دین و اندیشه

هدف زندگی و خلقت انسان

پرسش و پاسخ

با عرض سلام و خسته نباشی حقیقتا مدتی بود میخواستم هدف کلی زندگی انتخاب کنم در مورد دنیا و اخرت پاسخ پرسش های زندگی ام در قرآن و نهج البلاغه پیدا کردم تو این تصمیم گیری مشکلی دارم که خواستم کمکم کنید ۱- اگر برای خدا خواستم به بندگانش خوبی و در حد توانم گره از کارشون بردارم و بعد از مدتی از ان شخص بی مهری دیدم برای اینکه حس پشیمانی بهم دست نده راه حلی میخواستم ۲- وقتی میبینم انسانهای اصلا قابل اعتماد نیستن و فقط خداست که برام میمونه چگونه میتونم مثل حضرت علی عاشق شوم نه اینکه فقط تسبیح بگویم با تشکر

دوست گرامی. هدف زندگی انسان این است که بنده خدا شود اگر بنده شد از همین طریق بندگی به کمال و سعادت و تمام آرزوهای معنوی خود می رسد. حتی خلیفه خدا روی زمین شدن از طریق بندگی خدا و داشتن روحیه بندگی حاصل می شود. پیامبر اکرم هم از همین طریق بنده بودن به پیامیری رسیده بود. اشهد ان محمدا عبده و رسوله. اول عبده آمده بعد رسوله. مطلب زیر را مطالعه کنید. هدف زندگی انسان.
«هدف، آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش می شود(فرهنگ بزرگ سخن، ج8، ص 8/83، دکتر حسن انوری)». و نیز گفته اند: «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیله هایی که آن حقیقت را قابل وصول می نماید(ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج1، ص80، علامه محمدتقی جعفری.)».
اهمیت سوال از هدف زندگی:
«فلسفه حیات» یا «هدف زندگی» از مسائل مهم انسان شناسی به شمار می رود و یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند در یابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نداشته باشد، زندگی را بی معنی خواهد یافت. تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» روشن باشد.
با اندکی دقت می توان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر می گیریم همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار می دهد، به تعبیر دیگر، به زندگی ما «جهت» و «معنی» می دهد.
اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال می کنند، هر قدر این هدف با ارزشتر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگی از ارزش و کیفیت عالی تری برخوردار خواهد شد؛ بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف» و آگاهی از «فلسفه حیات» و تلاش بی وقفه در راه رسیدن به آن می باشد.
انتخاب هدف نهایی:
به طور قطع شناخت هدف زندگی و همچنین وسایل و ابزاری که ما را در رسیدن به هدف نهایی زندگی کمک می کند در سرنوشت ما تاثیر دارد. لذا می گویند: مهمترین ارکان حیات انسانی «هدفداری زندگی» است. زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچ تر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است.
البته انتخاب هدف نهایی به جهان بینی هرکس بستگی دارد، اینکه در بین افراد جامعه اختلاف در انتخاب هدف به چشم می خورد، معلول جهان بینی های مختلف و متفاوت است، زیرا جهان بینی ریشه اصلی انتخاب هدف زندگی است. بر این اساس، نتیجه می گیریم که زندگی از آن جهت باید هدفمند باشد که در واقع موضوعی که هدف زندگی قرار می گیرد، تعیین کننده سرنوشت انسان و شخصیت و منش انسانی او می باشد و در واقع نوع زندگی و منش آدمی و شخصیت او، محصولی از هدف هایی است که در زندگانی انتخاب می کند.
هدفمندی حیات انسان:
زندگی در هویت خود هدفمند است, اما اینکه ما هم به عنوان یک فرد توانسته ایم هدف زندگی را روشن بشناسیم و زندگی خود را هدفمند سازیم, فرایندی است که باید خودمان در آن حضور فعال داشته باشیم و راهبرد مشخصی برای خود ترسیم کنیم. هدفمند سازی با این رویکرد از ان جهت ضرورت می یابد که باعث آرامش و نظم زندگی و سامان دهی افکار و رفتار انسان می شود. کسی که هدفی ندارد, سردرگم است و برنامه ریزی برایش ممکن نیست و دچار افسردگی و ناامیدی و آسیب های فراوان دیگری خواهد شد.
بنابراین روشن بودن هدف زندگی یکی از عوامل مهم آرامش و شاد زیستی و سلامتی روانی انسان است. بسیاری از سردرگمی ها و افسردگی ها در افراد در اثر این است که هدف روشنی برای زندگی نمی شناسند و آفرینش و خط سیر زندگی خود را نمی توانند توجیه کنند. پوچ گرایی و نهیلیسم در اثر همین موضوع؛ یعنی پیچیده و مبهم تعریف شدن هدف زندگی به وجود آمده است. هنگامی که انسان به پوچی برسد و یا برای حیات خود تفسیر و توجیه رضایت بخشی نداشته باشد, حتی ممکن است ناامید شود و دست به خودکشی بزند. بنابراین شناخت هدف زندگی برای هدفمند ساختن زندگی خود و کسب آرامش و رسیدن به شادزیستی کاملا لازم و ضروری است.
موضعگیری در برابر فلسفه حیات و هدف زندگی :
در برابر مسأله «فلسفه حیات» می توان مردم را به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول: کسانی هستند که به علت سرگرم شدن به هدفهای مادی و انس با ظواهر زندگی، به چیزی والاتر از آن نمی اندیشند، اینان به تعبیر قرآن کسانی هستند که به حیات دنیا راضی شده و به آن آرام گرفته اند، و رضایت به زندگی موقت سبب شده است که آنها به طور جدی درباره «هدف نهایی زندگی» نیندیشند و در غفلت غوطه ور باشند. ان الذین لایرجون لقاءنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمأ نوابها والذین هم عن آیاتنا غفلون. (سوره یونس/ 7(
دسته دوم، کسانی هستند که هدفهای مادی و غریزی نتوانسته است آنها را راضی و خشنود سازد و از طرفی هم نتوانسته اند به بعد متعالی حیات دست یابند، زیرا آنها هدف نهایی زندگی انسان را در لابلای زندگی مادی جستجو نموده اند؛ این دسته افراد که سراب را آب پنداشته و با رسیدن به آن عطش شان بیشتر گشته، به پوچی رسیده اند. اینان به تصور اینکه حیات انسانی در همین زندگی چند روزه دنیا خلاصه شده و هدفی والاتر از عناصر مادی و غریزی وجود ندارد، آن را پوچ و بی ارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستی گشوده اند. نیهیلیستها یا پیروان «فلسفه پوچی» از این دسته اند.
دسته سوم: کسانی هستند که گام فراتر نهاده با بعد متعالی حیات آشنا شده اند اینان توانسته اند در سایه تحصیل کمال دریچه ای از عالم بالا بر روی خود بگشایند و با عظمتهای معنوی زندگی، آشنا شوند. از این رو، این دسته، نه مانند گروه اول با آسودگی خاطر در عالم غفلت و بی خبری غنوده اند و نه مانند گروه دوم به پوچی رسیده اند. آنان با دستیابی به حقایقی که از دید ظاهربینان، پنهان و پوشیده است، فلسفه زندگی را در ماورای مرزهای ظواهر یافته، از آن سخن گفته اند (بینش اسلامی دوره پیش دانشگاهی، ص37، با تصرف.)، و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزند. قرآن نیز رسیدن به هدف نهایی و موفقیت را به آنان نوید داده و خداوند هم یاری شان خواهد کرد.
لزوم تفکیک میان هدف و وسیله:
تفکیک میان هدف و وسیله، یکی از بزرگترین عوامل زندگی هدفدار است، زیرا با این تفکیک عظمت و ارزش هدف ها معلوم می شود و در صورتی که انسان خود آشنا و دارای علاقه به خویشتن باشد، بهترین هدف را برای زندگی خود انتخاب می نماید. اگر تفکیک مزبور صورت نگیرد، زندگی آدمی مانند قطعه کاغذی است که بدون هدف در تند باد حوادث زندگی به این سو و آن سو کشیده می شود و چنین انسانی وسیله ای برای هدف زندگی دیگران می گردد (ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج1، ص78، علامه محمدتقی جعفری).
