سیر و سلوک عقلانی
راه و مراحل سیر و سلوک عقلانی چیست؟
مراحل هفت گانه خودسازی توحیدی!
برای تنظیم برنامه سیر و سلوک هفت مرحله معرفی می شود . دو مرحله اول پیش نیازهای خداپرستی است و پنج مورد آخر اقتضائات خودسازی و خداپرستی است.
1- سیر و سلوک نظری و جستجوی حقیقت:
اولین قدمی که سالک برای خودسازی و سلوک برمی دارد، جستجوی حقیقت است. انسان تشنه حقیقت است و افکار و اندیشه و عقلانیت او با حقیقت شکل می گیرد. حقیقت انسان را از خواب غفلت بیدار می کند و به انگیزه قوی برای خوسازی می بخشد.
از جهتی حقایق به کلان و خرد تقسیم می شود. منظور ما از حقیقت در این مباحث حقایق کلان و استراتژیک زندگی است.
ما دو نوع حقیقت کلان در پیرامون خود داریم، حقایق تکوینی که در عالم طبیعت و ماورای طبیعت وجود دارد، مانند خدا و توحید و روح انسان و شیطان و دنیا و آخرت و برزخ و قیامت که علوم عقلی و اعتقادی متصدی تبیین آنها است و حقایق تشریعی که مراد دین توحیدی و دین شرک است.
سوالات اساسی زندگی و پاسخ یابی نسبت به آنها یکی از راهکارهای مناسب برای برنامه ریزی جهت کسب آگاهی و کشف حقایق زندگی است.
این حقایق عبارت اند از:
1- مبدا و مقصد شناسی (خدا، دنیا، آخرت، طبیعت و ماورای طبیعت و قیامت
2- راه و راهبرد شناسی ( دین توحید، دین شرک
3- راهبر شناسی (ولایت، امامت، نبوت، رسالت، و عالمان دینی و شیطان که دشمن و راهبر مشرکین است.
4- راهکار شناسی (شریعت و احکام دینی، عبادت، واجبات و مستحبات. اخلاق و روابط اجتماعی
5- راهرو شناسی (انسان شناسی، خودشناسی، روح، کمال و سعادت
منابع اصلی کسب آگاهی، قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) و علوم دینی است.
2- آزادی:
آزادی از پرستش غیر خدا از مراحل مهم خودسازی است. مبارزه با شرک درونی و بیرونی و خالص سازی عمل از پرستش غیر خدا، و ترک عادت ها و اسارت ها و وابستگی هایی که مانع خداپرستی است، آزادی انسان را تامین می کنند.
با کسب آزادی انسان باید به انقطاع کامل از دنیاپرستی و نفس پرستی برسد و از اسارت و بندگی هر چیزی و کسی جز خدا آزاد شود. لا اله الا الله.
آگاهی وقتی با آزادی به هم می آمیزد، زمینه اختیار را در انسان فراهم می آورد و باعث می شود که زندگی انسانی شکل بگیرد. در چنین زندگی است که هویت انسانی محقق می شود.
بت بزرگ انسان نفس او است و ما همگی اسیر و بنده نفس هستیم و تا از اسارت نفس خارج نشویم نمی توانیم در وادی بندگی خداوند وارد شویم. به قول مولوی. مادر بتها بت نفس شما است. جهاد اکبر مربوط به این وادی است.
3- بندگی:
وقتی انسان توانست از بند بندگی خود و نفس آزاد شود آنگاه وارد بندگی خالصانه خداوند می شود و لذت بندگی را حس می کند.
بندگی، یعنی هدف نهایی زندگی اش قرب به خدا باشد و تمام زندگی اش را رنگ خدایی بزند و در جهت رسیدن به خدا سازمان دهی کند.
خداپرست واقعی کسی است که فقط خدا را بپرستد و فقط از او کمک بخواهد و تمام توجهش به خدا باشد و برای رسیدن به خدا تلاش نماید و به او توکل کند و به آنچه او برایش می پسندد راضی باشد و تسلیم اوامر او باشد و کارهای دنیوی اش را به او واگذار نماید.
4- اخلاق توحیدی:
اخلاق توحیدی روش اخلاق خداپرستان است. یعنی تخلق به صفات و کمالات الهی مانند مهربانی و علم و قدرت و تنظیم روابط اخلاقی با انسان های دیگر بر اساس نگرش توحیدی به بندگان خدا و درنظر گرفتن خداوند در برخوردها و روابط اجتماعی و تخلیه از اخلاق شیطانی و نفسانی و مادی.
5- سبک زندگی توحیدی:
سبک زندگی خداپرستان، توجه به خدا و خواست خدا در زندگی عادی و رنگ خدایی زدن به زندگی طبیعی است.
یعنی در خوردن و خوابیدن و سخن گفتن و معاشرت و دوست یابی و ازدواج و تربیت فرزند و انتخاب شغل و کسب درآمد و شادی و نشاط و تفریح و ورزش و میهمانی و سبک لباس پوشیدن و وضعیت مسکن و تیپ اجتماعی و انتخاب مرکب و مسافرت و… رضایت خدا و اقتضای بندگی را رعایت کند.
6- عبادت و مشارکت اجتماعی:
یکی از مراحل بسیار موثر خودسازی توحیدی، عبادت و مشارکت اجتماعی است. انسان مومن گوشه گیر و منزوی نیست و در جامعه نقش فعال دارد.
