دین و اندیشه

قتلهای زنجیره ای

پرسش و پاسخ

شهادت بزرگانی همچون شهید سپهبد صیاد شیرازی و شهید لاجوردی افراد نفوذی بودند و همچنین در ماجرای قتلهای زنجیره ای و دهه ۶۰ از این افراد بسیار ضربه خوردیم چگونه نقش آنان کمرنگ معرفی می شود؟

در کینه و دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی با نظام جمهوری اسلامی تردیدی وجود ندارد و روشن است که آنها از هر ابزار و روشی برای ضربه زدن به نظام استفاده می کنند. اما اینکه برخی از وابستگان به جریان های سیاسی را در ارتباط با حوادثی همچون قتلهای زنجیره ای و ترور شهید صیاد شیرازی و اسد الله لاجوردی بدانیم ، نیازمند مدارک و شواهد متقن است و تنها نمی توان بر اساس برخی تحلیل ها و برداشت ها چنین مسائلی را مطرح نمود . اما در مقاله مربوط به قتل های زنجیره ای ما صرفاً بیانیه وزارت اطلاعات و سازمان بازرسی نیروهای مسلح در خصوص قتل ها را بازگو نمودیم و تحلیل مقام معظم رهبری در این زمینه نیز آورده شده که بیانگر ارتباط آن با خارج از کشور است .مقام معظم رهبری این واقعه را توطئه ای پیچیده ارزیابی کردند که از سوی دشمنان انقلاب اسلامی طراحی و به واسطه چهره های داخلی به اجرا گذاشته شد. در نگاه مقام معظم رهبری این توطئه با هدف ایجاد فتنه بین جناح های سیاسی و ضربه زدن به ستون فقرات امنیت ملی یعنی وزارت اطلاعات صورت پذیرفت.ایشان در این باره فرمودند: «با توجه به تجربه خودم در زمینه های گوناگون اداره کشور در طول این بیست و چند سال و آشنایی با جریان های سیاسی داخلی و خارجی من نمی توانم باور و قبول کنم که این قتل هایی که اتفاق افتاد، بدون یک سناریوی خارجی باشد، چنین چیزی ممکن نیست. این قتل ها به ضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حکومت بود. یک گروه داخلی که جزء اطلاعات هم باشند، هر چه هم حالا فرض کنید که متعصب باشند و بنای این کار را داشته باشند، در سطوحی از وزارت اطلاعات که اهل تحلیلند، امکان ندارد دست به چنین قتل هایی بزنند این افرادی که کشته شدند، بعضی ها را ما از نزدیک می شناختیم، این ها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرف ها باشد، سراغ این ها برود اگر نظام جمهوری اسلامی اهل دشمن کشی است چرا سراغ فروهر برود؟ مرحوم فروهر قبل از انقلاب دوست ما بود اول انقلاب همکار ما بود، بعد از پدید آمدن این فتنه ها سال 60 دشمن ما شد؛ اما دشمن بی خطر و بی ضرر … حالا شما فکر کنید کسی که مثل فروهر را می کشد آیا این فرد می تواند دوست نظام باشد؟ چنین چیزی معقول نیست من این را باور نمی کنم.آشنایی من با مسائل این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب، آشنایی با اشخاص، آشنایی با جریانات سیاسی، آشنایی با توطئه های گوناگونی که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بوده ایم، اجازه نمی دهد که من باور کنم که این کار عناصری است که این ها با نظام مساله ای ندارند و نمی خواهند علیه نظام کار کنند بعضی از این دو، سه نفر نویسنده ای هم که متاسفانه در این حادثه کشته شدند اسم شان را بنده هم نشنیده بودم … افرادی که مردم این ها را نمی شناسند، مردم از کتاب ها و نوشته ها و آثار فکری این ها هیچ خبری ندارند و کسی از این ها حرفی نمی شنود، برد تبلیغی ندارند. آن دستی که به فکر می افتد بیاید این ها را تصفیه کند و به قتل برساند مگر می تواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه از پیش طراحی شده ای نباشد؟». ( روزنامه جمهوری اسلامی، 20 دی سال 1377؛ سخنرانی مقام معظم رهبری در نماز جمعه 19 دی سال 1377)همچنین رهبری انقلاب در جلسه دیدار با دانشجویان دانشگاه امیرکبیر (22 اسفند 1379 به مسئله قتل‌های زنجیره‌ای پرداختند:: من در همان ابتدا که راجع به این مسئله پرجنجال و واقعاً مضر بحث کردم همین اظهارنظر را کردم. الان هم جز این اعتقادی ندارم. من دلم نمی‌خواهد که این بحث را دوباره زنده کنم چون این بحث برای کشور خیلی ضرر داشت. حادثه‌ای اتفاق افتاده بود. باید دستگاه اطلاعاتی و دستگاه قضایی این مسئله را حل می‌کردند. اما کشاندن آن به افکار عمومی، هیجان‌های کاذب درست کردن و اظهارنظرهای غیرواقعی و بعضاً صددرصد دروغ از اطراف و اکناف، فضای بسیار بدی درست کرد. بنابراین، من هیچ خشنود نیستم که این بحث‌ها مجدداً مطرح بشوند.
