دین و اندیشه

مخالفت علما – مشروطه

پرسش و پاسخ

چرا میرزای شیرازی و عده ای علمای دیگر مخالف مشروطه بود؟
و چرا مدرس مخالف انتقال حکومت ننگین قاجار به رضاشاه کاردان بود؟

پیرامون انقلاب مشروطه مباحث زیادی مطرح است که بررسی همه ابعاد آن خارج از گنجایش یک پاسخ می باشد . بر این اساس به اختصار مطالبی ارائه می شود : نهضت مشروطه عرصه تقابل و رویارویی دو جریان فکری عمده بود ؛ یکی جریان مذهبی شامل روحانیت و روشنفکران مذهبی از یکسو وجریان غیر مذهبی که شامل روشنفکران تجدد طلب و غرب زده و غیر دینی از سوی دیگر بود و هر کدام از این جریانها تلاش می نمودند در فضای بدست آمده جامعه ایرانی را به سمتی که خود صلاح می دانند رهنمون سازند و در این راستا به دلیل تفاوت دیدگاهها و مبانی فکری در برابر یکدیگر ایستادند .اگر بخواهیم بطور خلاصه به معیارهای تشخیص این دو جریان فکری بپردازیم ، می توان به این امور اشاره نمود: 1-عمده ترین تفاوت این دو جریان با یکدیگر در نوع نگاه آنها به مذهب و مفاهیم غربی بر می گردد که در واقع سایر تفاوتها نیز به این تفاوت بازگشت می نماید با این توضیح که جریان مذهبی نگاهی نقادانه به غرب و مفاهیم غربی داشته و آنها را با معیار دین می سنجید و به تعبیر دیگر دین و آموزه های دینی برای این جریان اصل محسوب می شد ولی در مقابل جریان غیر مذهبی غرب و مفاهیم غربی را به عنوان یک اصل تلقی نموده و تلاش خویش را برای گسترش مفاهیم و اندیشه های غربی بدون توجه به تفاوت ماهوی آنها با آموزه های دینی ، بکار می برد و این نگاه غیر نقادانه به غرب موجب شد که آنان بدون توجه به مبانی فکری و اجتماعی مدرنیسم و تمدن غرب ، مفاهیم و اندیشه های مدرن را در ایران مطرح کنند و انتظار داشتند که جامعه ایران با استفاده از الگوی غرب در کوتاه ترین زمان به توسعه دست یابد در حالی که جامعه ایران و غرب تفاوتهای بنیادینی با هم داشتند و در یک جمله جریان مذهبی مشروطه را در چارچوب شریعت و دین می خواستند اما در مقابل جریان غیر مذهبی مشروطه را با همان مبنای فکری غربی حاکم بر آن دنبال می نمودند . 2- در حالی که جریان مذهبی به سنتها و روح مذهبی حاکم بر جامعه ایران توجه داشت ، جریان غیر مذهبی و غرب زده به سنتها و روح مذهبی جامعه ایرانی بی اعتنا بود که این یکی از عوامل اصلی بی اعتنایی مردم به این جریان به شمار می آمد چرا که در این زمان جامعه ایران کاملا مذهبی بود و هر جریان فکری بدون در نظر گرفتن این ویژگی محکوم به شکست بود. 3-جریان غیر مذهبی بر خلاف جریان مذهبی در این عصر اعتماد بیش از اندازه به دولت های غربی داشته و رویه و لایه های استعماری تمدن غرب را نادیده انگاشته بود در واقع جریان غیر مذهبی چنان شیفته و مجذوب ظاهر تمدن غرب شده بود که آنرا تنها راه رسیدن به تمدن دانسته و بر این اساس با سنتها و مذهب به مخالفت بر خاسته و آنها را مانعی برای پیشرفت کشور تلقی می نمود . و علاوه بر وابستگی فکری و عقیدتی در عمل نیز به استعمارگران وفادار و در صدد تحقق منافع آنان در ایران از طریق پیمانهای ننگین استعماری بود . 4- یکی از ویژگیهای جریان مذهبی مردمی بودن این جریان بود و این جریان حمایت مردم را بهمراه داشت اما جریان غیر مذهبی بدلیل نادیده گرفتن ارزشهای حاکم بر جامعه ایران و سعی در جایگزین نمودن ارزشهای غربی با آن از حمایت توده مردم برخوردار نبوده و به محافل و مجالس خاص خود محدود می شد . (برای اطلاع بیشتر به منابع زیر مراجعه شود ؛ حدیث پیمانه ، پژوهشی در انقلاب اسلامی ، حمید پارسانیا ، قم: نشر معارف ، 1376، بررسی و تحقیق در نهضت مشروطیت ایران ، رسول جعفریان ، قم: طوس ، 1369،خدمت و خیانت روشنفکران ، تهران : انتشارات خوارزمی ،ج 1 ، 1360، انقلاب اسلامی ایران ؛جمعی از نویسندگان ، قم: نشر معارف، 1384. ) عوامل شکست مشروطه و آغاز استبداد رضاخانی؛ در ادامه به بررسی دلایل شکست نهضت مشروطیت می پردازیم که چگونه از دل نهضت مردمی مشروطیت، استبداد رضاخانی به عمل آمد؟! ریشه این امر راباید در عوامل داخلی وخارجی ناکارآمدی وشکست نهضت مشروطه جستجو نمود با این توضیح که اختلاف وماهیت متفاوت نیروهای مشروطه خواه و فقدان رهبری واحد که بتواند نهضت را هدایت کند و نفوذ اندیشه های غربی و…به عنوان عوامل داخلی از یک سو واتحاد دولت های روسیه وانگلستان در مقابل خطر روز افزون آلمان ومتعاقب آن تقسیم ایران در قرارداد1907م.ونیز اشغال ایران در جنگ جهانی اول به دست قدرتهای درگیر,به عنوان عوامل خارجی از سوی دیگرموجبات شکست مشروطه را فراهم آوردندو این امر موجب شد که در آن فضای آشفته, دولت انگستان که به دنبال حفظ منافع خویش بود , ایجاد یک دولت قدرتمند مرکزی که بتواند مدعیان جدایی طلب وخود مختاررا که درپی اشغال ایران توسط نیروهای متفقین قدرت گرفته بودند ,را سرکوب نماید وبا گرایش به انگلستان سایر رقبا را به حاشیه براند,را در دستور کار خویش قرار دهد ودر این راستا رضا خان را برسر کار بیاورد بررسی علل و عوامل شکست انقلاب مشروطه

