای تان رحمت کند که به خوبی مواسات خود را انجام دادید»( عبد الملک ابن هشام حمیری، سیره النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، اسلامیه، ج 4، ص 122)
از این حدیث استفاده می شود که بنابر نظر شما نعوذ بالله پیامبر(ص) و همه اصحاب بدعت گذارند چون عزاداری و بدعت کرده اند!!! آیا واقعا می توانید قائل به این مطلب شوید؟
در ادامه به ذکر نمونه هاى اندکى از آنچه که در تاریخ در مورد نحوه عزاداری ائمه و بزرگان دین نقل شده، بسنده مى کنیم:
1. عزادارى بنى هاشم در ماتم سیدالشهدا: از امام صادق(ع) روایت شده است: «پس از حادثه عاشورا هیچ بانویى از بانوان بنى هاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچ یک از بنى هاشم دودى که نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعه خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشته ایم» (نگا: امام حسن و امام حسین(ع)، ص 145.)
2. عزادارى امام سجاد(ع)؛ حزن امام سجاد(ع) بر آن حضرت به صورتى بود که دوران زندگى او، همراه با اشک بود. عمده اشک آن حضرت بر مصایب سیدالشهداء(ع) بود و آنچه بر عموها، برادران، عموزاده ها، عمه ها و خواهرانش گذشته بود تا آنجا که وقتى آب مى آوردند تا حضرت میل کند، اشک مبارک شان جارى مى شد و مى فرمود: چگونه بیاشامم در حالى که پسر پیامبر را تشنه کشتند؟!(بحارالانوار، ج 44، ص 145.) و مى فرمودند: «هرگاه شهادت اولاد فاطمه زهرا(س) را به یاد مى آورم گریه ام مى گیرد».(خصال، ج 1، ص 131.)
امام صادق(ع) به زراره فرمود: «جدم على بن الحسین(ع) هرگاه حسین بن على(ع) را به یاد مى آورد، آن قدر اشک مى ریخت که محاسن شریفش پر از اشک مى شد و بر گریه او حاضران گریه مى کردند».(بحارالانوار، ج 45، ص 207.)
3. عزادارى امام محمد باقر(ع)؛ امام باقر(ع) در روز عاشورا براى امام حسین(ع) مجلس عزا برپا مى کرد و بر مصایب آن حضرت گریه مى کردند. در یکى از مجالس عزا، با حضور امام باقر(ع) کمیت شعر مى خواند، وقتى به اینجا رسید که: قتیل بالطف …» ، امام باقر(ع) گریه زیاد کرده، فرمودند: «اى کمیت! اگر سرمایه اى داشتیم در پاداش این شعرت به تو مى بخشیدیم؛ اما پاداش تو همان دعایى است که رسول خدا(ص) درباره حسان بن ثابت فرمودند که همواره به جهت دفاع از ما اهل بیت(ع)، مورد تأیید روح القدس خواهى بود».(مصباح المتهجد، ص 713.)
4. عزادارى امام صادق(ع)؛ امام موسى کاظم(ع) مى فرماید: «چون ماه محرم فرا مى رسید، دیگر پدرم خندان نبود؛ بلکه اندوه از چهره اش نمایان مى شد و اشک بر گونه اش جارى بود، تا آنکه روز دهم محرم فرا مى رسید. در این روز مصیبت و اندوه امام به نهایت مى رسید. پیوسته مى گریست و مى فرمود: امروز، روزى است که جدم حسین بن على(ع) به شهادت رسید».(امام حسن و امام حسین(ع)، ص 143.)
5. عزادارى امام موسى کاظم(ع)؛ از امام رضا(ع) نقل شده است که فرمود: «چون ماه محرم فرا مى رسید، کسى پدرم را خندان نمى دید و این وضع ادامه داشت تا روز عاشورا: در این روز پدرم را اندوه و حزن و مصیبت فرا مى گرفت و مى گریست و مى گفت: در چنین روزى حسین را که درود خدا بر او باد، کشتند».(حسین، نفس مطمئنة، ص 56.) 
6. عزادارى امام رضا(ع)؛ گریه امام رضا(ع) در حدى بود که فرمودند: «همانا روز مصیبت امام حسین(ع)، پلک چشمان ما را مجروح نموده و اشک ما را جارى ساخته است».(بحارالانوار، ج 44، ص 284.)