از نظر اسلام جامعه مهد تربیت انسان مومن و مجاهد است. بدون مشارکت اجتماعی بسیاری از استعدادهای انسان شکوفا نمی شود.
داشتن نقش موثر در جامعه و احراز تخصص برای خدمت به خلق و هدایت جامعه و شرکت در مبارزات انقلابی و حمایت از رهبری دینی و جهاد برای حفظ دین و نظام اسلامی و مبارزات فرهنگی با هجوم دشمنان اسلام و شرکت در جهاد اصغر برای حفظ کیان و سرزمین اسلامی و شرکت در تظاهرات و کمک رسانی به مستمندان جامعه اسلامی و بسیاری فعالیت های دیگر، زمینه بسیار مناسبی برای تقویت ایمان و رشد و کمال انسانی است.
در روایت داریم: من اصبح و لم یهتم به امور المسلمین فلیس به مسلم. اصل مسلمانی ما به این است که نسبت به امور مسلمین بی تفاوت نباشیم و در جامعه اسلامی نقش موثر داشته باشیم.
7- وادی عشق و عرفان:
آنچه تاکنون بیان داشته ایم وادی عقل بود. در این وادی سالک با تکیه بر حجت و دلیل عقلانی و دینی راه خود را پیدا می کند و می رود، ولی استقامت در آن منتهی به عشق می شود.
اگر کسی راه عقل را به درستی بپیماید و کاملا مطیع و بنده خدای متعال شود، در نهایت به وادی عشق می رسد. از این به بعد نه تنها با نیروی عقل بلکه با انگیزه عشق به سوی خدا حرکت می کند. چون محبت در سالک ظهور کند انگیزه اش برای توحید و خداپرستی دو چندان می گردد.
در ادامه سالک از علم حصولی عبور می کند و به کشف وشهود می رسد، عین الیقین که از علم شهودی به قلب سالک می رسد بسیار قوی تر از علم الیقین است.
در این وادی شهود و عشق و ایمان به هم می آمیزد و بهجت و نشاطی در دل سالک ایجاد می کند که توصیف نمی شود.
برخی تضاد عقل و عشق را مطرح کرده اند، در حالی که عشق حقیقی ثمره و محصول عقل است و میان عقل و عشق رابطه علت و معلول است نه تضاد.
عشق در عرض عقل نیست که انسان ناگزیر از انتخاب یکی از آن دو باشد؛ بلکه عشق مرحله ای است که پس از عقل ورزی در سالک ظهور می کند. باید با عقل انتخاب کرد و با عشق پیمود.
انسان آمیزه ای از عقل و عشق است، ولی عقل ابتدا و عشق انتها است؛ نیرویی که قادر است انسان را به خواسته ها و اهداف خود، به خصوص در بحث وصول به حقیقت برساند، عشق است و نه عقل.
وادی عقل آدمی را از وادی طبیعت جدا می سازد و از آتش نجات می دهد و زندگی او را مدیریت می کند، ولی این نیروی عشق است که زمینه و اسباب پرستش و وصول به محبوب حقیقی را فراهم می کند.
پس سالک کوی حقیقت بدون گذر از وادی عقل و حکمت، نخواهد توانست به وادی عشق و محبت وارد شود و این دو وادی در پی هم اند
دوست گرامی. دنبال چنین استادی با این مشخصاتی که گفتید نباشید چون هرگز گیرتون نمی یاد. سیر و سلوک دو مرحله دارد عقلی و عرفانی. شما ابتدا باید مرحله عقلانی را بگذرانید و از عقل که گذشتید به عرفان می رسید.
هویت بشری و سلوک طبیعی!
انسان سه نوع هویت و سلوک دارد. اولین آنها هویت بشری و سلوک طبیعی است. آنکه می خورد و می خوابد، ازدواج و آمیزش می کند، شهوت و غضب دارد، کار و تلاش طبیعی انجام می دهد، هویت بشری انسان است.
واژه بشر از بشره است و به چهره ظاهری انسان اطلاق می شود، همان که از خاک و آب آفریده شده است.
هویت بشری انسان از سنخ حیوان است؛ یعنی نوعی از انواع حیوانات محسوب می شود و تحت عنوان حیوان سخنگو تعریف می گردد، ولی هویت انسانی او از سنخ ملکوت و عوالم فرا طبیعی است و تعریف خاص خود را می طلبد.
در قرآن کریم آمده است: اذ قال ربک للملائکه انی خالق بشرا من طین. زمانی را به یاد آر که پروردگارت به ملائکه فرمود: من می خواهم بشری بیافرینم از خاک.( ص،۷۱ ).
خدای متعال آنگاه که بدن و هویت بشری انسان را تکمیل کرد و از روح خویش در او دمید و آدمی صاحب بعد مجرد انسانی شد به ملائکه فرمود بر او سجده کنند.فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. (حجر، ۲۹٫)
دلیل عدم پذیرش کفار نسبت به انبیای الهی نیز نگاه سطحی آنان به چهره ظاهری ایشان بوده است. سران آنها به سایر مردم می گفتند: چگونه کسی را به پیامبری می پذیرید که مانند شما بشر است. از آنچه شما می خورید و می نوشید، می خورد و می نوشد، ما هذا الا بشر مثلکم یاکل مما تاکلون منه و یشرب مما تشربون.( مومنون، 33)
گویا آنان می دانستند که چهره بشری انسان نازل است و صلاحیت دریافت وحی و ارتباط با عوالم دیگر را ندارد، پیامبر باید کسی باشد که از بشر معمولی فراتر باشد.
