خود حقیقی
خود حقیقى و واقعى انسان چیست و چگونه بدست مى آید؟
کدام خود
در بحث خود شناسی و به طبع آن خود سازی این بحث پرسش وجود دارد که مقصود شما کدام خود است؟هویت انسانی از دوگونه واقعیت ترکیب شده است، واقعیت مادی و طبیعی که همان بدن و جنبه های این جهانی او است و واقعیت مجرد و فرا طبیعی که همان جهت معنوی و روحانی انسان است ، جهتی که دارای شئونی همچون نفس، روح، قلب و عقل می باشد.
در فرهنگ اسلامی تعبیر های فراوانی نسبت به دو واقعیت وجودی انسان وجود دارد، همچون:
خود حقیقی – خود مجازی
خود ملکوتی – خود ملکی
خود مثبت – خود منفی
خود عالی – خود سافل
خود مجرد– خود مادی
خود معنوی – خود طبیعی
برخی از تعبیر ها خوب است ، ولی برخی از آنها مشکل دار می باشد. مانند تعبیر از خود طبیعی به خود مجازی ؛ زیرا ما در امور تکوینی مجاز نداریم و هر دو خود از این جهت دارای حقیقت هستند و یا تعبیر از آنها به خود مثبت و منفی ؛ زیرا در هر دو بعد انسان امکان مثبت و یا منفی بودن وجود دارد.
در مباحث خود شناسی لازم است تصور روشنی از دو گونه خود و یا به تعبیری، هویت انسانی و بشری خود داشته باشیم ، روابط آنها را بدانیم و کمال هر یک را شناسایی نماییم .
قرآن کریم به ساختاردو بعدی روح انسان اشاره کرده و می فرماید:
خداوند آفرینش انسان را ازگل آغاز کردأ سپس او را سازمان هماهنگ بخشید و از روح خود در او دمید، پس انسان آمیخته اى است از (گل) عنصرى زمینى و نامقدس، و از (روح) مخلوق الهى و مقدس. و بدأ خلق الانسان من طین أ ثم سوّاه و نفخ فیه من روحه سجده / 9 و 7.
اصالت هویت انسانی
اکنون به این پرسسش بنیادین می پردازیم که ازمیان این دو هویت که تشکیل دهنده ماهیت انسانی است ، کدام اصیل وواقعی و کدام غیر اصیل و تبعی است.
پاسخ به این سوال چندان دشوار نیست .هویت انسانی به دو دلیل اصالت دارد.
یک . انسان بودن انسان بسته به آن است . انسان آمیزه ای از دو بعد انسانی و بشری است، خواستگاه انسانیت روح انسان است و منشا بشریت بدن مادی و طبیعت آدمی است.
دو. پایدار و ماندنی است. بدن و طبیعت انسان با مرگ زایل می شود و به خاک برمی گردد، ولی روح پایدار و ماندنی است، بالاخره روزی انسان از این سرای به سرای آخرت منتقل خواهد شد . آنچه منتقل می شود روح مجرد و انسانیت انسان است و بدن مادی که مربوط به عالم طبیعت است ، همچنان در طبیعت ماندنی خواهد بود.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
در انسان اصالت با روح است و بدن، تنها مرکب و ابزاری است در اختیار روح به منظور گذران زندگی موقتی انسان دراین جهان و رشد و ترقی و کمال نفس.
دوگانگی هویت، منشا کرامت انسانی
ارجمندى و کرامت انسان، هرگز به معناى یک بعدى بودن او و حرکت جبرى وى به سوى کمال نیست، بلکه انسان از آن رو شایسته آفریده شدن و خلافت الهی، معرفى شده است که دارای دو بعد و دو گرایش است ومى تواند آگاه شود و انتخاب کند.
انتخاب بر اساس آگاهى، آن گاه است که انسان نیز در درون ساختار وجودى خود زمینه انتخاب را داشته است و در بیرون وجود خود، یعنى جهان عینیت و خارج نیز از این زمینه برخوردار باشد.
زمینه انتخاب، تنوع و چند بعدى بودن و دست کم دو بعدى بودن است. انسان در استعداد وجودى خود زمانى مى تواند انتخابگر باشد که دست کم از استعداد تعالى یافتن و یا منحط شدن، الهى شدن یا شیطانى شدن، نورانى شدن و هدایت یافتن یا ظلمانى شدن و گمراه گشتن برخوردار باشد و ابزار و امکانات حرکت در این دو مسیر را نیز دارا بوده و در عینیت زندگى نیز متناسب با آن گرایشهاى درونى و ابزار و امکانات، طریق و گذرگاه داشته باشد.
هویت فرا طبیعی، گمشده انسان
بزرگترین غفلتی که انسان بدان دچار شده است ، غفلت از خود حقیقی و معنوی خود است، خود ملکوتی در حقیقت گمشده اصلی انسان در زندگی است . انسان اگر خودش را بیابد و به ارزشهای وجودی خود پی ببرد ، به هر کمالی که دست یافتنی باشد خواهد رسید، رسیدن به کمال مطلق الهی نیز ابتدا در گرو یافتن و سپس ساختن خود انسانی است.
علی(ع) در روایتی به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است: عجبت لمن ینشد ضالته ، کیف لا ینشد نفسه. از آدمی در تعجبم؛ زیرا که او، اگر چیز کوچکی را گم کند، ممکن است برای یافتن آن تلاش فراوان نماید ، ولی خودش را گم نموده وبرای یافتن آن تلاشی نمی کند.
گاهی انسان آنچنان در زندگی این جهانی وخود طبیعی ، نیازها و خواسته های آن غرق می شود، که خود حقیقی و معنوی اش را فراموش می نماید.
انسانیت انسان بسته به خود معنوی اواست و تا انسان خودش را آنچنان که باید، نیابد و نسازد ، شایسته این عنوان نمی باشد.
خود معنوی، موضوع دین
موضوع دین هم خود معنوی انسان است، اگر انسان بعد مجرد نداشت، به دین نیاز مند نمی شد، بدن انسان مادی است وبرای رفع نیازها یش به دانش حسی و طبیعی نیاز دارد، اینگونه دانش در خود طبیعت یافت می شود و آدمی قادر است با ابزار حس و تجربه و علوم دانشگاهی، به رفع نیازهای دانشی خویش بپردازد ، ولی روح انسان مجرد است و نیاز به دانش و بینش معنوی دارد، اینگونه آگاهی، با ابزار طبیعی تحصیل نمی شود و نیازمند به وحی و ابزار فرا طبیعی می باشد . دین، در اصل، تامین کننده نیازهای بینشی و دانشی انسان در زندگی معنوی و فرا طبیعی او است .
دین و خود اصیل انسان به هم پیوندی عمیق دارند، دین: یعنی یاد خدا بودن ، همان چیزی که بعد معنوی انسان به وسیله آن به تعالی و کمال می رسد و دین گریزی چیزی جز فرار از خود نیست، بی توجهی به دین و یاد خدا، در حقیقت، بی توجهی به خویشتن خویش است.
یاد خدا هم آغوش یاد خود است و یاد خود یاد خداوند را در پی خواهد داشت ، کسی که یاد خدا را به فراموشی سپارد ، خود را فراموش کرده و فراموشی خود، مستلزم از یاد بردن خداوند و معبود هستی است.
خود حقیقی