«باید توجه داشت که هدف گیری های عالی، موقعیت روانی انسان ها را گسترده تر، بینایی شان را تیزتر، اصالت حیات شان را در این دنیا نیرومندتر می گرداند و در نتیجه با اینکه از انسانها هستند، مافوق انسان ها می نگرند و ابعاد درونی شان باز و بازتر می گردد، و هم اینان به حلقه های زنجیر وراثت و محیط و تاریخ مسلط می شوند.
ما می توانیم صریحاً بگوئیم: «هر هدف عالی که وارد حوزه موقعیت انسانی می گردد، همانند آب زلالی است که به ریشه درخت نفوذ می کنند و آن را شکوفا و بارور می سازد (همان، ص84).»
از این رو لازم است میان هدف و وسیله تفکیک صورت گیرد تا انسان دچار خطا نشود و وسیله را به جای هدف اشتباه نگیرد، و هدف های زودگذری که درواقع وسیله های زندگی نهایی بیش نیستند هدف اعلای زندگی انتخاب نکند زیرا کسی که به هدف های زودگذر دل می بندد و برای دستیابی به آنها تلاش می کند، باید به خود احتمال شکست بدهد. اما دل بستن به هدف های جاویدان و متعالی و سعی در راه رسیدن به آنها، بنا به وعده تخلف ناپذیر قرآن موفقیت را در پی خواهد داشت. والذین جهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین (عنکبوت / 69(
فلسفه حیات در قرآن:
«حیات جاریه معمولی در این دنیا از نظر قرآن، حیاتی ابتدائی است و مرحله پست حیات به شمار می رود، این مطلب در 69 آیه از قرآن تذکر داده شده و با تعبیر الحیاة الدنیا که به معنای حیات ابتدائی می باشد، وارد شده است (فلسفه و هدف زندگی، ص110، علامه محمدتقی جعفری، با تصرف.)».
آیاتی از قرآن کریم به بیان این حقیقت نیز می پردازد که حیات معمولی و پست این دنیا نمی تواند آرمان و ایده آل نهائی انسان تلقی شود، زیرا این دنیا در عین جالب بودن حقیقتی است ابتدائی، نه متعالی و نهائی؛ و لذا قرآن از این گونه حیات تعابیری همچون متاع فریبنده، لهو و بیهوده، بازی، متاع اندک، آرایش فریبا و… دارد که در سوره های مختلف و آیات متعدد بیان شده است (آل عمران / 185).
علیرغم جذابیتها و ارزشهای ظاهری که در حیات دنیا مشاهده می شود و می تواند وسیله کمال و تعالی انسان نیز باشد نمی تواند هدف نهایی زندگی قرار گیرد و لذا انتخاب چنین حیاتی به عنوان هدف متعالی زندگی، سراب را آب پنداشتن است و راهی که به چاه منتهی خواهد شد.
به دلیل همین ناچیزبودن حیات دنیا شاعر، راه افراط پیموده و در وصف زندگی دنیا چنین سروده است:
دنیا چو حباب است ولکن چه حباب نه بر سر آب بلکه بر روی سراب
آن هم چه سرابی که به بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب
«با چشمان فرو بسته لب بر جام زندگی نهاده اشک سوزان بر کناره زرین آن فرو می ریزیم، تا آنگاه که دست مرگ، نقاب از دیدگان ما بردارد، در آن موقع خواهیم فهمید که این کاسه حیات از اول خالی بوده و ما جز باده خیال چیزی از آن ننوشیده ایم (از کتاب منتخبی از زیباترین شاهکارهای شعر جهان، به نقل از علامه جعفری، فلسفه و هدف زندگی.)».
برای آن دسته از انسانها که «هدف زندگی» را در لابلای حیات مادی و زودگذر همین دنیا جستجو می کنند و لذت بردن، تجمل پرستی، فزون طلبی در اموال، هوسرانی و بدست آوردن قدرت را هدف نهایی زندگی می پندارند. قرآن کریم در آیه 20 سوره حدید چنین هشدار می دهد: «اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الا ولاد، کمثل غیث اعجب الکفار بناته ثم یهیج فتراه مصفراً ثم یکون حطاماً و فی الاخرة عذاب شدید و مغفرة من الله و رضوان و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور. بدانید زندگی دنیا تنها بازی، و سرگرمی، و تجمل پرستی، و تفاخر در میان شما، و افزون طلبی در اموال و فرزندان است».
