تحصیل ایمان یقینی
برای انکه اطلاعت و اثبات هایی که میشوم جزو روح شود و صرفاً محفوضات نباشد چه کار کنم ؟ نمی خواهم فقط بدانم بلکه میخواهم باور قلبی ام بشود . من این مورد به شدت نیاز دارم .من راهکاری علمی و عملی میخواهم که در کوتاه ترین زمان ممکن این اتفاق بیفتد زیرا من فکر میکنم ایمان حقیقی ، انگیزه ای بسیار قوی به من میدهد و باعث پیشرفت جدی من میشود . به هر حال ممنونم که مطالعه میکنید 🙂
همه میدانیم که در نهان وجودمان، کشش مرموزی وجود دارد که ما را به کشف حقیقت، فرامیخواند. خدای متعال است که این کشش را در فطرت بشر قرار داده است.
اگر رنج تحصیل علم را به جان میخریم بدین جهت است که علم را ابزاری برای نیل به حقیقت می دانیم! اگر پی دلیل و مدرک میرویم و سخن بی دلیل را نمی پذیریم، از این رو است که طالب درک حقیقت ایم.
برای هر کاری که می خواهید انجام دهید نیاز به اطلاعات دارید. هر قدر این اطلاعات حقیقی تر باشد ضریب موفقیت شما در آن کار بالاتر می رود.
انسانیت و کمال انسان از درک حقیقت شروع می شود. افراد بی سواد و ناآگاه با کمال انسانی فاصله زیادی دارند. خودسازی با تحقیق و پژوهش شروع می شود، کسی که در مسیر علم آموزی و کشف حقیقت نیست، در راه خودسازی قرار ندارد.
بنابراین اولین گامی که خودسازی توحیدی باید برداری، جستجوی حقیقت است. تمام کسانی که به کمال انسانی رسیده اند از جستجوی حقیقت آغاز کرده اند. امکان ندارد کسی که با حقیقت رابطه ندارد، به کمال انسانیت برسد.
اگر زندگینامه عارفان و عالمان واصل را مطالعه کنید، متوجه می شوید که تمامی آنها حرکت سلوکی خود را با جستجوی حقیقت آغاز کرده اند.
بنابراین قبل از اینکه وارد گام های عملی خودسازی توحیدی شوید، باید در حقایق هستی و زندگی و دین، تحقیق کنید، ایمان و عمل صالح رابطه ای است که ما با حقیقت بر قرار می کنیم.
این گام همان سلوک نظری و حرکت فکری است که انسان به سوی حقیقت برمی دارد.
هرانسانی درفطرت خود حقطلب است و گرایش به حقیقت دارد، زیرا کمالگرایی و نقصگریزی در انسان، فطری و طبیعی است و از آنجایی که کمال تنها در حق یافت میشود و باطل چیزی جز نقص نیست، همه مردم به حق گرایش دارند و از باطل گریزان اند.
می توان گفت: تمام افراد بشر خواسته یا ناخواسته، در جستجوی حقیقت اند و این چیزی نیست که کسی آنرا به ما آموزش داده باشد، خداوند فطرت حقیقت جویی را از همان ابتدای خلقت در نهاد بشر قرار داده و او را از درون به جستجوی حقیقت فراخوانده است.
حقیقت مایه حیات فکری انسان است. جستجوی حقیقت دقیقا مانند جستجوی چشمه آب حیات می ماند. آدمی با حقیقت زنده و بیدار می شود، انسان با حقیقت به جاودانگی می رسد. العلماء باقون ما بقی الدهر.
بنابراین انسان، با توجه به ساختار فطریاش باید جویای حق و پیرو حقیقت باشد و به خاطر مسئولیت و هدفی که از خلقت، برایش تعریف شده، همواره راه درست را برگزیده و با حقیقت همراه و همدم گردد و همچنین با تمسک به حق و مصادیق تعریف شده آن، با باطل پیکار کند.
حدود پنجاه درصد خودسازی و سیر و سلوک انسان در مسیر تکامل، فکری و نظری است.
علم و تفکر و کشف حقیقت است که انسان را می سازد. به قول مولوی، ای برادر تو همه اندیشه ای – ما بقی تو استخوان و ریشه ای.
صفت علم نقش اساسی در ساخت انسان و جامعه و مدیریت زندگی دارد. حتی خدای متعال هم با صفت علم خدایی می کند.
در ترتیب امهات اسماء الهی (حیات، علم، قدرت، سمع و بصر)بعد از صفت حیات که بزرگترین صفت خداوند است، صفت علم قرار دارد.
بقیه صفات کمالی خداوند تحت تاثیر صفت علم هستند. این به این معنا است که خدای متعال هم از طریق علم جهان را آفریده و اداره می کند.
ریشه عصمت انبیای الهی و پیامبر اسلام (ص) و جانشینان بعد از ایشان (ع) هم در علم است، علم باعث می شود که آنها از هر خطا و اشتباه و گناهی مصون باشند. ریشه نبوت و رسالت و ولایت همه در علم به حقیقت نهفته است.
طلبه ها بیشترین کاری که انجام می دهند، علم آموزی و تفکر در حقایق تکوینی و تشریعی است و بیشتر از طریق صفت علم به خدا نزدیک می شوند.
ایمان، اخلاص، عمل صالح و عبادت در جای خود ضرورت دارد، ولی همه این امور وقتی ارزش پیدا می کند و تاثیر گذار می شود که مبتنی بر علم و سلوک نظری باشد.
کمیت، معیار ارزش عمل و عبادت انسان نیست، عمل کم از عالم پذیرفته می شود و در انسانیت و کمال و قرب او به خداوند تاثیر می گذارد، در حالی که عمل و عبادت زیاد، اما بدون آگاهی از فرد عامی، چندان ارزشی ندارد و تاثیر گذار نیست.
رسول گرامی فرمودند: من عمل علی غیر علم کان ما یفسده اکثر مما یصلح، کسی که عمل کند، ولی بدون علم و آگاهی، فساد اش بیشتر از صلاح اش است .
امام صادق (ع) نیز فرمودند: العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق و لا یزیده سرعه السیر من الطریق الا بعدا – عمل کننده غیر بصیر و نا آگاه، مثل سیر کننده در بیراهه است که هر قدر سریعتر حرکت کند، از مقصد دورتر می شود.
جاهل وقتی زیاد عبادت می کند، دچار انواع مشکلات، همچون عجب، تکبر، بداخلاقی و ریا و مانند آن می شود، اما عالم با عبادت و بندگی، خشوع اش بیشتر می شود. انما یخشی الله من عباده العلماء.
پیامبر خدا (ص) فرمود: اطلبوا العلم من المهد الی الهد. زگهواره تا گور دانش بجوی. یعنی یکی از وظایف مهم انسان در تمام زندگی کشف حقیقت و آگاهی، در تمام زندگی است.
راه خودسازی با علم و آگاهی به حقیقت شروع می شود و با عرفان و کشف و شهود حقیقت به نتیجه می رسد.
سوالات اساسی و حقایق زندگی!
سوالات اساسی زندگی و پاسخ یابی آنها یکی از راه کارهای اساسی و مناسب برای برنامه ریزی جهت کسب آگاهی و کشف حقایق است.
این سوالات و حقایق عبارت اند از:
1- مبدا و مقصد شناسی (خدا، دنیا، آخرت، طبیعت و ماورای طبیعت.
در پاسخ به این سوال که چه کسی مرا آفریده و از کجا آمده ام و به کجا خواهم رفت؟
1- راهبرد شناسی ( دین توحید، دین شرک
در پاسخ به این سوال که راه رسیدن به کمال و سعادت چیست؟
1- راهبر شناسی (ولایت، امامت، نبوت، رسالت، شیطان
در پاسخ به این سوال که در راه زندگی و کمال چه کسی ما را هدایت و راهنمایی می کند؟
1- راهکار شناسی (شریعت و احکام دینی، عبادت، واجبات و مستحبات، اخلاق و روابط اجتماعی.
در پاسخ به این سوال که اکنون در دنیا چه باید بکنم تا رستگار شوم؟
1- راهرو شناسی (انسان شناسی، خودشناسی، روح، کمال و سعادت.
در پاسخ به این سوال که من کیستم؟
منابع اصلی کسب آگاهی، قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) و علوم دینی و عرفانی و کلامی و فلسفی است.
ما دو نوع حقیقت در پیرامون خود داریم:
1- حقایق تکوینی که در عالم طبیعت و ماورای طبیعت وجود دارد، مانند خدا و توحید و روح انسان و شیطان و دنیا و آخرت و برزخ و قیامت
2- حقایق تشریعی که مراد حقایق دین توحیدی و دین شرک است.
علم، یعنی کشف حقیقت، همه علوم به دنبال کشف حقیقت اند، اما منظور ما از حقیقت در این مباحث، بیشتر حقایق کلان و استراتژیک زندگی است.
در زندگی انسان حقایق کلانی وجود دارد که تحقیق و پژوهش و وصول نظری به آنها بسیار سرنوشت ساز و سازنده است. سیر و سلوک نظری برای رسیدن به این حقایق است.
