پیامدهای منطقهای ولیعهدی محمدبنسلمان؟
ولیعهد شدن محمدبنسلمان و برکناری محمدبننایف از تمامی پستها بدینمعناست که تمامی سدها و موانع سیاست خارجی تهاجمی عربستان برای افزایش تنش در منطقه از بین رفته است و بنسلمان بهخوبی میتواند برنامههای تیم نظامی ترامپ در منطقه یعنی افزایش درگیری را اجرا کند.
نظامهای پادشاهی و قبیلهای همواره شاهد جنگهای قدرت بودهاند و در بسیاری از موارد پادشاهان با کودتا انتخاب شدهاند. در عربستان نیز بهعنوان یک نظام پادشاهی که برپایهی وفاداری قبایل استوار است، این روند همواره در جریان بوده است.
در مقاطعی نیز جنگ قدرت در آلسعود علنی شده است. با مرگ ملک عبدالله در سال 93 و به قدرت رسیدن سلمانبنعبدالعزیز به مقام پادشاهی، تضادهای درونی خاندان سعودی بهشدت آشکار شد؛ چراکه شاه جدید بهدلیل بیماری آلزایمر قدرت را بهنوعی به پسر خود یعنی ملک سلمان واگذار کرده بود و همین مسئله با واکنشهای شاهزادههای دیگر روبهرو شد. ملک سلمان از همان روز اول بهدنبال فراهم کردن شرایط برای به قدرت رساندن پسر خود محمدبنسلمان بود. ازاینرو بارها در برهههای مختلف فرمانهایی را برای این منظور صادر کرد. در درجهی اول وی مقرنبنعبدالعزیز ولیعهد سعودی را مجبور به استعفا کرد و محمدبننایف بهعنوان ولیعهد جدید انتخاب شد.
این مسئله از آنجا حائز اهمیت بود که تا پیش از این ولیعهد از میان پسران ملک عبدالعزیز، بنیانگذار پادشاهی سعودی، انتخاب شده بودند، اما محمدبننایف از میان نوادگان و شاهزادگان نسل سوم بود. بنابراین این مسئله باعث شد تا اولین مانع برای پادشاهی محمدبنسلمان، یعنی زیر پا گذاشتن وصیت ملک عبدالعزیز که تأکید داشت قدرت از برادر به برادر برسد، عملی شود و محمدبنسلمان بهعنوان جانشین ولیعهد انتخاب شد. علاوه بر این، ملک سلمان با صدور چهار فرمان حکومتی گسترده بهتدریج قدرت محمدبننایف را محدود کرد. وی برای مطرح کردن خود در عرصهی بینالمللی، جنگ یمن راه انداخت، روابط عربستان با ایران را قطع کرد و اخیراً نیز روابط با قطر را قطع کرد.
در واقع پس از دو سال و نیم محمدبنسلمان توانسته بود خود را بهعنوان مرد شماره یک عربستان، هم در داخل و هم در عرصهی بینالمللی مطرح سازد. سفرهای مرتب وی به آمریکا نشان داد که وی خود را بهعنوان ولیعهد واقعی عربستان میداند و بننایف را روزبهروز به حاشیه راند.
سرانجام نیز با برکناری وی، خود بر مسند ولیعهدی تکیه زد. مسئلهای که کارشناسان زیادی معتقدند که باید لفظ کودتا بر آن اطلاق گردد. اما تغییرات اخیر در دربار سعودی تنها محدود به عرصهی داخلی نخواهد شد و پیامدهای منطقهای زیادی را بههمراه خواهد داشت. در این مطلب به بررسی این پیامدها خواهیم پرداخت.
نقطهی پایانی کودتای دوساله
صبح چهارشنبه 31 خرداد 96 کودتای دوسالهی محمدبنسلمان به نتیجه رسید. پادشاه عربستان طی حکمی سلطنتی، محمدبننایف، وزیر کشور و ولیعهد را از ولیعهدی و تمام مناصبی که داشت برکنار کرد و محمدبنسلمان، پسرش و جانشین ولیعهد را بهعنوان ولیعهد جدید و جانشین خود انتخاب کرد. پسر پادشاه بهجای بننایف بهعنوان معاون نخستوزیر تعیین شده درحالیکه همچنان وزیر دفاع باقی میماند. در رأیگیری هیئت بیعت، محمدبنسلمان از 34 رأی با 31 رأی به پست ولیعهدی رسید.