به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل می دهند.
نخست «دوران کودکی» است که زندگی در هاله ای از غفلت و بی خبری و لعب و بازی فرو می رود. سپس مرحله «نوجوانی» فرا می رسد، و سرگرمی جای بازی را می گیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدی دور دارد.
مرحله سوم مرحله «جوانی» و شور و عشق و تجمل پرستی است از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرا می رسد و احساسات «کسب مقام و فخر» در انسان زنده می شود. و سرانجام به مرحله پنجم می رسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت می افتد.
سپس، قرآن با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی را در برابر دیدگان انسان ها مجسم ساخته، می فرماید: کمثل غیث اعجب الکفار…. همانند بارانی است که از آسمان نازل می شود، و چنان زمین را زنده می کنند که گیاهانش، زارعان را در شگفتی فرو می برد، سپس خشک می گردد، به گونه ای که آن را زردرنگ می بینی، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه می شود. اینگونه است زندگی ناپایدار دنیا که شایسته نیست با چنین اوصافی هدف اعلای زندگی انسان قرار گیرد، بلکه باید به عنوان مزرعه جهان باقی و مکان آماده شدن برای ورود به حیات حقیقی و ابدی مورد استفاده قرار گیرد (تفسیر نمونه، ج23، ص351، با همکاری جمعی از نویسندگان، مکارم شیرازی.).
البته سوالی مطرح می شود که اگر حیات دنیا هدف نیست چرا خداوند آن را آفریده است؟ در پاسخ باید گفت: خالق حکیم حیات، دنیا را از آن جهت آفریده است که وسیله رسیدن به هدف متعالی انسان و دست یابی به حیات حقیقی و ابدی در جوار رحمت حق باشد نه اینکه این حیات ناپایدار خود هدف زندگی قرار گیرد.
«ما اگر بخواهیم خود حیات دنیا را هدف قرار دهیم، در منطق قرآن، با اختیار خود، خویشتن را عاشق خلأ محض کرده ایم و اما اگر در این حیات غوطه ور نشویم و آن را به عنوان شایسته ترین گذرگاه برای حیات واقعی «ألا و ان الدار الآخرة لهی الحیوان» تلقی کنیم، در عالی ترین هدف که برای یک «من انسانی» قابل تصور است گام خواهیم گذاشت (فلسفه و هدف زندگی، ص123، علامه محمدتقی جعفری.)».
قرآن هدف از زندگی ابتدایی دنیا را دستیابی و رسیدن به حیات طیبه می داند که همان زندگی حقیقی و جاوید است و برای رسیدن به آن دو چیز را شرط قرار می دهد: یکی ایمان و دیگری عمل صالح. در سوره نحن آیه 97 می فرماید: «من عمل صالحاً من ذکرا و انثی و هو مومن فلنحیینة حیاةً طیبة ولنجزینهم احدهم باحسن ما کانوا یعملون هر کس از مرد و زن عمل شایسته کنند و موءمن باشد. او را زندگی نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل می کرده اند می دهیم».
در جمله «فلنحیینه حیاةً طیبةً» حیات، به معنای جان انداختن در چیزی و افاضه حیات به آن است، پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی موءمنی را که عمل صالح کند به حیات جدیدی غیر از آن حیاتی که به دیگران نیز داده اند زنده می کند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می دهد بلکه مرتبه عالی تری از حیات را – که از کیفیت بهتری برخوردار است – به او عنایت می کند
البته در آیات قرآن، اهداف متعددی برای آفرینش انسان مطرح شده است که می توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: (گامی بسوی معارف اسلامی، ص164، جمعی از نویسندگان).
هدف مقدماتی :
مقصود از آن، فراهم شدن زمینه های مادی و اجتماعی و تحقق شناختهای لازم برای انتخاب آزادانه راه و رسم زندگی برای انسان و استمرار حیات است. از جمله این اهداف می توان به آبادانی زمین و دستیابی به توسعه مادی و اقتصادی اشاره کرد. چنان که در سوره هود آیه 60 می فرماید:
«و الی ثمود اخاهم صالحاً قال یا قوم اعبدواالله ما لکم من اله غیره هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها…. برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم صالح گفت: ای مردم! خدا را عبادت کنید که معبودی غیر از او ندارید. او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواسته است».
