معنای فطری بودن خداشناسی
فطری بودن خداشناسی به چه معناست؟
با عرض سلام.خداوند متعال در سوره اعراف آیه 172می فرماید: « وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلین ــــــ و آن گاه که پروردگار تو از فرزندان آدم، از پشت هایشان، ذرّیه ی آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه کرد که: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا! گواهى دادیم. تا در روز رستاخیز نگویید ما از آن غافل بودیم. » این آیه ی شریفه که به آیه ی میثاق یا آیه الست یا آیه ذرّ مشهور شده ، به این حقیقت اشاره دارد که بعد از خلقت یافتن حضرت آدم (ع) ، خداوند متعال از پشت او ، فرزندان او را برگرفته و از پشت فرزندان او فرزندانِ فرزندان او و از پشت فرزندانِ فرزندان او ، فرزندانِ فرزندانِ فرزندان او و … را تا روز قیامت برگرفت و از همگی پیمان توحید ربوبیّت گرفت؛ که اثر تکوینی همان پیمان، به صورت نوعی آگاهی و گرایش درونی در انسان باقی مانده است؛ که آن را آگاهی و گرایش فطری به توحید گویند. « عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:«حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ» قَالَ : الْحَنِیفِیَّةُ مِنَ الْفِطْرَةِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ. قَالَ : فَطَرَهُمْ عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِهِ.فَقَالَ زُرَارَةُ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:« وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى » قَالَ: أَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ. وَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ یَعْنِی عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ وَ کَذَلِکَ قَوْلُهُ:« وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّه ــــــــ زراره گوید: از امام باقر (ع) در باره آیه«حنفاء للّه غیر مشرکین به» پرسیدم؟ امام فرمودند: حنیف بودن همان فطرتى است که خدا مردم را بدان سرشته است و آفرینش خدا دگرگونى ندارد و فرمودند: خدا آنها را بر معرفت خود سرشته است. زراره گوید: از امام پرسیدم درباره ی آیه « وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى». امام فرمودند: خدا فرزندان آدم را تا روز قیامت از پشت او در آورد و چون مورچه در آمدند و خود را بدانها شناساند و خود را به آنها نشان داد؛ و اگر آن جریان نبود کسى پروردگارش را نمی شناخت. و فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده اند: هر نوزادی بر فطرت زاده می شود ؛ یعنی بر این زاده می شود که خدای عزّ و جلّ آفریننده ی اوست ؛ و چنین است که خدا فرمود:« و اگر از آنها(مردم) بپرسى که آفریننده ی آسمانها و زمین کیست؟ البته می گویند الله.» »(بحار الأنوار ، ج 64 ،ص 135 )پس مراد از خداشناسی فطری این است که انسانها، در ذات خود، بی آنکه از کسی بیاموزند، نوعی آگاهی مرموز نسبت به خدا دارند؛ نوعی از آگاهی که از سنخ مفاهیم ذهنی نیست. البته این آگاهی فطری، می تواند با عوامل بیرونی، تضعیف یا تقویت شود. وقتی این آگاهی فطری تقویت شد می شود آگاهی شهودی عرفانی.
معنای فطری بودن خداشناسی