دین و اندیشه

اشاعره و نظریه عادت الله

پرسش و پاسخ

منظور اشاعره از «جری العاده» چیست؟ لطفاً مثالی بزنید.

میان فلاسفه و متکلمان مسلمان هم در تحلیل اصل علیت و هم در قواعد فرعی علیت اختلاف هایی وجود دارد. فلاسفه برای علیت،قواعد فرعی متعددی ذکر کرده اند که یکی از مهمترین آنها «رابطه ی ضروری میان علت ومعلول یا قاعده ی ضرورت علّی»است. و به نظر اکثر حکماء «قاعده ضرورت علّی» مهمترین عنصر علیت فلسفی است و انکار آن به نوعی به انکار اصل علیت بر می گردد. درمیان متکلمان مسلمان، اشاعره بیشتر از همه متکلمان با قاعده ی ضرورت علّی مخالفت کرده اند و مثل بقیه متکلمان به صِرف مخالفت اکتفا نکرده اند بلکه با تمام جد وجهد کوشیده اند که جایگزینی برای ضرورت علّی پیدا کنند و آنرا بر مسند حق بنشانند و در تحت لوای آن به تفسیر پدیدارهای جهان هستی اقدام کنند. این نظریه بدیل و جایگزین ضرورت علّی، در تاریخ کلام اسلامی بنام «نظریه عادت الله» مشهور شده است. «نظریه عادت الله» لب اللباب نظری متکلمان اشعری درباره علیت است. فهم نظریه اشاعره در باره علیت ،بدون فهم این نظریه هرگز مقدور نیست. لذا برای تبیین وتفهیم موضع اشاعره در باره علیت، بررسی این نظریه ضروری است. قبل از تفسیر این نظریه ذکر برخی نکات مثل تعریف عادت و انگیزه اشاعره ازبیان این نظریه خالی از لطف نیست. تعریف عادت -برخی از محققان عادت را چنین تعریف کرده اند: «العادة؛ عود الفاعل إلی مثل ما فعله أوما یجری مجراه إذلم یکن ملجأ الی ذلک».( مرتضی: الحدود والحقائق، ص 167 بنقل از کتاب «شرح المصطلحات الکلامیة» بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1415، ص 207)یعنی فاعلی کاری را بارها مثل افعال سابق انجام دهد؛و اجباری برای تکرار فعل و وحدت رویه وجود نداشته باشد. علاءالدین طوسی که خودش یکی از طرفداران جدی نظریه عادت است، آنرا چنین تعریف کرده است: «والعادة عبارة عن الأمر المستمر المشاهد مرارا». (علاءالدین طوسی: «تهافت الفلاسفه»، ص 306)یعنی عادت چیزی است که بصورت مستمر ومکرر مشاهده گردد. انگیزه های اشاعره از بیان نظریه عادت :در فلسفه ارسطو واژه «عادت» در مقابل «طبیعت» بکار می رود و مراد از طبیعت آن چیزی است که همیشه هست ولی مراد از عادت چیزی است که غالبا هست.3 از طرفی واژه «عادت» در مقابل «ضرورت» بکار می رود. امر ضروری به چیزی اطلاق می شود که هرگز قابل تخلف نباشد. یعنی انجام کار، یک روال خاصی داشته باشد و هرگز ممکن نباشد این روال ویژه نقض شود. اشاعره گمان کرده اند پذیرش نظریه طبیعت وضرورت در مورد رابطه موجودات با یکدیگر، بیانگر یک نوع جبر و حتمیت است وبا «فعّال مایشاء بودن» حضرت حق منافات دارد، یعنی اگر بگوییم طبیعت آتش سوزاندن است یا هرزمان آتش با پنبه بر خورد کند ضرورتا آنرا می سوزاند، این سخن بدین معناست که جهان هستی نظام خاصی دارد وخدا مجبور است که از این نظام تبعیت کند. اشاعره بیان کرده اندکه معرفت خداوند مبتنی بر نظام عادت ، بر دو اعتقاد استوار است که عبارتند از: الف – اعتقادبه اینکه اموری در واقع جریان دارند که از ثبات بر خوردار هستند.یعنی روند حوادث گذشته، در حال وآینده استمرار خواهند یافت، ولی ضروری نیستند. ب – اعتقاد به مطابقت علم ما با این نظام عادی، یعنی خدا در ما این علم را ایجاد می کند که آنچه در باره روند حوادث می فهمیم، مطابق با واقع است تا در ورطه شکاکیت گرفتار نشویم، چون عادت مطابق با تجربه است. به عنوان مثال:اشاعره می گویند وقتی انسان می بیند که آتش چوب را می سوزاند و تمام شرایط و علل ناقصه (البته اشاعره آنها را به عنوان علت با بیان فلاسفه، قبول ندارند چرا که در تعبیر علت و معلول ضرورت وجودی تعبیه شده است) با هم در یک جا جمع شده و علت تامه را تشکیل می دهند و چوب می سوزد ؛ بین این شرایط و علت تامه رابطه ضروری نیست که حتما چوب بسوزد ، بلکه این عادت خداوند است که بعد از جمع شدن این شرایط در یک جا ، به چوب دستور می دهد که بسوزد. یعنی بین سوختن چوب و جمع شدن شرایط که همان وجود آتش است (حرارت و اکسیژن و ماده مشتعل شونده) هیچ رابطه ای نیست بلکه عادت خداوند این است که به خاطر مصالحی ،این دو را کنار هم قرار می دهد و به صورت متوالی و پشت سر هم می آیند.