سرنوشت و مختار بودن
آیا اعتقاد داشتن به قسمت و تقدیر در کار ها به خصوص ازدواج با تغییر سرنوشت انسان به دست خودش که در آیه ۱۳ سوره ی رعد آمده تناقض دارد ؟ اگر نه چطور همزمان میتوان به هر دو اعتقاد داشت؟
با عرض سلام.این اعتقاد که غیر خدا هم در برابر خدا یا در کنار او سهمی در امور دارند ، اعتقادی است غیر توحیدی ، که اگر از روی آگاهی ابراز شود ، موجب شرک می شود. این همان اعتقاد به تفویض می باشد که گروهی از اهل سنّت به نام معتزله به آن گراییده و مبتلا به شرک افعالی شده اند. در مقابل ، اعتقاد به عدم اختیار انسان در امور نیز از یک سو انکار امری روشن و بدیهی است ؛ و از سوی دیگر حکمت خدا در تشریع دین و تکلیف نمودن انسانها ، و عدالت خدا در مجازات گناهکاران را زیر سوال می برد. این نیز همان اعتقاد به جبر یا کسب است که گروه دیگری از اهل سنّت به نام اشاعره ، آن را برگزیده اند. امّا اهل بیت علیهم السلام و پیروان آنها نه تفویض را قبول دارند و نه جبر را ؛ بلکه به نظریّه ی سومی قائلند به نام « امرٌ بَینَ الامرین » ، که نه جبر است و نه تفویض و نه ترکیبی از آن دو ؛ چرا که جبر و تفویض مخالف یکدیگر بوده قابل جمع و ترکیب با یکدیگر نمی باشند. بر اساس نظریّه ی « امرٌ بَینَ الامرین » ، در عین اینکه بندگان فاعل افعال ارادی خودشان می باشند ، خدا نیز فاعل افعال ارادی آنها هست ؛ لکن علّیّت خدا و بندگان در طول یکدیگر است نه در عرض همدیگر. یعنی خدا اراده نموده که بشر ، فعل ارادی خود را با اختیار خویش انجام دهد ؛ و اراده ی خدا نیز حتماً تحقّق خواهد یافت. پس محال است فعل ارادی بشر بدون اختیار خود او تحقّق یابد. بر این اساس ، ازدواج یک شخص ، هم صد در صد به خواست و اراده ی خداست ، هم صد در صد به اختیار خود اوست ؛ یعنی خدا اراده کرده که فلان شخص با هر که اراده نمود ازدواج کند ، پس او با هر که اراده نمود ، ازدواج خواهد کرد. البته از طرف دیگر اراده نموده که طرف مقابل این شخص نیز با اختیار خود جواب مثبت یا منفی دهد. پس چه یک خواستگاری به نتیجه ی مثبت برسد و چه به نتیجه ی منفی، یا یک دختر چه مورد پسند خاستگارش قرار گیرد یا قرار نگیرد، در هر حال از تقدیر خدا خارج نیست. چون تقدیر خدا در امور ارادی بشر ، به این است که آنها خودشان راه خود را انتخاب نمایند ؛ و یقیناً نیز این تقدیر خدا تحقّق خواهد یافت.پس موقعی که در زبان عموم مثلاً گفته می شود: ازدواج با فلانی قسمت فلان شخص بود، یا این ازدواج قسمت نبود، اگر منظور از قسمت آن امری است که ما هیچ نقشی در آن نداریم ، معلوم است که ازدواج به این معنی قسمت نیست ، چون شکّی نیست که ازدواج عملی اختیاری است و تا طرفین هر دو باهم نخواهند ازدواجی رخ نمی دهد. امّا اگر منظور از قسمت این است که مثلاً ازدواج شخص و همسری که انتخاب می کند ، به اراده ی مطلق خداست ، بلی ازدواج و همسر گزینی و بلکه هر کار اختیاری دیگر بشر نیز قسمت بوده به اراده ی خداوندی است. امّا این امر منطقاً هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد ؛ چون اختیار بشر نیز جزء تقدیرات خداوند قادر متعال و متعلّق اراده ی خدا می باشد. پس چون او اراده نموده که ما مختار باشیم ، لذا هر چه ما اراده کنیم ، متعلّق اراده ی خدا هم خواهد بود. البته ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که گاه خداوند متعال عواملی را پیش می آورد تا ما اموری خاصّ را اختیار