حدوث و قدم
درمورد حادث یا قدیم توضیح بدهید. زمان در اینجا به چه معنا است؟ نظرات مختلف در این رابطه چیست؟
پاسخ کوتاه:
معنای عرفی قدم عبارت است از: طولانی تر بودن امتداد یکی از دو وجود در طرف ازل، و حدوث عبارت است از کوتاهتر بودن امتداد یکی از دو وجود در طرف ازل. از تحلیل معنای عرفی حدوث و قدم دانسته می شود که: «قدیم» چیزی است که در بخشی از زمانی که حادث در آن هنوز بوجود نیامده است، وجود دارد؛ و به دیگر سخن: وجود حادث مسبوق است به نبودن در زمانی که قدیم در آن موجود می باشد؛ بر خلاف قدیم که وجودش مسبوق نیست به نبودن در زمانی که حادث در آن موجود می باشد.
حدوث و قدم درعرف عامه مردم حدوث به معنای « تازگی»وقدم به معنای «کهنگی»است. اگریک چیزنسبت به چیزدیگری عمرکمتری داشته باشد،آن چیز را حادث یعنی تازه می خوانند:وآن شیئ دوم که زمان بیشتری را اشغال کرده، و عمرش طولانی تر است قدیم و کهنه می خوانند . کتاب «شرح منظومه» نسبت به کتاب «اسفار» یک کتاب حادث و جدید است، و کتاب «اسفار» نسبت به کتاب «شرح منظومه» یک کتاب قدیمی و کهنه به شمار می رود؛ چرا که از زمان تالیف «اسفار» چهار قرن میگذرد. اما از زمان تالیف شرح منظومه، فقط دو قرن می گذرد. به دیگر سخن: معنای عرفی قدم عبارت است از: طولانی تر بودن امتداد یکی از دو وجود در طرف ازل، و حدوث عبارت است از کوتاهتر بودن امتداد یکی از دو وجود در طرف ازل. از تحلیل معنای عرفی حدوث و قدم دانسته می شود که: «قدیم» چیزی است که در بخشی از زمانی که حادث در آن هنوز بوجود نیامده است، وجود دارد؛ و به دیگر سخن: وجود حادث مسبوق است به نبودن در زمانی که قدیم در آن موجود می باشد؛ بر خلاف قدیم که وجودش مسبوق نیست به نبودن در زمانی که حادث در آن موجود می باشد. در همان مثال بالا، کتاب « اسفار» در قرن یازده و دوازده وجود داشته است، اما کتاب شرح منظومه در این دو قرن هنوز پدید نیامده است. پس کتاب «شرح منظومه» مسبوق است به نبودن در زمانی (= قرن یازدهم و دوازدهم) که کتاب «اسفار» در آن موجود بوده است؛ برخلاف «اسفار» که مسبوق نیست به نبودن در زمانی که شرح منظومه در آن موجود بوده است. از اینجا دانسته می شود که مفهوم عرفی حدوث و قدم دارای دو ویژگی است: حدوث و قدم عرفی دو مفهوم نسبی و اضافی هستند. در مفهوم عرفی حدوث و قدم تنها سبق و پیش زمانی معتبر می باشد. حکما مفهوم عرفی حدوث و قدم را تغییر و در آن توسعه دادند. بدین صورت که اولا: آن را از حالت نسبی و اضافی بودن درآورده و به شکل دو مفهوم نفسی درآوردند؛ و ثانیا: مفهوم عام سبق و تقدم را در آن معتبر دانستند، نه خصوص سبق زمانی. بنابراین، حدوث در اصطلاح فلاسفه عبارت است از «مسبوق بودن وجود شیئ به عدم آن شیئ»، و قدم عبارت است از «مسبوق نبودن وجود شیئ به عدم آن شیئ»حدوث و قدم دهری این قسم از حدوث و قدم رابطه مستقیمی با مساله تقدم و تآخر دهری دارد؟ و همان گونه که مبدع بحث تقدم و تأخر دهری میرداماد است بحث حدوث و قدم دهری نیز نخستین بار توسط او بیان شده است. تقدم و تأخر دهری عبارت است از تقدم علت تامه بر معلول اش، از آن جهت که وجود علت جدا و منفک از وجود معلول است و عدم معلول در رتبه وجود علت تقرر دارد.ازاینجا می توان به تعریف حدوث دهری یعنی مسبوق بودن وجود شیئ به عدم دهری آن پی برد. برای روشن شدن معنای «حدوث دهری» باید مفهوم « عدم دهری» توضیح داده شود. به عقیده سید داماد، شیئ همانگونه که یک عدم زمانی دارد که با وجود شیئ جمع نمی شود .در برابر عدم ذاتی که با وجود شیئ جمع می شود .همچنین یک عدم دهری نیز دارد که از مرتبه علت تامه شیئ انتزاع می شود؛ و این عدم دهری نیز عدم غیر مجامع است، یعنی عدمی است که با وجود شیئ جمع نمی شود؛ و چون مرتبه علت تامه شیئ مقدم بر مرتبه وجود خاص شیئ است؛ بنابراین عدم دهری شیئ که دو مرتبه علت تامه آن است ،مقدم و سابق بر وجود خاص شیئ می باشد؛ و در نتیجه می توان گفت: هر معلولی وجودش مسبوق به عدم در یک مرتبه بالاتری از سلسله طولی وجود است، و این همان حدوث دهری است؛ زیرا حدوث دهری عبارت است از: «مسبوقیه وجود مرتبه من مراتب الوجود بعدمه المتقرر فی مرتبه هی فوقها فی سلسله الطولیه».و به دیگر سخن: در سلسله طولی وجود، علت شیئ در مرتبه ای مقدم بو آن شی ء قرار دارد! زیرا وجود علت لزوما قوی تر و شدیدتر از وجود معلول بوده، و مرتبه بالاتری از کمال را دارا می باشد. بنابراین ، معلول با حد وجودی خاص خودی در مرتبه علت خود وجود ندارد؛ پس در آن مرتبه معدوم می باشد. و چون مرتبه علت مقدم بر مرتبه معلول است، عدم معلول درآن مرتبه نیز مقدم بر وجود معلول خواهد بود. بنابراین، وجود خاص معلول، مسبوق است به عدم آن دو مرتبه علت، مانند عالم ماده که وجودش مسبوق به عدمش است، عدمی که در عالم مثال متقرو است. اما علت نسبت به معلول خود چین رابطه ای را ندارد، یعنی علت مسبوق به عدم متقرر در مرتبه معلول خود نمی باشد؛ چرا که اولأ: مرتبه معلول متاخر از مرتبه علت است، نه متقدم بر آن؛ و ثانیأ: علت در مرتبه معلول موجود می باشد، نه معدوم؛ و از این رو ، علت نسبت به معلول خود قدیم دهری می باشد. حدوث و قدم ذاتیحدوث ذاتی عبارت است از مسبوق بودن وجود شی ء به عدمی که در مرتبه ذات آن تقرر دارد. باید توجه داشت عدمی که در حدوث ذاتی مطرح می شود، یک عدم مجامع است، بر خلاف عدمی که در حدوث زمانی مطرح می شود، که عدم مقابل می باشد. توضیح اینکه: وقتی می گوییم: حدوث عبارت است از مسبوق بودن وجود شی ء به عدم آن، این عدم بر دو قسم است: عدم مقابل
عدم مجامع
«عدم مقابل» عدمی است که با وجود لاحق جمع نمی شود، مانند عدم زمانی. عدم زمانی یک شیئ مرکز با وجود آن شیئ جمع نمی شود بلکه هر کدام رافع دیگری می باشد. وقتی شیئ موجود باشد، دیگر عدم زمانی نخواهد داشت، و وقتی عدم زمانی داشته باشد، دیگر موجود نخواهد بود. امّا «عدم مجامع» عدمی است که با وجود لاحق جمع می شود. و عدم ذاتی از این قبیل است. پس در حدوث ذاتی شیئ حادث مسبوق به عدمی است که با وجود آن شیئ جمع می شود؛ یعنی شیئ در همان حال که موجود است ، ذاتاً معدوم است، و این عدم، تقدم ذاتی بر وجود آن شیئ دارد.قدم ذاتی در برابر حدوث ذاتی است. بنابراین، قدیم ذاتی چیزی است که وجودش مسبوق به عدم در مرتبه ذات نیست. یک شیئ تنها در صورتی می تواند قدیم ذاتی باشد که ماهیت نداشته باشد، و ذاتی عین حقیقت وجود باشد. و این موجود همان واجب تعالی است. زیرا هر موجود ماهیت داری، وجودش را از غیر دریافت می کند، و خودش ذاتاً معدوم می باشد، و لذا وجودش مسبوق به عدم در مرتبه ذات بوده و حادث ذاتی خواهد بود، نه قدیم ذاتی.
حدوث و قدم زمانی
حدوث زمانی عبارت است از«مسبوق بودن وجود شیئ به عدم زمانی آن»پس اگر شیئ، به گونه ای باشد که در زمانی معدوم بوده وسپس بوجود آمده است،دراین صورت آن شیئ حادث زمانی خواهد بود.مقصود از «عدم زمانی»عدمی است که تدریجی است و بر زمان منطبق می شود.
در برابر حدوث زمانی به معنای یاد شده «قدم زمانی» قراردارد که عبارت است از: « مسبوق نبودن وجود شیئ، به عدم زمانی» ولازمه مسبوق نبودن وجود شی، به عدم زمانی آن است که شیئ مورد نظر در هر قطعه ای از زمان که پس از قطعه دیگر فرض شود،موجود باشد، و وجودش برآن منطبق گردد.
حدوث و قدم