خوشبختانه کار دادگاه هم تمام شد و این بحث‌ها خاتمه پیدا کرد. لیکن چون سئوال شده عرض می‌کنم. من باز هم اعتقادم همان چیزی است که گفتم. ببینید، این مسئله جنبه‌های مختلفی دارد. یک جنبه جنبه جنایی مسئله است. چند نفر وابسته به یک تشکیلات دولتی رفته اند و تعدادی را به قتل رسانده‌اند. این کار یک جنایت است و از این جنبه باید به آن رسیدگی شود. که این دادگاهی هم که تشکیل شد مطرح کرد که من فقط از جنبه جنایی به این مسئله رسیدگی می‌کنم، از جنبه دیگر رسیدگی نمی‌کنم. یعنی، صلاحیت این دادگاه همین اندازه بود و رسیدگی هم کرد. از طرف دیگر وقتی ما نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این قاتل‌ها نسبت به آن مقتول‌ها هیچ دشمنی و کینه شخصی و تزاحم منافعی نداشتند که بگوئیم با آن‌ها بد بودند و به همین دلیل آن‌ها را کشته‌اند.
از طرف دیگر، مگر آن افراد از لحاظ سیاسی برای کشور بسیار مضر و خطرناک بودند تا فرض کنیم که این افراد برای دفاع از نظام رفتند و آن‌ها را کشتند؟ این‌طور نبود. من در خطبه نماز جمعه گفتم که یکی از این مقتولان [داریوش فروهر] دوست قدیمی دوران مبارزات و همکار دوره بعد از انقلاب اسلامی و در این اواخر هم دشمن بی‌ضرر ما بود. او از مخالفانی بود که واقعاً کم‌ترین ضرری برای نظام نداشت. بنابراین، این‌طور نبود که ما فرض کنیم یک انگیزه طرفدارانه از نظام موجب شد که این‌ها بروند و فلان کسی را که هیچ ضرری برای نظام نداشت بکشند. از طرفی، سنگینی این کار برای نظام خیلی زیاد بود. یعنی، یک حالت ناامنی و بی‌اطمینانی ایجاد کرده بود. از همه بدتر، مورد تهاجم قرار گرفتن و زیر سئوال رفتن دستگاه امنیتی کشور بود.
در اینجا یک ذهن عادی، ولو هیچ قرینه‌ای هم وجود نداشته باشد، به‌طور طبیعی چه چیزی بنظرش می‌رسد؟ آیا غیر از این است که دستی می‌خواهد دستگاه اطلاعاتی را خراب و نظام را بدنام کند و حالت ناامنی به وجود بیاورد و تهمت فشار بر مخالفان نظام را در دنیا و علیه جمهوری اسلامی شایع کند؟ هر ذهن ساده‌ای به این نکته پی می‌برد. البته، بنده در این زمینه قرائن زیادی هم داشتم. فقط این نکته نبود. اعتراف‌هایی هم که بعداً کردند این را ثابت کرد. اگر رسیدگی امنیتی دقیقی بشود و محاکمه دقیقی صورت گیرد، هیچ بعید ندانید که در این زمینه قرائن و شواهد روشنگری پیدا شود و در معرض دید قرار گیرد. منتها، این دادگاهی که تشکیل شد فقط از جنبه جنایی به این مسئله رسیدگی کرد.» (دانشگاه اسلامی و رسالت دانشجوی مسلمان، جلد ششم: مجموعه سخنرانی‌های مقام معظم رهبری پیرامون دانشگاه و دانشجو در سال 1379، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، چاپ اوّل، پائیز 1380)
« ترور شهید صیاد شیرازی »
برابر اسنادی که با دستگیری عامل ترور شهید صیاد و بعد‌ها با سقوط صدام به دست آمد، اقدام منافقین برای ترور شهید صیاد، سفارش صدام و در واکنش به اقدامی بود که با ترور فرزند وی «عدی» صورت گرفت. برابر این اسناد، صدام ترور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را پیشنهاد می‌کند که منافقین به دلیل ناتوانی برای عبور از حلقه حفاظتی ایشان، ترور شهید صیاد را به عنوان یک هدف انتخاب کرد. در این زمینه گفت‌وگوی افسر سرویس عراق با نماینده سازمان که از نوار شماره ۷۰ پیاده شده، قابل توجه است:
افسر سرویس عراق: آیا شما عملیات ترور علیه مسئولین نظام خمینی را کنار گذاشته‌اید؟
داوری نماینده سازمان: در حال حاضر کنار گذاشته‌ایم، چون پس از چند عملیات، مسئولین درجه ۱ نظام از حفاظت بسیار بالایی برخوردار شدند و در حال حاضر مسئول ایرانی درجه ۳ هم دارای ۱۵ محافظ است (؟!)