نماییم ؛ یعنی ما را به سمت اختیار نمودن اموری خاصّ رهنمون می شود ؛ ولی اختیار را از ما سلب نمی کند. حکما و متکلّمین از این کار خدا تعبیر می کنند به لطف و عنایت الهی ؛ چرا که خداوند متعال با این کار می خواهد ما اموری را اختیار نماییم که نفع حقیقی ما را در پی دارند ؛ اگر چه به ظاهر ممکن است به نفع ما نباشند. لذا خداوند متعال می فرماید: « … وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون ــــــ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است ؛ و چه بسا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است ؛ در حالی که خدا مى داند، و شما نمى دانید» (البقرة:216) و در خصوص موضوع زناشویی فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً ــــــ اى کسانى که ایمان آورده اید! براى شما حلال نیست که از زنان، از روى اکراه(و ایجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتى از آنچه را به آنها داده اید(از مهر)، تملّک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکارى انجام دهند. و با آنان، بطور شایسته رفتار کنید! و امّا اگر از آنها کراهت داشتید و خوشتان نمی آمد ، پس چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى دهد.»(النساء:19) ؛ یعنی چه بسا شخصی ـ چه مرد و چه زن ـ از همسر خودش خوشش نمی آید ، و عدم خشنودی او نیز به خاطر خدا نیست ، و خیال می کند که در ازدواج شکست خورده است ؛ غافل از اینکه خیر حقیقی او در همان زندگی است ؛ و در همان شرائط است که اگر بخواهد می تواند رضایت خدا را جلب کرده و به مقامات عالی برسد. گویند شیخ خرقانی زن بد دهانی داشت ، ابوعلی سینا شیخ را دید که بر شیری سوار شده و بر شیر دیگر نیز هیزم بار نموده است. گفت یا شیخ ! چگونه است که شیران به فرمان تو هستند؟ به کنایه اشاره به همسرش کرده گفت: اگر سگی چون او را تحمّل نمی کردم ، خداوند ، شیران را به فرمانم در نمی آورد. بازگفته اند عارف کامل سیّد هاشم حدّاد هر چه داشت نتیجه ی تحمّل سخنان گزنده ی مادرزنش بود.اتّفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهند، چه خارج از اختیار و تدبیر ما باشند و چه نتایج اختیار خودمان باشند، همگی در واقع سوالات امتحانی ما هستند در این جلسه ی امتحانی که اسمش دنیاست. سرنوشت حقیقی و ابدی ما نیز در گرو پاسخهایی است که به این سوالات می دهیم. جواب سوالات را هم خداوند متعال در سه منبع بیان نموده است. نخست عقل، دوم قرآن کریم و سوم سخنان معصومان علیهم السلام. خداوند متعال خارج از این سه منبع، هیچ پاسخی را نمی پذیرد.
پس عاقل باید بداند که دنیا محلّ زندگی نیست، بلکه جلسه ی امتحان و خودسازی است. لذا در اینجا نه کسی خوشبخت است نه بدبخت؛ فقر و ثروت، زیبایی و زشتی، عجز و قدرت، زود ازدواج کردن و دیر ازدواج کردن، همسر خوب داشتن و همسر بد داشتن، صاحب فرزند شدن و نازا بودن و … فقط فقط سوال امتحانی اند، که وظیفه ی ما پاسخ مناسب دادن به آنهاست.
امّا این وسط کسی به نام ابلیس هم سوگند خورده که ما را از جلسه ی امتحان بودن دنیا غافل سازد، به نحوی که خیال کنیم آمده ایم در اینجا زندگی کنیم. « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ ــــ (ابلیس) گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من نیز برایشان زینت خواهم داد در زمین؛ و همگى را گمراه خواهم ساخت.» (الحجر:39)
سرنوشت و مختار بودن