دین و اندیشه

وصف قرآن – قرآن در نهج البلاغه

پرسش و پاسخ

تنها خطبه ی نهج البلاغه که دارای بیشترین واژه ی قرآن است کدام خطبه است؟

منظور شما چیست آیا منظورتان این است که در مورد قرآن در نهج البلاغه چه آمده است که قسمتی از خطبه 182نهج البلاغه هست که دروصف قرآن مطالبی را فرموده اند:« فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق …» ویا خطبه/125: هذَا القُرآنُ إِنّمَا هوَ خَطٌّ مَستورُ بَینَ الدَّفَّتینِ لایَنطِقُ بِلِسانِ وَلابُدَّ لَهُ مِن تَرجُمانٍ وَ إِنّما یَنطِقُ عَنهُ الرَّجالٌ. ؛ این قرآن خطی است نوشته شده که میان دو جمله پنهان است زبان ندارد تا سخن گوید و نیازمند به کسی است که آن را ترجمه کند و همانا انسان ها می توانند از آن سخن گویند.و یا خطبه/198:
ثُمَ انزَلَ عَلَیهِ الکِتابَ نوُراً لا تُطفَأُ مَصابیحُهُ وَسِراجاً لا یَخبوُ تَوَقُّدُهُ : سپس قرآن را بر او نازل فرمود، قرآن نوری است که خاموشی ندارد چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد.
شرح: «اما اینکه قرآن نور است چون مردم به وسیله آن ازظلمات جهل هدایت می شوند. نور دنیا که در ظلمات شب مردم را هدایت می کند.»
«اما واژه ی مصابیح را یا برای دانش ها و حکمت هایی که قرآن پخش کرده و مردم از آن ها پیروی کرده اند و یا برای دانشمندان و آنانی که احکام قرآن را به کار بسته و به آن آراستگی یافته اند، استعاره فرموده است. چراغی است که فروغش قطع نمی شود؛ یعنی، به سبب تابش انوار قرآن، هدایت و راهنمایی مردم پایان نمی یابد و این معنای جمله نخست را دارد.» نور بودن قرآن در قسمت های دیگر نهج البلاغه نیز آورده شده است.
وَ بَحراً لا یُدرِکُ قَعَرُهُ. ( خطبه/198 ) ؛ دریایی است که ژرفای آن درک نمی شود.
شرح:«واژه ی بحر از دو نظر برای قرآن استعاره شده است،یکی از نظر عمق اسرار آن است و همانگونه که با فرو رفتن در دریای ژرف به قعر آن نمی توان رسید، خردها و اندیشه ها نیز از اینکه بر اسرار قرآن احاطه پیدا کنند و به عمق معانی و مقاصد آن برسند ناتوانند؛ دیگر به ملاحضه ی این است که قرآن معدن نفایس علوم و فضایل است همان گونه که دریا محل گوهرهای گرانبهاست.»
وَ مِنهاجاً لا یُضِلُّ نَهجُهُ. ( خطبه/198 ) ترجمه:راهی است که رونده ی آن گمراه نگردد.
شرح: «آشکار است که قرآن برای کسی که بخواهد در پرتو قرآن به سوی خدا گام بردارد،راهی روشن است وکسی که مقاصد آن را درک کند دچارگمراهی نمی شود.»
قرآن، فرقان حق و باطل وَ فُرقاناً لا یُخمَد بُرهانَهُ . ( خطبه/198) ترجمه: جدا کننده ی حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد.
شرح: « یعنی قرآن مشتمل بر دلائلی است استوار و پایدار که حق وباطل را ازیکدیگر جدا و آشکارمی سازد.واژه ی خمود(فرونشستن آتش)استعاره است زیرا ادله و براهین قرآنی از لحاظ تابندگی و روشنگری به آتش فروزانی شبیه است که شعله های روشنی بخش آن فرو نمی نشیند و امام(علیه السلام) این صفت آتش را که خمودی نمی پذیرد به قرآن نسبت داده است.»
وَ بُنیاناً لا تُهدِمَ اَرکانُهُ. ( خطبه/198 ) ترجمه:بنایی است که ستون های آن خراب نمی شود.