این که خداوند انسان را به آبادکردن زمین وا می دارد و عمران آن را از او می خواهد، به این معنا نیست که هدف نهائی همین باشد، بلکه بهره وری از زمین برای بقای انسان و استمرار حیات مادی، لازم و ضروری است و ادامه زندگی نیز مقدمه رسیدن به هدف والاتری است که انسان و استمرار حیات به تدریج باید به سوی آن هدف در حرکت باشد و سرانجام به آن برسد.
اهداف متوسط:
1. عبادت
از جمله آیاتى که فلسفه انسان و جن را بیان مى کند آیه ى کریمه ى 56 از سوره ى ذاریات مى باشد که مى فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون; جن و آدمى را نیافریدیم مگر براى عبادت و پرستش کردن».
این آیه ى مبارکه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان مى کند، و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذکر مى کند; زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفى مى باشد که این ساختار در ادبیات عربى مفید حصر است و اختصاص را مى رساند; یعنى علت آفرینش جن و انس، فقط عبادت مى باشد.
عبادت چیست؟
«یعبدون» از ماده عبادت به معنى اطاعت است; در کتب لغت از جمله «قاموس» و «صحاح» عبادت به معناى طاعت معنا شده است; مصباح اللغه آن را به معنى خضوع و انقیاد گرفته است; در کتاب شریف التحقیق فى کلمات القرآن المجید مى خوانیم: اصل در ماده ى آن، نهایت تذلل در قبال مولا همراه با اطاعت مى باشد; بنابراین نتیجه مى گیریم معناى عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبردارى است.
عبادت به عنوان فلسفه خلقت انسان براى تکامل و نزدیکى به خداى متعال که کمال مطلق است مى باشد; بنابراین عبادت راه و وسیله است. براى رسیدن به کمال نه اینکه هدف نهایى و غایة الغایات باشد بلکه هدف مقدّمى است و چون راه نزدیک شدن به کمال مطلق فقط یکى است و آن همان خط مستقیم است لذا فرمود فقط براى عبادت خلق کردم و در سوره ى «یس» فرمود صراط مستقیم عبادت خداست; راه فقط یکى است و آن هم طریق عبادت و بندگى خداست. عبادت خدای متعال مهمترین عامل کسب صلاحیت و شایستگی برای دریافت کمالات الهی است و رسیدن به کمال خود از اهداف نهایی زندگی انسان تعریف می شود.
2. امتحان
دسته ى دوم از آیات قرآن کریم فلسفه خلقت انسان را امتحان و ابتلاء بیان مى فرماید:
«وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَـوَ تِ وَ الاَْرْضَ فِى سِتَّةِ أَیَّام وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَآءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً; و او کسى است که آسمان ها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش (و حکومت) او بر آب قرار داشت تا (بخاطر اینکه) شما را بیازماید که کدام یک از حیث عمل بهترین هستید».
«الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَوةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُور; کسى که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین عمل بهترى دارید و او شکست ناپذیر و بخشنده است».
در این دو آیه علت آفرینش امتحان انسان ها بیان شده است. حتى قرآن کریم نعمات و زیبایى هاى زمینى را هم بخاطر امتحان خلق فرموده است کما اینکه مى فرماید:
«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الاَْرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا; همانا ما هر آنچه بر روى زمین است آرایش و زینتى براى آن قرار دادیم تا انسان ها را بیازماییم که کدام یک بهترین عمل را دارند.»
منظور از امتحان چیست؟
منظور از ابتلاء و بلاء همان امتحان و آزمون است ، و امتحان گاه به خیر است و گاه به شر و مصیبت و هر آنچه خداى متعال با آن بندگان خود را آزمایش کند بلاء خواهد بود و امتحان حضرت حق یعنى همین امتیاز واقعى بشر از یکدیگر است; پس نتیجه ى آزمایش الهى جدا شدن شقى از سعید است.
