دین و اندیشه
پیروی از ائمه
وقتی پای منابر و مجالس امام حسین ع می نشینیم هدف قیام امام به خوبی برای ما تبیین می شود پس چرا نمی توانیم امام و اهداف او را در زندگی شخصی و بازار و اخلاق و……الگو قرار دهیم و آنچه که دلمان می خواهد زندگی می کنیم و عیب کار ما کجاست؟
پاسخ: دستورها و سیره معصومین(ع) را از این منظر می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد:الف ) تعلیماتی که جزو خصایص اهل بیت(ع) به شمار رفته و تحصیل آن مقدور دیگران نیست. ذیلاً به چند نمونه از آن اشاره می شود:اوّل: حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نامه ای که برای عثمان بن حنیف فرستاده، فرموده اند: «أَلا و إِنّ لِکلّ مَأمومٍ إماماً یَقتدی به ویَستضیءُ بِنور عِلمه، أَلا و إِنّ إِمامکم قَد اکْتَفی مِن دُنیاه بِطِمْریه ومِن طُعمه بقُرصیه، أَلا و إنّکم لا تقدرون علی ذلک، ولکن أَعینونی بورعٍ و اجتهادٍ وعفةٍ وسَدادِ … ؛ (نهج البلاغه، نامه45، بند4.) آگاه باشید که هر مأمومی امامی دارد که به او اقتدا می کند و از پرتو فروغ او نور می گیرد. آگاه باشید که امام شما از کالاهای دنیا به دو جامعه و از غذاهای آن به دو قرص نان اکتفا کرده است. آگاه باشید که شما توانایی این گونه زندگی کردن را ندارید، لیکن می توانید با ورع، تلاش، عفت و پیمودن راه راست یاریم کنید».دوم: وقتی که حضرت علی(ع) کیفیّت غذای خود را تشریح می کند، می فرماید: برای این که بستگانم خوراکی مرا با روغن مخلوط نکنند، آن را در جایی می گذارم و بر آن مهر می نهم تا دستشان به آن نرسد و چیزی بر آن نیفزایند!؛ «کان لهُ سَویق فی إناءٍ مَختومٍ یَشرب منه فقیل له: «أَتَفعل هذا بالعِراق مع کِثرة طعامه؟» فقال(ع): «أَما إِنّی لاأختمه بُخْلاً به ولکنی أَکره أن یجعل فیه ما لیس منه و أکره أن یدخل بطنی غیر طیب» ؛ (بحار 40/325)سوم: صاحب کتاب «الغارات» از بعضی مشایخ خود نقل می کند که گفت: در خردسالی روز جمعه ای پدرم مرا به مسجد جامع کوفه برد و بر گردن خود نشاند، دیدم علی بن ابی طالب(ع) در حالی که مشغول ایراد خطابه است، با حرکت دادن آستین مبارکش، خود را باد می زند. به پدرم گفتم: چون هوا گرم و جمعیّت زیاد است، امیرالمؤمنین(ع) احساس حرارت و گرمی کرده، بدین وسیله خود را خنک می کند؟ پدرم گفت: نه! علی(ع) رنج گرما و سرما را احساس نمی کند. بلکه این کار از آن جهت است که او تنها یک پیراهن دارد و چون آن را شسته و در حالی که هنوز خشک نشده، پوشیده است؛ آستین خود را حرکت می دهد تا بدین وسیله لباس او خشک شود(الغارات 62)
جالب این است که وقتی به آن حضرت گفته می شد: چرا این همه بر خود سخت می گیرید؟ می فرمود: «رأیت رسول الله(ص) یَأکل أَیْبس مِن هذا و یَلبس أَخْشن مِن هذا [وأشار إلی ثیابه] فَإن أَنا لم أخذ بِما أَخذ بِه خِفتُ أَن لا ألحق به؛ پیامبر خدا را دیدم که غذایی خشک تر از غذای من می خورد و لباسی خشن تر از لباس من می پوشید. اگر من به او اقتدا نکنم، می ترسم به او ملحق نشوم] (الغارات/55)و گاهی می فرمود: پدر و مادرم فدای کسی باد که سه روز پشت سر هم نان گندم نخورد و آرد نان او هرگز غربال نشد تا این که از دنیا رحلت کرد؛ «بِأبی و أمّی مَن لم یَشبع ثلاثاً متوالیةً من خُبز بُرٍّ حَتی فارق الدنیا ولم یَنْخل دقیقه»؛(الغارات/57) منظورش رسول خدا(ص) بود.
چهارم: در جهان اسلام، هیچ کس به اندازه امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب(ع) چهره دنیا را نشان نداده است. آن حضرت در گفتار و نوشتار خویش در ترسیم حقیقت دنیا از هیچ تعبیر مشمئز کننده ای نسبت به آن کوتاهی نکرده است. طوری که اگر کسی به عمق کلام آن حضرت دست پیدا کند هرگز به دنیا رغبت نخواهد کرد. و اگر دنیا موجودی دارای شعور می بود اوّلین اعتراض را، نسبت به امیرالمؤمنین(ع) می کرد که تعابیر تندی درباره آن به کار برده است نظیر:«دنیا مانند افعی خطرناک و سمّی که پوستی نرم و زهری کشنده دارد؛ إِنّما مَثل الدّنیا مَثل الحَیّة لَیّن مَسّها وقاتِل سَمّها»؛(نهج البلاغه، نامه68.)؛«پس مانده لای دندان های گذشتگان؛ ألا حُرُّ یدع هذه الُّماظة لأهلها» ؛ (نهج البلاغه، حکمت456.)؛ «پست تر از استخوان خوک در دست بیمار جذامی؛ والله لَدنیا کم هذه أَهْون فی عَینی من عِراق خنزیر فی ید مجذومٍ» ؛ (نهج البلاغه، حکمت236)؛ «چراگاه، حُطام و کاه وبا خیز؛أیّها النّاس مَتاع الدّنیا حُطام موبیءٌ فَتجنّوا مرعاه …»؛ (نهج البلاغه، حکمت367)؛ در بعضی از تعبیرات، دنیا را مخاطبْ قرار داده و می فرماید: «ای دنیا! قسم به خدا، اگر تو شخصی دیدنی می بودی و کالبَد حسی می داشتی، بی درنگ حدود الهی را بر تو اقامه و اجرا می کردم؛ إلیک عنّی یا دنیا … والله لو کنتِ شخصاً مرئیاً وقالَباً حسّیاً لاْقمتُ علیک حدود الله … »؛ (نهج البلاغه، نامه45، بند23) ؛ و … .
البته ممکن است مشابه این گفته ها در کلمات دیگران نیز مشاهده شود اما آنچه که باعث امتیاز امیرالمؤمنین(ع) از دیگران می شود و از خصایص آن حضرت محسوب می گردد، رسیدن به این حقایق و دیدن و مشاهده کردن عمق دنیاست. وگرنه سخنوری کردن، با الفاظ ملاعبه نمودن، شعر سرودن و امثال آن آسان است. خلاصه آن که زشتی باطن دنیا همانند زیبایی باطن حق و عدالت میدان وسیع سخنرانان، نویسندگان و اهل بنان و بیان است و تنگنای دنیازدگان و حلقه محاصره فریب خوردگان. چنان که از حضرت علی(ع) نقل شده: «فَالحق أَوسع الأَشیاء فی التَواصف وأَضیقها فی التَناصف» ؛(نهج البلاغه، خطبه216، بند1).
موارد یاد شده و نمونه های فراوانی نظیر آن در سیره اهل بیت(ع) روش خاص آن ذوات مقدس بوده و عمل بدان مقدور دیگران نیست، گرچه همگان موظفند در این مسیر حرکت و به تعبیر مولای عارفان و مؤمنان(ع) یا ورع و اجتهاد، او را کمک کنند.
ب ) تعلیماتی که از کلیّت برخوردار بوده و عمل بدان، مخصوص معصومین(ع) نیست، بلکه میسور شاگردان و پیروان آنان نیز هست که به مقدار معرفت توحیدی هر کسی و مقدار شناخت او از مقام و موقعیت ائمه اطهار(ع) و سیره آنان بستگی دارد (البته با حفظ مراتب).
در صورتی انسان می تواند به دستورات قران و سیره ائمه و معصو مین (علیهم السلام ) عمل کند که اولا خطوط کلی حاکم بر آن را بداند و ثانیا به احکام و دیدگاه های انان آشنا باشد و سپس آنها را در زندگی خود اجرایی نماید. عمل به قرآن و سیره ائمه و معصو مین (علیهم السلام ) یعنی تزکیه کردن نفس از صفات ، رفتار و عمل اهل دنیا و تخلق به صفات و اعمال و باورهای اهل ایمان.
خط کلی قرآن کریم و سیره ائمه و معصو مین (علیهم السلام ) این است که می خواهد انسان ها را از دنیا و صفات اهل دنیا تخلیه و آنها را به صفات و منش اهل ایمان بیاراید. تمام این خصوصیات در قرآن کریم و روایات معصو مین (علیهم السلام ) آمده است و راهکار آن این است که فرد مسلمان به آنچه در این باره از این کتاب مقدس و روایات فرا می گیرد عمل کند تا به تدریج حامل قرآن شود. در این مورد اموری قابل تذکر است :1- با توجه به شواهد و دلائل عقلى و نقلى، انسان در زندگى خود یک مسافر است (به عنوان نمونه به آیه 6 از سوره مبارکه انشقاق مراجعه کنید). 2- قرآن و روایات معصو مین (علیهم السلام ) راهنماى انسان در این سفر است. هر یک از آیات قرآن دربر دارنده پیامى است که در حکم علائم راهنما و هشداردهنده در این راه است.
3- کسى که راه نیفتاده و قصد حرکت ندارد، علائم راهنمایى براى او بى معنا و نامفهوم است، نظیر کسى که هیچ گاه در عمر خود رانندگى نکرده و از علائم راهنمایى و رانندگى هیچ برداشت صحیحى ندارد. در روایات آمده است که «القرآن نورّ لِمن استضاء به؛ قرآن براى کسى که از آن طلب روشنایى نماید، مایه نورانیت و روشنایى است.
4- انسانى که با حقیقت اصلى خود انس ندارد و نیازهاى وجودى عالى خود را به خوبى نیافته است، انسانى که اهل خلوت و اندیشه و تفکر نیست هیچ گاه مسافر بودن خویش و ضرورت راهنما و راهبر را درک نخواهد نمود. {Sطبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک # چو درد در نبیند که را دوا بکند؟
5- میزان بهره گیرى انسان از قرآن متناسب با ظرفیت وجودى اوست و این ظرفیت به اختیار خود انسان قابل توسعه و گسترش است.
الگو قرار دادن و پیروی از پیامبران و امامان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) به این معنا است که خطوط کلی و مسائل اساسی و راه کارهای عملی زندگی را از آنها فرا گرفت. مثلا باید از روحیات عالی، استقامت و شکیبایی، هوشیاری و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط بر حوداث و زانو نزدن آن ها در برابر سختی ها و مشکلات از پیامبران و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) الگو گرفت. لذا شما دوست عزیز، با رجوع به آیات قرآن کریم و روایاتی که از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به دست ما رسیده است، راه و روش زندگی انبیاء و اولیای الهی را بیاموزید و در عرصه های مختلف زندگی به آن ها عمل کنید. مانند: چگونگی عبادت خدا، ، تربیت فرزند، حضور در صحنه سیاست، تعلیم دیگران و خدمت رسانی به مردم و…
نکته ی مهم این است که وقت گذاری برای هر کدام از این دستورات و روش ها و ابزارهای آن با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر پذیر است. چه بسا حضرت زهرا(سلام الله علیها) و امیر المومنین ( علیه السلام ) عبادت طولانی داشته باشند ولی برای برخی از خانم ها و آقایان با توجه به کشش روحی و معنوی آنها طولانی بودن عبادت مفید نباشد. البته اصل «عبادت» باید جزء برنامه های ارزشی زندگی تلقی شود و در حد امکان باید از روش های معصومین (علیهم السلام) نیز الگوگیری کرد.
امیر مؤمنان(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: «الا و ان لکل مأموم اماما یقتدی به و یستضیء بنور علمه، الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه، الا و انکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد؛ آگاه باشید که هر رهروی رهبری دارد که پیرو اوست و از نور دانش او روشنی و فروغ می گیرد. بدانید که پیشوای شما از دنیا به دو لباس کهنه و دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باشید که شما توان این کار را ندارید ولی می توانید با تقوا و تلاش و کوشش و عفت و کار و برنامه درست و استوار مرا یاری دهید.در حد توان سعی کنید رعایت کنید.بدیهی است که ما قادر نیستیم مانند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) رفتار کنیم منتهی باید کوشش کنیم ایشان را مقتدای خود قرار دهیم وطوری عمل کنیم که بگویند به سیره پیامبر عمل میکند. خداوند می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ــــــ اى کسانى که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را» (النساء:59)و نیز فرموده: «لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر»(احزاب، آیه 21)وجود پیغمبر و اوصیاى پس از او، کانونى هستند که ما از آن کانون باید روش زندگى را استخراج کنیم.
رفتار معصومان آن قدر عمیق است که از جزئى ترین کار ایشان مى توان قوانین زندگى را استخراج کرد، یک کار و رفتار کوچک معصوم همچون چراغ، شعله و نورى است که تا مسافت هاى بسیار دور را براى انسان، نشان مى دهد.استاد مرتضى مطهرى در این باره مى نویسد:«ما ظلمى نظیر ظلمى که در مورد قرآن کرده ایم در مورد سیره پیغمبر و ائمه اطهار کرده ایم. سیره انبیاء و اولیاء و مخصوصا سیره پیغمبر اکرم و ائمه معصومین را برداشتیم به طاق آسمان کوبیدیم، گفتیم: او که پیغمبر است، نتیجه اش این است که اگر یک عمر براى ما تاریخ پیغمبر بگویند، براى ما درس نیست، و مثل این است که مثلا بگویند فرشتگان در عالم بالا چنین کردند. خوب فرشتگان کردند به ما چه مربوط، یعنى این منبع شناخت را هم از ما گرفتند. در صورتى که اگر اینجور مى بود، خدا بجاى پیغمبر فرشته مى فرستاد. پیغمبر یعنى انسان کامل، على یعنى انسان کامل، حسین یعنى انسان کامل، زهرا یعنى انسان کامل، یعنى مشخصات بشریت را دارند با کمال عالى مافوق ملکى، یعنى مانند یک بشر گرسنه مى شوند غذا مى خورند، تشنه مى شوند آب مى خورند، احتیاج به خواب پیدا مى کنند، بچه هاى خودشان را دوست دارند، غریزه جنسى دارند، عاطفه دارند، و لهذا مى توانند مقتدا باشند. اگر اینجور نبودند امام و پیشوا نبودند.»(سیره نبوى، ص 31، 43، 46.)
بطور خلاصه چند راهکار را به شما پیشنهاد می کنیم:
1- پرهیز جدی از گناه.سعی کنید از هر آنچه می دانید گناه است بپرهیزید؛ زیرا گناه مانند سمی است که رفته رفته صفحه ی دل را سیاه می کندو از موانع بزرگ در راه الگو گیری از معصومین ( علیهم السلام ) است .
2- ارتباط و انس با قرآن.قرآن کریم ریسمانی است که خداوند از آسمان ملکوت، به سوی بندگان خود در روی زمین آویخته، تا آن ها با تمسک و گرفتن و بالا رفتن از این ریسمان، به قرب او برسند. پس در هر روز چند صفحه قرآن بخوانید و به دستورات آن عمل کنید و از نواهی آن بپرهیزید.
3- انس با روایات اهل بیت (علیهم السلام) بهترین مفسران و مترجمان قرآن کریم، ائمه ی معصومین (علیهم السلام) هستند؛ لذا سعی کنید در کنار تلاوت قرآن، به یکی از تفاسیر –بهتر است ابتدا تفسیر نمونه باشد- مراجعه کنید و توضیح معصومین (علیهم السلام) را در باره ی آن آیه مورد مطالعه قرار دهید.
4 ـ نماز اول وقت.خواندن نماز در اول وقت، -اگر با مداومت همراه باشد- در این مسیر یکی از بهترین یاوران شما خواهد بود.
امیدواریم باز هم با ما مکاتبه کنید.پیروز و موفق باشید.
جالب این است که وقتی به آن حضرت گفته می شد: چرا این همه بر خود سخت می گیرید؟ می فرمود: «رأیت رسول الله(ص) یَأکل أَیْبس مِن هذا و یَلبس أَخْشن مِن هذا [وأشار إلی ثیابه] فَإن أَنا لم أخذ بِما أَخذ بِه خِفتُ أَن لا ألحق به؛ پیامبر خدا را دیدم که غذایی خشک تر از غذای من می خورد و لباسی خشن تر از لباس من می پوشید. اگر من به او اقتدا نکنم، می ترسم به او ملحق نشوم] (الغارات/55)و گاهی می فرمود: پدر و مادرم فدای کسی باد که سه روز پشت سر هم نان گندم نخورد و آرد نان او هرگز غربال نشد تا این که از دنیا رحلت کرد؛ «بِأبی و أمّی مَن لم یَشبع ثلاثاً متوالیةً من خُبز بُرٍّ حَتی فارق الدنیا ولم یَنْخل دقیقه»؛(الغارات/57) منظورش رسول خدا(ص) بود.
چهارم: در جهان اسلام، هیچ کس به اندازه امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب(ع) چهره دنیا را نشان نداده است. آن حضرت در گفتار و نوشتار خویش در ترسیم حقیقت دنیا از هیچ تعبیر مشمئز کننده ای نسبت به آن کوتاهی نکرده است. طوری که اگر کسی به عمق کلام آن حضرت دست پیدا کند هرگز به دنیا رغبت نخواهد کرد. و اگر دنیا موجودی دارای شعور می بود اوّلین اعتراض را، نسبت به امیرالمؤمنین(ع) می کرد که تعابیر تندی درباره آن به کار برده است نظیر:«دنیا مانند افعی خطرناک و سمّی که پوستی نرم و زهری کشنده دارد؛ إِنّما مَثل الدّنیا مَثل الحَیّة لَیّن مَسّها وقاتِل سَمّها»؛(نهج البلاغه، نامه68.)؛«پس مانده لای دندان های گذشتگان؛ ألا حُرُّ یدع هذه الُّماظة لأهلها» ؛ (نهج البلاغه، حکمت456.)؛ «پست تر از استخوان خوک در دست بیمار جذامی؛ والله لَدنیا کم هذه أَهْون فی عَینی من عِراق خنزیر فی ید مجذومٍ» ؛ (نهج البلاغه، حکمت236)؛ «چراگاه، حُطام و کاه وبا خیز؛أیّها النّاس مَتاع الدّنیا حُطام موبیءٌ فَتجنّوا مرعاه …»؛ (نهج البلاغه، حکمت367)؛ در بعضی از تعبیرات، دنیا را مخاطبْ قرار داده و می فرماید: «ای دنیا! قسم به خدا، اگر تو شخصی دیدنی می بودی و کالبَد حسی می داشتی، بی درنگ حدود الهی را بر تو اقامه و اجرا می کردم؛ إلیک عنّی یا دنیا … والله لو کنتِ شخصاً مرئیاً وقالَباً حسّیاً لاْقمتُ علیک حدود الله … »؛ (نهج البلاغه، نامه45، بند23) ؛ و … .
البته ممکن است مشابه این گفته ها در کلمات دیگران نیز مشاهده شود اما آنچه که باعث امتیاز امیرالمؤمنین(ع) از دیگران می شود و از خصایص آن حضرت محسوب می گردد، رسیدن به این حقایق و دیدن و مشاهده کردن عمق دنیاست. وگرنه سخنوری کردن، با الفاظ ملاعبه نمودن، شعر سرودن و امثال آن آسان است. خلاصه آن که زشتی باطن دنیا همانند زیبایی باطن حق و عدالت میدان وسیع سخنرانان، نویسندگان و اهل بنان و بیان است و تنگنای دنیازدگان و حلقه محاصره فریب خوردگان. چنان که از حضرت علی(ع) نقل شده: «فَالحق أَوسع الأَشیاء فی التَواصف وأَضیقها فی التَناصف» ؛(نهج البلاغه، خطبه216، بند1).
موارد یاد شده و نمونه های فراوانی نظیر آن در سیره اهل بیت(ع) روش خاص آن ذوات مقدس بوده و عمل بدان مقدور دیگران نیست، گرچه همگان موظفند در این مسیر حرکت و به تعبیر مولای عارفان و مؤمنان(ع) یا ورع و اجتهاد، او را کمک کنند.
ب ) تعلیماتی که از کلیّت برخوردار بوده و عمل بدان، مخصوص معصومین(ع) نیست، بلکه میسور شاگردان و پیروان آنان نیز هست که به مقدار معرفت توحیدی هر کسی و مقدار شناخت او از مقام و موقعیت ائمه اطهار(ع) و سیره آنان بستگی دارد (البته با حفظ مراتب).