بدین خاطر انبیای الهی استدلال می کردند اگر چه ما ظاهرا مانند شما بشر هستیم، ولی با شما از این نظر که بر ما وحی می شود و هویت انسانی و الهی داریم متفاوتیم. قل انما انا بشر مثلکم یوحى الی.( کهف،۱۱۰٫)
و یا در آیه ای دیگر دارد که – و اذ قال ربک للملائکه انی خالق بشرا من صلصال من حما مسنون. و یاد کن آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک بیافرینم. (حجر ۲۸). و نیز آمده است: و هو الذی خلق من الماء بشرا، و او کسی است که بشر را از آب آفرید.( فرقان، ۵۴ ).
ازدواج و آمیزش یک عمل بشری است به همین دلیل هنگامی که حضرت مریم به داشتن فرزند بشارت یافت، فرمود: من چگونه می توانم صاحب پسری باشم، در حالی که هرگز بشری با من آمیزش نداشته است. قالت انى یکون لی غلام و لم یمسسنی بشر ( مریم،۲۰).
بدن ابزار و مرکب راهواری است که باید سالک الی الله بر آن بنشیند و با کمک آن به ریاضت نفس بپردازد و روح خود را به تعالی برساند، کسی که بدن سالم و قوی ندارد، توان حرکت به سوی خدا را نیز نخواهد داشت، اگر چه اصل حرکت روحانی و معنوی است.
نقش منفی بدن و طبیعت مادی، ایجاد گرایش های دنیوی، تحریک امیال غریزی، ایجاد تمایل نسبت به لذت های مادی و به چالش کشیدن انسان در عرصه انتخاب و گزینش است که البته وجود این چالش و درگیری در انسان، از آن جهت که زمینه اختیار و انتخاب آزادانه را فراهم می کند، نیز می تواند مفید و مثبت ارزیابی شود.
تمام تلاش های انسان برای تامین معاش و تحصیل علوم طبیعی و تشکیل خانواده و حفظ سلامتی بدن و محیط اطراف خود و ارتقای موقعیت اقتصادی و اجتماعی نوعی سلوک طبیعی و مادی محسوب می شود که در جای خود لازم است.
هدف سلوک طبیعی نیز دو چیز است:
1- حفظ سلامتی بدن به عنوان بهترین مرکب برای حرکت و سلوک انسانی به سوی کمال نهایی 2- تهیه ابزار و امکانات مورد نیاز برای سلوک عقلانی و عرفانی و رسیدن به کمال انسانی.
هویت انسانی و سلوک عقلانی!
گفته شد که انسان سه نوع هویت و سلوک دارد که دومین آنها هویت انسانی و سلوک عقلانی است!
انسان در طبیعت پدید می آید، ولی نباید در طبیعت برای همیشه ماندگار شود، زیرا در این صورت هلاک خواهد شد، چون طبیعت هلاک شدنی است. کل شیء هالک الا وجه. (قصص، ۸۸)
در سن تکلیف، آدمی ماموریت می یابد تا دامن از طبیعت بیرون کشد و به سلوک عقلی روی آورد و به حیات معقول که اصل انسانیت و اختیار او در آن شکل می گیرد، مهاجرت نماید.
اگر انسان در طبیعت بماند، اهل دنیا شود و نتواند به زندگی عقلانی خود که همان حیات طیبه انسانی و ایمانی است، سامان دهد، از هیچگونه خطری در امان نیست و در نهایت اهل دوزخ خواهد بود.
حیات معقول، یعنی زندگی مستند به حجت، در این نوع زندگی انسان دو گونه حجت دارد، حجت درونی که همان عقل و به تعبیری پیامبر درونی است و حجت بیرونی که دین و پیامبران الهی و عقول کامله هستند.
در حیات معقول انسان باید برای تمامی افکار، عقاید، اخلاق و رفتار خود دلیل و برهان معقول و مشروع بیابد، برای هر انتخابی که انجام می دهد، استدلال منطقی داشته باشد و بر اساس اندیشه زندگی کند، نه امیال و خواسته های نفسانی و غریزی.
انسان در ابتدا بر اساس ادراک غریزی و احساس نیازهای طبیعی، زندگی و رشد می کند، ولی بعد از سن بلوغ و تکلیف وظیفه دارد که زندگی خود را بر اساس اندیشه و عقیده سامان دهد و رشد عقلانی داشته باشد.
هدف سلوک عقلانی رسیدن به عقلانیت دینی و الهی است، در ابتدا انسان در اثر انس با طبیعت درک عقلانی اش رنگ طبیعی و دنیوی دارد و اندیشه اش به سمت خواسته های مادی گرایش می یابد.
عقلانیت مادی اگر با عقل دینی، مدیریت و کنترل نشود، منشا بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی خواهد شد، در حالی که ریشه تمام خوبی های انسانی در عقلانیت الهی و توحیدی نهفته است.
قدرت مقاومت در برابر خواسته های افراطی نفس اماره و توان مدیریت غرایز بشری جز با عقلانیت قوی دینی و الهی امکان پذیر نیست و انسان های ضعیف العقل معمولا در برابر امیال نفسانی و شیطانی تسلیم می شوند.