براساس گزارش خبرگزاری «واس» عربستان، دستور پادشاه مادهی پنج اساسنامهی حکومتی این کشور را تعدیل کرده است. این اولینبار است که در عربستان قدرت از پدر به پسر به ارث میرسد. براساس دستور پادشاه، شاهزاده عبدالعزیزبنسعودبننایف وزیر کشور جدید شده است. در ادامهی عزلونصبهای پادشاه، احمدبنمحمد السالم بهعنوان معاون وزیر کشور در سطح وزیر (یعنی در سطح ممتاز) تعیین شده و دکتر ناصر الداوود از پستش برکنار و بهعنوان نمایندهی وزارت کشور در سطح وزیر تعیین شده است.
[1]در فرمان جدید پادشاه عربستان، که پنجمین فرمان بزرگ در راستای افزایش قدرت محمدبنسلمان بود، در اساسنامه حکومتی نیز تغییراتی داده شده است.
در دستور ویژهی پادشاهی آمده است که بند ب از مادهی پنجم اساسنامهی حکومتی بدین شکل است که حکومت در دست فرزندان عبدالعزیز، بنیانگذار حکومت آلسعود و پسران فرزندان او بوده و شخص اصلح از میان آنها برای سلطنت انتخاب میشود. اما بندی به آن بر اساس اصلاحات پادشاه کنونی اضافه شده که پس از فرزندان بنیانگذار حکومت آلسعود، دیگر پادشاه و ولیعهدی از شاخهی واحد از نسل بنیانگذار عربستان تعیین نخواهند شد. این اصلاحات بدینمعناست که پادشاه آتی عربستان، درصورتیکه از نسل پادشاه مؤسس حکومت آلسعود نباشد و از نوادگان او باشد، ولیعهدش باید از شاخهای دیگر از نسل ملک عبدالعزیز باشد؛ یعنی پادشاه اگر از نوادگان ملک عبدالعزیز باشد، نمیتواند پسرش را بهعنوان ولیعهد تعیین کند. بر اساس این اصلاحات، محمدبنسلمان درصورتیکه قدرت را در آینده در دست بگیرد، نمیتواند قدرت را به یکی از پسرانش بسپارد و باید ولیعهد از شاخهای دیگر (بهعنوان مثال یکی از پسرعموهایش) باشد.
[2]ردپای آمریکا در کودتای نرم محمدبنسلمان
نقش آمریکا همواره در سیاستهای کلان کشورهای عربی مشهود بوده است. در واقع وابستگی کشورهای عربی به حمایتهای امنیتی و سیاسی آمریکا باعث شده است تا واشنگتن در تعیین پادشاهان این کشورها بهنوعی مهمترین فاکتور باشد.
در عربستان نیز بهعنوان یکی از متحدان آمریکا، که وابستگی زیادی به حمایت غربیها دارد، این مسئله بسیار پررنگ است. در واقع شاهزادگان سعودی برای رسیدن به تخت پادشاهی باید بتوانند در سه زمینهی آمریکا، شاهزادگان سعودی و تا حدودی مردم، موفق عمل کنند. در این میان، آمریکا نقش مهمتری دارد و بدون شک محمدبنسلمان بیشتر از محمدبننایف در متقاعد کردن کاخ سفید موفق بوده است.
از سوی دیگر، اخیراً سندی فاش شد که افشا میکرد بنسلمان و دونالد ترامپ در جریان کمپین انتخاباتی او مقدمات به تخت نشستن را مهیا کرده بودند. این سند نشان میداد که ترامپ در ازای وارد کردن پولهای عربستان به بازارهای آمریکا، قول داده بود از به قدرت رسیدن بنسلمان حمایت کند. طبق این سند، محمدبنسلمان، جانشین ولیعهد عربستان و وزیر دفاع این کشور، کمی پس از انتخاب دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و پیش از آنکه او دولت آمریکا را به دست بگیرد، طرح کاملی را به ترامپ داده بود که بیشتر بندهایش شامل قراردادها و سرمایهگذاری صدها میلیارد دلاری تحتعنوان هماهنگی با اهداف برنامههای انتخاباتی او بودند.
[3]همچنین بهدنبال سفرهای مکرر محمدبنسلمان و الجبیر به آمریکا، سرانجام زمینههای لازم برای ولیعهدی محمدبنسلمان مهیا شد. محمدبنسلمان، 23 اسفندماه 95 به آمریکا سفر و با مقامات این کشور از جمله شخص دونالد ترامپ، رئیسجمهور این کشور دیدار و گفتوگو کرد. شبکهی آمریکایی «فاکسنیوز» که به ترامپ نیز نزدیک است، بهدنبال تغییرات در مناصب حکومتی عربستان اعلام کرد که سرنوشت محمدبننایف، ولیعهد مخلوع، دقیقاً در سفر بنسلمان به آمریکا و دیدار وی با ترامپ مشخص شد.
[4]بهدنبال این سفر، مقدمات سفر ترامپ به ریاض هموار شد و وی در اوایل خردادماه به عربستان سفر کرد. در واقع ترامپ در این سفر با انعقاد دهها قرارداد با ریاض به ارزش پانصد میلیارد دلار، به ولیعهدی محمدبنسلمان رضایت داد. مسئلهای که هرچند سندی برای آن نمیتوان ذکر کرد، اما از کنار هم قرار دادن برخی خبرها بهخوبی میتوان آن را تأیید کرد. در دوران دونالد ترامپ نگاه نظامی در کاخ سفید بر نگاه امنیتی غلبه کرده است. گزینهی مورد نظر نهادهای امنیتی محمدبننایف بود و در این راستا، بهمن گذشته رئیس سیا نیز به محمدبننایف مدال شجاعت را اهدا کرد. اما جریانی که در کاخ سفید خواستار گسترش نظامیگری در خاورمیانه بودند، محمدبنسلمان را گزینهی مناسبی برای این مسئله میدانستند. سرانجام نیز متغیر آمریکا تأثیرگذارترین متغیر شد و گزینهی مورد نظر ترامپ به ولیعهدی در عربستان رسید.
پیامدهای کودتای محمدبنسلمان
سیاست خارجی در کشورهایی که متکی بر ساختار نیستند و بهاصطلاح سیستماتیک عمل نمیکنند، بهشدت تحتتأثیر افراد قرار دارد. در عربستان نیز جابهجایی افراد نقش بسیار زیادی در جهتگیریهای سیاست خارجی این کشور در منطقه دارد. بهعنوان مثال، در زمان ملک عبدالله، شاه سابق عربستان، این کشور سیاست محافظهکارانهای در منطقه در پیش گرفته بود و بهدنبال دوری از هرگونه تنش بهویژه با ایران بود.
اما به قدرت رسیدن سلمانبنعبدالعزیز باعث شد تا این کشور سیاست محافظهکارانه را کنار گذاشته و سیاست بهشدت تهاجمی و تقابلی با ایران را در پیش بگیرد. اکنون نیز که قدرت بهطور کامل در خانوادهی سلمان قرار گرفته است، برخی از پروندههای مهم منطقهای شاهد تأثیراتی در این مورد خواهند بود.
جنگ یمن
شاید جنگ یمن اکنون بهعنوان نوعی جنگ حیثیتی برای محمدبنسلمان تبدیل شده است؛ چراکه وی این جنگ را با هدف قدرت یافتن در سلسلهمراتب قدرت در دربار سعودی به راه انداخت. اما با توجه به تمام تلاشهای وی، این جنگ با وجود گذشت دو سال و نیم، هنوز هیچ نتیجهای برای وی بههمراه نداشته است. البته کارشناسان معتقدند مخالفتهای محمدبننایف ولیعهد برکنارشده با وی در جنگ یمن یکی از دلایل ناکامی عربستان در جنگ یمن بوده است.
بنابراین اکنون با وجود برکناری بننایف، پرونده یمن قطعاً شاهد تغییراتی خواهد بود. به نظر میرسد محمدبنسلمان تحریمها علیه یمن را افزایش خواهد داد و با توجه به حمایتهای آمریکا، حملات بیشتری نیز علیه استانهای شمالی یمن انجام خواهد داد.
تشدید تنش بین عربستان و قطر
عربستان و قطر از روز دوشنبه 15 خردادماه وارد نوعی تنش شدهاند که در آن عربستان بههمراه امارات، مصر و بحرین، کشور کوچک قطر را از زمین، هوا و دریا محاصره کردهاند. در این مورد بهشدت محمدبنسلمان مؤثر بود؛ چراکه وی شخصیتی جاهطلب و پرریسک از خود نشان داده است که بهدنبال سلطهی کامل بر کشورهای حاشیهی خلیجفارس است. البته محمدبننایف ولیعهد برکنارشده در این مورد با وی همراه نبود و به همین دلیل، اقدامات عربستان در مورد قطر بهنوعی کنترلشده بود. اما با کنار رفتن بننایف اکنون محمدبنسلمان در پروندهی قطر فعال مایشاء خواهد بود و میتواند اهداف خود را در این مورد بدون هیچگونه محدودیتی دنبال کند.
درست یک روز پس از ولیعهدی محمدبنسلمان، برخی رسانهها شروط سیزدهگانهی عربستان برای قطر را اعلام کردهاند که نشاندهندهی نوع نگاه بنسلمان به قطر است. در واقع آنچه در این شروط ذکر شده است قطر را به یک کشور تحتالحمایهی عربستان تبدیل خواهد کرد.
این همان هدفی است که بنسلمان جاهطلب بهدنبال محقق کردن آن در همهی شبهجزیرهی عربی است. نگاهی به این سیزده شرط بهخوبی جاهطلبی محمدبنسلمان را نشان میدهد:
1. قطع روابط دیپلماتیک با ایران.
2. اخراج افراد مرتبط با سپاه پاسداران حاضر در قطر.
3. روابط تجاری با ایران در چارچوب تحریمهای آمریکا.
4. برچیدن پایگاه نظامی ترکیه در خاک قطر.
5. قطع حمایت از حزبالله.
6. قطع حمایت از اخوانالمسلمین.
7. قطع حمایت از القاعده.
8. قطع حمایت از داعش.
9. تعطیلی کامل شبکهی الجزیره.
10. تابعیت ندادن به شهروندان عربستان، مصر، بحرین و امارات.
11. انتشار لیست اپوزسیونهای حمایتشده در چهار کشور فوق.
12. تحویل دادن اشخاص تحت تعقیب کشورهای فوق به اتهام اقدامات تروریستی.
13. پرداخت مبلغی معین (رقم آن اعلام نشده است).[5]
این شروط سیزدهگانه بهوسیلهی کویت، که در این تنش نقش میانجی را برعهده دارد، به دوحه تحویل داده شده و چهار کشور عربی به قطر مهلت دهروزه برای انجام این شروط را دادهاند.
در واقع نگاهی به این شروط نشاندهندهی این است که دوحه بههیچوجه نمیتواند آنها را اجابت کند؛ چراکه بهمعنای کامل، استقلال قطر از بین میرود و این کشور تبدیل به یکی از استانهای عربستان خواهد شد. بنابراین این احتمال وجود دارد که بنسلمان این شرایط را با علم به اینکه دوحه رد خواهد کرد، پیشنهاد داده است تا زمینهی توسل به زور را فراهم کند.
فشار بر ایران
رقابتهای منطقهای ایران و عربستان همواره وجود داشته است، اما بنا بر شرایط دچار شدت و ضعف شدهاند. حاکم شدن سیاست تهاجمی و مداخلهگرایی بر دربار پادشاهی از ژانویهی 2015 باعث شد تا اختلافات ریاض و تهران تشدید شود. محمدبنسلمان که بهشدت نشان داده است سیاستهای ضدایرانی را در دستور کار قرار دارد، در همین راستا روابط با ایران را قطع کرد و بارها علیه ایران و لزوم کشاندن جنگ به این کشور صحبت کرده است.