افسر سرویس عراق: ائمه جمعه تهران مثل هاشمی رفسنجانی که در زمان مشخصی وارد آنجا می‌شود، حتماً در مسیر‌ها نقطه ضعفی که بتوان رخنه کرد وجود دارد (تمایل افسر سرویس عراق را نشان می‌دهد که او را هدف قرار دهید).
داوری نماینده سازمان: رفسنجانی نیروی محافظ زیاد دارد و هیچ وقت تحرکات و تردد‌هایش به یک شکل نیست. حتی با آمبولانس و وانت هم تردد می‌کند.
در گفت‌وگوی ژنرال حبوش، رئیس سازمان مخابرات عراق با مسعود رجوی که از نوار شماره پنج پیاده شده است نیز نکات قابل ملاحظه‌ای وجود دارد. حبوش در این ملاقات به رجوی می‌گوید: «اگر اهدافی را ما مشخص کردیم و از مجاهدین خواستیم آن را انجام دهند، باید این کار را انجام دهند چون من از شما در اینجا (عراق) حمایت می‌کنم و در این وقت باید شما نیز این کار را انجام دهید تا من بتوانم آن کسی را که به عراق برای زدن مجاهدین می‌آید، ضربه بزنم و آنچه که من فهمیدم این است که بعضی اهداف را شما مایل نیستید روی آن عمل کنید و مخالف آن هستید… برادر مسعود (رجوی) به تو می‌گویم که ما سر هر مسئله که به توافق برسیم، با شما خواهیم بود در اجرای آن. اما اگر به شما گفتیم ایست (عملیات متوقف شود)، باید شما علت آن را بدانید تا برای شما ابهامی پیش نیاید و نباید به شما بگوییم ایست و شما علت آن را ندانید و در ابهام باشید. با توجه به دشمن مشترک، چه بسا در آینده نزدیک با توجه به ایده و چشم‌انداز مخابرات، شما را برای مأموریت‌هایی مکلف کنیم. من‌بعد به عنوان یک تیم کار می‌کنیم یعنی از شما کارهایی را خواهیم خواست.»
رجوی نیز در بخشی از این گفت‌وگو، مسئولیت ترور شهید صیاد را پذیرفته و می‌گوید: «آنچه در خصوص عملیات که گفته می‌شود و عدم انجام آن از طرف مجاهدین باید بگویم، بعد از جریان عملیات صیاد شیرازی و تصفیه و زدن او، برادران مخابرات تعدادی اهداف و درخواست‌های عملیاتی به ما دادند که ما آن‌ها را قبول کردیم و تمام آن را انجام دادیم.»(www.mehrnews.com/news/2890748)
« ترور شهید لاجوردی»
گروهک تروریستی منافقین اول شهریورماه 1377 شهید اسدالله لاجوردی را در بازار تهران و در حالی که هیچ سمت دولتی نداشت و محافظتی نیز از ایشان نمی شد به وسیله دو نفر از اعضای فریب خورده و خود فروخته خود ترور کرد.
آنچه در پی می آید بخشی از اظهارات علی اصغر غضنفرنژاد جلودار است. منافقی که برای به شهادت رساندن شهید لاجوردی از سوی سازمان تروریستی منافقین به داخل کشور هدایت شده بود.