البته فیلسوف شدن و حیات معقول داشتن آخر راه نیست، عقیده، اندیشه، ایمان و عمل صالح داشتن، تازه ابتدای راه است، ماندگار شدن در عالم عقل نوعی عقب ماندگی سلوکی محسوب می شود.
اهل معرفت پس از حیات معقول به وادی عشق و عرفان می رسند و از رابطه عاشقانه با خداوند و حالات خوش عارفانه لذتی سرشار می برند.
هویت الهی و سلوک عرفانی!
سومین بعد شخصیت انسان، پس از هویت بشری و انسانی، هویت الهی است که در سلوک عرفانی شکوفا می شود.
سالک در مسیر تکاملی خود پس از گذر از عالم طبیعیت و ماده و تکمیل سلوک عقلانی به وادی عشق و عرفان می رسد و شیفته معرفت شهودی حقیقت وجود و محبوب هستی می شود.
اگر انسان بخواهد به محبت خداوند برسد چاره ای جز سلوک عرفانی ندارد، او روح و هویتی الهی دارد که در عرصه حیات دل و سلوک عرفانی شکوفا می شود.
محبت عارف هیچ شباهتی به هوس اهل دنیا و طبیعت ندارد، عشق اهل دنیا، به مظاهر مادی هستی است و ریشه در شهوت، غریزه و امیال نفسانی دارد، ولی عشق عرفانی ریشه در معرفت عمیق و توحیدی ذات و صفات حق تعالی دارد.
شروع سیر و سلوک و نفوذ به عالم عقل از طریق مطالعه، تحصیل دانش و تفکر آغاز و انجام می پذیرد و هرکز کسی بدون آگاهی قادر نیست حیات معقول و زندگی انسانی و اختیاری داشته باشد.
اما وقتی از این وادی گذشت و به وادی عرفان رسید، در عشق به توحید می رسد، محبت الهی چنان بر قلب سالک مستولی می شود که حضور محبوب در قلب خویش را حس کند و تمام دلش به تصرف معشوق در می آید، آنگاه فکر کردن و سخن گفتن از غیر خدا و عشق ورزیدن به محبوب دیگر، خطایی نابخشودنی خواهد بود.
سخن و راز و رمز عارفان در عشق الهی نهفته است. برای عارف بالله هیچ گفتنی همچون گفتن از خدا، سکر آور و مست کننده نیست.
عارف در کلاس درس خود چیزی جز معرفت و عشق به محبوب عالم را به شاگردان خود نمی آموزد. برای کسانی که عشق حق تعالی را چشیده اند، واژه عرفان بسیار هیجان انگیز است.
در عرفان تمام سخن بر سر این است که معشوق و محبوب هستی و انسان جز ذات باری تعالی نیست و همه عشق ها در عشق به حقیقت خلاصه می شود.
در دیوان غزلیات عرفانی چون حافظ، تمام سخن از عشق و عاشقی و دوری از دوست و آرزوی وصال محبوب عالم است و عارف شکوه ای جز دوری از محبوب ندارد.
عارف جز از خدا لذت نمی برند، جز از یاد خدا سیر نمی شود و جز از شراب طهور معرفت حق نمی نوشد. یاد خدا برای آنان عین شراب سکرآور است.
عرفان، روبرو شدن و در برابر نشستن انسان با معبود و معشوق هستی و رویت خداوند در تمام مظاهر و جلوه های عشق الهی است.
اگر شنیدید که شاگردان فلان عارف بعد از درس به حالت مستان در کوچه و خیابان می رفتند، تعجب نکنید، این بدین خاطر بوده است که استاد عارف همچون ساقی میخانه کاسه قلب شاگردان خود را از شراب طهور عشق و عرفان محبوب پر می کند.
کسانی که این تجربه را دارند به خوبی این حالت را می شناسند، ولی کسانی که ندارند، چندان برای شان این مستی قابل تصور نیست.
رابطه عشق و عقل:
حیات عرفانی و عالم عشق چیزی فراتر از عالم عقل و استدلال است. در وادی عشق، دل و محبت فرمان می دهد، استدلال اهل معرفت، عشق است، ولی در عین حال همین عشق عرفانی ریشه در عقلانیت و حیات معقول دارد و ثمره و نتیجه آن می باشد.
به عبارت دیگر، درست است که در سلوک عرفانی، دل فرمان می دهد و عشق و احساس تصمیم می گیرد، ولی این احساس ریشه در عقلانیت الهی دارد و ثمره تفکر و برآیند معرفت عمیق ذات هستی است.
رابطه عارف با محبوب عالم اگر چه براساس عشق و محبت استوار است، ولی این عشق، پشتوانه ای جز عقلانیت الهی ندارد.
بنابراین سلوک عقلی به عنوان مقدمه ای برای سلوک عرفانی بوده و هیچ تضادی با آن ندارد، اما تفاوت هایی میان این دو مشاهده می شود.
در سلوک عقلانی بر دو سیر علمی و عملی مستند به دلیل و حجت و انجام واجبات و ترک محرمات و رعایت تقوی بیشتر تاکید می شود، نتیجه چنین سلوکی وصول به عقلانیت دینی و الهی و کسب رضایت پروردگار است.
اما وقتی سالک به وادی عشق و عرفان رسید و عاشق معرفت خدا شد، تمام تلاش های عملی و عبادی ا ش عرفانی می شود و تنها آرزویش وصول به محبت خداوند و معرفت شهودی حق تعالی است.