دعبل خدمت حضرت رضا(ع) آمد. آن حضرت درباره شعر و گریه بر سیدالشهدا(ع) کلماتى چند فرمودند؛ از جمله اینکه: «اى دعبل! کسى که بر مصایب جدم حسین(ع) گریه کند، خداوند گناهان او را مى آمرزد. آنگاه حضرت بین حاضران و خانواده خود پرده اى زدند تا بر مصایب امام حسین(ع) اشک بریزند».
سپس به دعبل فرمودند: «براى امام حسین(ع) مرثیه بخوان، که تا زنده اى تو ناصر و مادح ما هستى، تا قدرت دارى از نصرت ما کوتاهى مکن». دعبل در حالتى که اشک از چشمانش مى ریخت، قرائت کرد:
أفاطم لوخلت الحسین مجد لا و قد مات عطشاناً بشط فرات 
صداى گریه امام رضا(ع) و اهل بیت آن حضرت بلند شد.(همان، ج 45، ص 257.) 
7. عزادارى امام زمان(عج)؛ بنابر روایات، امام زمان(عج) در زمان غیبت و ظهور بر شهادت جدّشان گریه مى کنند. آن حضرت خطاب به جد بزرگوارشان سیدالشهدا(ع) مى فرمایند:
«فلئن اخرتنى الدهور و عاقنى عن نصرک المقدور، و لم اکن لمن حاربک محاربا و لمن نصب لک العداوة مناصبا فلاندبنّک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما، حسرة علیک و تأسفاً على ما دهاک»(بحارالانوار، ج 101، ص 320.)
«اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و دور ماندم از یارى تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم؛ هم اکنون هر صبح و شام بر شما اشک مى ریزم و به جاى اشک در مصیبت شما خون از دیده مى بارم و آه حسرت از دل پر درد بر این ماجرا مى کشم».
در سوگ تو با سوز درون مى گریم از نیل و فرات و شط، فزون مى گریم 
گر چشمه چشم من، بخشکد تا حشر از دیده به جاى اشک، خون مى گریم 
ثالثا شکی نیست که برخی اقدامات مثل قمه زنی مورد تایید نیست اما این به معنای زیر سوال بردن تمام اعتقادات نیست
رابعا خوب است که بدانید خلفای غاصب خلافت خود از بزرگترین بدعتگذاران در دین اسلام بوده اند. شاهد ما روایتی از امیرمومنان علی علیه السلام در این زمینه است:
امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه ای فرمودند:… خلفای قبل از من (ابوبکر و عمر و عثمان) کارهایی انجام دادند که در آن با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کردند و در آن بنای مخالفت با رسول خدا را از روی عمد داشتند . پیمان او را شکسته و سنت او را تغییر دادند؛ و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمایم و آنها را به جایگاه خود بازگردانم و به آنچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود لشکر من از گرد من پراکنده شده و تنها باقی می مانم و یا با عده کمی از شیعه ام که برتری من و وجوب امامت من از کتاب خدا و سنت رسول خدا – صلی الله علیه وآله وسلم – را می دانند . 
چگونه خواهید اگر دستور می دادم که مقام ابراهیم ( علیه السلام ) را به همان مکانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار داده بود ، بازگردد) عمر ، مقام ابراهیم را از جای خود تغییر داد) و فدک را به ورثه فاطمه باز می گرداندم و مقدار پیمانه ( برای کشیدن مقدار زکات ) را به همان حالت قبل باز می گرداندم ؛ و زمین های هدیه رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را که به عده ای داده بود و دستور حضرت را اجرا نکردند ، به ایشان می دادم. و خانه جعفر را به ورثه اش بازمی گرداندم و آن را از مسجد خراب می کردم ( زیرا خانه او را به زور گرفته و در مسجد وارد کردند ) ؛ و عده ای از زنانی را که به غیر حق همسر مردانی شده اند پس گرفته و ایشان را به همسرانشان بازمی گرداندم !!! . 