نقد این نظریه و بیان دلایل بطلان آن:نظریه عادت اشاعره، هم از سوی عده ای از متکلمین مورد نقد قرار گرفت و هم عده ای از فلاسفه آنرا ابطال کرده اند. در میان متکلمان، مرحوم شیخ طوسی(ره) که از مفسران و متکلمان بزرگ شیعی است، هم در کتاب «الاعتقاد فیما یتعلق بالاعتقاد» وهم در کتاب «تمهیدالاصول» که شرح بخش نظری رساله «جمل العلم والعمل» مرحوم سید مرتضی (ره) است؛ نظریه «عادت الله» اشاعره را مورد بررسی قرار داده است، شیخ طوسی چندین دلیل برای ابطال این نظریه ذکر می کند، که ما برخی از آنها را در اینجا بیان می کنیم: دلیل اول: درصورتی که ما به کاری تمایل داشته باشیم و اراده بکنیم آن کار را انجام بدهیم و مانعی بر سر راه تحقق آن نباشد، آن کار صورت می گیرد. و در صورتی که از انجام آن کار روی گردان باشیم و تحقق آن کار را اراده نکنیم، آن کار صورت نمی گیرد. همین امر مبطل نظریه عادت الله است، چون اگر این نظریه درست باشد، تحقق کار به گزینش خدا وابسته است وجایز است که خدا عادت را در هم شکند، یعنی ما کاری را اراده کنیم، مانعی هم نباشد کار صورت بگیرد. یا بالعکس، کاری را اراده نکنیم وآن کار پصورت بگیرد. اما اگر ما در اعمالمان تأمل کنیم، مشاهده می کنیم که این کارها غیر از این صورت انجام نمی گیرد. مضاف بر آن در تمام موارد گفته اند عادت قابل تغییر و شکستن است. اما در کارهایی که ما ذکر کرده ایم، دگرگونی و تغییر راه ندارد. دلیل دوم: اگراین نظریه درست باشد، باید میان امور واجب. و اموری که از روی عادت انجام می گیرند فرقی نباشد و بگوییم از بین رفتن سفیدی بوسیله سیاهی امری ضروری نیست ،بلکه وابسته به عادت است. همینطور در مورد سایر اموری که میان آنها یک وابستگی ضروری وجود ی است ماباید بگوییم از روی عادت است. خلاصه بر اساس این تحلیل دیگر میان امور ضروری وواجب با اموری مبتنی بر عادت نمی توان فرق قائل شد. دلیل سوم: اگر تحقق این امور وابسته به عادت است، می بایست کسانی که از این عادات اطلاعی ندارند، از این حکم نیز آگاهی نداشته باشند. دلیل چهارم: در صورت صحت این نظریه نباید میان کارهایی که براساس صدفه و تصادف ایجاد می گردند و کارهایی که بر اساس عادت ایجاد می گردند، فرقی وجود داشته باشد. براین اساس باید جایز باشد که بنایی بر اساس صدفه بدون سازنده، خودش ایجاد گردد یا نوشته ای طولانی بدون نویسنده ای برحسب تصادف نوشته گردد و یا بافتنی بدون بافنده ای خود به خود بافته شود. سپس شیخ طوسی می افزاید: با دلایل مذکور مشخص شد که نظریه عادت الله، ادعای نادرستی است که با هیچ عقلی سازگار نیست و هیچ عاقلی نمی تواند آنرا بپذیرد.( شیخ طوسی: «الاعتقاد فیما یتعلق بالاعتقاد» ص 51-50 و «تمهیدالاصول» ص 129-128)حال بخشی از کلام شیخ طوسی را در اینجا نقل می کنیم: «فان قیل: ما انکرتم ان یکون ذلک بالعادة، دون ان یکون ذلک و اجبا؟ قلنا ذلک فاسد من وجهین.احدهما: ان ذلک یبطل الفرق بین الواجب والمعتاد، فیؤدی الی انه لا فرق بینهما، وان یقول قائل انتفاء «البیاض بالسواد» بالعادة وحاجة العلم الی الحیاة بالعادة و غیر ذلک من الواجبات.» الثانی: انه لوکان ذلک بالعادة لوجب أن یکون من لا یعرف العادات. ولا ینشأ بین اهلها «ان یجوّز» ان تبنی من قبل نفسها، او یکتب لنا به طویله بلا کاتب، او تنسج نساجة عجیبة من غیر ناسج و غیر ذلک».( شیخ طوسی: «الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد»، ص 51-50)اشاعره بر این باورند که نتیجه ی علمی که از نظر و استدلال حاصل می شود، از سوی خدا به بشر افاضه می شود و انسان نقشی در فاعلیت ندارد، یعنی همان گونه که معتقد هستند ؛ در عالم خارج از ذهن، تمام حوادث عالم هستی مستقیما مستند به قدرت واراده حضرت حق هستند، در عالم ذهن نیز این عقیده راسرایت داده اند و استدلال آنها این است که این استدلال و نظر (مقدمات علم) و علم حاصل از این استدلال و نظریه (نتیجه) اموری ممکن هستند وهر ممکنی جزء فعل الله است. پس نظر و علِم حاصل از آن نیز فعل حضرت حق هست. که با مطالبی که ذکر شد بطلان این نظریه ثابت می شود.

اشاعره و نظریه عادت الله

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا