مذاکره با آمریکا
روشن کنید بیانات ای شخصیت رو که گفت:
حسن روحانی با اشاره به اینکه اهتمام به خواست مردم، متن اسلام است، گفت: مبنای ولایت و حکومت از دیدگاه علی (ع) نیز انتخاب و نظر مردم بود.
روحانی افزود: انتخاباتی که ما امروز در کشور انجام می دهیم و همچنین موضوع آراء مردم، پیروی از تفکر غرب نیست و به دنبال رأی مردم به عنوان هدیه دنیای غرب پس از رنسانس نیستیم، بلکه ما دارای مذهب، مرام و دینی هستیم که امیرالمؤمنین علی(ع) مبنای حکومت را در آن، نظر، خواست و آراء مردم میداند.
****
جریان چیه؟
پس حضرت زهرا نادون بودن خدای نکرده؟ که مقاومت کردن در برابر بردن امام علی برای بیعت با ابوبکر؟
و یا اینکه گفتن میراث کربلا مذاکره هست؟
امام حسین شب تاسوعا میشینن با عمر سعد مذاکره میکنن در حالی که به نقل آشکار رهبری عزیز و آگاه و بیدار، مذاکره یعنی معامله یعنی بده بستان ، و رهبری همچنین فرمودند که امام حسین نصیحت میکنه ولاغیر
آقا تو رو خدا بگید بدونیم چی میگه این آقای روحانی؟
ما چه خاکی به سر بگیریم ؟
چه کنیم با این تحاریف؟
چرا دست از سر اسلام بر نمیدارند؟
متأسفانه برخی از دیدگاهها و نظراتی که آقای روحانی در مسایل مختلف مطرح می کنند با مبانی دینی و فرهنگ اسلامی و انقلابی ما همخوانی نداشته و انتظار این است که ایشان در بیان دیدگاهها و نظرات دقت و توجه لازم را داشته باشند. گرچه رهبری و مراجع عظام و علما و نخبگان در برابر اظهار نظرهای زاویه دار با مبانی دینی و انقلابی از سوی هر فرد و گروهی ، واکنش نشان داده و به روشنگری در این زمینه می پردازند. در مورد مبانی حکومت علوی علیه السلام بر خلاف نظر ایشان شواهد زیادی در کلمات حضرت در نهج البلاغه و غیر آن هست که به خوبی روشن می کند که حضرت , مشروعیت حکومت خویش را از ناحیه خداوند دانسته و آنرا حقی می دانند که از سوی خداوند برای ایشان و امامان معصوم علیهم السلام قرار داده شده است که به چند مورد از باب نمونه اشاره می کنیم؛* حضرت در جنگ صفین چنین فرمودند: «اما بعد فقد جعل الله سبحانه لی علیکم حقاً بولایة امرکم ولکم علیّ من الحق مثل الذی لی علیکم» « پس از ستایش پروردگار , خداوند سبحان , برای من برشما حقی را به جهت ولایت و سرپرستی امر شما قرار داده است و برای شما همانند حق من , حقی تعیین فرموده است » (نهج البلاغه , ترجمه محمد دشتی , قم: حضور , 1381, خطبه 216, بند 1, ص 322)
* حضرت پس از بازگشت از جنگ صفین در بخشی از سخنان خویش فرمودند:«لا یقاس بآل محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) من هذه الا امه أحدٌ ولا یسوّی بهم من جرت نعمتهم علیه ابداً هم اساس الدین و عماد الیقین الیهم یفی الغالی و بهم یلحق التالی ولهم خصائص حق الولایه وفیهم الوصیه والوراثه ,الان اذ رجع الحق الی اهله ونُقِلَ الی منتقله» «کسی را با خاندان رسالت نمی شود مقایسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود . عترت پیامبر اساس دین و ستون های استوار یقین می باشند . شتاب کننده باید به آنان بازگردد وعقب مانده باید به آنان بپیوندد , زیرا ویژگیهای حق ولایت به آنها اختصاص دارد و وصیت پیامبر نسبت به خلافت و میراث رسالت , به آنها تعلق دارد . هم اکنون حق به اهل آن بازگشت و دوباره به جایگاهی که از آن دور مانده بود بازگردانده شد .» (همان , خطبهٴ 2، بند 13 ,ص 36)
*حضرت علی (علیه السلام) دربارهٴ ائمّهٴ دین (علیهم السلام) و صلاحیت آنان برای ولایت داشتن و بی صلاحیتی غیر آن بزرگان چنین می فرماید: «ان الأئمّه من قریش، غرسوا فی هذا البطن من هاشم لا تصلح علی سواهم ولا تصلح الولاة من غیرهم» « همانا امامان همه از قریش بوده که درخت آن را در خاندان بنی هاشم کاشته اند . مقام ولایت و امامت در خور دیگران نیست و دیگر مدعیان زمامداران , شایستگی آن را ندارند .» (همان، خطبهٴ 144، بند 4, ص 196) همچنین فرمودند:«لنا علی الناس حق الطاعه والولایه ولهم من الله سبحانه حسن الجزاء» « برای ما بر مردم , حق اطاعت و پیروی و ولایت است و بر آنها از جانب خداوند پاداش نیکو است »( خوانساری , جمال الدین محمد , شرح غررالحکم ودررالکلم, تهران: دانشگاه تهران,1373, ج 5، ص 129)
اساساً در بینش اسلامی , منبع و سرچشمه مشروعیت حکومت , الهی بوده و از ولایت تشریعی خداوند سرچشمه می گیرد , زیرا « بر اساس اعتقاد توحیدی , خداوند رب و صاحب اختیار هستی و انسان هاست . چنین اعتقادی ایجاب می کند که تصرف در امور مخلوقات با اذن خداوند صورت گیرد و از آن جا که حکومت و تنظیم قوانین , مستلزم تصرف در امور انسان هاست , این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد یا از طرف او مأذون و منصوب باشد وقتی خداوند که منشأ حقوق است حق حکومت و ولایت بر مردم را به پیامبر , امامان معصوم علیهم السلام و یا جانشین معصوم واگذار نموده است , او حق دارد احکام الهی را در جامعه پیاده کند چون از ناحیه کسی نصب شده است که همه هستی و حقوق و خوبی ها از اوست .» (مصباح یزدی , محمد تقی , نظریه سیاسی اسلام , قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره ,1378, ج2,ص40)
بنابر این در بینش دینی حق حاکمیت از آن خداست , همه چیز مملوک اوست و هیچ کس حق تصرف در چیزی را مگر با اجازه خداون ندارد و حاکمیت بر مردم در صورتی مشروع خواهد بود که با اذن خداوند همراه باشد و بر اساس آموزه های دینی خداوند این اذن را به پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام و نائبان آنها واگذار نموده است .
اما «آنچه از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه یا غیر آن در زمینهٴ احتجاج به بیعت نقل شده، از باب قاعدهٴ الزام است و این، غیر از آن است که بیعت مردم با آن حضرت، علّت حقّ حاکمیت ایشان باشد و آن حضرت برای تثبیت موقعیت سیاسی خود، به علت پیدایش اصل حق؛ یعنی آراء مردم استدلال کرده باشند… وجه دیگر احتجاج به بیعت و میثاق، آن است که از باب جدال احسن باشد اگر چه ولایت آن حضرت با انتخاب یا شورا حاصل نمی شود، لیکن آن حضرت، به زمان و مبنای خود آنان سخن می گوید و می فرماید شما که مبنایتان، درستی و حقانیّت انتخاب است و مرا نیز شما انتخاب کردید، پس چرا بر خلاف رأی و مبنای خود عمل می کنید و به آن پایبند نیستید؟»
(جوادی آملی , عبد الله , ولایت فقیه , ولایت فقاهت و عدالت , قم: مرکز نشر اسرا, 1385, ص 438و 440)
همچنین میراث کربلا را مذاکره دانستن ، ناشی از عدم درک صحیح نهضت امام حسین علیه السلام و حقیقت قیام حضرت است .
مقام معظم رهبری در واکنش به اظهارات ایشان فرمودند: «یک عدّهای در قضیّه مذاکره و مسئله مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضیها بیخیالند -بیخیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بیخیال هم نیستند لکن سهلاندیشند، عمق مسائل را نمیفهند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکره با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره (کرد). خب اینها نشاندهنده سهلاندیشی است، نشاندهنده نرسیدن به عمق مسئله است. اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید. اوّلاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابنسعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکره به معنای امروزی نیست؛ مذاکره امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یک چیزی بده، یک چیزی بگیر؟ امام حسین با ابنسعد معامله میکرد که یک چیزی بده یا یک چیزی بگیر؟ (هدف) این بود؟ تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمّه را اینجور تحلیل میکنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد، گفت از خدا بترس؛ امیرالمؤمنین زبیر را نصیحت کرد، خاطره زمان پیغمبر را یادش آورد، و گفت از خدا بترس؛ اتّفاقاً اثر هم کرد، زبیر خودش را از جنگ کنار کشید. امروز مذاکره به این معنا نیست؛ برای اینکه ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّهای واقعاً با نگاه سهلاندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال میآورند و در روزنامه مینویسند، در سایت مینویسند و در سخنرانی میگویند که چرا امیرالمؤمنین با زبیر مذاکره کرد، شما با آمریکا مذاکره نمیکنید؟ یعنی اینقدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد]. این که حالا به این معنا مذاکره نبود.
ثانیاً ما با مذاکره با همان معنای امروزی مخالفتی نداریم؛ ما الان با همه دنیا داریم مذاکره میکنیم. ما با دولتهای اروپایی مذاکره میکنیم، با دولتهای آمریکای لاتین [مذاکره میکنیم]؛ همه اینها مذاکره است؛ ما با مذاکره مسئلهای نداریم. معنای اینکه میگوییم با آمریکا مذاکره نمیکنیم این نیست که با اصل مذاکره مخالفیم؛ نه، با مذاکره با آمریکا مخالفیم. این یک علّتی دارد، این را انسان هوشمند باید بفهمد که چرا؛ والّا با دیگران هم که مذاکره میکنیم، آنچنان دوستان یقهچاک ما که نیستند -بعضی از آنها دشمنند، بعضی بیتفاوتند، با آنها مذاکره میکنیم مشکلی هم نداریم- امّا مذاکره آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، یعنی نفوذ؛ تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را برای تحمیل باز کنند. امروز غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکا است؛ امروز جریان صهیونیستیِ بشدّت دشمن بشریّت و دشمن فضیلت، با آمریکا، هر دو در یک لباسند، دستشان از یک آستین میآید بیرون و با هم هستند. مذاکره با اینها یعنی راه را باز کردن برای اینکه بتوانند، هم در زمینه اقتصادی، هم در زمینه فرهنگی، هم در زمینههای سیاسی و امنیّتیِ کشور نفوذ کنند.»( بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان و خانواده های نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ،94/7/15)
در برابر برداشت های نادرست از دین و تحریف ها از سوی هر فرد و در هر جایگاه و منصبی نباید سکوت کرد و یا به موضع گیری رهبری و علما اکتفا نمود ، بلکه باید در این زمینه بر اساس وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به روشنگری پرداخت البته اصل رعایت اصول اخلاقی و اسلامی و حفظ حرمت و شأن افراد در همه موارد باید در نظر گرفته شود .
ضمیمه:
در پی طرح برخی مطالب و شبهات پیرامون نقش مردم در حکومت اسلامی، مجلس خبرگان رهبری در بیانیه ای، نسبت به طرح مسائل تفرقه آمیز در جامعه هشدار داد.
متن این بیانیه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در روزهای اخیر مطالبی پیرامون «مشروعیت» و «مقبولیت» حکومت اسلامی و تصدی ولایت و حاکمیت مبتنی بر آراء مردم با استناد به کلمات امیرالمؤمنین(ع) درجامعه مطرح شد که با برخی مبانی دینی اعم از مبانی دینی اهل سنت و تشیّع که در فقه سیاسی اسلام مورد بحث قرار گرفته، متعارض و ناسازگار است. طرح این گونه مطالب هر چند تازگی ندارد و در طول تاریخ اسلام چه در عصر حضور و چه در دوران غیبت و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی مطرح بوده و همواره از سوی علمای بیدار پاسخ داده شده است.
اکنون با توجه به ضرورت پاسداری از جایگاه رفیع ولایت و امامت الهی توسط همه ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان رهبری لازم می داند نکاتی را یادآور شود:
۱. ولایت و امامت الهی به همه شوؤن آن اهم از تبیین و حفظ دین و هدایت مردم و زعامت سیاسی اجتماعی از احکام الهی است همانند ولایت پیامبر(ص) و متوقف بر خواست و نظر و رأی مردم نیست بلکه باید گفت ولایت، روح اسلام است و احکام بدون پشتوانه و قدرت اجرایی خود را از دست می دهد «و ما نودی احد بشئ کما نودی بالولایة». همانگونه که آیات الهی قبل از نهج البلاغه بر آن تأکید دارند و می فرماید «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» که مقام ولایت را همانند مقام نبوت الهی می داند.
۲. بیعت با پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به معنای مشروعیت بخشی به حکومت پیامبر و یا امام توسط مردم و بیعت کنندگان نمی باشد بلکه تأکیدی بر اعلام وفاداری و پیروی و فرمانبری از رهبران الهی است. بنابراین، نباید آن را با رأی مردم و انتخابات در دوران معاصر مقایسه کرد.
۳. بعد از قرآن باید به مسأله غدیر و نصب حضرت علی(علیه السلام) در آن جمع کثیر بی سابقه توجه کرد، بعد هم خطبه های متعدد نهج البلاغه و نامه ها که همه صریح و گویا است. باید به این گوینده گفت «حفظت شیئا و غابت عنک الاشیاء». خود امیرالمؤمنین(ع) در بعد از ارتحال پیامبر (ص) حق حکومت خود را مطالبه کرده است. احادیثی مانند« ناشد تکم الله اما کنتم فی حجة الوداع اما سمعتم رسول الله یقول من کنت مولاء فهذا علی مولاء) دال بر این امر است.
حضرت علی (ع) در خطبه شقشقیه ولایت خود را فریاد زد(انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی) تا آنکه فرمود(اری ترانی نهبا من) می نگرم که میراث ولایت و حکومتم ربوده شده است در حالی که سخنی از رأی و خواست و نظر مردم در میان نمی آید و البته اگر مردم با فردی غیر از ولی بیعت کنند مشروعیت نمی یابد لذا در نهایت حضرت فرمودند: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم لقیت حبلها علی غاربها» که اگر حضور مردم حاضر در صحنه و وجود یاورانی که حجت به وسیله آنان تمام می شود ودنیز مسؤولیت الهی علما که نباید بر شکم بارگی ستمکاران و گرسنگی مظلومان آرام بگیرند معنایی برای پذیرش حکومت از منظر علی (ع) نبود.
خلاصه آنکه اگر حضرت در ابتدا بیعت را نپذیرفت بخاطر شناخت جامعه و نقض کنندگان و فتنه های آینده بود. لذا شرط می کند که اگر بیعت آنان را بپذیرد به نظر خودش عمل خواهد کرد.
مجلس خبرگان رهبری، با اذعان به نقش و جایگاه مردم در استقرار و استمرار حکومت اسلامی، بر اهمیت منحصر به فرد جایگاه رفیع امامت، ولایت و رهبری امت اسلامی که منشاء مشروعیت نظام اسلامی بوده و مردم سالاری دینی را به ارمغان آورده است و امروز در ولایت فقیه تجلی یافته، اصرار داشته و بر ضرورت حفظ وحدت داخلی و انسجام ملی و اجتناب از بحث و جدلهای تفرقه انگیز تأکید می نماید.
احمد جنتی
رئیس مجلس خبرگان رهبری
دوشنبه ۲۴رمضان المبارک ۱۴۳۸برابر با ۲۹خرداد ۱۳۹۶
مذاکره با آمریکا