ورود و نحوه شناسایی
بازار تهران را نمی شناختم تنها کروکی منطقه بازار و خیابان های اطراف آن را از روی نقشه به ما نشان داده بودند یعنی حد فاصل چهارراه گلوبندک مربوط به 15 خرداد تا ورودی مسجد امام(ره) و قسمتی از سبزه میدان اما اینکه بازار دارای چه ویژگی هایی است و یا اینکه راههای خروجی آن کدام است و هر قسمت از بازار چه نام داردو چه صنوفی هر کدام در کدام بخش از بازار قرار دارند و اینکه اصولاً داخل بازار دارای چه خصوصیاتی است برایمان کاملاً ناشناخته بود. البته قسمتی از خیابان ناصرخسرو ومیدان امام(ره) را هم کاملاً توجیه بودیم و مسافرخانه های این خیابانها و خیابان 15 خرداد را حدودی برایمان تشریح کرده بودند و در میان همه آنچه که در بازار است بازار جعفری و اینکه در این قسمت از بازار روسری تولید و به فروش می رسد را به صورت شفاهی برایمان گفته بودند صبح روزی که به تهران رسیدیم ابتدا در خیابان پانزده خرداد درمسافرخانه اتاقی رو به خیابان گرفتیم و وسایلمان را در آنجا گذاشته و به اتفاق دوستم پیاده راهی خیابان شدیم.
چهره لاجوردی را در فیلم های ویدئویی که برایمان گذاشته بودند کاملاً می شناختم در طول مدتی که برای این کار آماده می شدیم به کرات تصویر های مختلفی از ایشان را در حالتهای گوناگون به ما نشان داده بودند آنچه مسلم بود این شناسایی بقدری تکرار شده بود که در هر شرایطی ایشان را می دیدیم می شناختیم اما به ما گفته شده بود که چندین تیم حفاظتی قوی ایشان را محافظت می کند؛ بعلاوه خود ایشان همواره مسلح و آماده می باشد و باید با هوشیاری کامل وارد عملیات به شهادت رساندن ایشان بشویم زیرا کوچکترین اشتباه ممکن است موجب لو رفتن و خنثی شدن عملیات بشود. وقتی که در دالان های پی در پی و شلوغی خاص بازار با پرس و جوی بسیار بازار جعفری و مغازه لاجوردی را پیدا کردیم، اصلاً تصور نمی کردیم که قادر به انجام این کار باشیم با تمامی وقتی که انجام دادیم نتوانستیم تیم های حفاظتی که در داخل بازار و یا اطراف ایشان است شناسایی کنیم. به همین دلیل تقریباً عملیات برای ما غیرممکن به نظر می رسید و هیچ راهی برای اینکه بتوانیم این کار را انجام بدهیم به ذهنمان خطور نمی کرد. برای همین کاملاً منصرف شده و تصمیم گرفتیم که بیشتر به شناسایی و یا پیدا کردن راه برای انجام این عملیات داشته باشیم. به همین منظور مجدداً راههای خروجی بازار واینکه چگونه می توان با این ازدحام جمعیت و تنگی مسیر و فشردگی صنوف در بازار کار به این بزرگی را انجام داد و از مهلکه گریخت را مورد بررسی قرار دادیم تا نزدیکی های ظهر در این محدوده پرسه زدیم و با خستگی به مسافرخانه برگشتیم، بعد از ظهر نیز تنهایی دوباره به بازار رفتیم این بار همه چیز تازگی داشت و مثل این بود که برای اولین بار است که اینجا را می بینیم و آنچه که صبح دیده بودم چیز دیگری بود، با این وضعیت تقریباً از انجام کار منصرف شده و برگشتم به مسافرخانه به ما گفته بودند می توانید تا سه شنبه این کار را انجام بدهید یعنی از زمان ورود ما به تهران در ظرف چهار روز این کار اجرا شود از طرفی نگرانی اینکه ما در مسافرخانه لو برویم یا مورد شناسایی قرار بگیریم موجبات وحشت ما شده بود و از طرفی سختی کار و غیرممکن بودن آن بدنبال راه حلی می گشتیم.