شرح:«واژه ی بنیان را برای آنچه قرآن برآن مشتمل و در دل ها رسوخ یافته استعاره آورده و با ذکر ارکان که لازمه ی هر بنایی است این استعاره را ترجیح داده است.»
وَ أَنا فِی الاسلامِ وَبُنیانَهُ. ( خطبه/198 ) ترجمه:پایه های اسلام و ستون های محکم آن است.
شرح:«واژه ی اثافی(پایه ها ) و بنیان(بنیاد )هر دو برای قرآن استعاره شده است؛ زیرا مانند پایه های دیگ ساختمان اسلام بر اساس آن برپا و استوار است.»
فَهُوَ مَعدنَ الایمانَ وبُحبوُحَتُهُ. (خطبه/198 ) ترجمه:قرآن معدن ایمان و اصل آن است .
شرح:«همان معدنی که ایمان کامل به خدا وپیامبرش (صلوات الله علیه وآله) وبه همه ی آنچه آن حضرت از جانب خداوند آورده از آن به دست می آید، روشن است که اعتقاد به حقانیت قرآن و فهم مقاصد آن و عمل به احکام و دستورهای آن سبب انعقاد ایمان و رسوخ آن میگردد. »
آشکار است که قرآن برای کسی که بخواهد در پرتوقرآن به سوی خدا گام بردارد، راهی روشن است و کسی که مقاصد آن را درک کند دچار گمراهی نمی شود
ویَنابیعُ العِلمِ وَبُجُورُهُ. ( خطبه/198 ) ترجمه:چشمه های دانش و دریاهای علوم است.
شرح:«واژه ی ینابیع(سرچمه ها)و بحور(دریاها)هر دو برای قرآن استعاره شده اند، زیرا قرآن محل افاضه ی نفایس علوم و کانون به دست آورن دانشهای ارزشمند است.»
وَریاضُ العَدلِ وَغُدرانُهُ ( خطبه/ 198 ) ترجمه:سرچشمه عدالت، و نهرجاری عدل است.
شرح:«واژه های ریاض( بستان ها) وغدران(برکه ها)نیز هر دو استعاره اندزیرا قرآن منبع سرشار عدل است وکلی وجزئی آن از این منبع جوشان به دست می آید و بی شک رهنمونی است که از راه حق منحرف نمی شود تا این که انسانی راکه درپی آن گام برمی دارد به درگاه قرب خداوند وارد گرداند.»
وَ أَودیَهُ الحَقَّ وَغَیطانُهُ. ( خطبه/198) ترجمه:نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمین های آن است.
شرح:«واژه های اودیه(دره ها) غیطان(زمینهای همواره)استعاره برای قرآن است؛ بدین مناسبت که معدن حق و محل دسترسی به آن است همچنان که دره ها و زمین های هموار جایگاه آب و گیاه است.
و یا در خطبه/18 : وَ اِنَّ القُرآنَ ظاهِرُهُ أَنیقٌ وِ باطِنُهُ عَمیقٌ.
ترجمه: همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست.
شرح:«مفردات و ترکیباتی که در یک آیه قرار گرفته اند، در درجه ای از فصاحت و زیبایی می باشند که موجب بروز جذبه ی روانی مافوق شعر میگردند در حدود 6236 آیه که قرآن را تشکیل می دهند؛ از امتیاز مزبور برخوردار هستند… نباید چنین تصور شود که مقصود از عمق معانی، دشوار بودن وحالت معمائی است که هیچکس نمی فهمد، بلکه مقصود این است که قرآن همه ی مسائل نهائی مربوط به انسان و جهان را در آیاتی که کلمات و جملات آن بسیار ساده و زیبا است مطرح نموده است. »
همان معدنی که ایمان کامل به خدا و پیامبرش (صلوات الله علیه وآله) و به همه ی آنچه آن حضرت از جانب خداوند آورده از آن به دست می آید، روشن است که اعتقاد به حقانیت قرآن و فهم مقاصد آن وعمل به احکام و دستورهای آن سبب انعقاد ایمان و رسوخ آن میگردد

وصف قرآن – قرآن در نهج البلاغه

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا