خدعه در جنگ رسانه ای؟
با عرض سلام و ادب
همانطور که میدانید خدعه در جنگ مشکلی ندارد و پیغمبر نیز از ان استفاده میشکرده تا لشکر دشمن را فریب دهد.
اما سوال این است که در عصر حاضر که جنگ جنگ رسانه ای میباشد و دشمن خدعه که مجاز است و نیرنگ که مجاز نیست میزند تا در این جنگ پیروز شود ما نیز میتوانیم از فریب استفاده کنیم؟ اصل سوال انجاست که در جنگ رسانه ای مخاطب اصلی ما دشمن نیست و خود مردم هستند و ایا ما میتوانیم خود مردم را فریب دهیم (احتمالا وسیله نامشروع) تا به هدف صحیح برسیم؟
در اسلام به کار گیری خدعه و فریب جایز نیست و تنها در جنگ مجاز شمرده شده است. فقیه بزرگ صاحب جواهر جواز مسأله به کار گیری خدعه در جنگ را مطرح نموده اند و از علامه حلی در کتاب تذکره و منتهی ادعای اجماع و اتفاق فقها را بر آن نقل نموده اند. ( نجفی , محمد حسن , جواهر الکلام , تهران , دار الکتب الاسلامیه , ج 21, ص 79) و از جمله مستنداتی که برای جایز بودن آن مطرح نموده اند جریان جنگ احزاب و مبارزه حضرت علی علیه السلام با عمروبن عبدود است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند : الحرب خدعه.
با تعمیم جنگ به جنگ رسانه ای ممکن است در جنگ رسانه ای نیز آنجا که مخاطب دشمنان اسلام و انقلاب هستند ، جواز خدعه در صورت ضرورت را بپذیریم اما در جایی که مخاطب مردم باشند خدعه و فریب جایز نبوده و از منظر اسلام هیچگاه هدف وسیله را توجیه نمی کند و نمی توان با ابزار نا مشروع برای رسیدن به هدف مشروع تلاش کرد و همانگونه که اشاره شد اصل خدعه و نیرنگ در اسلام جایز نیست و تنها در خصوص جنگ استثناء شده است و نمی توان آن را به سایر موارد تعمیم داد .
امام خمینی(ره) بر خلاف بعضی ها هرگز سیاست را به معنی خدعه، نیرنگ و فریب بکار نبرده اند لذا پس از آزادی از زندان در سال 1342ضمن ایراد یک سخنرانی و بیان خاطره ای از زندان، چنین می فرماید: یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را ببرم آمد اینجا گفت: آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه و نیرنگ و خلاصه پدر سوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید چون موقع مقتضی نبود و نخواستم با او بحثی بکنم گفتم از اول وارد این سیاست که شما می گویید نبوده ایم.(صحیفه نور، ج 1، ص 99) امروز چون مقتضی است می گویم اسلام این نیست، والله اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کرده اند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه می گیرد. سیاست خدعه نیست؛ سیاست یک حقیقتی است، سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره می کند، خدعه و فریب و اینها نیست، اینها همه اش خطاست، اسلام سیاست است، طبیعتِ سیاست است، خدعه و فریب نیست.(صحیفه نور، ج1، ص 65)
در ادامه مناسب است برای آشنایی بیشتر به بررسی اجمالی موضوع « هدف ، وسیله را توجیه می کند یا خیر از دیدگاه اسلام » بپردازیم .
آیا به هر وسیلهای – حتی اگر نامشروع و غیر انسانی باشد- جایز است به هدف مقدّس رسید؟
در بحث مورد نظر دو دیدگاه ارائه شده است:
یک. هدف، وسیله را توجیه میکند؛ یعنی به هر وسیلهای حتی نامشروع و گناه و غیر انسانی میتوان به هدف مقدّس رسید که در این صورت، قداستِ و حُسن هدف، موجبِ قداست و حُسن وسیله میشود. وقتی گناه برای هدف مقدّس، وسیله قرار گرفت، گناه نخواهد بود و گناه وقتی است که منظور اصلی باشد!
کمونیسم، این دیدگاه را اختیار کرده و رسیدن به هدف را به هر وسیلهای روا میشمارند، هر چند خودِ آن وسیله، در مرام کمونیسم ناروا باشد. در جنگ جهانی دوم، کمونیسم، به تقویت فاشیسم –دشمن خود- پرداخت. سپس، با سرمایهداری متّحد گردید، در حالی که تقویت فاشیسم و تقویت سرمایهداری، در مرام کمونیسم، بزرگترین گناه است. ترورها، خرابکاریها، گروگانگیری بیگناهان و کشتن آنها، از این نظریه ریشه میگیرد.