اکنون قدرت در تمامی شاخهها در اختیار وی قرار گرفته و بیشک در مسیر تنشزدایی با ایران قدم برنخواهد داشت؛ چراکه وی خود را مدیون تیم نظامی ترامپ میداند و این تیم نیز بهشدت بهدنبال درگیر کردن ایران در گردابهای امنیتی است. ازاینرو باید شاهد تشدید موضعگیریها و اقدامات عربستان علیه ایران بود و به نظر میرسد این برنامه با فشار بر حزبالله و گروههای مقاومت شروع شده است.
ارتباط با اسرائیل
اما یکی از مهمترین پیامدهای ولیعهدی بنسلمان افزایش احتمال عادیسازی روابط با اسرائیل است. محمدبنسلمان در دو سال گذشته نشان داده است که خواستار عادیسازی روابط با اسرائیل است.
یک سال قبل، نشریهی «میدلایستآی» فاش کرد: محمدبنزاید، ولیعهد ابوظبی، برنامهی ویژهای برای به پادشاهی رساندن محمدبنسلمان تا پایان سال دارد. طبق اعلام این نشریه، محمدبنزاید به محمدبنسلمان نصیحت کرده که اگر میخواهد از حمایت واشنگتن برای رسیدن به حکومت برخوردار شود، باید روابط محکمی با رژیم صهیونیستی برقرار کند.
[6]همچنین خبر ولیعهد شدن بنسلمان بهشدت از سوی مقامات رژیم صهیونیستی و رسانههای این رژیم با استقبال مواجه شد و حتی وزیر حملونقل اسرائیل از سلمانبنعبدالعزیز، شاه سعودی، خواست تا کشورهای عرب حوزهی خلیجفارس را برای برداشتن گامی واقعی در مسیر مذاکره با اسرائیل رهبری کند. در جریان کنفرانس هرتزلیا، وزیر حملونقل اسرائیل هم از کشورهای عربی خواست تا در عادیسازی مناسبات بین خود بکوشند. او همچنین از عربستان خواست تا در روزهای آینده از نخستوزیر اسرائیل برای حضور در ریاض دعوت کند.
[7]با توجه به این روند، به نظر میرسد باید شاهد افزایش تلاشهای دو رژیم برای عادیسازی روابط بود؛ بهویژه اینکه ترامپ بهعنوان مؤثرترین عامل در به قدرت رسیدن بنسلمان، روابط بسیار گرمتری نسبتبه دوران اوباما با اسرائیل دارد.
فرجام سخن
تجمیع قدرت در دست شاهزادهای 32ساله که بسیار بیپروا و تندروست، نشاندهندهی این مسئله خواهد بود که غرب آسیا بار دیگر در مسیر بیثباتی و افزایش تنش پیش خواهد رفت.
در این مسیر نظم منطقهای نیز شاهد تغییراتی خواهد بود؛ چراکه برنامههای بنسلمان بهگونهای است که مهمترین اضلاع نظم منطقه یعنی ایران و گروههای مقاومت را هدف قرار داده است. البته این نظم از سال 2011 و همزمان با شروع انقلابهای عربی در مسیر و فرایند تغییر قرار گرفته بود، اما اقدامات شاهزادهی جوان سعودی سرعت بیشتری به آن خواهد داد.
بهطور کلی میتوان ولیعهد شدن محمدبنسلمان و برکناری محمدبننایف از تمامی پستها را به این صورت معنا کرد که تمامی سدها و موانع سیاست خارجی تهاجمی عربستان برای افزایش تنش در منطقه از بین رفته است و بنسلمان بهخوبی میتواند برنامههای تیم نظامی ترامپ در منطقه، یعنی افزایش درگیری را اجرا کند.
پی نوشت ها:
[1]. http://www.isna.ir/news/96033117813 [2]. http://www.raialyoum.com/?p=696829 [3]. http://www.asriran.com/fa/news/544824/ [4]. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13960402001306 [5]. http://www.mizanonline.ir/fa/news/321892/ [6]. http://www.middleeasteye.net/news/revealed-uae-backed-plan-young-saudi-prince-be-king-1655506265 [7]. http://newspaper.fdn.ir/newspaper/page/2255/1/115429/0*گروه بین الملل برهان/برهان/۱۳۹۶/۴/۴
پیامدهای منطقهای ولیعهدی محمدبنسلمان؟