در وادی عشق، سلوک نظری وجود ندارد، عرفان تنها با عمل و عبادت به معرفت می رسد و شهود حقیقت نتیجه سلوک عرفانی و عملی خواهد بود.
سلوک عرفانی و مناسک عبادی!
نقش دعا و توسل در موفقیت انسان در سلوک عرفانی
منظور از عبادت مناسکی است که مانند نماز و دعا و مناجات و توسل و مانند ان است.
فلسفه خلقت و زندگی انسان در این دنیا عبادت است یعنی سیر و سلوک نظری و عملی و فلسفه عبادت معرفت می باشد.
و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون ای لیعرفون. هدف خلقت انسان در این دنیا عبادتی است که انسان را به معرفت می رساند و عارف می کند.
عرفان به عرفان نظری و عملی تقسیم می شود . این یعنی هم علم آموزی کاری عرفانی است هم عمل و عبادت جنبه عرفانی دارد.
علم آموزی و عبادت دو راهبرد برای رسیدن به عرفان است بنابراین عبادت نیز عمل عرفانی است و فلسفه اصلی آن کسب عرفان و معرفت حقیقت است.
راه اصلی معرفت علم آموزی و کشف حقیقت است اما عبادت روش مکملی است که از راه عمل انسان را به عرفان می رساند.
فلسفه این عبادات استعانت از خدا برای رسیدن به معرفت شهودی است.ایاک نعبد و ایاک نستعین. اهدنا الصراط المستیم. صراط مستقیم عبودیت راهی عرفانی است که هدف آن معرفت حقیقت است و ما در صراط هستیم وبرای این که جلو برویم و موفق شویم باید خدا کمک کند وگرنه نمی شود.
خدایا در راه عرفان و حقیقت فقط تو را عبادت می کنم و فقط هم از تو کمک می خواهم فقط تو قادری که کمک کنی آنهم برای حرکت در صراط مستقیم
ما مانند کوه نوردی می مانیم که یک طناب از بالای قله انداخته اند و دست کسی است و به ما کمک می کند تا بالا رویم منتهی وظیفه خود ما این است که تلاش کنیم و خودمان بالا رویم اما چون کم می آوریم وضعیف هستیم قدری که خودمان زور می زنیم و خسته می شویم از بالا کمک می خواهیم و دعا می کنیم و توسل می کنیم که آنها به ما کمک کنند تا بالا رویم.
تحت ولایت خدا و معصوم بودن همین است. آنها به ما ولایت تکوینی دارند و استعانت می کنند. هم هدایت می کنند هم استعانت و دست گیریمی کنند.
پس دعا خیلی مهم است توسل خیلی مهم است.نماز هم نوعی دعا است . بدون دعا کسی به جایی نمی رسد . دعا توکل به خدااست . کسی که روی پای خودش می خواهد حرکت کند به جایی نمی رسد.بایداز خدا کمک گرفت از معصومین کمک گرفت. این وظیفه دائمی ونیاز دائمی سالک است.
عبادت ارتباط گرفتن با نیروهایی است که به ما در حرکت و صعود کمک می کنند. با آنها سخن می گوییم و کمک می خواهیم و آنها به ما کمک می کنند تا موفق شویم.
موفقیت انسان در گرو تلاش عملی خودش و استعانت از خدا و معصومین با توسل و دعا و نماز است.
دوست گرامی. در نهایت تذکر می دهیم که برای رسیدن به عشق و سلوک عرفانی باید از سلوک عقلانی شروع کنید و ابتدا راه تقویت عقلانیت دینی را تکمیل نمایید تا عشق در قلب شما جوانه بزند و کم کم انسان عاشق خدا گردد.
چگونه باید عقل خود را پرورش دهیم؟
گوهر عقل، ارزشمندترین نعمت الاهی برای بشریت است و به همین جهت است که انسان اشرف مخلوقات نامیده شده است. به واسطه این نعمت بزرگ است که انسان می تواند هستی را از نیستی، خیر را از شر، هدایت را از ضلالت، دوست را از دشمن، نور را از ظلمت و حق را از باطل و بد را از خوب تمییز دهد و از آفات و خطرات مصون و محفوظ بماند.
از مطالب گذشته روشن شد که همه انتخاب های انسان از عقل و نوع اندیشه او الهام می گیرد، بنابراین در ابتدای حرکت خودسازانه لازم است که ذهن و فکر انسان کاملا با اندیشه الهی انس بگیرد و باورهای الهی داشته باشد، تا زندگی اش در مسیر الهی شدن و هدف اصیل آن جریان پیدا کند.
روی این حساب پرورش عقل برای انسان طالب کمال بسیار با اهمیت است، بعدا به این نکته واقف خواهیم شد که مبنای اراده و نوع عملکرد او در بخش مراقبه و گام های عملی ای که در مسیر خودسازی برخواهد داشت، همه بر اساس رهنمودهای عقلانی و تفکرات شخصی او شکل خواهد گرفت.
تفکر الهی در انسان در دو مرحله شکل می گیرد. اول، آشنایی با محصولات فکری اندیشمندان الهی از طریق مطالعه و دقت و پژوهش در آنها و همچنین مقایسه آنها با اندیشه های مادی و نتایج آن در ساخت و ساز انسان و جامعه. دوم، تفکر شخصی در سوال های اساسی زندگی و دین و تولید اندیشه های دینی و نقد اندیشه های مادی و مبارزه فکری با آنها.
راه های پرورش عقل و اندیشه الهی
راه های زیادی برای پرورش عقل و اندیشه الهی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1-استفاده از معلم و استاد دلسوز و عالم ربانی؛ امام علی (ع) یکی از گروه های سعادت مند را دانشجویانی می داند که درپی یافتن راه از طریق تعلیم و بهره گیری از اساتید و معلمان دلسوز و عالم ربانی هستند. نهج البلاغه، ص ۴۹۶ ، النَّاسُ ثَلَاثَهٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاهٍ وَ هَمَجٌ رَعَاع. مردم سه دسته اند: عالم ربانی و دانشجویی که در راه نجات قدم می زند و کف روی آب.
2- ارتباط با کتاب و کتابخانه و مطالعه؛ چنان که امام صادق (ع) فرمود: “مطالعه فراوان در مطالب علمی عقل را باز و شکوفا می سازد”طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ، ج ۵، ص ۴۱۳٫. موضوع مطالعه بسیار مهم است، زیرا همه چیز از مطالعه شروع می شود. شروع کمال و خودسازی با مطالعه است و انسانیت انسان با مطالعه آغاز می شود.
3- سیر و سفر در زمین و مطالعه تاریخ گذشتگان؛ قرآن در موارد متعددی انسان را امر به مسافرت های تحقیقاتی کرده و فرموده است: “بگو: روی زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیب کنندگان آیات الاهی چه شد؟ انعام، ۱۱، “قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبینَ”. بگو: در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید” نمل، ۶۹، “قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُجْرِمینَ” . “بگو: در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خداوند (به همین گونه) جهان آخرت را ایجاد می کند یقیناً خدا بر هر چیز توانا است عنکبوت، ۲۰، “قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ ینْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ”!بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آنها مشرک بودند”! روم، ۴۲، “قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکینَ”.
4- تفکر و اندیشه ورزی در آیات تکوینی خداوند؛ مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه های (روشنی) برای خردمندان است. قرآن مجید صاحبان عقل و اندیشه را کسانی می داند که در نشانه های خداوند تفکر می کنند و می فرماید: “ . برای خردمندان است، همان ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند (و می گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده ای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار”! آل عمران، ۱۹۱ ، ۱۹۰، “لّأِوْلی الْأَلْبَابِ الَّذِینَ یذْکُرُونَ اللَّهَ قِیمًا وَ قُعُودًا وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَاذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
5- پرهیز از تقلید کورکورانه؛ این امر باعث می شود تا انسان در کسب حقیقت از عقل و تفکر خویش بهره جسته و بدین واسطه حقانیت اسلام را با عقل و تفکر خویش دریابد. چرا که قرآن مشرکانی را که به تقلید کورکورانه از پدران مشرک خود می پرداختند به شدت مذمت می نماید و می فرماید: “و هنگامی که کار زشتی انجام می دهند می گویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند ما را به آن دستور داده است! بگو: خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمی دهد! آیا چیزی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید”؟! اعراف، ۲۸، “وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً قالُوا وَجَدْنا عَلَیها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون ”.
6- ارتباط با خردمندان و دانشمندان و دانایان؛ امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: “قطع ارتباط از خردمند مساوی با پیوستن به نادان است “طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج ۵، ص ۱۱۴٫و یا در بخشی از حدیث پیامبر اکرم (ص) آمده است: “شایسته است که شخص خردمند عاقل شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کند: بخشی را به همنشینی با دانشمندی که او را در امر دینش یاری دهد، صرف نماید”. همان، ص ۱۱۳٫
7- پیروی از روی فکر و اندیشه؛ چنان که انبیا و پیامبران الاهی نیز همواره مردم را به تفکر و بصیرت در دستورات و آموزه های آیین خود دعوت می کردند. در این مورد قرآن کریم می فرماید: “بگو این راه من است، من و پیروانم با بصیرت کامل همۀ مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم”. یوسف، ۱۰۸٫و نیز پیامبر اکرم (ص) فرمود: “تسلیم راهنمایی عقل باشید که به کمال دست یابید، و از آن سر نتابید که سرانجام پشیمان می گردید.[ حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف (دایره المعارف جامع اسلامی)، ج ۵، ص ۴۱۲٫
8- عدم غلبه احساس بر عقل؛ از دیگر موارد رشد عقل و کسب استقلال فکری است. امام سجاد (ع) در این رابطه می فرمایند: “هر آن کس که عقلش کامل ترین اندوخته اش نباشد، هلاکش بسیار آسان است”. همان.
9- تفکر در اعمال و رفتار خود و محاسبه نفس؛ مرحوم ملا احمد نراقی (رحمةالله علیه) در باب کیفیت تفکر در اعمال و رفتار خود می فرمایند: «آدمی در هر شبانه روزی ساعتی به تفکر کار خود بیفتد و اخلاق باطنیه و اعمال ظاهریه خود را تفحص کند و احوال دل و جوارح خود را تجسس نماید. لوح دل را در مقابل خود نهاده آن را ملاحظه کند و دفتر شبانه خود را گشوده، سر تا پای آن را مطالعه فرماید.» (معراج السعادة، ص 120 به بعد)
ایشان در ادامه توضیح می دهند که اگر دیدی در طول روز، به دستورات خداوند عمل کرده، از معصیت ها و گناهان اجتناب کرده ای، حمد و سپاس الهی را بجای آور؛ و اگر دیدی معصیتی از تو سرزده و با رفتار و کردارت، مخالفت امر الهی نموده ای، توبه کرده و با جبران عمل، به علاج بپرداز.
ایشان در ادامه توصیه می کنند که انسان با نظر بصیرت به اعمال خود بنگرد و ببیند آیا از صفات رذیله ای که او را به هلاکت می اندازد، از قبیل بخل و حسد و کبر و… چیزی در وجود او هست یا نه؛ و با چراغ فکر همه زوایای وجودش را تفحص کند تا مبادا با این صفات مهلکه خدای خود را ملاقات کند!
در فقه الرضا (علیه السلام) آمده است: «اندیشیدن آینه تو است؛ بدی ها و خوبی هایت را به تو نشان می دهد.» (میزان الحکمة، ج10، ح16209)
امام علی (علیه السلام): اندیشه کردن در خوبی ها، انگیزه بکار بستن آن ها می شود.
امام علی (علیه السلام): ریشه سالم ماندن از لغزش ها، اندیشیدن پیش از عمل کردن است و سنجیدن پیش از سخن گفتن.
10- فکر کردن به نعمت های خدا؛ امام علی (علیه السلام): اندیشیدن در باره نعمت های خدا، نیکو عبادتی است.
11- تفکر در باره باقی بودن آخرت و فانی بودن دنیا؛ امام علی (علیه السلام): تمیز دادن (تشخیص دادن) ماندنی (آخرت) از رفتنی (دنیا)، از شریف ترین اندیشه ها است.
12- تفکر در قرآن کریم؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله وسلم): سهم دیدگان خود را از عبادت به آنان دهید. عرض کردند: ای رسول خدا! سهم آن ها از عبادت چیست؟ فرمود: نگریستن به قرآن و اندیشیدن در آن و پند گرفتن از شگفتی هایش.
در نتیجه پرورش فکر و کسب استقلال فکری با توجه به آیات و روایات، انسان در راه رسیدن به رشد و تعالی پیشرفت چشمگیری می نماید و نهایتاً معرفت و شناخت او به خداوند متعال ارتقا می یابد. قرآن کریم در این باره می فرماید: “خردمندان کسانی هستند که به پیمان با پروردگار پایبندند و پیمان نمی شکنند و به هر موردی که خدا امر فرموده رابطه برقرار می کنند (و به هر جا که به گسستن امر کرده بگسلند) و از خدای بترسند و از سختی حساب قیامت هراسناک باشند. و کسانی هستند که جهت نیل به رضای خداوند خویش، شکیبایی پیشه کنند و نماز را به پای دارند و از آن چه خدا روزی شان کرد. پنهان و آشکار اتفاق نمایند و در برابر بدی، نیکی پاداش دهند”. رعد، ۲۲- ۱۹ .
راهکار سیر مطالعات اسلامی:
شما نیاز به سلوک عقلانی دارید. انسان با این نوع سلوک که همان سلوک دینی است با عقلانیت دین و حقیقت آشنا می شود و راه رسیدن به کمال برایش باز می گردد. ابتدا سلوک عقلانی را برای شما توضیح می دهیم و سپس سیر مطالعاتی را برای شما مشخص می کنیم تا در این مسیر حرکت کنید و کمکی هم خواستید در خدمت هستیم.
هویت بشری از جنس ماده و این جهانی است، اما هویت انسانی او از سنخ ملکوت و عوالم فرا طبیعی است.
حیات معقول، یعنی زندگی مستند به حجت، در این نوع زندگی انسان دو گونه حجت دارد، حجت درونی که همان عقل و به تعبیری پیامبر درونی است و حجت بیرونی که دین و پیامبران الهی و عقول کامله هستند.
در حیات معقول انسان باید برای تمامی افکار، عقاید، اخلاق و رفتار خود دلیل و برهان معقول و مشروع بیابد، برای هر انتخابی که انجام می دهد، استدلال منطقی داشته باشد و بر اساس اندیشه زندگی کند، نه امیال و خواسته های نفسانی و غریزی.
انسان در ابتدا بر اساس ادراک غریزی و احساس نیازهای طبیعی، زندگی و رشد می کند، ولی بعد از سن بلوغ و تکلیف وظیفه دارد که زندگی خود را بر اساس اندیشه و عقیده سامان دهد و رشد عقلانی داشته باشد.
هدف سلوک عقلانی رسیدن به عقلانیت دینی و الهی است، در ابتدا انسان در اثر انس با طبیعت درک عقلانی اش رنگ طبیعی و دنیوی دارد و اندیشه اش به سمت خواسته های مادی گرایش می یابد.
عقلانیت مادی اگر با عقل دینی، مدیریت و کنترل نشود، منشا بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی خواهد شد، در حالی که ریشه تمام خوبی های انسانی در عقلانیت الهی و توحیدی نهفته است.
قدرت مقاومت در برابر خواسته های افراطی نفس اماره و توان مدیریت غرایز بشری جز با عقلانیت قوی دینی و الهی امکان پذیر نیست و انسان های ضعیف العقل معمولا در برابر امیال نفسانی و شیطانی تسلیم می شوند.
