قرآن، برای همه زبانها
درآیه ۳ سوره فصلت آمده قرآن برای قوم عرب نازل شده پس چرا ما سعی داریم اونو بخوانیماگه آیه ای هست که بگه برای همه زبان ها آمده لطفا بگید؟ ممنون.
آموزه های قران جاودانه و جهانی هستند؛ امّا دعوت جهانی پیامبر مرحله به مرحله بوده است. ایشان در مرحله اول مأمور به دعوت فامیل خود و در مرحله بعد مأمور به دعوت عرب و در مرحله بعد مأمور به دعوت از عموم بشر بود. هنگامى که پایه هاى اسلام در میان اعراب قوى و مستحکم شد، پیامبر مامور به دعوت جهانی شد و این حقایق در آیات متعدد قرآن بیان شده و تناقضی با هم ندارد. از آن گذشته ممکن است تعبیر «ام القری» از مکه دلالت بر مرکزیت جهانی آن و تعبیر «من حولها»(1) اشاره به همه جهان داشته باشد.آموزه های قرآن مجید به عنوان کتاب مقدس دین خاتم الانبیاء، آموزه هایی جاودانه و جهانی اند که از سوی خداوند متعال برای تمام انسان ها فارغ از نژاد و زبان و برای همه اعصار بیان شده اند. در خود آیات قرآن کریم نیز این حقیقت مورد اشاره قرار گرفته است. مثلا در اولین آیه سوره فرقان می خوانیم: «تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً»(2) (زوال ناپذیر و پر برکت است کسى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد). تعبیر «للعالمین» روشنگر این است که آیین اسلام جنبه جهانى دارد و مخصوص به منطقه و نژاد و قوم معینى نیست بلکه بعضى از آن استفاده خاتمیت پیامبر اکرم(صلوات الله علیه) کرده اند چرا که «عالمین» نه فقط از نظر مکانى محدود نیست که از نظر زمانى هم قیدى ندارد و همه آیندگان را نیز شامل مى شود.(3) آیه دیگری که بر جهانی و جاودانه بودن آموزه های قرآنی دلالت دارد، آیه28 سوره سبا است:«وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاَّ کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون» (و ما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم تا [آنها را به پاداش هاى الهى] بشارت دهى و [از عذاب او] بترسانى ولى بیشتر مردم نمى دانند). «کافّه» از ماده «کف» به معناى کف دست است و از آنجا که انسان با دست خود اشیاء را مى گیرد یا از خود دور مى کند این کلمه گاهى به معناى «جمع کردن» و گاهى به معنى «منع کردن» آمده است(4) در آیه مورد بحث هر دو معنا را مفسران احتمال داده اند. اگر معنای «کف» را «جمع کردن» بدانیم در این صورت مفهوم آیه این است که «ما تو را جز براى مجموع مردم جهان نفرستادیم». یعنى جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام(صلّ الله علیه وآله) را مى رساند.
روایات متعددى که در تفسیر آیه فوق از شیعه و اهل سنت نقل شده نیز همین تفسیررا تقویت مى کند. مثلا در حدیثى که بعضى از مفسران به تناسب این آیهذکر کره ادند، عمومیت دعوت پیامبر(صل الله علیه وآله) به عنوان یکى از افتخارات بزرگش منعکس است: «اُعْطِیتُ خَمْساً وَ لَا اَقُولُ فَخْراً بُعِثْتُ اِلَى الْاَحْمَرِ وَ الْاَسْوَدِ وَ جُعِلَتْ لِیَ الْاَرْضُ طَهُوراً وَ مَسْجِداً وَ اُحِلَّ لِیَ الْمَغْنَمُ وَ لَمْ یُحَلَّ لِاَحَدٍ قَبْلِی وَ نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ فَهُوَ یَسِیرُ اَمَامِی مَسِیرَهَ شَهْرٍ وَ اُعْطِیتُ الشَّفَاعَهَ فَادَّخَرْتُهَا لِاُمَّتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ» (5)؛ (پنج چیز خداوند به من مرحمت فرموده و این را از روى فخر و مباهات نمى گویم [بلکه به عنوان شکرنعمت مى گویم] من به تمام انسان ها از سفید و سیاه مبعوث شدم و زمین براى من پاک و پاک کننده و همه جاى آن مسجد و معبد قرار داده شده، غنیمت جنگى براى من حلال است در حالى که براى هیچ کس قبل از من حلال نشده بود، من به وسیله رعب و وحشت در دل دشمنان یارى شده ام [و خداوند رعب ما را در دل خصم ما افکنده] به طورى که در پیشاپیش من به اندازه یک ماه راه طى طریق مى کند و مقام شفاعت به من داده شده و من آن را براى امتم در قیامت ذخیره کرده ام). این حدیثیکی از احادیثی است که نشان مى دهد آیه فوق ناظر به جهانى بودن دعوت پیامبر(صل الله علیه و آله) است.(6)
با این حال آیات دیگری نیز در قرآنهستند که ظاهرشان معنایی متناقض با آیات فوق دارد و مثلا در آنها گفته شده که قرآنبرای عرب و منطقه حجاز نازل شده است. یکی از این آیات، آیه7 سوره مبارکه شوری است که در آن چنین آمده: «وَ کَذلِکَ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّهِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ»؛ (و این گونه قرآنى عربى [فصیح و گویا] را بر تو وحى کردیم تا «امّ القرى» و مردم پیرامون آن را انذار کنى و آنها را از روزى که همه خلایق در آن روز جمع مى شوند و شک و تردید در آن نیست بترسانى. گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان)
در اینجا این سوال پیش مى آید که اگر غرض از نازل کردن قرآن فقط انذار عرب زبان ها باشد، این معنا با جهانى بودن قرآن نمى سازد.