حفاظتی از شهید لاجوردی نبود
شاید این هم به ذهنمان خطور کرد که سلاحها را به طریقی سر به نیست کنیم و بدنبال کار خودمان برویم و اصلاً از انجام این عملیات منصرف شویم منتها با توجه به جوی که به هنگام توجیه در عراق برایمان ایجاد کرده بودند به هیچ عنوان اطمینان نداشتیم. وحشت از اینکه ممکن است مورد شناسایی نیروهای انتظامی یا امنیتی قرار بگیریم و اعدام شویم تمامی سراسر وجودمان را پر کرده بود به ما وعده داده بودند که اگر عملیات را با موفقیت انجام دهید مورد تشویق قرار می گیرید ملاقات با مسئول سازمان و انتقال شما به دیگر کشورها و اینکه یک زندگی راحت و بی دغدغه در انتظار شماست و اینکه پس از انجام کار شما سریعاً خودتان را فقط کافی است که به نقطه مرزی برسانید و رابط سازمانی شما را منتقل خواهد کرد و خلاصه طوری فضا را برایمان ترسیم کرده بودند که اولاً هیچ امکان ماندن و سالم بودن در این مملکت وجود ندارد و به محض شناسایی اعدام خواهید شد. ثانیاً با توجه به سوابقمان خانواده و بستگانمان هم گرفتار خواهند شد و ثالثاً برای این کار و موفقیت شما کلی هزینه شده است که به هر شکل ممکن باید انجام گیرد و بدون انجام آن راه برگشتی نخواهد بود. آن روز تمامی این مسائل مانند نواری در جلوی چشمانمان عبور می کرد و راهی نیافتیم صبح روز بعد مجدداً به تنهایی به بازار رفتم و از نزدیک همه چیز را زیر نظر داشتم تنها یکی دو مأمور انتظامی در خیابان دیدم و بقیه افراد بنظرم مردم عادی و یا کسبه ای بودند که دنبال کار خودشان بودند، بازار جعفری را از ابتدا تا انتها تردد کردم بدون اینکه توجه کسی را جلب کرده باشم هنوز بطور دقیق مغازه آقای لاجوردی را برانداز نکرده بودم از اطراف دقت کردم ببینم کسی آنجا را زیر نظر دارد یا خیر، دوربین و یا اینکه افراد پوشش امنیتی در آن دور و بر هستند یا خیر، خلاصه چیزی پیدا نکردم.
لحظه به شهادت رساندن
ما می خواستیم کارمان خارق العاده و خیلی بهتر از تیمهای قبلی باشد ، رفتیم از مغازه بغلی اش آینه خریدیم و دیدیم شهید لاجوردی در محل مورد نظر است و تقریباً مطمئن شدم که کسی حواسش به آنجا نیست و هر کسی دنبال کار خودش می باشد و سریع به مسافرخانه برگشتم و با دوستم پس از صرف صبحانه تجهیزاتمان را آماده کردیم و بیرون آمدیم قصدمان این شد که اگر توانستیم که هیچ و الا تجهیزات را در جایی رها ساخته و هر یک دنبال کار خودمان برویم با این افکار به بازار آمدیم از مغازه های متعدد پرس و جو کردیم تا ببینیم حساسیتی نسبت به این مسئله وجود دارد یا خیر، مغازه آقای لاجوردی کجاست، تقریبا همه نشانی را می دادند و کسی حساسیتی نداشت از مغازه روبرویی کاملاً مغازه را برانداز کردیم. از لاجوردی پرسیدیم مغازه معافی و رحمانی کجاست به ما گفت که اینها آدمهای سرشناسی هستند بعد از مغازه روبرویش روسری خریدیم. شهید لاجوردی با دو سه نفر دیگر نشسته بود ،سمت چپ شهید لاجوردی به سمت ما بود وقتی روسری را می خریدیم، شکم بند رضا – ترورسیت دومی – مشکل پیدا کرد و آن را داخل ساکش گذاشت کلاشینکف رضا مسلح بود و دستش روی ماشه بود ، روسری خریدیم و برگشتیم آقای لاجوردی و دو نفر دیگر مشغول گفتگو بودند. به ما گفته بودند که هر که در مغازه است امنیتی است و باید زده شود ولی ظاهراً اینطور بنظر نمی رسید زیرا هیچ توجهی به اطراف خود نداشتند و باهم صحبت می کردند از مقابل مغازه عبور کردم و به دوستم گفتم اگر موقعیت مناسب بود به تو اشاره می کنم و همزمان با هم شلیک می کنیم کاملاً مطمئن شدیم که هیچ ماموری در این اطراف نیست فرصت نبود بلافاصله اشاره کردم و از دو طرف همزمان سلاحمان را آماده کردیم. فاصله نزدیک بود تیر اول را من زدم ، دو تا تیر زدم که به سرش خورد چون صدا خفه کن داشت متوجه نشدم بعدا چند تیر زدم بعد از من، رضا رگبار گرفت بعدش من دویدم و تیر هوایی شلیک می کردم که مردم کنار بروند به ما گفته بودند اگر کسی خواست شما را بگیرد شما تیر بزنید..»
(www.tabnak.ir/fa/news/425317)

قتلهای زنجیره ای

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا