سعادت و مصلحت انسان
سعادت و مصلحت انسان در چه امری است؟
براى خوشبختى و سعادت واقعى، ملاک ها و معیارهاى مختلفى ارائه شده است؛ ولى به طور کلى مى توان گفت سعادت واقعى زمانى حاصل مى شود که انسان در ارتباط با چهار موضوع زیر درست عمل کند:
1. رابطه با خود؛ 2. رابطه با خدا؛ 3. رابطه با دیگران؛ 4. رابطه با طبیعت و دیگر اشیا. اولاً، خود و توانایى ها و نقاط ضعف و قوت خود را درست بشناسد (شناخت و درک صحیح، مطابق با واقع و منصفانه و بدون افراط و تفریط). ثانیا، رابطه با خدا را حفظ کند و او را به عنوان کمال مطلق بداند و به سخن حق در زندگى پایبند باشد و حقوقى که خالق هستى بر انسان دارد، ادا کند. ثالثا، رابطه اش را با دیگران، بر طبق اصول عقلانى و شرع شکل دهد؛ یعنى رابطه با پدر و مادر، همسر و فرزند، فامیل و نزدیکان و دیگر انسان ها را بر اساس اصول شناخته شده و نیز محبت و دلسوزى و احترام متقابل، حفظ کند. رابعا، به وظیفه اش نسبت به طبیعت و محیط اطراف خود متعهد باشد که توضیح آن در این مقال نمى گنجد.*** ارکان سعادت و خوب زندگی کردن از نگاه اسلامی چهار چیز است که در سوره شریفه «عصر» آمده است:
*یک – ایمان به عنوان زیربنا و مبدأ پیدایش زندگی سالم و سعادت بخش «الا الذین آمنوا».
* دو – عمل صالح به عنوان تداوم و تضمین کننده راه خوشبختی «و عملوا الصالحات».
*سه – توصیه به حق، به عنوان گسترش بخشی عدل، صدق، صفا، رفتارهای پسندیده در جامعه و اعتمادسازی عمومی در میان افراد مردم «و تواصوا بالحق».
*چهار – توصیه و تأکید به «صبر و استواری» به عنوان عامل محوری در پیمایش سیر تکامل و تعالی جامع زندگی مادی و معنوی و ناامید نشدن از تلاش و حرکت و نیز مغرور نگشتن از نعمت هایی که آدمی از آن بهره مند است و خلاصه این که همه توفیق ها و توکل هایش از خدای بزرگ و بر او بداند «و تواصوا بالصبر». در غیر این صورت (به جز دانستن این چهار رکن قرآنی) زندگی جز خسارت و خطر نخواهد بود که در آغاز همین سوره با تأکید هشدار داده شده است «والعصر ان الانسان لفی خسر» به هر حال برای رستگاری و سعادت او جهان انسان راهی جز پاسخ به ندای خدا و رسولش که در سوره مبارکه انفال آیه 24 آمده است، وجود ندارد «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می خوانند که شما را حیات می بخشد…» و در رتبه بعدی پیدایش ایمان و بروز عمل صالح می باشد که – به تعبیر قرآن کریم – حیات طیبه (یا زندگی مطلوب) قطعی خواهد شد: «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحینیه حیوه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون؛ هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند خواهیم داد» (نحل، آیه 97).
ایمان و عمل صالح مشخص ترین و روشن ترین راهبرد و رهنمود قرآن کریم برای رسیدن به سعادت و پیمودن صراط مستقیم بندگی حق است. دوری از وسوسه های شیاطین و عبادت خداوند که با عمل به احکام الهی و خواسته های ربوبی و قدم برداشتن در راه بندگی واقعی حاصل می شود همان صراط مستقیم الهی است: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم» (یس، آیات 60 و 61)
بنابراین برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی که همان نزدیک شدن به خداوند و قرب حق می باشد، راهی مطمئن تر و کوتاه تر و استوارتر از بندگی خداوند از راه عمل به تکالیف شرعی و پیروی از دستورات الهی و پیامبر(ص) و اهل بیت پاک او(ع) نداریم و اگر راهی بهتر و کوتاه تر و مطمئن تر وجود داشت بدون شک خداوند متعال و اولیائش آن را برای ما بیان می کردند و ما را از آن محروم نمی کردند. توجه داشته باشید که تکالیف الهی و واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات، تنها باری بر دوش ما و اثبات خدایی خداوند نمی باشد، بلکه اگر با دقت در آنها نظر شود، منطبق با فطرت خداجو و کمال طلب ما و راه مستقیم تکامل و رسیدن به سعادت و هدف می باشند و عمل به سفارش و دستورات معصومین(ع) به عنوان کسانی که خود راه سعادت را پیموده اند و با این راه و آفات و خطرات و موانع آن آشنایی کامل دارند و در واقع تکالیف الهی را به روشنی برای ما تفسیر و بیان کرده اند ضامن رسیدن به سعادت انسانی و الهی است.