حقایق کلان عالم تکوین بیشتر در علوم عقلی و عرفانی مورد بحث قرار می گیرد. این علوم تبیین حقایق کلی عالم وجود را به عهده دارند.
حقایق خرد که بیشتر مربوط به عالم طبیعت و عالم تشریع و زندگی فردی و اجتماعی انسان است، در علوم جزئی تر مانند علم فقه و اخلاق و علوم طبیعی و ریاضی و انسانی و تاریخی و اجتماعی مورد بحث قرار می گیرند.
شناخت حقایق خرد هم لازم است اما شناخت حقایق کلان زندگی و اثبات حقانیت آنها با دلیل عقلی و نقلی به ما کمک می کند تا راه درست زندگی را بشناسیم و انتخاب کنیم.
بدون درک عمیق حقایق هستی و زندگی و دین نمی توانیم در خودسازی توحیدی موفق شویم و به کمال انسانی و سعادت جاودانی برسیم.
بیداری و آگاهی و ایمان و عقلانیت توحیدی و اراده قوی که شرایط و نیازهای ضروری خودسازی توحیدی هستند، محصول تحقیق و پژوهش در حقایق کلان زندگی اند.
1- حقیقت توحید:
توحید دو جهت دارد. 1- یگانگی خداوند و مبدا هستی 2- یگانه پرستی انسان و رابطه ای که انسان با خدای یگانه برقرار می کند.
توحیدی که قرآن کریم به عنوان راهبرد اسلام مطرح کرده است، همان یگانه پرستی است که به نظر می رسد راهبرد دین اسلام برای پرورش و کمال انسان است.
همه ما می دانیم که پیامبر خاتم (ص) دعوت خود را با توحید آغاز کرد و فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ یعنی از طریق توحید و خداپرستی و نفی شرک و کفر است که به رستگاری می رسید.
به لحاظ فنی راهبرد راهی است که انسان را می برد و به مقصد مشخصی می رساند. راهبرد، مانند شاسی ماشین می ماند که همه چیز روی آن سوار می شود و بر محور آن شکلی می گیرد.
توحید همان راهبرد اسلام است، یعنی راهی است که انسان را می برد و به قرب خدا و کمال انسانی می رساند.
اعتقادات توحیدی، باورهایی هستند که رابطه انسان را با حقیقت توحید برقرار می کنند و به زندگی انسان جهت الهی می دهند و او را به صراط مستقیم هدایت می کنند.
انبیاء و امامان و عالمان دینی، راهبران این راه هستند و احکام و اخلاق توحیدی هم قوانین و مقررات راه اند که توسط راهبران آموزش داده شده و توصیه می شوند.
2- حقیقت ولایت:
حقیقت ولایت که مقام قرب الهی و شان انسان کامل است هم یکی از مهمترین حقایقی است که انسان را به معرفت نفس و معرفت رب می رساند.
ولایت، ریشه تمام مناصب و مقامات معنوی و دینی است و کمال نهایی انسان هم در وصول به مقام ولایت است.
خودسازی و رفتن در راه توحید و خدایی شدن بدون تمسک به ولایت و رهبری انبیاء و اولیای معصومین (ع) و علمای ربانی دین در زمان غیبت معصوم (ع) ممکن و شدنی نیست.
مهمترین دلیل حقانیت شیعه هم همین است. مذهب شیعه با وجود ولایت است که می تواند به عنوان یک مذهب کامل و راهگشا و نجات دهنده بشر باشد.
مقام ولایت خاص معصومین نیست. ولایت کمال انسان است و تمام انسان های طالب کمال برای رسیدن به این مقام تلاش می کنند.
ولایت یکی از موضوعات مهمی است که انسان طالب کمال و خودسازی باید مقداری از عمر خود را صرف تحقیق در آن نماید و به حقیقت واصل گردد.
3- حقیقت بقاء روح و معاد:
یک حقیقت هم مسئله بقاء روح و حیات پس از مرگ و موضوع معاد و جهان آخرت است که از حقایق کلان زندگی انسان است و اعتقاد به آن بسیار مهم و سرنوشت ساز می باشد.
اعتقاد به معاد و اینکه مرگ پایان زندگی نیست و روح انسان به عالم آخرت و برزخ منتقل می شود و زندگی ادامه دارد، تاثیر کلان در جهت گیری زندگی انسان و قرار گرفتن او در صراط مستقیم دارد.
ما معتقدیم که در قیامت رفتارهای دنیوی انسان مورد ارزیابی قرار می گیرد و هر کسی به سزای نیک و بد خود به صورت بهشت یا جهنم خواهد رسید.