غرض از امتحان چند چیز مى تواند باشد: یکى اینکه براى کسب علم و رفع جهل باشد; یعنى امتحان گیرنده مى خواهد بوسیله امتحان کسب آگاهى نماید. این غرض در مورد امتحان الهى صادق نیست; زیرا عالم به همه چیز است و نیازى به کسب علم ندارد; «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمُ بِذَاتِ الصُّدُور; همانا خدا به راز درون سینه ها داناست». «یَعْلَمُ خَآئِنَةَ الاَْعْیُنِ وَ مَا تُخْفِى الصُّدُور; خیانت چشم ها و آنچه دل ها پنهان مى دارند، مى داند». گاهى هم امتحان براى رفع جهل نبوده بلکه براى تقویت و به فعلیت رساندن استعداد است; یعنى امتحان گیرنده مى خواهد به این وسیله قوه و استعدادهاى نهفته را به فعلیت رسانده و آشکار نماید; بنابراین مى توان گفت اصل آزمایش، فراهم نمودن زمینه براى افعال اختیارى است تا آن چه پنهان است آشکار گردد و استعداد پرورش یابد; یعنى امتحان زمینه اى مى شود براى از قوه به فعل رساندن و تکمیل نمودن. خداوند که به وسیله بلاها و سختى ها انسان ها را امتحان مى کند براى این است که در پرتو بلایا هر کسى را به کمالى که لایق آن است برساند و هر یک از این مسائل جنبه اى از فرد را مى سازد. ابتلائات الهى تمریناتى براى پرورش و تقویت روح آدمى است. لذا کسانى که استعداد ظرفیت و توان بیشترى دارند سهم بیشترى از بلایا را دارند.
هر که در این بزم مقرّبتر است *** جام بلا بیشتر مى دهد
بنابراین دنیا همچون مدرسه و باشگاهى، گذرگاه آموزشى و پرورشى است نه اقامتگاه ابدى و التذاذى; لذا هر اندازه انسان در این سراى به دنبال لذات و خوشگذرانى باشد به همان مقدار از هدف اصلى و کمال حقیقى دور خواهد ماند و در مقابل تحمل سختى ها بخاطر خدا سعادت انسان را در بر خواهد داشت.
طبق آیات و احادیثى که بیان شد امتحان و آزمایش علت آفرینش مى باشد; امّا همانطور که در فصل اول گذشت علت آفرینش فقط عبادت حضرت حق بیان شد. این آیات و روایات چگونه با حصر آیه ى شریفه ى «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» قابل جمع است؟
امتحان جزئى از عبادت و اطاعت است; معیار سنجش و ملاک ارتقاء و عبور از مراحل مختلف تعبد و بندگى امتحان و ابتلاء است. با امتحان میزان تعبد مشخص و نمایان مى شود و امتحان هاى کوچکتر انسان را براى امتحان هاى سخت تر و مراحل بالاتر طاعت آماده و مستعد مى کند. همانطور که در فصل قبل بیان شد منظور از عبادت در آیه شریفه ى فرمانبردارى و انقیاد همراه با خضوع است و داراى مراحل و مراتبى است و تسلیم و انقیاد در برابر قضاى الهى و امتحانات سخت نشانه مراحل بالاى طاعت و بندگى است. بنابراین امتحان هم نمى تواند علت نهایى آفرینش باشد و همچون عبادت وسیله و مقدمه ى کمال مى باشد.
هدف نهایی:
در مقدمه این بحث گفتنی است: موضوع نیت در مباحث عملی و اخلاقی کاملا بیان گر هدف نهایی زندگی است. تمامی فقهای اسلام داشتن نیت و قصد قربت را شرط صحت عبادت و عمل می دانند، بنابراین ارزش عمل انسان و به عبارتی ارزش زندگی انسان به داشتن نیت قربت است. از رسول خدا(ص) نقل شده است: «إنّما الأعمال بِالنّیات» «عمل انسان ارزشی ندارد مگر به نیت» البته می دانیم که ارزش اعمال از نظر اسلام به نیت قربت و اخلاص در آن است.
نیت به معناى مقصد قربت داشتن و انگیزه و آگاهى و توجه به هدف است. نیت روح عبادت است؛ چنان که پیامبر گرامى اسلام(ص) فرمودند: «لا عمل الا بنیة»؛ اصول کافى، ج 1، ص 70. «هیچ عملى نیست [یعنى داراى ارزش نیست ] مگر اینکه به واسطه نیت باشد». همه اعمال و کردار آدمى، تنها در صورتى ارزش دارد که هدفدار و هدف آن هم نزدیک شدن به خداوند باشد. اگر این معنا را گسترش دهیم می توانیم بگوییم همه زندگی انسان وقتی ارزش دارد که با هدف نزدیک شدن به خداوند انجام شود و هدف نهایی قرب به خداوند است.
رفتار آدمى بر دو قسم است: یک. برخى رفتارشان مبتنى بر عادت صرف است؛ یعنى، انسان بدون اینکه بداند چه مى کند و بدون توجه به آن؛ عملى را انجام دهد، مثل نمازهاى بسیارى از ما که ابتداء تا انتهاى نماز را بدون توجه به آن انجام مى دهیم. چنین عملى ارزش ندارد، زیرا اگر چه در ظاهر با نیت انجام شده است، اما در واقع عمل بدون نیت؛ یعنى، بدون انگیزه و آگاهى و هدف و توجه به مضمون و مقصد و مقصود آن است.
دو. برخى رفتار و کردارشان با توجه و آگاهى بدان عمل است که از آن به عمل با نیت تعبیر مى شود. چنین عملى داراى ارزش است، زیرا از روى توجه است نه صرف عادت.
در ادامه گفتنی است: مقصود از هدف نهایی چیزی است که بقیه کارها برای رسیدن به آن انجام می گیرد. از دیدگاه قرآن هدف نهایی زندگی، تقرب به خداوند است و هیچ هدفی متعالی تر از آن وجود ندارد؛ زیرا تقرب به خداوند رسیدن همه کمالات، زیبایی ها، لذت ها و سعادت ابدی است و این تقرب همراه با چشیدن طعم حیات طیبه و پایدار و فناناپذیر در جوار رحمت حق است و اینکه قرآن، عبادت را به عنوان هدف خلقت بیان می کند از آن جهت است که عبادت – طبق مفهومی که بیان کردیم – رابطه انسان را با خدا محکم ساخته، زندگی او را خدا محور می سازد و چنین زندگی موجب تقرب انسان به خدا می شود.
پس خود عبادت، هدف نهایی نیست، بلکه عبادت یک هدف متوسط و میانی است. ما را به هدف والاتر و کاملتری می رساند که منظور، همان تقرب به خدا و رسیدن به درجه تعالی و کمال باشد.
همچنین قرآن اسباب تقرب و نزدیک شدن را زیادی ثروت و کثرت فرزندان نمی داند بلکه آنچه به عنوان اسباب تقرب و شرایط نزدیکی به خدا بیان می کند دو چیز است: ایمان و عمل صالح.
در آیه 37 سوره سبأ این مطلب چنین بیان می شود: «وما اموالکم ولا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی الا من آمن و عمل صالحاً. اموال و اولادتان شما را به ما نزدیک نمی کند مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند».
ایمان به خدا و عمل صالح، زندگی انسان را خدامحور می کند و آن زندگی که محور اصلی آن خدا باشد، سراسر عبادت است و عبادت موجب کمال و تقرب به خداوند می باشد، همان گونه که قرآن در این آیه ایمان و عمل صالح را اسباب تقرب به خدا معرفی می کند. در آیه 97 سوره نحل این دو چیز را زمینه رسیدن به حیات طیبه می داند و نیز در سوره عصر، این دو را مایه نجات انسان از خسران عظیم بیان می دارد. می شود چنین نتیجه گرفت که نجات انسان از خسروان عظیم و رسیدن به حیات طیبه و تقرب به خداوند، هر سه، ثمره و نتیجه ایمان به خدا و عمل صالح می باشد که لازم است سرلوحه زندگی انسان قرار گیرد.
کسانی که زندگی مادی را برای انسان منزلی از منازل زندگی می‌دانند و به دنبال این جهان به سرای دیگری معتقدند واین جهان را روزنه و پلی برای نیل به ابدیت می‌دانند، در مکتب این افراد، پاسخ به این پرسش، که هدف نهایی چیست؟ آسان است و برفرض اگر هدف ازآفرینش انسان را در این جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان دیگر و درزندگی ابدی، جست و جو می‌کنند ومی گویند: «هدف خلقت انسان در این جهان، قرب الهی و آماده شدن او برای یک زندگی جاودانی و لقاء الله است که خود هدف و مطلوب نهایی است.»
با مراجعه به آیات قرآن وروایات اهل بیت علیهم السلام روشن می‌شود که مهمترین هدف متوسط خلقت، عبادت و بندگی خداست. این مطلب، در همه پدیده های عالم ساری وجاری است. خداوند، درباره همه اشیای مادی عالم می‌فرماید:«… وان من شی ءالا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم…» (سوره اسراء، آیه 44) ، همه موجودات تسبیح خدا می‌گویند، اما شما تسبیح آنان رانمی فهمید. و درباره جن و انسان نیزمی فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » (سوره ذاریات، آیه 56.) ; آفرینش جن و انسان برای بندگی است. بنابراین از دیدگاه وحی،همه هستی تسبیح گوی ذات او هستند ومشغول عبادت، و عبادت هم هدف متوسط خلقت است. (سوره النجم، آیه 42 (
اما هدف عالی و غایی، آمادگی برای وصول به مبدا نورهستی است، یعنی منتهی الیه سیرمخلوقات، اواست: «و ان الی ربک المنتهی » (سوره علق، آیه 8) ; انتهای سیر انسان به سوی پروردگار است. «الی ربک الرجعی » (سوره بقره، آیه 156) ;برگشت به سوی خداست. «انا لله و اناالیه راجعون » (ترجمه المیزان، موسوی همدانی، ج 18،ص 612 – 614) أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لاتُرْجَعُونَ» آیا می‌پندارید که شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوی ما باز نمی‌گردید؟
همگی این آیات غایت سیر را روشن می‌کنند. البته رسیدن به خدا همان قرب و به کمال مطلق رسیدن مخلوقات است. موقعی پدیده های هستی، کمال آخرخود را می‌یابند که به قرب الهی برسند. پس روشن شد هدف غایی خلقت، رسیدن انسان به مقام قرب الهی و آمادگی برای زندگی جاودان آخرتی و لقای پروردگار است. همانگونه که جنین در رحم مادر خود را برای زندگی کردن در دنیا کامل و آماده می کند، انسان هم باید خود را برای زندگی کردن در برزخ و آخرت کامل و آماده کند.
اگر کسی به آخرت و حیات پس از مرگ معتقد شد و فهمید که هدف نهایی زندگی آمادگی برای سفر آخرت و زندگی در عالم برزخ و سپس محشور شدن در قیامت و رسیدن به پاداش و جزا است، آنگاه تمام زندگی اش به درستی و در همین راستا سامان دهی می شود و از حیرت و گمراهی و سرگشتگی نجات می یابد. چنین انسانی شغل و کار و تلاش و تمام فعالیت های اجتماعی و فردی اش در این راستا خواهد بود. البته نه اینکه دنیا را فراموش کند نه بلکه به دنیا به گونه ای بها می دهد و می پردازد که به آخرتش آسیب نرساند و در راستای رشد معنوی و حیات آخرتی اش باشد.
فرق اهداف متوسط و نهایی:
فرق اهداف متوسط و نهایی مانند این است که به کسی بگویند کجا می‌روی؟ بگوید: به بازار می‌روم. این معنای اول نیت است. بعد بپرسند برای چه به بازار می روی؟ بگوید: می‌روم که متاع بگیرم . این نیت به معنی دوم است. زیرا چیزی که باعث اصلی حرکت او شده همین امر است، یعنی او می رود که متاع بخرد و بازار رفتن او هدف نهایی نیست. در مورد زندگی و عبادات هم آنچه به آن ارزش می دهد هدف نهایی، یعنی قرب به خداوند است و اهداف متوسط مانند امتحان و عبادت در سایه هدف نهایی ارزش مند می شوند. لذا است که می بینیم فقهای اسلام برای بحث نیت در عبادت فوق العاده اهمیت قایل اند و ارزش عبادت را به نیت قربت می دانند و عبادتی که بدون نیت قرب باشد بی ارزش تلقی می کنند.

هدف زندگی و خلقت انسان

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا