رابطه ابراهیم بن مالک اشتر و مصعب بن زبیر
چرا ابراهیم بن مالک اشتر نخعی با مصعب بن زبیر لعنت الله علیه که قاتل مختار بن ابوعبید ثقفی بود و فردی تزویر کار بود دست بیعت داد؟
در رابطه با ابراهیم بن مالک اشتر و اقداماتی که وی انجام داده است لازم است که مطالبی بیان شود:مورخان ذکر کرده اند که بعد از آن که مختار به همراه ابراهیم بر کوفه مسلط شدند، مختار، ابراهیم را برای جنگ با ابن زیاد به موصل فرستاد و حکومت آن جا را هم به او سپرد. چراکه محمد بن حنفیه در نامه ای که به ابراهیم برای تشویق وی به نبرد با ابن زیاد نوشته بود، وعده فرماندهی لشکر و حکومت در مناطق فتح شده را به وی داده بود. (بحارالانوار، ج 45، ص 365ـ366؛ تاریخ طبری، ج 6، ص 17؛ الکامل، ج 4، ص 216؛ اشاب الاشراف، ج 5، ص 233.)ابراهیم پس از شکست دادن ابن زیاد و بنابر قراری که با مختار و محمد بن حنفیه داشت برای گرفتن حکومت موصل وارد آن شهر شده و حکومت آن جا را عهده دار شد و نمایندگانی به اطراف فرستاد. نیز سرهای اشراف و بزرگان بنی امیه را که در جنگ آنها را به هلاکت رسانده بود برای مختار فرستاد. (انساب، ج 5، ص 250.)
اما پس از مدتی، دشمن میان مختار و ابراهیم اختلاف افکنده وبه تفرقه افکنی پرداخت.این حیله دشمن موجب شد که میان ابراهیم ومختار جدایی و فاصله ایجاد شده و گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از این رو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی می ورزید و حتی گفته شده به نامه های مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیه اش از قوای مصعب ، توجهی نکرده، نزد او باز نگشت .
همین کناره گیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار، مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پر نفوذ و مدیر بود، را با خود همراه سازند؛ از این رو مصعب نامه ای به ابراهیم نوشته به او وعده داد که در صورتی که حکومت ابن زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او می سپارد .نامه ی مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان «خلیفه اموی شام »به دست ابراهیم رسید. ابراهیم با یاران و مشاورانش در این باب به مشورت پرداخت و سرانجام تصمیم گرفت با مصعب بن زبیر همراه شود، پس نامه ای به مصعب نوشت و با گروهی از یاران خود از موصل یا نصیبین – مقر حکومت خود – حرکت کرد و به کوفه آمد و با مصعب ملاقات کرد .( الفتوح ، ص295.)
سرانجام ابراهیم در سال 72 هجری در پی شکست لشکر عراق از سپاهیان عبدالملک مروان که برای تصرف عراق به جنگ مصعب بن عمیر فرستاده شده بودند، در 13 جمادی الاولی در سن چهل سالگی کشته شد(انساب الاشراف، ج7، ص91 و الکامل، ج4، ص326 ) و نزدیک سامراء به خاک سپرده شد .( الاعلام، ج1، ص58)
با نگاهی به نحوه کشته شدن وی نیز می توان عاقبت بخیری وی را به دست آورد، چرا که وی در جنگی که با سپاه عبدالملک بن مروان و به نیت نابودی بنی امیه انجام داد شرکت کرد و در این راه جان خود را نیز فدا نمود.
چنانکه علامه سید محسن امین در کتابش اعیان الشیعه وی را اینچنین می ستاید:«ابراهیم مردی شجاع، سلحشور، با شهامت، صف شکن و رئیس بود، او دارای طبعی عالی و همتی بلند و طرفدار حق بود. دارای طبع شعر و زبانی فصیح و هوادار و دوستدار خاندان عصمت و طهارت؛ همان گونه که پدرش مالک اشتر نیز دارای چنین صفات و امتیازات عالی بود. حق هم همین است که چنین فرزندی مجسمه چنین پدری باشد».( اعیان الشیعه، سید محسن امین، تحقیق سید حسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات،1418 ه ق، چاپ پنجم، ج 3، ص 171.)
علامه مجلسی از قول ابن نما، (فقیه بزرگ شیعه) می فرماید: ابراهیم (رحمة اللّه علیه) مظهر شجاعت مقاومت، و سلحشوری قاطع بود. او محب و دوست دار اهل بیت پیامبر و پرچمدار و دلباخته آنان بود.( بحارالانوار، ج 45، ص 366.)
علامه مجلسی در جای دیگر می فرماید: ابراهیم شخصی نبود که در دین خودش شک کند. او در اعتقادش گمراه نشد و هیچ گاه یقینش را از دست نداد. او در انتقام گرفتن از خون امام حسین علیه السلام مشارکت کرد.( بحارالانوار، ج 45، ص 349.)
با این حال همراهی ابراهیم بن مالک اشتر با مصعب بن زبیر یکی از نقاط تاریک و مبهم زندگانی وی است که هیچگاه علت واقعی آن مشخص نشده است.
رابطه ابراهیم بن مالک اشتر و مصعب بن زبیر