الباقی حقایق تکوینی و تشریعی که در زندگی انسان مطرح هستند، همگی زیر مجموعه همین سه حقیقت مهم هستند و ذیل آن تحقیق می شوند.
ضرورت علم آموزی در خودسازی توحیدی!
برای تبیین ضرورت علم آموزی به چند نکته مهم اشاره می کنیم:
1- اهمیت راهبردی صفت علم:
در علم الهی گفته شده که خدای متعال چند صفت ذاتی و اصلی دارد که عبارتند از: حیات، علم، قدرت، اراده، سمع و بصر.
از میان این صفات، صفت علم از جایگاه ویژه ای برخوردار است، زیرا تمام صفات و کمالات بعدی مبتنی بر صفت علم است.
در انسان هم همین وضعیت حاکم است، یعنی قوت حیات، قدرت، اراده، سمیع بودن و بصیر بودن انسان، منوط به علم و معرفت است. بدون معرفت تمامی صفات کمالی در انسان تعطیل می شود.
فردوسی گفته: توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پیر برنا بود.
علم آموزی آنقدر ضرورت دارد که فرموده اند: اطلب العلم من المهد الی اللهد. از گهواره تا گور دانش بجوی.
هیچ کسی نیست که از علم آموزی استثنا شده باشد. پیامبر خدا(ص) فرمود: طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه. علم آموزی برای هر زن و مرد مسلمان واجب و ضروری است.
راه های رسیدن به علم و حقیقت
1- تحصیل:
یعنی نشستن پای درس استاد توحید و علوم توحیدی و فراگرفتن اطلاعات علمی از طریق شنیدن. استاد کسی است که حاصل وصولات علمی خود را به دانش پژوهان منتقل می کند.
2- مطالعه:
یعنی به گونه ای مطالب علمی را بخواند که حقیقت آن مطالب در دل و عقل او طلوع کند مانند خورشید که طلوع می کند و جهان را روشن می کند صحنه دل و قلب خواننده روشن شود. مطالعه از طریق خواندن انجام می شود.
مطالعه با دیدن و مرور کردن فرق دارد. گاهی انسان به غذا نگاه می کند و گاهی آن را می خورد و جذب بدنش می شود. شما گاهی کتابی را مرور می کنید و نگاه می کنید و گاهی با دقت مطالب آن را جذب روح خود می کنید. مطالعه جذب مطالب علمی به روح و عقل است.
3- تفکر:
یعنی خود انسان با جمع بندی و پردازش عقلانی اطلاعت علمی کسب شده سعی کند پاسخ سوال و مجهولی را که نمی داند، معلوم سازد. در تفکر سوال و مجهول وجود دارد و متفکر باید از طریق تفکر پاسخ آن سوال و حل آن مشکل بپردازد و مجهول خود را معلوم سازد.
4- تحقیق و پژوهش:
پژوهش زیر مجموعه تفکر است. منتهی عملیات صرفا عقلانی نیست. در پژوهش هم مسئله مطرح است و این کار برای حل آن مسئله صورت می گیرد.
در پژوهش سوال هایی که در زمینه های علمی بی پاسخ مانده مطرح و برای آن پاسخ یابی می شود.
درپژوهش پس از جمع آوری اطلاعات مربوط به آن موضوع به پردازش آنها از طریق ساختار بندی علمی می پردازند و ابعاد مختلف موضوع را تحلیل می کنند و به نتیجه مطلوب می رسند.
تفکردردرون انجام می شود اما در پژوهش امکانات بیرونی هم به محقق کمک می کند. مانند کتاب ها و فیش برداری ها و جمع آوری و ثبت اطلاعات بر روی کاغذ و ارایه آن به صورت یک مقاله یا کتاب.
5- یاد داشت:
یادداشت مربوط به حاصل مطالعه و تفکر شخصی است. شما یافته های خود را در جایی ثبت می کنید تا فراموش نشود.
6- پرسش:
پرسش هم نقس زیادی در فراگیری علم دارد. انسان کنجکار است و می خواهد حقیقت را بداند و باید با پرسشگری که یک عبادت است. برای رسیدن به حقیقت تلاش کند.
در صورتی که این مسیر به درستی طی شود به مرور انسان اطلاعاتش یقینی می شود و به ایمان و باور عمیق قلبی تبدیل می گردد البته عمل هم در حصول یقین دخالت دارد و اگر کسی به علمش عمل کند نتیجه اش وصول به ایمان یقینی است.
واعبد ربک حتی یاتیک الیقین. خدا را پرستش کن تا برای تو یقین حاصل شود. موفق باشید.
تحصیل ایمان یقینی