در صورتی انسان می تواند به دستورات قران و سیره ائمه و معصو مین (علیهم السلام ) عمل کند که اولا خطوط کلی حاکم بر آن را بداند و ثانیا به احکام و دیدگاه های انان آشنا باشد و سپس آنها را در زندگی خود اجرایی نماید. عمل به قرآن و سیره ائمه و معصو مین (علیهم السلام ) یعنی تزکیه کردن نفس از صفات ، رفتار و عمل اهل دنیا و تخلق به صفات و اعمال و باورهای اهل ایمان.
خط کلی قرآن کریم و سیره ائمه و معصو مین (علیهم السلام ) این است که می خواهد انسان ها را از دنیا و صفات اهل دنیا تخلیه و آنها را به صفات و منش اهل ایمان بیاراید. تمام این خصوصیات در قرآن کریم و روایات معصو مین (علیهم السلام ) آمده است و راهکار آن این است که فرد مسلمان به آنچه در این باره از این کتاب مقدس و روایات فرا می گیرد عمل کند تا به تدریج حامل قرآن شود. در این مورد اموری قابل تذکر است :1- با توجه به شواهد و دلائل عقلى و نقلى، انسان در زندگى خود یک مسافر است (به عنوان نمونه به آیه 6 از سوره مبارکه انشقاق مراجعه کنید). 2- قرآن و روایات معصو مین (علیهم السلام ) راهنماى انسان در این سفر است. هر یک از آیات قرآن دربر دارنده پیامى است که در حکم علائم راهنما و هشداردهنده در این راه است.
3- کسى که راه نیفتاده و قصد حرکت ندارد، علائم راهنمایى براى او بى معنا و نامفهوم است، نظیر کسى که هیچ گاه در عمر خود رانندگى نکرده و از علائم راهنمایى و رانندگى هیچ برداشت صحیحى ندارد. در روایات آمده است که «القرآن نورّ لِمن استضاء به؛ قرآن براى کسى که از آن طلب روشنایى نماید، مایه نورانیت و روشنایى است.
4- انسانى که با حقیقت اصلى خود انس ندارد و نیازهاى وجودى عالى خود را به خوبى نیافته است، انسانى که اهل خلوت و اندیشه و تفکر نیست هیچ گاه مسافر بودن خویش و ضرورت راهنما و راهبر را درک نخواهد نمود. {Sطبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک # چو درد در نبیند که را دوا بکند؟
5- میزان بهره گیرى انسان از قرآن متناسب با ظرفیت وجودى اوست و این ظرفیت به اختیار خود انسان قابل توسعه و گسترش است.
الگو قرار دادن و پیروی از پیامبران و امامان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) به این معنا است که خطوط کلی و مسائل اساسی و راه کارهای عملی زندگی را از آنها فرا گرفت. مثلا باید از روحیات عالی، استقامت و شکیبایی، هوشیاری و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط بر حوداث و زانو نزدن آن ها در برابر سختی ها و مشکلات از پیامبران و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) الگو گرفت. لذا شما دوست عزیز، با رجوع به آیات قرآن کریم و روایاتی که از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به دست ما رسیده است، راه و روش زندگی انبیاء و اولیای الهی را بیاموزید و در عرصه های مختلف زندگی به آن ها عمل کنید. مانند: چگونگی عبادت خدا، ، تربیت فرزند، حضور در صحنه سیاست، تعلیم دیگران و خدمت رسانی به مردم و…
نکته ی مهم این است که وقت گذاری برای هر کدام از این دستورات و روش ها و ابزارهای آن با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر پذیر است. چه بسا حضرت زهرا(سلام الله علیها) و امیر المومنین ( علیه السلام ) عبادت طولانی داشته باشند ولی برای برخی از خانم ها و آقایان با توجه به کشش روحی و معنوی آنها طولانی بودن عبادت مفید نباشد. البته اصل «عبادت» باید جزء برنامه های ارزشی زندگی تلقی شود و در حد امکان باید از روش های معصومین (علیهم السلام) نیز الگوگیری کرد.
امیر مؤمنان(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: «الا و ان لکل مأموم اماما یقتدی به و یستضیء بنور علمه، الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه، الا و انکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد؛ آگاه باشید که هر رهروی رهبری دارد که پیرو اوست و از نور دانش او روشنی و فروغ می گیرد. بدانید که پیشوای شما از دنیا به دو لباس کهنه و دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باشید که شما توان این کار را ندارید ولی می توانید با تقوا و تلاش و کوشش و عفت و کار و برنامه درست و استوار مرا یاری دهید.در حد توان سعی کنید رعایت کنید.بدیهی است که ما قادر نیستیم مانند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) رفتار کنیم منتهی باید کوشش کنیم ایشان را مقتدای خود قرار دهیم وطوری عمل کنیم که بگویند به سیره پیامبر عمل میکند. خداوند می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ــــــ اى کسانى که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را» (النساء:59)و نیز فرموده: «لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر»(احزاب، آیه 21)وجود پیغمبر و اوصیاى پس از او، کانونى هستند که ما از آن کانون باید روش زندگى را استخراج کنیم.
رفتار معصومان آن قدر عمیق است که از جزئى ترین کار ایشان مى توان قوانین زندگى را استخراج کرد، یک کار و رفتار کوچک معصوم همچون چراغ، شعله و نورى است که تا مسافت هاى بسیار دور را براى انسان، نشان مى دهد.استاد مرتضى مطهرى در این باره مى نویسد:«ما ظلمى نظیر ظلمى که در مورد قرآن کرده ایم در مورد سیره پیغمبر و ائمه اطهار کرده ایم. سیره انبیاء و اولیاء و مخصوصا سیره پیغمبر اکرم و ائمه معصومین را برداشتیم به طاق آسمان کوبیدیم، گفتیم: او که پیغمبر است، نتیجه اش این است که اگر یک عمر براى ما تاریخ پیغمبر بگویند، براى ما درس نیست، و مثل این است که مثلا بگویند فرشتگان در عالم بالا چنین کردند. خوب فرشتگان کردند به ما چه مربوط، یعنى این منبع شناخت را هم از ما گرفتند. در صورتى که اگر اینجور مى بود، خدا بجاى پیغمبر فرشته مى فرستاد. پیغمبر یعنى انسان کامل، على یعنى انسان کامل، حسین یعنى انسان کامل، زهرا یعنى انسان کامل، یعنى مشخصات بشریت را دارند با کمال عالى مافوق ملکى، یعنى مانند یک بشر گرسنه مى شوند غذا مى خورند، تشنه مى شوند آب مى خورند، احتیاج به خواب پیدا مى کنند، بچه هاى خودشان را دوست دارند، غریزه جنسى دارند، عاطفه دارند، و لهذا مى توانند مقتدا باشند. اگر اینجور نبودند امام و پیشوا نبودند.»(سیره نبوى، ص 31، 43، 46.)
بطور خلاصه چند راهکار را به شما پیشنهاد می کنیم:
1- پرهیز جدی از گناه.سعی کنید از هر آنچه می دانید گناه است بپرهیزید؛ زیرا گناه مانند سمی است که رفته رفته صفحه ی دل را سیاه می کندو از موانع بزرگ در راه الگو گیری از معصومین ( علیهم السلام ) است .
2- ارتباط و انس با قرآن.قرآن کریم ریسمانی است که خداوند از آسمان ملکوت، به سوی بندگان خود در روی زمین آویخته، تا آن ها با تمسک و گرفتن و بالا رفتن از این ریسمان، به قرب او برسند. پس در هر روز چند صفحه قرآن بخوانید و به دستورات آن عمل کنید و از نواهی آن بپرهیزید.
3- انس با روایات اهل بیت (علیهم السلام) بهترین مفسران و مترجمان قرآن کریم، ائمه ی معصومین (علیهم السلام) هستند؛ لذا سعی کنید در کنار تلاوت قرآن، به یکی از تفاسیر –بهتر است ابتدا تفسیر نمونه باشد- مراجعه کنید و توضیح معصومین (علیهم السلام) را در باره ی آن آیه مورد مطالعه قرار دهید.
4 ـ نماز اول وقت.خواندن نماز در اول وقت، -اگر با مداومت همراه باشد- در این مسیر یکی از بهترین یاوران شما خواهد بود.
امیدواریم باز هم با ما مکاتبه کنید.پیروز و موفق باشید.
پیروی از ائمه