جوابش این است که دعوت پیامبر اسلام در جهانى شدنش تدریجى و مرحله به مرحله بوده است. در مرحله اول به حکم آیه شریفه «وَ اَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْاَقْرَبِینَ» (7) (و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن)، مامور بود تنها فامیل خود را دعوت کند.
در مرحله دوم به حکم آیه شریفه «ِکتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُون» (8) کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده در حالى که فصیح و گویاست براى جمعیّتى که آگاهند!)، مامور شده آن را به عموم عرب ابلاغ کند.
در مرحله سوم به حکم آیه «وَ اُوحِیَ اِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِاُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» (9) (این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مى رسد بیم دهم [و از مخالفت فرمان خدابترسانم])، مامور شده آن را به عموم مردم برساند.
در اینجا باید به نکته ای راجع به نزول قرآن به زبان عربی و تبدیل شدن این زبان، به زبان رسمی دین اسلام اشاره کوتاهی کرد تا هر گونه شائبه ای درباره منطقه ای بودن دین مبین اسلام از بین برود.
اولاً: زبان عربی، به شهادت اهل فن در زبانهاى مختلف جهان، زبان وسیعى است که مى تواند ترجمان لسان وحى باشد و مفاهیم و ریزه کاری هاى سخنان خدارا بازگو کند.
ثانیاً: مسلم است که اسلام از جزیره عربستان و از یک کانون ظلمت، توحش و بربریت طلوع کرد و در درجه اول مى بایست مردم آن سامان را گرد خود جمع کند و آن چنان گویا و روشن باشد که آن افراد بى سواد و دور از علم و دانش را تعلیم دهد و در پرتو تعلیمش دگرگون سازد و یک هسته اصلى براى نفوذ این آیین، در سایر مناطق جهان به وجود آورد (و به هر زبان دیگری نیز نازل می شد باز هم برای گسترش خود نیاز به تشکیل هسته ای از آدم های متکلم به آن زبان می بود).
البته قرآنبه هر زبانی که نازل می شد، براى همه مردم جهان قابل فهم نبود؛ زیرا ما یک زبان جهانى که همه مردم دنیا آن را بفهمند نداریم. ولى این مانع از آن نخواهد شد که سایر مردم جهان از ترجمه هاى آن بهره گیرند و یا از آن بالاتر با آشنایى تدریجى به این زبان خود آیات را لمس کنند و مفاهیم وحى را از درون همین الفاظ درک نمایند.
تعبیر به «عربى بودن» که در ده مورد از قرآن تکرار شده پاسخى است به آنها که پیامبر را متهم مى کردند که او این آیات را از یک فرد «عجمى» یاد گرفته و محتواى قرآن، فکری وارداتى است و از نهاد وحى نجوشیده است! ضمناً این تعبیرات پى در پى، این وظیفه را براى همه مسلمانان به وجود مى آورد که همگى باید بکوشند زبان عربى را به عنوان زبان دوم خود بیاموزند؛ چرا که زبان وحى و کلید فهم حقایق اسلاماست(10).
علاوه بر اینها با مطالعه شیوه و گستره تبلیغی دیگر پیامبران اولوالعزم می توان نشان می دهد که اختلاف زبان، هیچ وقت مانعی برای دعوت های جهانی نیست. پیامبران اولوالعزم اقوامى که اهل زبان خود نبوده اند را نیز دعوت مى کردند؛ مثلا ابراهیم خلیل(علیه السلام) با اینکه خود «سریانى» زبان بود «عرب حجاز» را به عمل حج دعوت نمود. موسى(علیه السلام) با اینکه «عبرى» بود فرعون و قوم او را که «قبطى» بودند به ایمان به خدادعوت فرمود. پیغمبر بزرگوار اسلام نیز «یهود عبرى زبان» و «نصاراى رومى زبان» و غیره را دعوت می فرمود و ایمان هر ایمان آورنده ای را از آنها مى پذیرفت. عمومیت دعوت نوح(علیه السلام) هم که از قرآن کریم استفاده مى شود(11).
پاورقی ها:
(1) «وَهَـذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ» ﴿الأنعام: ٩٢﴾ یا «وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیر»ِ ﴿الشورى: ٧﴾.
(2) سوره فرقان آیه 1.
(3) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374هـ ش، چاپ اول، ج 15، ص 8.
(4) مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، بیروت، دارالقلم، 1412هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 713؛ لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، تحقیق: میردامادی، جلال الدین، بیروت، دار صادر، 1414هـ ق، چاپ سوم، ج 9، ص 305؛ مجمع البحرین، طریحی، فخرالدین، محقق: حسینی اشکوری، احمد، تهران، نشر مرتضوی، 1375هـ ش، چاپ سوم، ج 5، 112.
(5) بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى ، بیروت، دار إحیاء التراث العربی ، 1403هـ ق، چاپ دوم ، ج 16، ص 308.
(6) تفسیر نمونه، ج 18، ص 92 و 93.
(7) سوره شعراء، آیه 214.
(8) سوره فصلت، آیه 3.
(9) سوره انعام، آیه 19.
(10) تفسیر نمونه، همان، ج 9، ص 300.
(11) تفسیر المیزان، همان، ج 12، ص 20.
قرآن، برای همه زبانها