یکی از طرفداران اصلی این نظریّه، نیکولو برناردو ماکیاولی است. و این دیدگاه او از نظریه «تفکیک بین اخلاق و سیاست» سرچشمه میگیرد که غالباً از دوره رنسانس به بعد، بهطور جدّی وارد مباحث اندیشهی سیاسی غرب شد، به گونهای که در آنها دگرگونی اساسی ایجاد کرد و ذهن اندیشمندان و فلاسفهی سیاسی را به خود جلب نمود. برخی اندیشمندان و فلاسفهی سیاسیِ این دوره، ورود اخلاق و فلسفه به حیطهی سیاست را رد کرده و دارای ارزش نمیدانند(خراسانی، رضا، اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی اسلام، دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، قم: مؤسسه بوستان کتاب، 1387، ص 85.)
ماکیاولی -بر عکس اندیشههای مسیحیت و یونانی- بر این باور است که اگر هدف، مقدّس و قابل دفاع باشد، میتوان کاربرد ابزارهای شرور و غیر اخلاقی را توجیه کرد؛ چرا که هدف وسیله را توجیه میکند، هدفی که میخواهد خیر عموم را به ارمغان بیاورد.( همان، ص 85 و 86)
ماکیاول در کتاب «شهریار» چنین نوشته است: «…. همه میدانند که برای شهریار، چه ستودنی است که دل پاک دارد و با شرافت و نه زیرکی زیست کند؛ ولی تجربه روزگار ما نشان میدهد که آن شهریارانی کارهای سترگ کردهاند که به پاک دلی ارج ننهادهاند و با زیرکی خود، اذهان را به اشتباه انداخته و سرانجام بر کسانی که ایمان (به قواعد اخلاقی) را بنیان کارشان ساختهاند، چیره شدهاند. پس برای شهریار لازم نیست که همه خصال پسندیده بالا را دارا باشد. جرأت می کنم که بگویم داشتن و مراعات این خصال، خطرناک است؛ ولی تظاهر به داشتن آنها سودمند است».(عنایت، حمید، بنیاد اندیشه سیاسی در غرب از هراکیلت تا هابز، تهران:نشر فرمند، 1349،ص 146 و 147)
دو. هدف، وسیله را توجیه نمیکند؛ یعنی وسیله رسیدن به هدف مقدّس، نباید گناه و غیر انسانی باشد. راه حق باید حق باشد، و برای تأمین اهداف عالی و مقدّس باید از ابزار و وسیله های اخلاقی، انسانی و مشروع استفاده کرد. از راه باطل به سوی حق رفتن درست نیست.( طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن،قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1417ق، ج 4، ص 155 – 160- جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1376، ج 4، ص 157 و ج 5، ص 210 – 213 و ج 23، ص 148 – 151- صدر، سید رضا، راه علی علیه السلام، به اهتمام: خسروشاهی، سید باقر، قم: مؤسسه بوستان کتاب، 1387،ص 73 – 77- مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام ، تهران:دارالکتب الاسلامیة، 1375، ج 2، ص 455 – 458)
« نقد دیدگاه ماکیاولی»
استدلال ماکیاولی برای اثبات تفکّرات ضد انسانیش به گزاره «هدف، وسیله را توجیه میکند»، مغالطه و سفسطهایست که ضررش بیش از ضرر هدف گیریهای او از تفکّراتش بوده است؛ زیرا نادرستی هدفگیریهای ماکیاولى با اولین رویارویی با عقل سلیم و وجدان و مشاهدات تاریخى، روشن می شود و براى بررسى کنندهی آن ابهامى نمیماند. ماکیاولی و طرفداران او، از قانون مزبور سوء استفاده کردهاند و براى رسیدن به هدف خود که علمى نشان دادن تفکرات سیاسى است، از تطبیق نادرست گزارهی مزبور در غیر مورد حقیقى اش بهره بردند.
بیتردید یکی از مهم ترین سیاستمداران جهان و اسوه های انسانیت؛ امام علی(ع) است. غیر مسلمانانی چون جرج جرداق مسیحی نیز امام علی(ع) را اسوهی انسانیت می شمارند و او را «صدای عدالت انسانی» می نامند. امام علی(ع) با سیرهی خویش در امور سیاسی و اجتماعی ثابت کرد که انسانیت به قدرت داشتن و ظلم نکردن است، و در راه برپایی عدالت، نباید دست به گناه و روشهای غیر انسانی یازید، بلکه نزد علی(ع) راه حق باید حق باشد، از راه باطل به سوی حق رفتن، گمراهی است.