بنابراین می توان گفت تنها راه سعادت دنیا و آخرت آن است که :
1- انسان صادقانه و خالصانه فرمانهاى خدا را اطاعت و از نواهى او پرهیز نماید. مهمترین عامل شکوفایی چشم بصیرت و رسیدن به مقام ولایت این است که انسان بنده خدا و گوش به فرمان او باشد. تمامی اولیای الهی نیز از همین راه به قدرت علمی و ارادی رسیده اند و اینکه می شنوید برخی از ایشان طی الارض داشته اند و یا کارهای خارق عادت دیگر، سرش در اطاعت خداوند است. خالص کردن دین برای خدا.
2- به آنچه خداوند پیش مى آورد؛ مانند فقر و ثروت، سلامت و بیمارى و … راضى باشد و بکوشد از امتحانات الهى سرافراز برآید.
3- پیوسته به خدا توکل نموده وسعادت و کمال و خیر دو جهان را از او طلب نماید (ضمن تلاش و جدیت).
4- همواره در حال خوف و رجا و انابه باشد.
5- از هواهاى نفسانى دورى گزینید.
* عواملی که مانع پیمودن راه کمال و نیل به سعادت انسان، فراوان است ولی مهمترین آنها عبارتند از:
1. تعلقات دنیوی: تعلقات مادی از موانع بزرگ سعادت انسان است. علاقه افراطی و خارج از چارچوب به مال و ثروت و جاه و مقام و ریاست، انسان را از حرکت و هجرت و سلوک به سوی سعادت حقیقی که همان قرب حق است باز می دارد. قلبی که با محسوسات انس گرفته و شیفته و دلباخته آنهاست، چگونه می تواند به طرف سعادت و به عالم بالا، صعود کند؟ دلی که جایگاه محبت امور فانی دنیوی است چگونه می تواند تجلیگاه انوار الهی باشد؟ حضرت صادق(ع) می فرماید: «حب الدنیا رأس کل خطیئه؛ محبت دنیا ریشه هر گناهی است» (بحارالانوار، ج 73، ص 90).
2. پیروی از هوای نفس: پیروی از هوا و هوس و تمایلات نفسانی و خواهش های دل مانع بزرگی در راه وصول به سعادت جاوید است. تمایلات نفسانی همانند دودهای غلیظ، خانه دل را تیره و تار می سازند و چنین دلی لایق تابش انوار پاک معنوی نمی باشد. هواها و هوس ها دایما قلب را آشفته و مضطرب می سازند و آن را به این طرف و آن طرف می کشانند و فرصت خلوت با خدا و انس با او را به قلب نمی دهند. فردی که شبانه روز به دنبال برآوردن خواسته های دلش می باشد، چه وقت می تواند از دنیا هجرت کند و از افق طبیعت و ماده به بارگاه قدس ربوبی پر بکشد؟
3. ضعف اراده: سستی اراده وعدم قدرت بر تصمیم گیری از موانع بزرگ راه است که انسان را از شروع در عمل باز می دارد ضعف اراده خود از پی نبردن به ارزش مقصد والا و سعادت ابدی انسان سرچشمه می گیرد. اگر انسان به عظمت مقصد و اهمیت سعادت خود پی ببرد، به طور جدی وارد عمل می شود و یأس و ناامیدی و سستی را از خویش دور می سازد.
4. پرحرفی و سخنان غیر ضروری و بی فایده: عادت به پرحرفی و بیان حرف های ناسنجیده و بیهوده، انسان را از حرکت و نیل به سعادت و مقصد باز می دارد و مانع توجه و حضور قلب می شود. زیاد حرف زدن و پراکنده گویی، فکر را پریشان می سازد و قدرت اندیشیدن صحیح و تشخیص صواب از ناصواب را از انسان می گیرد. پرحرفی نشانه کم عقلی است. علی(ع) در حدیثی می فرماید: «اذا تم العقل نقص الکلام؛ وقتی عقل کامل گردد سخن گفتن کم می شود» (بحارالانوار، ج 71، ص 290). . 5. پرخوری و شکم پرستی: انسان با شکم انباشته از غذا نمی تواند حال عبادت و دعا داشته باشد و طعم مناجات را بچشد. پرخوری باعث قساوت قلب و تحریک شهوت می گردد. کم خوری و گرسنگی بهترین کمک برای کنترل نفس و شکستن عادت های آن می باشد. زیاده روی در غذا باعث تنبلی و کسالت روح و مریضی بدن و بی رغبتی به عبادت و سخت دل و غفلت از یاد خدا می گردد و صفای روح و نورانیت و حال خوش معنوی را از انسان می گیرد.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: – انسان و ایمان، شهید مطهری – ایمان، شهید دستغیب – خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس)، استاد ابراهیم امینی.
موفق ومؤید باشید.
سعادت و مصلحت انسان