دین و اندیشه

ساده زیستی یا رفاه

پرسش و پاسخ

ایامی شود مرفه زندگی کرد و ب تمام نیازمندان هم کمک کرد یا بنا ب ساده زیستی است؟

اگر کسی بخواهد به کمال برسد و به خدا نزدیک شود ساده زیستی برایش یک شرط و ضرورت است. البته این به این معنا نیست که از امکانات دنیوی بی بهره باشد. ممکن است کسی ثروتمند باشد اما در عین حال ساده زیست باشد و دل به دنیا نبندد. در آرزوی زندگی مرفه و به قول امروزی ها لاکچری بودن دقیقا همان آرزوی دراز است که مانع رشد و کمال معنوی انسان است. نمی شود انسان هم هدف اش دنیا و رفاه باشد هم خدا. اگر بخواهد به خدا برسد راهش این است که از دنیا و هواهای نفسانی خودش بگذرد و ساده زیست باشد. این دو با هم جمع نمی شود. توضیحی درباره زهد:زهد یا ساده زیستی که در روایات معصومین و سیره علماء اسلام مطلوب دانسته شده است، به معنای نداشتن یا بهره نبردن از نعمت های الهی و حرام کردن حلال های خداوند بر خود نیست بلکه آنچه رکن اصلی آن را تشکیل می دهد دل نبستن و مشغول نشدن به دنیا و هر امر غیر الهی که انسان را از توجه به خداوند و نفس خویش -که مرکب سیر الی الله است- باز می دارد، می باشد.
در تفسیر قمى به سند خود از حفص به غیاث روایت آورده که گفت: به امام صادق (ع) عرضه داشتم: فدایت شوم حد زهد در دنیا چیست؟ فرمود: حد آن را خداى تعالى در کتابش بیان کرده، فرموده: « لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ؛ ـ برآنچه از دستتان رفته تأسف مخورید و به آنچه به شما داده است شادمان مَباشید » (حدید /23)و در نهج البلاغه امام (ع) فرموده: زهد تمامیش بین دو کلمه از قرآن خلاصه شده، آنجا که مى فرماید: لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ، و کسى که بر گذشته تاسف نخورد، و به آینده نیز خوشحال نباشد، هر دو طرف زهد را گرفته است.
علامه طباطبایی در توضیح این دو روایت می فرماید: «آن اساسى که دو طرف زهد بر آن اساس بنا شده، دل نبستن به دنیا است، هم چنان که در حدیثى معروف آمده: حب الدنیا رأس کل خطیئة» و سر اهمیت زهد در این است که اشتغال به مادیات و لذات ولو حلال انسان را از توجه به حقیقت وجود خود که همان نفس و جان اوست، باز می دارد و مانع تعالی و تکامل روحی می شود. لذا در اکثر انسان ها رسیدن به تکامل با پرهیز از بهره مندی های مادی همراه است. اما این به معنای داخل بودن پرهیز از نعمتهای مادی در حقیقت زهد نیست. یعنی ممکن هست که شخص دارای ثروت و مکنت فراوان باشد اما به دلیل دل نبستن به آنها حقیقت زهد در او وجود داشته باشد، هرچند به دلیل جا افتادن معنای غلط از زهد، در بین مردم به زهد شناخته نشود.از سوی دیگر داشتن ثروت و مکنت، به معنای استفاده از آن نیست و کم نبودند افرادی که با وجود ثروت فراوان، در استفاده و بهره بردن از لذائذ مادی به حداقل ممکن بسنده می کردند. و اموال خود را در امور خیر انفاق می کردند.و از سوی سوم، گاهی عوامل جانبی ممکن است در ضرورت تظاهر های مادی تاثیر گذار باشد و این امر منافاتی با ساده زیستی ندارد. مثلا در شرایطی که نمایش قدرت اسلام و دین منوط به نمایش میزان مکنت و دارایی مالی باشد، این کار را می توان مشمول این آیه کریمه دانست: « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُم؛ ـ و هر چه در توان دارید، از نیرو و از اسب هاى آماده براى (مقابله با) آن (دشمن) ان، آماده سازید در حالى که بدان دشمن خدا و دشمنتان و (همچنین) گروه دیگرى غیر از اینها را،- که [شما] آنان را نمى شناسید [و] خدا آنها را مى شناسد- بترسانید.» (انفال/ 60)

ساده زیستی یا رفاه

guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا