انسان شناسی نفس انواع نفس
-ماانسانها که یک نفس داریم پس اماره ولوامه و..چیست؟
از موارد کار برد نفس در قرآن می توان دریافت که در قرآن مفهومی جزء مفهوم لغوی آن منظور نشده است و عموماً نفس در لغت به معنای «شخص» و «من» منظور گردیده است. قرآن کلمه ی نفس را در مورد خدا بکار برده که جزء معنای «شخص و خود» چیز دیگری نمی تواند تصور شود:«کتب علی نفسه الرحمة؛ رحمت را[خدا] بر خود واجب کرده است».[1] به تناسب موارد مختلف، ویژگی های به نفس اضافه می شود که کلمه نفس بلحاظ آن ویژگی بار ارزشی مثبت و منفی پیدا می کند. علت «خوب» یا «بد» معرفی شدن نفس در موارد مختلف این است که خداوند دو نوع گرایش در آن قرار داده است: گرایش به خیر و نیکی، گرایش به شر و بدی. البته منظور این نیست که خیر و شر در نفس ما جای دارند؛ بلکه، مصادیقی که عناوین خیر و شر بر آنها صدق می کند در نفس ما ریشه و پایه دارند، یعنی، گرایشهایی در فطرت ما به سوی اموری است که عنوان خیر بر آن منطبق می شود و گرایشهای دیگری به سوی امور دیگر که به عنوان شر بر آنها تطبیق می کند. گرایشهای که در انسان هست به لحاظ مصادیق خارجی نیز تنوع می یابد. « نفس» انسان نیز به بر اساس تنوع این گرایشها متنوع می شود و به لحاظ یک دسته از این گرایشها «نفس اماره بالسوء» نام می گیرد. چه کسی ما را مجبور می کند تا دنبال امیال و غرائز و شهوات برویم؟ پاسخ این است که ما خودمان دوست داریم دنبال شهوات برویم و قرآن در این زمینه می فرماید:«إن النفس لامارة بالسوء؛ خود(انسان) به بدی، بسیار فرمان می دهد».[2] در مواردی که نفس از راه غیر مشروع خود را ارضاء کند نفس اماره بالسوء گفته می شود.همه ی میلها اعم از مادی یا معنوی در فطرت انسان وجود دارد، با این تفاوت که میلهای مادی و غریزی معمولاً، خود به خود شکوفا می شوند: مثل خوردن غذا، خوابیدن و غریزه ی جنسی و غیره، اما میلهای دیگر نیاز به رشد و شکوفایی دارند. پس از بیداری این میلها باز هم همان نفس است که انسان را در برابر انجام کارهای زشت ملامت می کند، چنان که قرآن می فرماید:«و لا اقسم بالنفس اللوامة؛ و قسم به نفس بسیار ملامت کننده».[3]بنابراین منظور از «نفس لوامه» نفس مومن است، که همیشه در دنیا او را به خاطر گناهانش و سرپیچی از اطاعت خدا ملامت می کند و در قیامت سودش می رساند.[4]هنگامی که به خواسته های معنوی خودمان پاسخ مثبت دادیم و راه حق را پذیرفتیم باز همان«نفس» است که به کمال و آرامش می رسد و مورد خطاب خدا قرار می گیرد:«یا ایتها النفس المطمئنة؛».[5] بر این اساس نفس مطمئنه، نفسی است که با علاقه مندی و یاد پروردگار سکونت یافته و راضی به رضای خدا می باشد و در نتیجه خود را بنده ای می بیند که مالک هیچ خیر ، شری و نفع و ضرری برای خود نیست. در ادامه ی آیه برای نفس مطمئنه دو صفت راضیه و مرضیه را قرآن توصیف کرده است، به این خاطر که اطمینان و سکونت دل به پروردگار مستلزم آن است که از خدا راضی هم باشند و در هر قضا و قدری کوچکترین ناراحتی نکنند. [6]بنابراین، نفس یک حقیقت است در مراحل مختلف نه این که چند حقیقت مختلف است که یکی از آنها نفس اماره و دیگری نفس لوامه و بعدی نفس مطمئنه نام داشته باشد. نفس ناطقه همان حقیقت و هویت انسانی است که در هر انسان وجود دارد و مایه تشخیص انسان از سایر حیوانات است. «ناطقه» به معنی سخن گفتن نیست، بلکه به معنی ادراک کلیات و تعقّل است. انسان در صورتی به کمال می رسد که بر مبنای تعقّل عمل کند. عقل – طبق روایتی از امام صادق«علیه السلام» – چیزی است که خداوند با آن پرستش می شود و بهشت به وسیله آن به دست می آید: «اَلْعَقلُ ماعُبِدَ بِهِ الرحمن وَاکْتُسِبَ بِه الجِنان».[7] نفس ناطقه گوهر و جوهری است در باطن انسان که کلیات را درک می کند و دارای فکر واستدلال است، و می تواند استنباط کند و خیر و شر، خوبی و بدی را تمیز دهد و نیز می تواند سیر تکاملی به سوی خالق متعال داشته باشد[8].کتاب جهت مطالعه ی بیشتر؛اخلاق در قرآن ج1، استاد مصباح یزدی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).[1] . انعام/12.[2] . یوسف/53.[3] .قیامت/2.[4] .المیزان، ج20،ص164.[5] .فجر/27.[6] . المیزان، ج20، ص477.[7] . اصول کافى، ج 1، ص 11.[8] . مجله مکتب اسلام، ش 2، حسین حقانی زنجانی
انسان شناسی نفس انواع نفس