حضرت ادریس
مثلث نعمت یعنی چه و چرا این لقب را به حضرت ادریس داده اند؟
به خاطر سه نعمتی که خداوند به حضرت ادریس داده بود -نعمت علم و حکمت، حکومت و نعمت نبوت- به این نام مشهور شده است.خداوند پیامبرانش را با معجزات مختلف به سوی مردم گسیل نموده است. برخی را با کتاب آسمانی و برخی را علاوه بر کتاب آسمانی با علوم مختلف و برخی را علاوه بر کتاب و علم و فضایل دیگر قدرت و سلطنت فراگیر در بین تمام موجودات مثل حضرت سلیمان و داود پدرش، برخی از انبیای الهی را مسلح به سلاح معجزه و قدرت تصرف در تکوین و شفا دادن بیماران کرده و بین مردم فرستاد.حضرت ادریس در قرآنادریس ـ علیه السلام ـ نیز یکی از انبیای الهی است که در قرآن از او مکرر یاد شده است. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا». [۱]او مثل عیسی ـ علیه السلام ـ زنده است. «وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا». [۲]معنای ادریس
نام ادریس مشتق از دروس است و دروس ناپدید شدن نشان را گویند. از این جهت او را ادریس گویند که در جهان دیده نشد و به یکباره از چشمها پنهان شد، چنانکه قرآن از آن واقعه یاد نموده است.
نسب حضرت ادریس
سلسله نسب او چنین است: ادریس بن مادِر بن مهلائیل بن قنیان بن انوش بن شیث بن آدم.
نام مادر ادریس قینوس است. نام ادریس به زبان عبری اختوق است که به عربی ادریس نامیده شده است.
خصوصیات حضرت ادریس
ادریس بسیار متفکر و اهل فکر بود و بیشتر سکوت میکرد و هنگام راه رفتن سر به زیر بود، [۳] [۴] [۵] [۶]او مبدع و مؤسس بسیاری از علوم و متون است او تدریس میکرد، ادریس آشنا به هفتاد زبان بود و به آنها تکلم میکرد.
و به آن زبانها میتوانست مردم را تدریس کند. شغل او تدریس بود، علم نجوم و علم حساب برای مردم میآموخت، او علم حکمت را در نقاط مختلف جهان از جمله یونان چونان بذر پاشید و حکمای الهی یونان از علم او بهره بردهاند.
شهرت ادریس میان ملل
او در میان یونانیان به طرسمین و ارمس مشهور است و اعراب آن جناب را هرمس و المثلث بالنعمه خوانند.
مراد از هرمس عطارد است و مقصود از نعمت در کلمه مذکوره حکمت، حکومت و نبوت است.
مثلث نعمت
خداوند به ادریس سه نعمت بزرگ داده است:
علم و حکمت
چنانکه میدانید علم بهترین نعمتی است که خداوند به انسان عطا فرموده است تا به برکت آن از جهالت رها شود و راه درست را تشخیص دهد.
چنانکه اگر علم از حوامع انسانی رخت بر بندد، جامعه انسانی تبدیل به جامعه درندگان خواهد شد.
اگرچه استفاده صحیح از علم نیز مسئله مهم است که اگر از علم استفادهای در جهت ارتقای انسانیت و پیشرفت تمدن به کار گرفته شود در این صورت علم مفید خواهد بود، ولی اگر همین نعمت بزرگ الهی را برای ساختن بمب اتم به کار گیرند و به وسیله آن انسانها را به خاک و خون بکشند، این علم ابزاری خواهد بود، برای رسیدن به هواهای نفسانی که هیچ سودی ندارد.
حکومت
حکومت نیز یکی از نعمتهای الهی است که خداوند برای برخی از انبیای خویش آن را داده است که در سایه حکومت عادلانه امور جوامع بشری را نظم داده و انسانها را در راه رسیدن به سعادت، ترقی دنیا و آخرت یاری دهند، چنان که حکومت برای سودجویی و خودکامگی به کار گرفته شود نتیجه سوء و بد خواهد داشت.
حکومت باید به دست انسان عاقل و خردمند و فاضل و کامل اداره شود، در غیر اینصورت گرفتار وحشیگری شده و ظلم به جای عدل تمام جهان را فرا خواهد گرفت.
نبوت
سومین نعمت خداوند بر ادریس پیامبر ـ علیه السلام ـ این است که خداوند او را نعمت نبوت داد، چون نبوت یکی از نعمتهای بزرگ الهی است، که از آن در روایات اسلامی به حجت ظاهری تعبیر شده است.
چنانکه نعمت نبوت که از لطف الهی شامل انسانیت شده وجود نداشت هیچ یک از نعمتهای الهی برای بشریت روی نمیکرد. چون علم از منشاء نبوت و وحی به انسان رسیده است و حکومت در سایه علم معنا پیدا میکند و اگر حکومت منهای علم باشد، حکومتگران مثل چنگیز و اسکندر و هیتلر و جنایتکاران تاریخ معاصر بوش و شارون خواهند بود.
حق حکومت
پسحکومت، علم و نبوت سه نعمتی است که خداوند به اهلاش میدهد چنان که به ادریس داده، به انبیای دیگر نیز میدهد و انبیای دیگر حکومت را هرگز به نااهلان نمی سپارند و آن را به کسانی میسپارند که دارای علوم الهی و حکمت باشند که فقط معصومان از این چشمه لایزال الهی از علم و حکمت الهی بهرهمند شدهاند.
که بعد از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه وآله ـ جانشینان معصوم این حق را بر مردم دارند که حکومت کنند و در دوره غیبت این حق حکومت که از حقوق انبیای الهی است به علم و فقها که جانشین انبیا الهی و ائمه هستند، واگذار شده است.
منابع جهت مطالعه
۱. تاریخ انبیاء و قصص قرآنی عمادزاده.
۲. داستانهای قرآن در المیزان حسین فعال عراقی.
۳. تاریخ انبیا، سید هاشم رسولی محلاتی.
پینوشت:
۱. مریم/سوره۱۹، آیه۵۶.
۲. مریم/سوره۱۹، آیه۵۷.
۳. میرخواند، روضة الصفا فی سیرة الانبیاء والملوک الخلفاء، ج۱، ص۶۳.
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، روائع التراث العربی، ۱۳۸۷ق، ج۱،ص۱۷۰.
۵. ابن اثیر الکامل، بیروت، دارصادر، ۱۴۰۲، ج۱، ص۶۲.
۶. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۴۰.
برگرفته از پایگاه ویکیپرسش
حضرت ادریس