امام علی(ع) در اینباره میفرماید:
«آیا به من توصیه می کنید که براى پیروزى خود، از جور و ستم در حق کسانى که بر آنها حکومت مى کنم استمداد جویم (و اموال بیت المال را به ناحق، به این و آن بدهم) به خدا سوگند تا جان در تن دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و غروب مى کنند، هرگز دست به چنین کارى نمى زنم».(شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، مصحح: صبحی صالح، قم:هجرت، 1414،ص 183)
امام علی(ع) به کسانى که سیاست آن حضرت را با سیاست معاویه مقایسه مى کردند، می فرماید: «به خدا سوگند معاویه، از من سیاستمدارتر نیست، امّا او (براى پیش بُرد اهداف شخصى خود)، نیرنگ مى زند و مرتکب انواع گناه مى شود و اگر از خدعه و نیرنگ بیزار نبودم، من، از سیاست مدارترین مردم بودم».(همان، ص 318)
همچنین فرمود: «هر که به وسیله گناه پیروز شد، پیروز نیست و آنکه به واسطهی بدى و ستم پیروز شده است شکست خورده است».(همان، ص 533)
در سیره و روش امام علی(ع) وسیلهی رسیدن به هدف الاهی، نباید گناه باشد، اگر چنین شد، هدف از قداست، بیرون میرود؛ چرا که در این راه، وسیله از هدف جدا نیست.( همان، ص 533)
از دیدگاه شهید مطهری(ره)؛ «براى حق باید از حق استفاده کرد. حتی اگر بدانیم یک حرف ناحق و نادرست، باعث میشود همه گنهکاران توبه کنند، در عین حال، اسلام به ما چنین کارى را اجازه نمى دهد. اسلام نیازى به روش نادرست و دروغ در راه خود ندارد. حق را با باطل آمیختن، حق را از میان مى برد. و حق تاب اینکه همراه باطل باقى بماند ندارد… یکى از راههایى که بر دین از جنبه هاى مختلف ضربه وارد میکند، رعایت نکردن این اصل است. همان طورکه هدفمان باید مقدّس باشد، وسایلى هم که براى آن استخدام مى کنیم باید مقدّس باشد»(مجموعه آثار، ج 16، ص 110 و 111(با تلخیص و ویرایش)
همانطورکه خداوند در روش تبلیغ درست به پیامبر اکرم(ص) دستور میدهد: «اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ…»« با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما.»(سوره نحل ، آیه 125)
«هدف و وسیله در نظام اخلاقی اسلام»
آیا آنچه انسان، هدف قرار داده و در واقع کمال مقدّس فرض نموده، واقعاً برای او کمال است و یا این انتخاب فقط از «گمان شخصی» ناشی میشود و واقعیتش چنین نیست؟ اینجا است که مبحث عقل، واقعبینی، شناخت و… مطرح میشود و گمان، نفس، خیال، وسوسه، هوس و … در مقابل قرار میگیرد و مباحثی چون «عقلانیت»، «ارزش»ها و «ضد ارزش»ها و حقیقتی چون اخلاق، ظهور و لزوم مییابد.
در این راستا؛ باید بدانیم: نظام ارزشی و اخلاقی اسلام، نظامی فراگیر است. در حالیکه دایرهی ارزشها در بسیاری از مکاتب اخلاقی تنگ و محدود است و عمدتاً منحصر به ارزشهای اخلاقیای است که در محیط اجتماعی مطرح میشود. همچنین میان بایدها و نبایدهای اخلاقی آنان انسجام و پیوند درونی مشاهده نمیشود و تنها یک مجموعهی ساختگی است. آنها پول داشتن، قهرمان بودن، قدرت داشتن و امثال آن را به عنوان ارزش مستقل تلقی میکنند. از طرف دیگر، طرح ارزشهای جدید و کنار گذاشتن سایر ارزشها بهطور مداوم و تغییر و تحول پیوسته و همیشگی در این مکاتب، از این واقعیت پرده برمیدارد که مجموعهی ارزشی آنها، علاوه بر برخوردار نبودن از انسجام، ملاک معقول و منطقی نیز ندارد، بلکه تابع میل و هوس است، اما بین ارزشهای اسلامی آنچنان ارتباط معقول و منطقی وجود دارد که میتوان این مجموعه را بهصورت درختی ترسیم کرد که دارای ریشهای قوی و مستحکم و تنهای قدرتمند و دارای شاخههای اصلی و فرعی است که جهت حرکت تمامی آنها به سمت بالا است.
به همین جهت؛ دین اسلام برای پیروانش هم هدف مقدّس نهایی را مشخص کرده و هم اهداف درست ضمنی آن هدف بزرگ را و هم وسیلهی متناسب با اهداف الاهی بدون اینکه هیچ نیازی به دست یازیدنِ وسیلههای غیر انسانی و گناه باشد. در یک نگاه، آدمی هنگامی خوشبخت و سعادتمند است که ارکان و ستونهای آن را بداند و آن عبارت است از:
1. شناخت دینی کامل و مطابق با فطرت که خاتم ادیان «دین اسلام» است.
2. شناخت و گزینش هدفی که این دین پیشنهاد میکند
3. شناخت و گزینش ابزار و راههایی که دین اسلام برای رسیدن به آن هدف والا راهنمایی مینماید.
میتوان گفت منشأ پذیرش اینکه بهصورت مطلق هدف، وسیله را توجیه میکند، نداشتن و نشناختن چنین بینشی فطری و منطقی در زندگی است؛ چرا که دین شکوفاشده فطرت است؛ و فطرت هر راهی را نمی طلبد و به هر سمتی حرکت نمی کند، بلکه در راه خاص و به سمت کمال لایزال در حرکت است؛ زیرا بین متحرک و بین هدف او راهی مشخص است که انسان متحرک با پیمودن آن راه مشخص به آن هدف معین می رسد، اینطور نیست که هدف، وسیله را توجیه کند و با هر وسیله بتوان به هدف خاص رسید. آن راه مشخص که انسان را به هدف والا می رساند همان دین الاهی است که فطرت، تشنهی آن است و آن را می طلبد. همانطورکه موجودات دیگر، هدف و کمال و راه مشخصی دارند که با پیمودن آن راه، رسیدن به هدف آن یقینی است، سرشت انسان نیز دین الاهی را میطلبد.( جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، ص 149)
در جهانبینی توحیدی و فرهنگ اسلامی «وسیله» باید صاحب هدف و اندیشه را به کمال و هدف برساند، و از آنجایی که در این جهانبینی، هدف «خداوند» است، وسیله باید متناسب با آن باشد. در این نگاه، قدرت، پول، شهوت و …، همگی خود وسیله هستند نه هدف، لذا باید به گونهای مورد استفاده قرار گیرند که سبب رسیدن به هدف مقدّس باشند.
کسانی که معتقدند بهصورت مطلق، هدف، وسیله را توجیه میکند، صرف نظر از اینکه اهداف مادی و دنیوی خود را دنبال میکنند، این را بهصورت یک قاعدهی کلّی خیال میکنند و معتقدند که برای تحقّق اهداف فردی یا گروهی، میتوان هر نوع کار ضداخلاقی را مرتکب شد؛ اما در اسلام، چنین نیست. در اسلام، هر حرکت و سکونی بر اساس مصلحت و مفسدهی واقعی موجود در آن، حکمی دارد، و نباید به بهانهی سیاست و ادارهی جامعه به هر روش و وسیلهی غیر اخلاقی دست زد و آن را اخلاقی و مقدّس دانست، بلکه در صحنهی سیاست، با رعایت فضایل اخلاقی و دوری از رذائل و سلیقههای شخصی در مسیر هدفگیری، روحیهی متعالی و ارزشمندی در انسان ایجاد خواهد شد که در عرصهی سیاست، از ظهور چالشها، تعارضات و درگیریها در حوزههای اجتماعی، پیشگیری کرده و با انتشار ارزشهای انسانی در میان افراد جامعه، وفاق و همبستگی اجتماعی افزایش پیدا میکند.
در مکتب اسلام، انسان باید اهداف و سلسله مراتب آن را مشخص کند و براى رسیدن به هدف تعیین شده، راهى را برگزیند که پیمودن آن، هیچ محظورى نداشته باشد. اگر براى دستیابى به هدف، راهى جز مسیرهاى غیراخلاقى و ممنوع وجود نداشت، باید میان ممنوعیت وسیله و فسادى که در اثر نرسیدن به هدف پیش مى آید، به مقایسه و اهم و مهم پرداخت؛ مانند «ورود به خانهی غصبى براى نجات غریق». آنگاه که کسی در چاه منزل همسایه در حال غرق شدن باشد، در مرحله نخست، ورود بدون اجازه صاحبخانه جایز نیست. به ویژه آنکه این ورود، منوط به عبور از دیوار یا شکستن در منزل باشد. هدف، نجات انسان است و اگر راهى جز ورود به منزل، حتى از راه شکستن درب آن نبود، باید میان نجات آن شخص و مفسدهی شکستن درب خانه ارزیابى و مقایسه کرد. اگر از نظر شارع مقدس، نجات جان انسان، مهم تر از شکستن درب خانه است، باید به نجات انسان اقدام کرد. در این شرایط با اجراى قاعدهی «الضرورات تبیح المحظورات»،انجام کار ممنوع، جایز مى شود. ولى اگر راه مباح، کمضرر و بى خطر وجود دارد، باید از آن طریق اقدام کرد. پس، هدف، وسیله را توجیه نکرد، بلکه تزاحم میان اهم و مهم است؛ زیرا آن هدف و مصحلت اهم، جز از این راه امکان پذیر نبود، لذا این راه جایز شده است.
آیه شریفهی «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(سوره بقره، آیه189) بیان این اصل جامع و کلی است که هر کاری را باید از راه خاصّ آن وارد شد و بیراهه نرفت.( جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم: انتشارات اسراء، 1388،ج9، ص 548)
امام صادق(ع) فرمود: «مردى به حسین(ع) نوشت: مرا با دو حرف پند بده؟ آن حضرت در جواب نوشت: هر که امرى را با نافرمانى خدا بجوید آنچه امید دارد زودتر از دستش برود، و از آنچه میگریزد زودتر بهسرش آید».(کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی،قم: دار الحدیث، قم، 1429،ج 4، ص 117)
رهبران الاهی هرگز شعار نمی دهند که هدف وسیله را توجیه می کند. هرچند هدف صحیح است، نمیتوان از راهی باطل به سوی هدف صحیح رفت؛ زیرا بین هدف و وسیله نوعی ربط تکوینی برقراراست.( جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم:انتشارات اسراء، 1389،ج 17، ص 43 )
با توجه به مطالب بالا، در تبیین درست هدف و وسیله و ارتباط میان این دو چنین می گوییم:
1. عقل و وحی میگوید: اولاً کمال و هدف درست انتخاب شود و ثانیاً برای رسیدن به کمال و هدف درست، وسیلهی متناسب با آن انتخاب شود. به دیگر سخن؛ هدف وسیله را توجیه نمى کند، بلکه هدف وسیله مناسب براى رسیدن به مقصود را محدود و معیّن مى سازد.
2. اما گاهی در پیمودن مسیر هدف، بین مصلحت یک حکم با مصلحت حکمی دیگر، تزاحم به وجود میآید؛ یعنی انجام دادن یکی، مستلزم بازماندن از انجام دیگری است و یا ترک یکی از آن دو، مقدمهی انجام دیگری خواهد بود. در اینصورت، اگر یکی از آن دو، مهمتر از دیگری باشد و تزاحم بین اهم و مهم باشد، نباید اهم را فدای مهم کرد؛ بلکه به حکم عقل و وحی، باید مهم فدای اهم شود؛ زیرا حکم اهم، مصالح بیشتری دارد و تقدیم اهم بر مهم، یک حکم بدیهی عقلی است؛ اینجا، هدف، وسیله را توجیه میکند. و این در صورتی است که به حکم قطعی عقل و یا به وسیلهی نص و حکم شرع، پی به اهمیت بیشتر یکی از دو حکم برده شود؛ اما اگر شک شود که کدامیک از این دو مصلحت، اهمیت بیشتری دارد، یا راه دیگری برای تحقق هدف مهم تر وجود داشته باشد، در اینصورت، نمیتوان گفت که هدف، وسیله را توجیه میکند و به بهانهی آن، مرتکب یک عمل غیراخلاقی شد.
به دیگر سخن؛ اگر بخواهیم این گزاره را بپذیریم، باید گفت هدف با شرایط زیر وسیله را توجیه مى کند:
الف. هدف اهم از وسیله باشد، ب. راه دیگرى جز آن راه ممنوع وجود نداشته باشد.
3. توجیه شدن وسیله به جهت هدف و یا نشدن آن، قضیهای کلّی نیست که بتوان حکم قاطعی برای همهی موارد آن –چه اهداف مادی و چه معنوی- ارائه نمود؛ اما میتوان گفت که از دیدگاه اسلام، بیشتر موارد، علاوه بر هدف، وسیله باید مشروع و اخلاقی باشد؛ زیرا تفکیک هدف و وسیله از یکدیگر دشوار است. در عالم ابتلا و امتحان، وسیلهها هم نوعی هدف بهشمار میروند.
((www.islamquest.net/fa/archive/question/fa22434
خدعه در جنگ رسانه ای؟