و حکم ( خدا ) در مورد فروج و ارحام ( اعمال خلاف عفت ) در مورد ایشان جاری می کردم ؛ و مردمان بنی تغلب را به اسارت می گرفتم ( زیرا ایشان به جنگ با مسلمانان پرداخته رسول خدا دستور به اسارت همه ایشان دادند ) 
و آن مقدار از زمین های خیبر را که بین مردم تقسیم شده است باز می گرداندم ( زیرا این زمین ها در اصطلاح فقهی مفتوح عنوة است یعنی برای گرفتن بیشتر زمین های خیبر جنگ صورت نگرفت و لذا ملک تمامی مسلمانان است نه عده ای خاص و کسی حق تملک آن را ندارد ) . و دفاتر هدیه های ماهانه را پاک می کردم ( زیرا خلفا دفاتری داشتند که در آن در مورد افراد خاصی ثبت شده بود هر ماه به فلان کس فلان مقدار شهریه داده شود ) و همانطور که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تقسیم می کرد همانطور یعنی به صورت مساوی ( اموال را بین مردم ) تقسیم می نمودم و آن را فقط سبب آبادی زندگی ثروتمندان قرار ندهم و مقدار اندازه گیری زمین ایشان را کنار می انداختم ( زیرا با آن مقدار هدیه های رسول خدا به خود را افزایش می دادند ) ؛ و ازدواج ها را یکسان قرار می دادم ( زیرا ایشان دستور داده بودند که غیر عرب حق ازدواج با عرب را ندارد اما رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم می فرمودند مسلمان کفو مسلمان است) و خمس مربوط به رسول خدا را همانطور که خداوند عز وجل دستور داده است جاری می نمودم ( نه مانند خلفا که آن را سهم خاص خود به عنوان خلیفه رسول خدا می دانستند ) . 
و مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله را به همان مقدار سابق باز گردانده و درهایی را که به سوی آن گشوده گشته بود می بستم ( هر کسی از بزرگان صحابه که خانه ایشان در کنار مسجد بود بعد از رسول خدا به خلاف دستور حضرت ، برای خود از خانه خویش دری خاص به درون مسجد کشید تا درب اختصاصی او باشد) و درهایی را که بسته شده بود باز می نمودم ( رسول خدا صلی الله علیه وآله در زمان حیات خویش تنها دستور دادند که دربی از خانه امیر مومنان و ناودانی از خانه عباس عموی ایشان به مسجد باز باشد و سایر درها بسته شود اما این درب و ناودان در زمان خلفا به دستور ایشان مسدود گشت ). و مسح از روی کفش را حرام می نمودم ( خلفا این کار را جایز دانستند ) و به خاطر نوشیدن نبیذ حد الهی را جاری می ساختم ( خلفا نبیذ را که نوعی شراب خفیف شده است جایز دانستند ) 
و دستور می دادم که همه مردم دو متعه ( حج و زنان ) را جایز بدانند و دستور می دادم که بر جنازه ( هنگام نماز میت ) پنج تکبیر بگویند ( خلفا چهار تکبیر می گفتند ) 
و مردم را وادار می نمودم که بسم الله الرحمن الرحیم را ( در نماز ) بلند بگویند؛ و کسانی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیرون ( تبعید ) کرده بودند و بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله به مسجد حضرت وارد شدند ، بیرون می نمودم (رسول خدا مروان و پدرش را تبعید کرده اما خلفا ایشان را امام جماعت مسجد رسول خدا نمودند !!!) و کسانی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله ایشان را در مسجد خویش جای داده بود و بعد از ایشان بیرون شدند به مسجد می آوردم ( عده ای از صحابه جایگاه و خانه ای جز صفه و ایوان مسجد رسول خدا نداشتند و رسول خدا ایشان را در آنجا ساکن کرده بود اما خلفا ایشان را از مسجد بیرون کردند ) و مردم را بر حکم قرآن وادار می کرده و ایشان را وادار می کردم که طلاق را طبق سنت انجام دهند ( طبق آیه قرآن ازدواج احتیاج به شاهد نداشته و طلاق دو شاهد احتیاج دارد اما خلفا حکم هر دو را برعکس نمودند ) و صدقات را بر گروه ها و مرزهای خودش باز می گرداندم ( صدقات باید بر گروه های مختلفی تقسیم می شد اما خلفا آن را فقط به بعضی از ایشان می دادند ) ؛ و وضو و غسل و نماز را به زمان خویش ( در مورد نماز ) و روش خویش ( در مورد غسل ) و جایگاه خویش ( در مورد وضو ) باز می گرداندم ( زیرا نماز های یومیه را می توان در سه وقت خواند اما خلفا مخالفت کردند و شرایط وجوب غسل را تغییر دادند و نیز محل وضو را عوض کردند زیرا در وضو دست باید از بالا به پایین شسته می شد وبرعکس نمودند ، بعضی از سر باید مسح می شد آن را نیز تغییر دادند ، پا نیز باید مسح می شد آن را شستند ) و مردمان نجران را به محل خویش باز می گرداندم ( از سخنان رسول خدا در آخرین روز این بود که لشکریان اسامه را راهی کنید ، خدا هر کس را که به این لشکر نرود لعنت کند اما خلفا به خاطر مصالح خویش به این لشکر نرفته و برای پوشاندن این قضیه گفتند رسول خدا فرموده است : لشگر اسامه را راهی کنید ، و در جزیرة العرب دو دین باقی نگذارید . و به همین جهت دستور دادند که همه اهل نجران را که مسیحی بودند از جزیرة العرب بیرون کنند اما با یهود که روابط خوبی با خلفا داشتند کاری نداشتند و حتی کعب الاحبار یهودی توانست نفوذ زیادی در دربار خلافت پیدا کند) و اسیران فارس و باقی ملت ها را به کتاب خدا و سنت رسول او بازمی گرداندم ( ایشان دستور دادند که هیچ برده ای از سایر کشورها حق ورود به بلاد اسلامی ندارد مگر آنکه مولایش مجوز بگیرد و بعد از آزاد شدن در زمان مردن مولایش در صورتی که مولا وارثی نداشت حق ارث بردن از مولا ندارد با اینکه هر دوی آنها خلاف احکام اسلامی بود ) در این صورت از گرد من پراکنده می شدند. 
قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غیر از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ایشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبی به جماعت بدعت است ؛ پس عده ای از لشکریان که همراه من جنگیده بودند ندا دادند : ای اهل اسلام سنت عمر تغییر کرد!!! ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان باز می دارند !!! 
و ترسیدم که بر من از سمت لشکرم شوریده همانگونه که از این امت تفرقه و اطاعت از امامان گمراهی و دعوت کنندگان به سوی آتش دیدم. 
و نیز اگر من از خمس سهم بستگان رسول خدا را می دادم که خداوند در مورد آن فرموده است که “اگر به خدا و آنچه بر بنده مان نازل کرده ایم ایمان آورده بودید در روز جدایی ( حق از باطل) ، روزی که دو لشکر با یکدیگر ملاقات کردند ( و حق در مقابل باطل قرار گرفت در آن روز بعد از گرفتن غنایم خمس را پرداخت کنید). پس قسم به خدا ما همان بستگان( ِ رسول خدا) هستیم ، کسانی هستیم که خداوند ما را با خود و با رسولش در کنار هم قرار داده است پس گفته است : (این خمس)” برای خدا و رسولش و برای بستگان و یتیمان و بیچارگان و در راه ماندگان است” و این آیه را در مورد ما نازل کرد ” تا مبادا سبب فزونی دولت ثروتمندان شما گردد؛ پس آنچه را رسول خدا برای شما آورده است پس آن را بگیرید و آنچه شما را ( از آن ) نهی کرده است پس دست از آن بردارید و از خدا بترسید ” در مورد ظلم نمودن به اهل بیت رسول خدا ؛ “بدرستیکه خداوند صاحب عقوبت شدیدی است ” برای کسانی که به ایشان ظلم کند؛ (این عمل خدا در اعطای خمس به اهل بیت) رحمتی بود از جانب او برای ما و ثروتی بود که خدا بوسیله آن ما را بی نیاز ساخته بود و در این زمینه به فرستاده اش توصیه کرده بود و سهم ما را در صدقه قرار نداد ؛ و بدین سبب فرستاده اش را گرامی داشت و ما اهل بیت را نیز گرامی داشت تا مبادا به ما از کثیفی های مردمان ( صدقه ) بخوراند . 
پس خدا و فرستاده او را تکذیب کردند و کتاب خدا را که در حق ما سخن می گفت انکار نمودند و ما را از مالی واجب که خدا برای ما قرار داده بود منع کردند ؛ و مثل آنچه ما بعد از رسول خدا دیدیم ، خاندان هیچ پیغمبری از امت آن پیغمبر ندیدند ؛ و خداوند یاری کننده ماست در مقابل کسی که به ما ظلم نموده است ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم
در همین یک روایت حضرت بیش از بیست مورد از بدعت های خلفای سابق را مطرح نموده و نیز علت عدم مخالفت خویش را با آنها به طور حکومتی مشخص ساخته اند.
(الکافی للشیخ الکلینی، ج 8 ، ص 58، شماره 21، تحقیق علی اکبر غفاری، طبع حیدری، دوم 1348ش)
با نکاتی که ذکر شد روشن شد کسانی که مدعی اند عزاداری از دوران صفویان باب شده دروغی بیش نمی گویند.
 

وهابیت و عزاداری

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا