سخن گفتن خدا با موسی(ع) – کلام خدا با موسی(ع) – موسی کلیم الله
وحی به حضرت موسی چگونه بود؟
این مطلب را از تفسیر وزین المیزان در ذیل آیه 144 از سوره اعراف می آوریم:
(قالَ یا مُوسى إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی ). ” اى موسى! من ترا بر مردم برگزیدم، و رسالات خود را به تو دادم، و ترا به موهبت سخن گفتن با خودم نائل کردم”
[مراد از تکلم خدا با موسى (ع) و چگونگى آن ]…. و مقصود از” کلام” که در آیه است آن خطاب هایى است که خداوند بدون واسطه فرشته به موسى (ع) نموده، و به عبارت دیگر آن چیزى که به وسیله آن مکنون غیب براى آن جناب کشف شده نه کلام معمولى دائر در میان ما آدمیان، چون آن کلامى که در میان ما معمول است عبارت از قرار و تعهدى است که ما در بین خود جعل کرده ایم، و بنا گذاشته ایم که مثلا فلان صوت معین اختصاص به فلان معنا داشته باشد، و هر وقت آن صدا از گوینده اى سر زند ذهن شنونده فورا منتقل به آن معنا بشود، گوینده هم متعهد شده که هر وقت بخواهد آن معنا را به شنونده بفهماند خصوص آن صوت را از دهان خارج نموده و یا به عبارتى دیگر آن تموج هواى مخصوص را در فضا ایجاد نماید، و پر واضح است که کلام به این معنا مستلزم این است که متکلم داراى جسم بوده باشد، و خداى سبحان منزه است از اینکه داراى جسم باشد.
از طرفى هم صرف ایجاد صوت در درخت و یا در مکانى دیگر دلالت نمى کند بر اینکه معانى اصوات، مقصود خداى سبحان است، چیز دیگرى غیر از اصوات لازم است که اراده و قصد خداى تعالى را کشف نموده و دلالت کند بر اینکه خداى تعالى معانى اصوات را اراده کرده، هم چنان که اگر کسى با کوبیدن چیزى و یا مثلا دست بر هم زدن، صدایى ایجاد کند که معناى مخصوصى را دارا است، مادامى که قرینه اى در کار نباشد و یا قبلا نگفته باشد که هر وقت من این صدا را ایجاد کردم فلان معنا را اراده نموده ام ما به صرف ایجاد صدا نمى توانیم بگوییم مقصودش آن معنا است.
و نیز از طرف دیگر مى بینیم قرآن کریم که داستان موسى و کلام خدا را نقل مى کند این را نگفته که موسى از خدا پرسید آیا این صدا از تو است؟ و آیا تو معانى این کلمات را اراده کرده اى یا نه!؟ بلکه از حکایت قرآن بر مى آید که موسى به محض شنیدن آن کلام یقین کرده است که کلام کلام خداى تعالى است، هم چنان که در سایر اقسام وحى نیز انبیاء (ع) بلا درنگ یقین مى کرده اند که پیغام از ناحیه خدا است.
پس بطور قطع و مسلم معلوم مى شود در این موارد ارتباط خاصى هست که آن ارتباط باعث مى شود ذهن شنونده بدون هیچ تردیدى از الفاظ منتقل به معنا شده و حکم کند که این معنا را خداى تعالى اراده هم کرده، و گر نه صرف اینکه خداى تعالى صوتى را ایجاد کند که در لغت معنایى را دارا بوده باشد مجوز این نیست که معناى مزبور را به خداى تعالى استناد بدهند، و بگویند این کلام، کلام خدا بود، به شهادت اینکه تمامى کلماتى که از تمامى انسان ها و متکلمین سر م ى زند صوت آن از خداى تعالى است، و با اینکه خداى تعالى صوت را به آدمیان داده مع ذلک ما نمى گوییم همه این کلمات کلام خداست، بلکه مى گوییم متکلم به این کلامى که خدا آن را آفریده حسن و حسین و تقى و نقى است، و چه بسا صداها که از برخورد دو جسم بوجود مى آید و معنایى را هم مى رساند و لیکن ما نمى گوییم این صوت و صدا کلام خداست.
و کوتاه سخن اینکه معناى تکلم خدا با موسى (ع) این است که: خداوند اتصال و ارتباط خاصى بین موسى و عالم غیب برقرار نمود که با دیدن بعضى از مخلوقات به آن معنایى که مراد اوست منتقل مى شده، البته ممکن هم هست این انتقال مقارن با شنیدن صوتهایى بوده که خداوند آن را در خارج و یا در گوش او ایجاد کرده است. و ما در بحثى که در سابق راجع به کلام نمودیم مطالبى گذراندیم و ان شاء اللَّه تتمه آن را در تفسیر سوره شورى ایراد خواهیم نمود.
ر. ک: ترجمه المیزان، ج 8، ص 314 ؛ و جلد تفسیر سوره شورا در مورد وحی.
سخن گفتن خدا با موسی(ع) – کلام خدا با موسی(ع) – موسی کلیم الله