انسان در طبیعت پدید می آید، ولی نباید در طبیعت برای همیشه ماندگار شود، زیرا در این صورت هلاک خواهد شد، چون طبیعت هلاک شدنی است. کل شیء هالک الا وجه. (قصص، ۸۸)
در سن تکلیف، آدمی ماموریت می یابد تا دامن از طبیعت بیرون کشد و به سلوک عقلی روی آورد و به حیات معقول که اصل انسانیت و اختیار او در آن شکل می گیرد، مهاجرت نماید.
اگر انسان در طبیعت بماند، اهل دنیا شود و نتواند به زندگی عقلانی خود که همان حیات طیبه انسانی و ایمانی است، سامان دهد، از هیچگونه خطری در امان نیست و در نهایت اهل دوزخ خواهد بود.
البته فیلسوف شدن و حیات معقول داشتن آخر راه نیست، عقیده، اندیشه، ایمان و عمل صالح داشتن، تازه ابتدای راه است، ماندگار شدن در عالم عقل نوعی عقب ماندگی سلوکی محسوب می شود.
اهل معرفت پس از حیات معقول به وادی عشق و عرفان می رسند و از رابطه عاشقانه با خداوند و حالات خوش عارفانه لذتی سرشار می برند.
عرصه های مطالعه و کتاب خوانی!
زمینه های کتاب خوانی و مطالعه فراوان اند. ما بر اساس اهداف و تعریفی که از سیر مطالعات اسلامی سیستمی ارایه کرده ایم، عرصه هایی از کتاب خوانی را معرفی می کنیم که به شما کمک می کند تا در راستای رسیدن به اهداف سلوک نظری قرار بگیرید.
عرصه های کتاب خوانی در دو فاز عمومی و تخصصی ارایه می شود و سیری که اکنون برنامه آنرا ارایه داده ایم، در فاز عمومی است.
مراحل چهارده گانه زیر به شما کمک می کند تا بتوانید برنامه سیرمطالعاتی خود را بر اساس آن تنظیم نمایید.
در صورتی که برای هر مرحله حداقل یک سال در نظر بگیرید، این سیر مطالعاتی حدود چهارده سال طول خواهد کشید.
انتظاری که از سیر مطالعات اسلامی داریم این است که بتواند عقلانیت دینی و توحیدی ما را شکوفا و تکمیل نماید.
این سیر مطالعاتی شامل معرفی کتاب هایی در تمام حوزه های مطالعات دینی می شود و باعث می شود خواننده به اطلاعات اجمالی، اما جامعی دست یابد و برای ورود به تحقیقات موضوعی آماده شود.
این مرحله مخصوص افراد در حد دیپلم یا کارشناسی تنظیم شده است و برای هر موضوعی چند کتاب معرفی می شود که به انتخاب خود فرد، مطالعه و تلخیص انجام و گزارش می گردد.
توصیه می کنیم برای درک بهتر کتاب ها، فهم خود را از هر مطلب یادداشت و به استاد مشاور خود ارایه دهید.
1- سیر مطالعات انسان شناسی و خودشناسی:
2- سیر مطالعات زندگی:
3- سیر مطالعات خودسازی و سلوک:
4- سیر مطالعه در متون دینی:
5- سیر مطالعات توحیدی => خداشناسی و خداپرستی:
6- سیر مطالعات دین شناسی: فلسفه دین و شریعت اسلام
7- سیر مطالعات شیعه شناسی:
8- سیر مطالعات معاد شناسی:
9- سیر مطالعات عملی و عبادی:
10- سیر مطالعات اخلاقی:
11- سیر مطالعات تاریخی:
12- سیر مطالعات سیاسی و اجتماعی:
13- سیر مطالعات زندگی و سیره عملی معصومان:
14- شرح حال عالمان و سیره عملی بزرگان دین:
کتابهای هر حوزه را با تحقیق و تفحص و مشورت با متخصصان آن حوزه بیابید و حدود یک سال مثلا در خودشناسی و انسان شناسی مطالعه کنید و بعد موضوع دیگر را در دستور کار قرار دهید تا آخر. در نتیجه این سیر عقلانیت و ایمان شما تقویت می شود و بهتر می توانید در جنبه های عملی موفق باشید.
معرفی چند کتاب درباره انسان شناسی و خودشناسی!
کتاب های زیر دارای سطح بندی است، خود شما با دقت می توانید کتاب مناسب خود را انتخاب و مطالعه نمایید.
روش مطالعه به این صورت است که شما با خواندن هر موضوعی از یک کتاب، خلاصه یا فهم خود از آن مطلب را نوشته و به استاد مشاور خود ارایه می دهید و ایشان اگر اشکالی ببیند تذکر می دهد تا برداشت شاگرد صحیح باشد.
1- شناخت انسان از نظر اسلام، واعظی (متوسط)
2- انسان شناسی، محمود رجبی (متوسط)
3- انسان شناسی (انسان کامل) یحیی کبیر(عالی)
4- صد کلمه در معرفت نفس ، حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله (متوسط)
5-انسان شناسی، سؤال و پاسخ ، مصطفی عزیزی، نشر معارف نهاد رهبری در دانشگاه(مبتدی)
6- انسان در قرآن، استاد شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا(مبتدی)
6- انسان کامل، استاد شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا
(مبتدی)
7- انسان شناسی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله(متوسط)
8- انسان شناسی در قرآن ، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله(مبتدی)
9- خود شناسی برای خود سازی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله(مبتدی)
10- دروس معرفت نفس ، حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله ، نشر الف.لام.میم(عالی)
سیر و سلوک عقلانی