مهمترین علل و عوامل شکست مشروطه را مى توان به دو دسته خارجى و داخلى تقسیم کرد:

1. عوامل خارجى

اتحاد دولت هاى روسیه و انگلیس در مقابل خطر روزافزون آلمان و متعاقب آن تقسیم ایران در قرارداد 1907 م. و نیز اشغال ایران در جنگ اول به دست قدرت هاى درگیر، از عوامل خارجى داراى نقش در شکست مشروطه اند. دولت روسیه در جریان استبداد صغیر و به توپ بستن مجلس دخالت داشت، لیاخوف فرمانده روسى قزاق ها جز به امر دولت متبوعش نمى توانست چنین کار مهمى را انجام دهد. حضور نیروى نظامى روس ها در شمال و اشغال چند شهر بزرگ و جنایت هاى بى شمارى که توسط آن ها انجام گرفت، از عوامل اصلى شکست مشروطه تلقى مى شود. تأثیر حضور انگلیسى ها در جنوب نیز کم تر از آن نبود و در عمل با ورود روسیه از شمال و انگلیسى ها از جنوب، از دولت مشروطه ایران جز نامى برجاى نمانده بود. از عوامل اصلى ناکامى دولت مردان در سامان دادن به اوضاع، همین حضور روزافزون بیگانگان و دخالت هاى بى شمار سفارت خانه هاى خارجى در امور داخلى ایران بود. گرچه نباید فراموش کرد که بسیارى از دولت مردان وقت، شیفته همین اشغال گران بودند. با آغاز جنگ جهانى اول، تعداد نیروهاى بیگانه به سرعت افزایش یافت و ایران صحنه جنگ دولت هاى متخاصم شد. میراث جنگ اول براى ایران قحطى، گرسنگى، بیمارى و سرانجام مرگ و میر بسیارى از مردم و نیز فقر و پریشانى بازماندگان بود. در این شرایط، کم تر کسى مى توانست به فکر مشروطه باشد. حتى بسیارى از مردم همه این ها را از بلاى مشروطه مى دیدند.

2. عوامل داخلى

از جمله عوامل داخلى شکست مشروطه، مى توان به ماهیت کاملا متفاوت نیروهاى مشروطه خواه اشاره کرد. مشروطه انقلابى نبود که بر خواست و اندیشه یک طبقه یا نیروى اجتماعى خاص استوار باشد. گروه ها و نیروهاى اجتماعى متعددى مشروطه را ایجاد کردند. عنوان مشروطه نیز ابتدا اندیشه و خواسته اى مبهم بود که هرکس آن را به رأى خود تفسیر مى کرد. بعد از پیروزى مسلماً همه این خواسته هاى کاملا متفاوت نمى توانست به اجرا در آید و لذا درگیرى ها و اختلافات براى به کرسى نشاندن رأى خود و حذف رقیبان آغاز شد. فقدان فرهنگ گفتوگو به دلیل حاکمیت طولانى استبداد در ایران باعث مى شد این اختلافات به جاى آنکه با بحث و گفتگو خاتمه پذیرد به درگیرى هاى فیزیکى، رواج تهمت و افترا و سرانجام ترور و خشونت ختم گردد. به عبارت دیگر، جناح هاى مختلف در عصر مشروطه هرکدام هدف و مقصدى خاص را دنبال مى کردند و نقطه اشتراک آنان تنها در نفى وضع موجود بود. این اختلافات وسیع، ائتلاف آنان را شکننده کرد و باعث از هم پاشیدن آن گردید. به هر دلیل، هنوز چندى از مشروطه نگذشته بود که امیدهاى اولیه بر باد رفت. آن خوش بینى هاى پیشین و ساده اندیشى بسیار ـ که در پرتو آن تصور مى شد مشروطه همه چیز را اصلاح خواهد کرد ـ از میان رفت و اختلاف هاى بسیار پدید آمد و دولت مرکزى را بیش از پیش ناتوان ساخت. به تدریج اطراف کشور ناامن گردید و دولت مشروطه نیز نتوانست امنیت را برقرار کند. افزون بر این، دخالت نیروهاى بیگانه، دولت را به مجموعه اى بى اراده و ناتوان تبدیل کرد. روس و انگلیس، به دولت مشروطه اهمیت نداده، آن را در خور توجه نمى دانستند. در سال هاى پرآشوب مشروطه تا پایان جنگ جهانى اول، بسیارى از مردم از گرسنگى، بیمارى و جنگ جان باختند. اوضاع چنان آشفته بود که مردم آرزو مى کردند وضعیت پیش از نهضت به جامعه باز گردد. در این ناامنى، یک حکومت مستبد و قدرتمند به آسانى مورد پذیرش مردم واقع مى شد. حتى بسیارى از بنیانگذاران جنبش ضد استبدادى به این نتیجه رسیده بودند که تنها یک دیکتاتور مى تواند آرامش را به ایران بازگرداند. بدین ترتیب، مردم ایران پس از سال ها تلاش براى از میان بردن استبداد دوباره در قالب سلسله پهلوى به آن تن دادند. در جریان مشروطه، روحانیت خسته از درگیرى و دلسرد از سیاستمداران از صحنه سیاست کناره گرفت و میدان را به سود مستبدان و حامیان آنان خالى گذارد.

پیامدهاى مشروطه

انقلاب مشروطه با همه مشکلات و ناکامى هایش آثار عمده اى از خود برجاى نهاد. برخى از این آثار عبارتند از: 1. مفاهیمى مانند قانون اساسى ، مجلس ، آزادى ، انتخابات و تفکیک قوا با این انقلاب مطرح شد و رسمیت یافت. البته مجلس به زودى مورد هجوم قرار گرفت و در قالب نهادى وابسته به کارش ادامه داد; ولى اصل وجود قانون اساسى و مجلس که در سخت ترین دوره ها نیز برقرار ماند و در مقاطع خاصى نیز تعدادى از نمایندگان مخالف دولت به آن راه یافت، با آثار سیاسى مهمى همراه بود. 2. تجربیات ارزشمند انقلاب مشروطه در زمان وقوع انقلاب اسلامى مورد توجه واقع شد. از یک سو نابودى نظام سلطنتى و قطع کامل سلطه بیگانگان بر کشور و توجه به فرهنگ و ارزش هاى خودى مورد توجه قرار گرفت و از دیگر سو، رخنه عناصر بیگانه و فرصت طلب در مشروطه، هوشیارى انقلابیان مذهبى را براى جلوگیرى از تکرار این امر در انقلاب اسلامى برانگیخت. در نهایت این تجربیات لزوم حفظ وحدت میان نیروهاى انقلاب، را گوشزد کرد. (منبع: انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، جمعی از نویسندگان، قم: انتشارات معارف، 1380 ، صص49-50 . منابع : 1. انقلاب اسلامی ایران(علل,مسائل ونظام سیاسی) ,استاد عباسعلى عمید زنجانى . 2. انقلاب اسلامی چرایى و چگونگى رخداد انقلاب اسلامى , نشر معارف. 3. حدیث پیمانه , حمید پارسانیا . 4. محمدعلى (همایون) کاتوزیان، اقتصاد سیاسى ایران ، ترجمه محمدرضا نفیسى و کامبیز عزیزى. 5 .رسول جعفریان، بررسى و تحقیق در نهضت مشروطیت ایران . 6. مهدى ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران.) بررسی و تحلیل اقدامات رضاخان: برای درک اقدامات مختلف رضا خان لازم است با نگاهی کلی تر و فراتر از مقطع زمانی خاصی به مساله بنگریم در واقع حکومت رضاخان در ادامه فرایندی بود که از سالها پیش و در راستای تغییرات در ساختار فکری ایرانیان به منظور تسلط نهایی استعمار کهن و جدید و توسط شبکه های فراماسونری وابسته به دولت های غربی و به ویژه انگلیس برنامه ریزی شده بود بر این اساس در فاز اول این اقدامات با جلب نظر افرادی که جهت تحصیل علم به کشورهای غربی سفر میکردند و عضو کردن آنها در لژهای فراماسونی آنان را تبدیل به جاسوسان خود و مبلغان فرهنگ و تمدن غربی در ایران می کردند به گونه ای که شاید کمتر کسی از تحصیل کردگان غربی دوران قاجار را بتوان پیدا کرد که عضو این لژها نشده و پس از بازگشت مبلغ و مداح فرهنگ و تمدن غربی نشده باشند . در فاز دوم عملیات که زمینه های آن با آغاز نهضت عدالتخانه توسط مردم و علما فراهم شد مدعیان روشنفکری غرب زده با نفوذ در صف مردم و علما با تدابیر سازمان یافته از سوی قدرتهای غربی نهضت عدالتخانه را منحرف و آن را تبدیل به نهضت مشروطه کردند و درنهایت با انواع لطایف الحیل علما را از عرصه سیاست خارج کرده و زمام امور را به دست گرفتند . در فاز سوم عملیات به منظور ریشه کنی فرهنگ و اعتقادات دینی که در طول تاریخ سد راه نفوذ استعمار گران و اجانب بوده است نیاز به حکومتی دیکتاتوری بود که با بی رحمی تمام پروژه نیمه کاره را به اتمام برساند و در نتیجه نوبت به رضا خان میرپنچ افسر بی سواد قزاق رسید که طبق بررسی های به عمل آمده هم چهره ای خشن و بی باک بود و هم جرات و جسارت ساختارشکنی ها را در سایه انواع بی رحمی ها داشت اما با توجه به روحیه مذهبی مردم ایران نیل به هدف نهایی در ابتدای کار امکان پذیر نبود فلذا لازم بود ابتدا چهره ای مذهبی و مثبت از رضاخان در اذهان عمومی ترسیم شود تا کار ارتقای رتبه وی از یک افسر ساده به پادشاهی ایران به راحتی و بدون درد سر امکان پذیر گردد لذا با مطالعه تاریخ رضاخان با 2 نوع سیاست نسبت به مذهب از وی مواجه می شویم : 1 – تظاهر به دیانت : رضاخان برای رسیدن بی درد سر به سلطنت و جلوگیری از هرگونه اعتراض موثر وکاری ابتدا به شدت تظاهر به مذهب می کرد به گونه ای که با این ادعای خود توانست نظر مساعد بسیاری از مقامات مذهبی ، روحانیون و مردم داخل و خارج از کشور را به خود جلب کند . وی در نمایشی مذهبی در مراسم ماه محرم شرکت می کرد (رک : تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ج2 ص93 به نقل از چالشهای روحانیت و رضاشاه ، داوود امینی ص77 ) ؛ پیشاپیش دسته های سینه زنی حرکت می نمود ، پای خویش را برهنه می ساخت و کاه و گل بر سر می ریخت ؛ در حا لی که سردار سپه بود در مراسم شام غریبان دسته قزاقها شرکت می نمود و با بازوبندی مشکی و سری برهنه و شمعی در دست به نوحه سرایی و سوگواری می پرداخت . (رک : همان به نقل از تاریخ بیست ساله ایران ، حسین مکی ج1 ص451-450 ) درماه رمضان برای اینکه توجه مردم را به دینداری خود جلب کند روزه می گرفت و به روزه گرفتن فرمان می داد وکارکنان سازمانهای نظامی و انتظامی را به ادای فرایض مذهبی وادار می کرد و حتی به منظور رعایت دقیق موازین شرعی ناظر شرعیات تعیین کرد . در این زمینه حسین مکی در جلد سوم کتاب خود سندی از روزنامه ستاره ایران ش 177 نقل کرده است که در آن درباره اجرای مراسم احیاء و حضور رضاخان که رئیس الوزرا بوده است چنین نوشته است : از طرف اداره قشونی در میدان مشق چادری برافراشته شد عموم اعضای قشونی و نظامیان در مجلس مزبور حضور یافته از طرف واعظین احکام اسلامی تبلیغ می گشت . آقای رئیس الوزرا و اغلب اعضای کابینه و بعصی از روسای ادارات در شب قتل در میدان مشق حاضر و در موقع قرآن به سر گرفتن شرکت جستند . یکی دیگر از جلوه های تظاهر رضاخان به دین و دیانت و نیز رسیدگی به کار مردم فراری از ظلم و ستم قاجار ابلاغیه ای است که دو روز بعد از انقراض سلسله قاجار در تاریخ 11 آبان 1304 خطاب به ملت ایران صادر کرده و در ابتدای آن چنین آورده بود : عموم اهالی ایران اعم از مرکز ولایات بدانند که از تمام مجاهدات و زحماتی که من از بدو امر در حصول مراتب امنیت و تهیه طرق سعادت و عظمت این مملکت متحمل بوده ام همیشه دو اصل مهم را در سرسلسله سایر مکنونات و عقاید خود قرار داده ام وخوشوقتم که فعلامدلول منویات دیرینه خود راهمانطور که وظیفه دار آن هستم به موقع اجرا می گذارم : اجرای عملی احکام شرع مبین اسلام تهیه رفاه حال عموم( رک: علل سقوط حکومت رضاشاه ، نعمت الله قاضی ص25 به نقل از تاریخ بیست ساله ایران ، همان ج2 ص586 ) 2 – مبارزه با دین و دینداری این چهره از رضاخان که در واقع چهره اصلی رضاخان بوده و در راستای هدف اصلی او ، شبکه فراماسونی مدعی روشنفکری و در نهایت استعمار گران جهانی بود از سال 1313 و به دنبال سفر رضاخان به ترکیه که در حاکمیت کمال آتاتورک نظام لائیک را تجربه می کرد و مظاهر بی دینی در آن ترویج می شد بروز و ظهور بیشتری یافت . رضاخان در این سفر بامشاهده ظواهر تمدن غربی که درترکیه توسط مصطفی کمال آتاترک ترویج می شد از جمله کشف حجاب ، لباس متحد الشکل ، ممنوعیت کلاه سنتی و … تصمیم به تقلید از نسخه هم فکر ترک خود گرفته و پس از بازگشت به ایران عین همان نسخه را در ایران اجرا کرد . البته رضاخان پیش از آن نیز مظاهری از دین ستیزی و روحانیت ستیزی خود را نشان داده بود به ویژه در سال 1306 یعنی در حالی که هنوز دو سال از سلطنتش نگذشته بود در جریان اعتراض شیخ محمد تقی بافقی به وضعیت بد حجابی همسر شاه در حرم حضرت معصومه شخصا به قم مراجعه و بدترین اهانتها را در صحن حضرت معصومه به شیخ نموده و باعث شعله ور شدن آتش خشم مردم قم گردید که اگر تدابیر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری نبود ممکن بود به غائله ای عظیم تبدیل شود اما پس از این قضایا دین ستیزی رضاخانی با آهنگی گاه تند و گاه آرام و درلفافه مسائلی دیگر از قبیل باستانگرایی و گاه به صورت علنی و بی محابا به پیش میرفت در طی این سالها از سویی روزنامه ها و نشریاتی سر بر آورده و بدون هیچ گونه محدودیتی احکام و قوانین اسلامی را زیر سوال می بردند ، از سویی دیگر جریانهای شبه روشنفکری و فراماسونی با هدایت شبکه های بیگانه با طرح باستانگرایی به جای اسلام گرایی و تمجید از دوران پر شکوه موهوم پیش از اسلام و کوبیدن دوران اسلامی و نسبت دادن همه بدبختیهای ایرانیان به دوران پس از اسلام و نیز چهره سازی های دروغین از شخصیت های ایران باستان و به طور کلی ایجاد جریان تقابل اسلام و ایران تلاش می کردند تا اعتقادات دینی ایرانیان را که رمز بقا و دوام آنان در برابر گزند استعمار گران در طول تاریخ بوده است را سست نمایند . حلقه وصل جریان دین ستیزی نیز با ورود حکومت دیکتاتور رضاخان به عرصه تکمیل شد و وی با حمله به مقدسات دین اسلام و هر آنچه مردم ایران را از خطر سلطه بیگانه مصون نگه می داشت باجریانات مدعی روشنفکری پیوندی تاریخ برقرار کرد . در واقع مدعیان روشنفکری که همواره دم از آزادی هم می زنند می دانستند که گذر از سد فرهنگ اصیل اسلامی ایرانیان جز با زور سرنیزه امکان ندارد لذا برخلاف ظاهر سازی های خود و برخلاف تمامی شعار های روشنفکرانه دست به پیوند استراتژیک با استبداد رضاخانی زده و برای توجیه این کار خود این نوع از استبداد را استبداد منور نامیدند . در طی دوران حکومت 16 ساله رضاخان و فرایند اصلاحات استبدادی وی چندین اقدام مهم برای نابودی دین و شریعت انجام گرفت که برخی از آنها عبارتند از : انحلال عدلیه و افتتاح دادگستری جدید، جایگزینی قضات جدید به جای روحانیان، برگزاری کنگره هایی در جهت احیای باستان گرایی، تأسیس مدارس دخترانه و مختلط و تقویت مدارس خصوصی و بیگانه، بوجود آوردن مؤسسه وعظ و خطابه، دگرگونی درساختار اوقاف، تخریب مدارس علمی و مساجد به بهانه نوسازی، سخت گیری در مورد مسافرت به اماکن مقدّسه در عتبات عراق، حذف اوقات شرعی، لغو استفاده از تقویم قمری، حمایت از دگراندیشان مذهبی و جریان ها و فرقه های انحرافی، به راه انداختن کارناوال های شادی در ماه محرم و ایجاد محدودیت برای جلسات مذهبی به ویژه ممنوعیت اقامه عزای حسینی ، نماز جماعت و مانند آن و رواج منکرات. اصلاحات قضایی رضاخان در راستای تزجدایی دین از دولت به اجرا درآمد و طی آن قوانین عرفی با جلب رضایت کشورهای اروپایی جایگزین مقررات شرعی گشت سیاست ناسیونالیستی و باستان گرایی رژیم پهلوی در توجه به آثار باستانی قبل از اسلام همچون تخت جمشید، پاسارگاد، تخت رستم، معبد آناهیتا و تقلید از سبک های معماری این ایام، حمایت از اقلیت زرتشتی، اهتمام در برپایی موزه ایران باستان و شرکت در همایش های هنر و باستان شناسی ایران جستجو کرد. هدف اصلی از تأسیس فرهنگستان زدودن واژه های عربی و جایگزین کردن فارسی سره بود که به دلیل افراط در آن مخالفینی پیدا کرد. سفر رضاخان به ترکیه نقطه عطف مهمی در اجرای برنامه های ضد مذهبی بود و پس از آن موضوع استعمال کلاه بین المللی و کشف حجاب با شدت بیشتری طراحی و تعقیب شد. اما هر چند این اقدامات توانست ضربه های سنگینی بر پیکره دین و دیانت ایرانیان و تغییرات در ساختار ها و بافت فرهنگی جامعه ایرانی و بروز معضلات اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند اما با این وجود با توجه به غنای فرهگی مردم ایران و نیز عمق دلبستگی آنان به ارزشها وا عتقادات دینی شان هیچ کدام از این اقدامات نتوانست ریشه های دینی مردم ایران زمین را بخشکاند به گونه ای که پس از تبعید ذلت بار رضاخان توسط اربابان انگلیسی اش مردم ایران باتمسک به همان آئین سرکوب شده بار دیگر مظاهر دینداری خود را در معرض جهانیان نشان داده و با بهره گیری از تعالیم این شریعت آسمانی و در پناه رهبری روحانیت شیعه که همواره پرچمدار حق طلبی و عدالت خواهی بوده و نیز درسهایی که در طول تاریخ از محرم و صفر فرا گرفته است بزرگترین انقلاب دینی قرن حاضر را به پیروزی برساند . درباره مبارزه رضاشاه باخرافات نیز همینقدر بگوییم که ادعای مبارزه باخرافه پرستی تنها بهانه ای برای محو آثار فرهنگ اسلامی بوده و آنان به جای مبارزه باخرافات در اصل بامظاهر دینی که خود بر پایه عقلانیت ومتناسب بافطرت انسانی است و دشمن هر گونه خرافه و خرافه پرستی بوده و اساسا برای برداشتن زنجیرهای اوهام و خرافه پرستی از پای ملتها آمده است مبارزه می کردند همچنین آنان در صدد نابودی جریان اصیل روحانیت شیعی بودند که بزرگترین نقش را در مبارزه باخرافه پرستی ها در طول تاریخ داشته اند . و در باره میزان صدق ادعای آنان در مبارزه باخرافات همین بس که می بینیم آنان در کنار مبارزه با مظاهر دینی به ترویج باستانگرایی می پرداختند و با توجه به تایید صد در صدی باستانگرایی و مظاهر آن از سوی مدعیان روشنفکری ورضاخان و نیز باعنایت به اینکه دوران باستان آلوده به انواع اوهام وخرافات بوده است که برخی از مظاهر آن رسما در در بار گرامی داشته می شد و برخی از آن ها حتی در زمان ما نیز جزء خرافات رایج می باشند دروغ بودن ادعای مبارزه باخرافات توسط رضاخان آشکار می شود . آری همانهایی که به بهانه مبارزه باخرافات با مراسمات مختلف دینی به ویژه مراسم عزای حسینی مبارزه می کردند در همان حال سنت های کاملا خرافی و غیر عقلانی دوران باستان را در دربار پاس می داشتند و به آن افتخار هم می کردند و این یعنی همان ضرب المثل مشهور یک بام و دو هوا و درواقع رضاخان با ادعای مبارزه با خرافه و با جابجایی صورت مساله خرافه رابه جای غیر خرافه و غیر خرافه را به جای خرافه نشاند . اما آیا رضا خان به مردم خدمت می کرد ؟ اولا رضاخان بر اساس همان طرحها و برنامه های سازمانهای فراماسونی جهانی و در جهت گشایش راه نفوذ در میان ملت ایران ( یعنی ملتی که جزء 8 کشوری در دنیا بوده است که به واسطه فرهنگ غنی و ویژگیهای آن زیر بار استعمار مستقیم نرفته است ) بر سر کار آمده بود فلذا نمی توان از چنین فردی که وابستگی او به انگلیس اظهر من الشمس بود انتظار خدمات مفید به ملت داشت در واقع علاوه بر جفاهایی که رضاخان نسبت به مذهب روا می داشت وی در زمینه کشور داری نیز اقداماتی انجام داد که قابل تامل می باشند و در مجموع نمی توان آنها را مثبت ارزیابی کرد در کارنامه رضاخان مواردی وجود دارد که طرفداران وی آنهارا به عنوان خدمات ذکر می کنند همچون : گسترش وافزایش روندصنعتی کشور ، ایجادصنایع سنگین وپایه ، تأسیس راه آهن سراسری ، تاسیس بانک ملی ، انحصار دولتی بازرگانی خارجی و … اما در نقد این مطالب برخی محققین چنین گفته اند : درانحصارتجارت خارجی باید گفت که این امر اوّلا ناشی ازسوجویی شاه می باشد،زیرادست اندرکاران انحصارتجارت ،برای فروش امتیازهربخش ازتجارت خارجی مبالغ هنگفتی ازتاجران رشوه می گرفتندومزیّت های فراوانی برای آنان داشت .ثانیاً ؛شاه ازاین طریق درصددکنترل تاجران بود؛زیراوی نقش طبقه تاجران مستقل رادرانقلاب مشروطیت آشکارادیده بودوقصدکنترل آن هاراداشت وهیچ کنترلی راموثرترازدراختیارگرفتن رگ حیاتی آن هایعنی مبادلات خارجی آنان نمی دانست .ثالثاً،ازاین طریق توانست تاجران وسرمایه داران رابدون استقاده اززوروخشونت ازصحنه خارج کند.رابعاً،ازاین طریق می توانست بادراختیارگذاردن امتیازهایی جهت تجارت بابیگانگان به طرفداران خود،منافعشان بامنافع رژیم پیوندکامل پدیدآیدوبدین ترتیب رژیم پهلوی پایگاه اجتماعی خودرادرجامعه مستحکم ترکند. قراردادن اقتصادبازرگانی دراختیاردولت : این کاربه تمرکزفزاینده حاکمیّت یاری رساند.بازرگانی ازصورت پراکنده بخش خصوصی ،درزمان رضاشاه به انحصاردولت درآمدواین دستگاه شکل گسترده ومتمرکزپیداکرد.بادرنظرگرفتن دواهرم قدرت ؛یعنی نیروهای اقتصادی وسیع وارتش گسترده ،دولت به شکل حاکمیّت متمرکزظاهرشد. دست اندازی رضاشاه براملاک واراضی کشاورزی :این اقدام ،که وی رابه بزرگ ترین مالک ایران درآورد،سبب تحکیم وتمرکزقدرت وتقویت ابزارهاوپایه های اقتدارگرایی سلطنتی به ویژه بنیه نظامی می شدواین کار،چیزی جزنارضایتی دربین مردم ،به دنبال نداشت. وابستگی اقتصادی دولت به ابرقدرت های وقت :وابستگی به قدرت سیاسی هم چون انگلیس ،(شوروی )سابق وآلمان باعث شدکه پس ازدهه اوّل وابستگی رضاشاه به آلمان به شدّت افزایش یافت واین وابسته بودن صنایع کشوربه آلمان ضربه مهلکی رادرزمان جنگ جهانی دوم به ایران واردکرد؛زیراباخروج آلمانی هاازایران باتوّجه به وابسته بودن این صنایع ،تمام آن هابه آهن پاره ای بی ارزش تبدیل شدند. کشاورزی :بااین که حدود۷۵%ازمردم ایران ازطریق کشاورزی امرارمعاش می کردند،امّاهیچ گونه توّجهی به امرکشاورزی نمی شد.توّجه رضاخان به ایجادصنایع وابسته باعث افزایش بیش ازپیش مشکلات دربخش کشاورزی وازدیادفقروتنگ دستی دربین اکثریت افرادجامعه بودوزمینه نارضایتی درجامعه رادامن می زد. درموردراه آهن نیزباید گفت:اگرچه ایجاد راه آهن یکی ازاساسی ترین آرزوهای ملت ایران ازاواسط دوره قاجار بود ودرتوسعه اقتصادی ایران نقش اساسی داشت اما روس وانگلیس که درپی تضعیف ایران بودند , به ایرانیان اجازه تاسیس خط آهن را نمی دادند. انگلیسی ها درپی آن بودند که برای رفع نیازهای اساسی خود راه آهن جنوب – شمال را درایران احداث کنند .بنابراین به گفته احمدشاه این نقشه راه آهن پاسخ گوی نیازهای کشورنیست .وی اظهارمی کرد که راه آهن مطلوب ایران , خطی است که پایتخت را به بنادرمهم ایران درجنوب ومراکزاقتصادی درشرق و غرب متصل کند .اما رضا شاه که تابع دولت انگلستان بود می خواست ازاین طریق بتواند کمک های انگلیس به شوروی را تحت پوشش قرار دهد.ثانیا , هزینه سرسام آورگسترش راه آهن به مناطق کوهستانی همچون خرم آباد ازاین مطلب خبرمی داد که رضا شاه درصدد مهار نیروی عشایرکه نیروی های مخالف دولت مرکزی هستند می باشد وازطریق راه آهن بهتر بتواند جهت سرکوب مخالفان اقدام به موقع انجام دهد. درمورد احداث بانک ملی نیزباید گفت اگرچه درروز۱۷ شهریور۱۳۰۷ بانک ملی ایران بدست رضاشاه با تشریفات خاصی افتتاح شده اما این بانک عملا نتوانست درمقابل بانک شاهی مقاومت کند.زیرا بانک شاهی اولا, امتیاز چاپ ونشراسکناس را بعهده داشت.ثانیا ؛ بانک شاهی درهرشهری دارای شعبه بود وحال اینکه بانک ملی این طورنبود.ثالثا ؛ اسکناس های هرشهری نام آن شهرچاپ شده بودوخرج کردن این اسکناس درشهردیگری نیاز به کسر۴ شاهی برای هرتومان بود.رابعاایجاد بانک ملی به این خاطربود که چون روی پول های شاهی صورت ناصرالدین شاه چاپ شده بود واین خاطر رضا شاه ر امی آزرد اما طبق قرار داداین شیوه تا پایان مهلت قانونی امتیاز می بایست حفظ شود . امااز آنجایی که رضا شاه حاضربه ادامه این روند نبود حاضرشد مبلغ ۲۵۰ هزار لیره یعنی یک سی ام بودجه کل مملکت را بعنوان خسارت پرداخت کند وازاین طریق رضا شاه توانست امتیاز چاپ ونشراسکناس را توسط بانک ملی بعهده بگیرد.لذا مقرر گردید که از تاریخ آذرماه۱۳۱۰پول هایی که دردست مردم است به بانک شاهی تحویل دهند ووجه آن را دریافت کنند. وهرکسی باید به شعبه صادرکننده بانک که اسم شعبه روی اسکناس هاقید شده مراجعه نماید.گرچه این کار با اعتراض مردم مواجه شدودولت اعلام کرد که هرشعبه می تواند وجه اسکناسها را پرداخت نماید. نتیجه آنکه: ویژگی هایی که رژیم پهلوی اوّل ازآن برخورداربود،چیزی نبودکه مردم خواهان آن درکشوربوده اند،به بیان دیگر ،مسیرحرکت پهلوی اوّل عکس مسیرحرکت مردم ایران بوده است که رژیم رابه سمت ضعف وسستی وعدم حمایت مردم سوق داده است بنابراین می توان گفت خیانت رضا شاه به جامعه ایران خود دلیل فروکاستن حکومتش بوده است.اگرچه وجود عوامل داخلی همانندسیاست مذهب زدایی ،غرب زدگی ،حفظ رجال وابسته به غرب ،ایجادمحیط رعب ووحشت ،سیاست چپاول وثروت اندوزی و…که همه این عوامل ،زمینه های کاهش مشروعیّت ودرنهایت افول مشروعیّت رارقم زدوعوامل بیرونی ای هم چون جنگ جهانی دوم و…ضربات نهایی رابرپیکراین رژیم واردساخت .بنابراین خیانت های رضاه شاه درعرصه فرهنگ ، سیاست واقتصاد باعث نارضایتی شد واین نارضایتی نتیجه آن سقوط دولت بود.بنابراین به گمان بعضی های اقدامات وبرنامه های اقتصادی رضاشاه را مثبت ارزیابی می کنند ,این گمان باطلی خواهدبود .زیرااولا؛ تمامی اقداماتی که رضاه شاه انجام داده ,همگی نفع شخصی داشته وبخاطرخودش نه بخاطر مردم ایران انجام داده بود.ثانیا ؛ کارهای وی درحدی نبوده که بتوان جزء افتخارات وی محسوب کرد زیرا هرکسی بجای رضا شاه می بود , همین کارهارا یا بهتربگویم بهترازاین عمل می کرد. اما پیرامون مواضع علما در برابر جمهوری رضاخانی گفتنی است: شعار جمهوری خواهی از راههایی بود که رضاخان برای ساقط کردن حکومت قاجار و تصاحب کامل قدرت در پیش گرفته بود. در آن زمان رضاخان که به تازگی رئیس الوزرأ شده بود؛ از یکسو قصد حذف احمدشاه و باقی مانده وفاداران به آخرین پادشاه قاجار را داشت تا از این طریق پایه‌های قدرت خود را درکشور تحکیم کند واز جانب دیگر برای برقراری یک حکومت جمهوری شبیه آنچه که آتاترک در ترکیه تشکیل داده بود. علاقه‌مند بود.1 طرح اعلام حکومت جمهوری در ترکیه و ایران از جمله برنامه‌های استعمار انگلیس بود. ایده استقرار رژیم جمهوری در ایران درنیمه دوم اسفند 130۲ مطرح شد و طرفداران رضاخان برای تهیه زمینه اجرای این نقشه، تلگرافهای متعددی از سراسر کشور برای برقراری جمهوری در ایران به تهران فرستادند و بادامن زدن به تظاهرات روزمره‌، این طرح را به موج بزرگ اجتماعی ـ سیاسی تبدیل کردند. رضاخان مصمم بود تاطرح خود را به تصویب نمایندگان مجلس رسانده و آن را قانونی جلوه دهد. اما مشکل او این بود که عمر مجلس چهارم به سر آمده بود وانتخابات دور پنجم نیز انجام نشده بود. رضاخان به سرعت انتخابات دوره پنجم را برگزار کرده و تمام تلاش خود را برای اعمال نفوذ در انتخاب نمایندگان موافق با خود به کار گرفت‌. انتخابات با سرعت انجام شد و 22 بهمن 1302 مجلس پنجم رسماً افتتاح شد. با این وجود تعدادی از مخالفان قدرتمند رضاخان ازجمله آیت الله مدرس به مجلس راه یافتند. سیدحسن مدرس که از ماهیت تلاشهای رضاخان و وابستگی او به انگلیسی‌ها مطلع بود رهبری مخالفان وی رادر مجلس پنجم به دست گرفت‌. این مخالفت و افشاگری‌ها چنان خشم طرفداران رضاخان را در مجلس برانگیخت که یکی از آنان‌ ـ بهرامی ـ در اتاق تنفس مجلس و به تحریک رئیس مجلس ـ تدین‌ـ به گوش مدرس سیلی نواخت‌. انعکاس این حرکت در جامعه گسترده بود و مردم را به خشم آورد و مخالفت با جمهوریخواهی رضاخان نیز تشدید شد. 28 اسفند 1302 تعداد بسیاری از مردم تهران در مسجد شاه ـ مسجد امام خمینی(ره)‌ـ اجتماع کرده و به مخالفت با جمهوری رضاخانی پرداختند. رهبری این حرکت با مدرس بود. روز بعد، تعداد بیشتری به سوی مجلس راهپیمایی کرده و مخالفت خود را با رضاخان اعلام کردند. این تظاهرات، روز دوم فروردین 1303 نیز در مقابل ساختمان مجلس و در شرایطی که نمایندگان آماده بررسی و تصویب طرح جمهوری رضاخانی بودند، تکرار شد وبه زد و خورد مردم با مأموران رضاخان انجامید. این درگیری‌ها حتی در مجالس ختمی که در تهران برای مرگ محمدعلی شاه قاجار تشکیل شده بود، نیز ادامه یافت و هر یک از این مجالس به تجمعی برای ابراز مخالفت مردم علیه جمهوری رضاخانی شده بود. با این همه رضاخان به حدی به حذف جایگاه باقی مانده قاجار به عنوان مقدمه برقراری نظام جمهوری دل بسته بود که حتی به مسئولان سیاسی و امرای قشون کشور اجازه نداد بابت مرگ محمدعلی شاه تلگرامی برای پسرش که در اروپا به سر می‌برد ارسال کند. افزایش روزافزون مخالفین جمهوری و درگیری‌های گوناگون، پدیده‌ای بود که سرانجام زمینه عقب‌نشینی رضاخان را از این طرح فراهم آورد.رضاخان در ۶ فروردین ۱۳۰۳ در ملاقات با تعدادی از علما و مراجع ، قول لغو طرح جمهوری را داد و در ۱۲ فروردین این سال طی اعلامیه ای لغو این طرح را اعلام کرد. طرح «جمهوری‌» اگرچه با هوشیاری روحانیت و همراهی مردم خنثی شد، اما توفیق رضاخان در گرفتن رأی اعتماد از مجلس برای کابینه خود در 22 فروردین 1303 و سپس خروج پادشاه جوان از کشور و عزیمت وی به اروپا عواملی بودند که به رضاخان در پی‌گیری اهدافش کمک شایانی کرد. بعد ازختم غائله «جمهوری‌خواهی‌» در سال 1303 و نیمه اول 1304، رضاخان عملاً تمام اختیارات حکومتی رابه دست گرفت و باتصرف خوزستان و خارج ساختن اداره این استان از دست شیخ خزعل و خاتمه بخشیدن به غائله سمیتقو در آذربایجان، موقعیت خود رامستحکم‌تر ساخت‌. احمدشاه قاجار نیز که در تمام این مدت در اروپا به سر می‌برد به کلی موقعیت و اعتبار خود را در داخل از دست داده بود ، تا این که در آبان 1304 رضاخان زمینه را برای خلع قاجاریه مساعد دید وقانون انقراض سلسله قاجاریه را در جلسه نهم آبان 1304 به تصویب اکثریت آرأ نمایندگان رساند.

مخالفت علما – مشروطه

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا